معرفی مداخل
بخش مقدماتی مصاحبههای طرح تاریخ شفاهی دانشگاه اختصاص به زندگینامه و سوابق علمی و پژوهشی مصاحبهشوندگان دارد. برای ورود به مصاحبه ابتدا از مصاحبهشوندگان درخواست میشد تا زندگینامهای از خود بیان کنند. بررسی تاریخ خانوادگی، شرایط تحصیلی و نحوه ورود به دانشگاه فردوسی از مواردی بود که مصاحبهکنندگان به آن میپرداختند. در مواردی حساسیت نسبت به این موضوع وجود داشت زیرا برخی از افراد معتقد بودند بخشی از زندگینامه آنها در کتابی ثبت شده و نیاز به بازگویی نیست. پس از این که مصاحبهشونده در جلسه مصاحبه حضور پیدا کرد. نحوه ورود به مصاحبه شرط اصلی در یک مصاحبه تاریخ شفاهی است. مهمترین نکتهای که مورد توجه است، نظم دادن به نحوه بیان و کم شدن استرس و اجازه دادن به مصاحبهشونده برای ورود به متن اصلی است. مقدمه مصاحبههای دانشگاه از زندگینامه افراد شروع میشد و پس از ثبت نحوه ادامه تحصیل و مشکلات آموزشی در گذشته همراه با جریانات تاریخ معاصر ایران طرح سئوال میشد. یعنی اگر اتفاقاتی در طول تحصیل رخ داده است به طور مفصل واکاوی و مورد بررسی قرار میگرفت.
نحوه ورود به دانشگاه و وضعیت امکانات آموزشی در گذشته از جمله مداخل دیگر این طرح بود. مصاحبهشوندگان به فراخور اطلاعاتی که در ذهنشان باقی مانده بود از نحوه پذیرش دانشجو در دانشکده ادبیات و مشکلات آموزشی و امکاناتی که دانشگاه در اختیار آنها میگذاشت صحبت میکردند. بخشی از مصاحبهها اختصاص به نحوه به وجود آمدن گروههای آموزشی، اساتید مطرح و جریانات علمی دانشکده در گذشته بود. هدف مصاحبهکنندگان ثبت تغییر و تحولات آموزشی در قبل از نقلاب و پس از آن بود. سپس به مهمترین اتفاقاتی که در گروههای آموزشی رخ داده است پرداخته میشد. نحوه انتخاب مدیر گروه، نحوه جذب اساتید، سفرهای مطالعاتی و بورسیهها در گذشته از دیگر مداخل این طرح به شمار میروند.
دکتر غلامرضا ذاتعلیان از اساتید قدیمی دانشکده ادبیات نحوه جذب در دانشگاه را چنین بیان کرده است:
«دکتر متینی رئیس دانشکده ادبیات بود یک روز صبح زود ساعت شش خانه پدری بنده را در تهران پیدا کرده بودند متوجه نشدم چطور. منزل ما در حسینآباد پشت بیسیم بود که پهلوی میگفتند. تا ساعت ده صبح که بنده را به وزارت علوم بردند و ابلاغ ما را گرفتند و بنده را به مشهد آورد. کار را شروع کردم و ادامه دادم تا سالهای اخیر.»
