هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 173    |    12 شهريور 1393

   


 



چالش تشکل‏های دینی با حزب توده در مشهد-۱

صفحه نخست شماره 173

بعد از سقوط رضاشاه در شهريور 1320، در خراسان نيز همچون ساير نقاط كشور، هیأت‏‏ها و گروه‏ها‏ي مذهبي به علاوه تشكل‏ها و محافل سياسي چندي تشكيل شد. حوزه علميه مشهد با توجه به ضربات و خسارات فراواني كه در پي وقوع قيام مسجد گوهرشاد در سال 1314 متحمل شد، مدرسان برجسته آن تبعيد يا خانه‏نشين شده یا به حوزه علمیه نجف مهاجرت کردند، کما این که مدارس ديني نیز به وزارت فرهنگ و يا آستان قدس رضوي واگذار گرديد. بعضاً نیز به انبار کالاهای بازاریان اختصاص یافت. از این روی حوزه مشهد تا مدت‏ها حتی بعد از شهريور 20 نتوانست جايگاه خود را دوباره باز يابد و رهبري جريان‏هاي فكري حتي جريان‏هاي مذهبي را به عهده بگيرد. لذا در خلاء حاصل از نقش‏آفرینی حوزه، تا مدتي طولاني تشكل‏هاي مذهبي خودجوش و بعضاً به شكل و شمايل هیأت‏‏ها و گروه‏ها‏ي سياسي، پيشقراول جريان‏هاي عمده فكري مشهد شدند. ناگفته پيداست كه در خلا فكري مذكور، احزاب و گروه‏ها‏ي سياسي غير مذهبي همچون حزب توده، بیش از سایر جریان‏ها فرصت تبليغ و يارگيري از مردم را بدست آورد. لذا فضاي فكري مشهد را در آن دوران مي توان فضاي تعامل‏ها و تقابل‏ها ناميد. به این ترتیب در این دوره: تشكل‏هاي سياسي و برخی محافل ديني و به تدریج حوزه علمیه از زمره خاستگاه‏ها‏ي عمده فكري انديشه ورزان تاثير گذار مشهد تلقی می‏شدند.

بررسی‏های منابع اعم از اسناد و خاطرات حاکی است که بعد از سقوط رضاشاه، مردم در تقابل با سیاست‏های آن دوره، به سرعت به مذهب و آیین‏های مذهبی روی آوردند. اینک در فضای باز سیاسی، کسی مانع نوع پوشش آنان نبود، لذا: «لباس‏های سنتی و آبا و اجدادی خود را پوشیدند، دوباره شال‏ها را بر سر گذاشتند و به آن افتخار می‏کردند.»(1)  از این رو به سرعت کانون‏ها و تشکل‏های مذهبی بیشماری برای هدایت این جریانات تشکیل شد. بسیاری از آنها در قالب نهادهای فرهنگی و برگزاری جلسات مدهبی و حتی انتشار نشریات به تبلیغات دینی دامن زدند. در چنین اوضاعی که فضای کشور برای فعالیت‏های مذهبی آماده بود، خلاء یک مرجع تقلید برجسته در خراسان کاملاً محسوس بود.(2)  در این شرایط آیت‏الله العظمی حاج آقا حسین قمی-تبعیدی به عتبات در خلال اعتراض به اتحاد شکل لباس و قیام مسجد گوهرشاد- در سال 1322 به کشور مراجعت کرد. برگشت و سپس اقامت چند ماهه ایشان در مشهد، این امید را در بین علما و نیروهای مذهبی ایجاد کرد که ایشان می‏تواند خلاء عمده مرجعیت و زعامت شیعیان را پرکند. به خصوص این که اهالی ضمن دیدار و استقبال شدید از ایشان در خلال حضور در مشهد، برخی تمهیدات اولیه برای اقامت دائم به ایشان پیشنهاد دادند. از آن جمله شیخ علی‏اکبر نوقانی، بنیانگذار مدرسه نواب مشهد، تولیت مدرسه خود را به آیت‏الله واگذار کرد. با این احوال آیت‏الله قمی ترجیح داد به عتبات مراجعت نماید. دلیل خودداری قمی از اقامت در مشهد به درستی معلوم نیست، اما برخی استنباطات حاکی است که ایشان با مشاهده نفوذ و یکه‏تازی حزب توده، شرایط را برای اقامت در مشهد، نامساعد دید و نتوانست این وضعیت را تحمل کند و ترجیح داد به عتبات مراجعت نماید. به هر حال آیت‏الله قمی دو سال بعد از بازگشت، در پی رحلت آیت‏الله سیدابوالحسن اصفهانی، به مرجعیت اعلم نایل گردید، اما این دوره بیش از سه ماه نپایید و ایشان در اواخر سال 1325 رحلت نمود.(3)  نقل است که مراسم‏های ترحیم با شکوهی که به مناسبت رحلت این دو مرجع تشیع در اقصی نقاط ایران برگزار شد، تاثیر زیادی در خنثی کردن تبلیغات روی به رشد، حزب توده (کمونیست‏ها) داشت.(4)