وی در ادامه به نحوه اخراجش از دانشگاه اشاره دارد. «نمیدانم در زمان انقلاب روی چه حسابی همکاران بنده فکر میکردند که من مارکسیست هستم و بنده از دانشگاه اخراج شدم ... »
ورود به مسائل سیاسی به خصوص جنبشهای دانشجویی از دیگر مداخل این طرح است. آقای نقی لطفی از مدرسان گروه تاریخ دانشکده ادبیات در مصاحبهای مفصل به این موضوع پرداخت. وی از دکتر شریعتی به عنوان استادی که نقش مهمی در جنبش دانشجویی در دانشگاه مشهد داشته یاد میکند و در این باره چنین بیان میکند: «دکتر شریعتی اعتقاد داشت که ابتدا باید فکر را پرورش داد، آگاهی داد، تا آگاهی پیش نیاید قیام مسلحانه فایده ندارد. باید یک آگاهی جمعی پدیدار شود تا افراد بتوانند به عنوان دستههای پیش قراول حرکت کنند. آگاهی عمومی و پشتوانه مردمی باید باشد وگرنه به صورت حرکت و قیام فردی باقی میماند... شریعتی پس از این که وارد بحث فرهنگی میشد وارد بحث رنسانس اسلامی میشد و مقولاتی که اگر بخواهیم تغییراتی ایجاد کنیم باید ایجاد فکر کنیم یعنی اندیشه یعنی تحول فکری، سیستم قبلی را رد کنیم و سیستم جدید بیاوریم تحت عنوان حکومت اسلامی با یک چارچوب خاص بعد این چارچوب را باز کنیم. مشخص کنیم که این حکومت چگونه پدید خواهد آمد. در ایده به چه صورت است و در عمل چگونه باید باشد. اینها را نظریه پردازی میگویند. کاری که تئوریسین میکند.
«دکتر از سال 1345 در دانشگاه مشغول تدریس بود بعد از بازگشت از فرانسه در سال 45 وارد گروه تاریخ شد و آنجا تدریس میکرد. به همین دلیل این سالها دوره کوتاهی بود که شریعتی اندیشهها و برداشتهای خود را از حکومت اسلامی در کلاسها و بحثها و درسهای دانشکده ادبیات ارائه میداد. خود به خود آن زمان دوران دشواری هم بود. به دلیل بسته شدن مطبوعات و فضای سیاسی و اختناق و خفقان زمینه فراهم بود که شریعتی در کلاسها به تبلیغ بحثهایی در مورد اندیشههای حکومت اسلامی بپردازد به همین دلیل در انقلاب کنونی، مشهد مثل تبریز است در انقلاب مشروطه؛ یعنی مکتب انقلاب از مشهد نشأت گرفته که در دیگر شهرها نمیبینیم البته قم از جهت مذهبی و مرجعیت دینی سابقه داشت ولی فکر ارائه تغییر حکومت و ایجاد حکومت جدید به وسیله نیروهایی در مشهد اتفاق افتاد که آنها شناخته شده بودند و آن که به هر حال در مشهد بود که بعضی از اعضای سازمانهای چریکی ظاهر شدند. شما وقتی مشهد را بررسی میکنید تنها کانون نشر حقایق اسلامی پدر دکتر شریعتی نیست که شریعتی میراث او را حمل و نمایندگی میکند بلکه سازمانهای انقلابی و رادیکال در مشهد ظاهر شدند. همان سازمان مجاهدین و افرادی از گروههای چریکی بودند. به این دلیل فکر تحول سیاسی و دگرگونی انقلابی در مشهد بروز کرد توسط اندیشههای استاد با درسهایش در مورد تشیع و صفویه و حکومت اسلامی والان فرصت یافت که اندیشههای حکومت را با مباحثی که مطرح میکرد راه را باز کند.
«یقیناً در همان زمان اندیشههایی جز این هم وجود داشت اما شریعتی به عنوان یک متفکر اندیشمند با توجه به آشنایی که با جریانهای فکری در جهان داشت در فرانسه که مهد دموکراسی بوده و حضورش در آنجا و وجود جنبشهای ضداستعماری و ضدامپریالیستی تحت تأثیر قرار گرفت. وقتی به ایران آمد با علم و اطلاع از آنچه که باید تحت عنوان تغییرات سیاسی در ایران یاد کرد ابتدا زمینه ساز فکری شد مثل ولتر و روسو. او میدانست ابتدا باید تغییرات در فکر ایجاد شود و برای ایجاد انقلاب تدارکات ایدئولوژیک صورت گیرد. به همین دلیل به بازسازی اندیشه حکومت اسلامی پرداخت و میتوان با استفاده از شرایط موجود تحول بخشید و فکر حکومت اسلامی در مراکز آکادمیک از مشهد آغاز شد و دعوتهایی که از طرف شهرهای دیگر از او به عمل میآمد باعث شد این اندیشه را هم در شهرهای دیگر ایجاد کند در تهران و تبریز و ...