در این شرایط لازم بود که هر چه زودتر تدبیری برای احیای حوزه علمیه مشهد اندیشیده شود. به نظر می‏رسد که این مسأله از همان آغاز در دستور کار نهادهای دولتی و مذهبی خراسان از جمله تولیت آستان قدس رضوی قرار گرفت. حوزه علمیه مشهد طی آن سال‏ها در وضعیتی بحرانی به سر می‏برد. بعد از سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و شهادت آیت‏الله میرزامحمد آقازاده- فرزند آخوند خراسانی مدیر وقت حوزه علمیه خراسان- و تبعید برخی از علماء و مدرسین برجسته حوزه نظیر آیات: سید یونس اردبیلی، شیخ غلامحسین تبریزی، سید‏هاشم نجف آبادی، شیخ‏هاشم قزوینی و ...به شهرهای سمنان، زنجان و غیره، عملاً از توان و فعالیت باز مانده بود. البته برخی علما نظیر آیات: میرزا حسین سبزواری، حاج شیخ علی اکبرنهاوندی، حاج میرزا احمد کفایی و شیخ احمد شاهرودی هم که در مشهد حضور داشتند و از اتحاد شکل لباس معاف بودند، با زحمت و اتخاذ تدابیری موفق شدند، حوزه را از تعطیلی کامل نجات دهند.
برای نجات از این بحران در گام نخست، مراجعت علمای تبعیدی به مشهد در دستور کار قرار گرفت، تا آنان بتوانند با همکاری سایر علمای دیگر، حوزه را سروسامان بخشند. تعجیل در این امر با عنایت به جولان حزب توده در مشهد و جذب کارگران و حتی جوانان تحصیل کرده اولویت اصلی دستگاه‏ها‏ی دولتی و مذهبی بود. گفتنی است که قدرتمند ترین جریان فکری فعال آغاز دهه بیست در مشهد متعلق به جریان کمونیستی در قالب حزب توده بود. زمینه‏ها‏ی این نفوذ علاوه بر همجواری استان پهناور خراسان با کشور حامی کمونیسم یعنی شوروی و حمایت پنهان و آشکار آن کشور از حزب مذکور، می‏بایست در فضای اجتماعی و اقتصادی وقت خراسان و جذابیت شعارهای کمونیستی جستجو کرد. سلطه نظام خانخانی در مناطق روستایی از یک سو و افزایش کارگران کارخانجات و کارگاه‏ها‏ی صنعتی و تولیدی از سوی دیگر که منجر به ظهور طبقه جدید کارگر شده بود، زمینه استقبال از تبلیغات کمونیستی و رشد و گسترش آن حزب را فراهم کرد. به طوری که در همان یکی دو سال نخست فعالیت‏های آن، تعداد زیادی از اقشار مختلف مردم مشهد و حتی شهرستان‏ها جذب حزب مذکور شدند. در این میان حزب توده نفوذ و قدرت فوق العاده‏ای در میان کارگران کارخانه‏ها‏ی مشهد پیدا کرد. به طوری که به نظر می‏رسید تمام اعتصابات کارخانه‏ها‏ و مراکز تولیدی مشهد را، این حزب سروسامان می‏داد.

 همین شرایط بود که دست اندرکاران امور در خراسان را به فکر چاره‏اندیشی انداخت. آنان مهمترین راهکار مقابله با رشد روزافزون حزب توده را، در احیای سریع حوزه علمیه مشهد یافتند.اینک احیای مجدد آن با خواست دولت و تدبیر آیت‏الله میرزااحمد کفائی، در دستور کار قرار گرفت. آیت‏الله با فراخوان مدرسان تبعیدی و برخی علمای دیگر از یک سو و باز پس گرفتن مدارس دینی از سوی دیگر در اندک مدتی موفق شد، حوزه علمیه مشهد را سرو سامان بخشد. اما این تدبیر برای مقابله با حزب توده کارساز نبود، لازم می‏نمود که برای این منظور توده‏ها‏ مذهبی را به عرصه سیاست کشاند. از این رو تحت حمایت دستگاه‏ها‏ی دولتی به خصوص آستان قدس رضوی، تشکیل ده‏ها‏، بلکه صدها هیات مذهبی در دستور کار قرار گرفت. بازاریان و اصناف معمولاً ارتباط تنگاتنگی با هیأت‏ها داشتند، غالب هیأت‏ها در پوشش صنوف مختلف توزیعی و تولیدی شکل گرفت. تعداد بی‏شماری هیأت نیز در محلات مختلف شهر به خصوص مناطق سنتی و مذهبی تشکیل گردید. به طوری که در مدت یکی دو سال هیأت‏های مذکور با یارگیری از توده‏ها‏ی مذهبی، جمعیت عظیمی در تقابل با حزب توده سازماندهی کردند. در چنین شرایطی هر وقت حزب توده فراخوان تظاهرات می‏داد، متقابلاً هیأت‏ها نیز به خیابان‏ها ریخته و با توده‏ای‏ها درگیر می‏شدند. به تدریج اوضاع به نفع مشترک دستگاه‏ها‏ی دولتی و نیروهای مذهبی رقم خورد.

البته این همکاری در دراز مدت برای نیروهای مذهبی به خصوص حوزه علمیه مشهد و آیت‏الله کفائی و سایر مدرسین و علماء چندان خوشایند نبود. کما این که در این معامله، حوزه مشهد برخلاف حوزه قم استقلال خود را از دست داد و علاوه بر آن، جریان سنتی نیروهای مذهبی اعم از علما، مدرسین حوزوی، هیأت‏ها و... تحت سیطره آستان قدس قرار گرفتند. ناگفته پیداست که هر چند حضور عناصر لوطی‎منش در هیأت‏ها، برای مقابله و درگیری با توده‏ای‏ها، اجتناب ناپذیر می‏نمود، اما همین امر، انسجام درونی هیأت‏ها را کاهش داد و آنها را بیش از بیش به سوی وابستگی و حتی عوام‏گرایی سوق داد. به طوری که سران آنها در بزنگاه‏ها‏ی تاریخی مهمی چون وقایع بعد از کودتای 28 مرداد 32 و همچنین 15 خرداد 42 همچون بازیچه‏ای به عنوان عامل فشار دستگاه‏ها‏ی امنیتی و انتظامی ایفای نقش کردند.

از طرف دیگر علی‏رغم این که طیف سنتی نیروهای مذهبی یه خصوص برخی خاندان‏های علمایی در مشهد همچنان در انفعال به سر می‏بردند، به تدریج برخی نخبگان نواندیش دینی نظیر استاد محمدتقی شریعتی در صدد مواجهه علمی و برنامه‏ریزی شده با این وضعیت برآمدند. به این ترتیب چندی نگذشت که سایر عناصر مذهبی مشهد به خود آمده و برای مقابله با این وضعیت به سازماندهی و تشکل یابی روی آوردند. در گام نخست برخی از این نیروها، در صدد ایجاد تشکل‏های مستقل بر آمدند. گزارشی حاکی است که در سال 1327 در مشهد 80 انجمن دینی فعالیت می‏کرد که غالباً به جهت اشتراک اهداف و برنامه مبارزاتی، با یکدیگر مرتبط بودند.(5)

در این میان استاد محمدتقی شریعتی را می‏توان از پیشقراولان این رویکرد قلمداد کرد. هرچند یکی از دغدغه‏ها‏ی مهم استاد مقابله با حزب توده بود، اما تشکل وی یعنی «کانون نشر حقایق اسلامی»، تاحدودی سرنوشتی متفاوت با سایر جریانات مذهبی از جمله جریان مذکور یافت. این جریان در حمایت از ملی شدن نفت و بعد از کودتا در نهضت مقاومت ملی و حتی بعدها نهضت آزادی ایران گام برداشت و در مجموع جریانی نوگرا در مشهد تلقی می‏شد که در هفته‏های بعد نقش محوری آن در بین تشکل‏های مذهبی- سیاسی مشهد مورد بررسی قرار می‏گیرد.


 ۱ - مدرس صالح، نکوداشت نیم قرن تکاپوی علمی آیت الله سید میرزا حسن صالحی، مشهد، بنیاد پژوهش‏های اسلامی، 1385، ص 58
 ۲ -ناگفته نماند که حوزه علمیه قم نیز شرایط مساعدی نداشت. این حوزه نیز بعد از رحلت آیت الله شیخ عبدالکریم حایری در سال 1315، توسط سه نفر از مراجع، آیات عظام: محمد تقی خوانساری، صدرالدین صدر و محمد حجت که به مراجع ثلاث مشهور شدند، اداره می‏شد و در مجموع نیروهای مذهبی از این پراکندگی رنج می‏بردند.
۳ -آیت الله قمی از بیماری ذات الریه رنج می‏برد، و با همین مرض در گذشت. رک به: خاطرات و زندگینامه سید ابراهیم چهرازی، به کوشش مرتضی رسولی پور، تهران، توکل، 1383، صص 112-111.
۴ - مدرس صالح، ص 86
 ۵ - هفته نامه پرچم اسلام، ش106،10تیر 1327، ص3.

رحیم روح بخش
roohbakhsh1965@yahoo.com



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.