سرانجام با رفتن و آمدن به حسینیه ارشاد میرفت که این موضوع به صورت عام تری مطرح شود و سخنرانی میکرد. گمان میکنم این زمان بود که بحثهایی در مورد مارکسیسم و یا اندیشه چپ در برابر بحث حکومت اسلامی مطرح بود. افکار دانشجویان به سمت جنبش دموکراتیک جلب شده بود. شریعتی در برابر این جریانهای سنتی از یک سو و جریانهای رادیکال از یک سو سعی کرد جریان اندیشه حکومت اسلامی را به صورت خارق العاده ای به جلو ببرد و در رد نظریات مارکسیسم کوشید و اعضای نیروهای چپ نشان داد که از حکومت اسلامی به وسیله تدارکات ایدئولوژیک قابلیت انطباق با شرایط موجود را دارد و این از زمان عقب نیست و دین میتواند خود را با زمان منطبق کند و پاسخگوی نیازهای جامعه باشد... »
وقوع انقلاب اسلامی و تحلیل آن از دیدگاه اساتید بخشی از مصاحبههای تاریخ شفاهی دانشگاه را تشکیل میدهند. هریک از اساتید و سایر گروههایی که مورد مصاحبه قرار گرفتند در این باره مطالب و خاطراتی را بیان کرده اند. ریشهیابی وقایع، گروههای مبارز، نحوه شکلگیری راهپیماییها، اعتصابات، و دانشکده مقارن انقلاب، نقش اساتید و کارمندان دانشگاه در تحولات انقلاب اسلامی، رؤسای دانشگاه بعد از انقلاب، انقلاب فرهنگی و اثرات آن، تأسیس جهاد دانشگاهی، مسئله جنگ و حضور در جبههها، شهدای دانشگاه، توسعه دانشکده، نحوه ایجاد مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا، فعالیتهای علمی، مجلات دانشگاهی، وضعیت رفاهی و... دیگر مطالب این مصاحبهها را تشکیل میدهند.
مصاحبه کنندگان
در طرح تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی تیمی سه نفره اقدام به مصاحبه با اساتید و کارمندان میکردند که اغلب مطلع و تجربه کافی در زمینه پژوهش، تاریخ شفاهی و تاریخ دانشگاه داشتند. مصاحبهکنندگان با بررسی اسناد، کتابها و روزنامهها و... اتفاقاتی که در دانشکده به وقوع پیوسته را یاداشت و در حین مصاحبه از مصاحبهشوندگان جزئیات ماجرا را جویا میشدند.
پیادهسازی
پس از اینکه مصاحبه انجام میشد بلافاصله فایلهای مصاحبه برای پیادهسازی به کارشناسی که در این زمینه آموزش مقدماتی را دیده بود داده میشد و عین مصاحبه پیاده میشد. در این طرح تلاش شده با استفاده از استانداردهایی که در سایر مراکز تاریخ شفاهی اعمال میشود الگو گرفته شود. هم زمان با پیادهسازی مصاحبهها تایپ و اصلاحات اولیه بر روی آنها انجام میشد.
نتایج طرح
تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات در دو جلد تدوین نهایی شده است. جلد اول آن اختصاص به مطالبی و خاطراتی است که اساتید دانشگاه بیان کردهاند. و در جلد دوم از دیدگاه کارمندان و دانشجویان قدیمی و فعالان سیاسی نسبت به تاریخ شفاهی دانشگاه پرداخته شده است.
روش کار در این طرح برگرفته از مراکز تاریخ شفاهی بوده است یعنی مصاحبهکنندگان علاوه بر مصاحبه اقدام به تهیه اسناد و عکس از مصاحبهشوندگان میکردند. تهیه مستندات موجب شده تا در حال حاضر مجموعهای غنی از عکس و اسناد به صورت دیجیتال بایگانی شود و برخی از این اسناد در تدوین مورد استناد قرار گیرند. بخش اندکی از مصاحبههای ثبت شده به خاطر بیان برخی از جنبههای زندگی شخصی در حال حاضر غیر قابل انتشار هستند.
غلامرضا آذری خاکستر