در مصاحبه با دکتر مجید تفرشی
اشاره: چندی پیش مجالی فراهم شد تا با آقای دکتر مجید تفرشی، پژوهشگر و نویسنده متخصص در اسناد بریتانیا، در دفتر نشریه گفتگویی خودمانی درباره اسناد ایران در بریتانیا داشته باشیم. ایشان برای شرکت در مراسمی مهمان حوزه هنری تهران بودند و ما هم فرصت را غنیمت شمرده از ایشان تقاضا کردیم قدری درباره اوضاع او احوال اسناد ایران در بریتانیا و نحوه و میزان دسترسی به آنها و برخی مسائل پیرامونی دیگر برایمان سخن گوید. او با برخوردی متواضعانه و بسیار صمیمی پیشنهادمان را پذیرفت و همراهمان شد. گفتگوی ما بیش از دو ساعت به درازا کشید و مسائل متنوعی درباره موضوعات تاریخی مطرح شد. اما در اینجا بخشی از این گفتگو که متمرکز بر موضوع اسناد مربوط به ایران در آرشیو ملی بریتانیاست تقدیمتان می شود. جا دارد از آقای محمد مهدی موسی خان، که زحمت هماهنگی و تنظیم این مصاحبه را کشیدند تشکر کنیم.
***
ـ موسی خان: آقای دکتر تفرشی، از این که دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید، بسیار ممنونم. اگرچه در مصاحبههایی، بایگانی ملی بریتانیا را معرفی کردهاید، به عنوان مقدمه، لطفاً برای خوانندگان ما به طور خلاصه این مرکز را معرفی بفرمایید.
ـ تفرشی: آرشیو ملی بریتانیا مؤسسهای است که در سال 1836 میلادی یعنی حدود 178 سال قبل با نام اداره بایگانی عمومی/ Public Record Office (PRO) تأسیس شده است. این مؤسسه در سال 2003 با تغییر سازمان و گسترش حوزه فعالیت و ادغام شدن کمیسیون نسخ خطی تاریخی در آن، تغییر نام یافت و به آرشیوهای ملی/ The National Archives (TNA) تغییر نام یافته است. قبل از 1977 ساختمان آن در مرکز لندن، در منطقه چنسرلی لین بود و از آن زمان به تدریج و در یک فاصله زمانی 13 ساله به مجموعه بزرگ و جدیدی در حومة جنوب غربی لندن در منطقه کیو(Kew) منتقل شد. شهرت منطقه کیو به باغهای بوتانیک و زیبایش است که هم جنبه تفریحی وگردشگری دارد و هم جنبه پژوهشی و علمی. جورج سوم این باغها و زمینها را از مادرش به ارث برد. او این منطقه و چند منطقه دیگر را وقف مردم کرد که دو نقطة آن خیلی معروف است؛ یکی پارک ریچموند، که بزرگترین پارک درون شهری انگلستان است و دوم باغهای مشهور کیو و زمینها و املاک اطراف آن.
بایگانی ملی بریتانیا تا پایان جنگ سرد به طور قانونی موظف بود همه اسناد ادارات دولتی بریتانیا به جز اسناد امنیتی را جمعآوری و به موقع آزاد کند. در بعضی مواقع به طور استثنایی اسناد خانوادگی و شخصی هم به این مرکز اهداء میشد. البته سنت اهداء اسناد شخصی و خانوادگی در بریتانیا به این شکل است که اسناد به کتابخانههای دانشگاههایی اهدا میشوند که محل تولد یا تحصیل افراد بوده است. بنابراین عمدة اسناد این مرکز را اسناد دولتی شامل میشود. تقریباً اسناد مربوط به 1100 سال قبل در این مرکز نگهداری میشود. مشهورترین آن، سند مگناکارتا (Magna Carta) است که اولین سند دموکراسی در دنیا و سندی است که قوانین بریتانیا از آن تأثیر پذیرفته است. تا آنجایی که به ایران مربوط میشود، از حدود 600 سال پیش اسناد پراکنده در آنجا وجود دارد.
منظورم از موضوع ایران، اسنادی است که در آنها نام پرشیا (Persia) یا ایران آمده است: مثلاً کشتی به ایران آمده و نام مسافران و بار آن در سند ذکر شده است. و یا متن مذاکرات با شاهان ایران در دوره صفوی به بعد را میتوان یافت. این اسناد به طور پراکنده تا قرن نوزدهم (که کم نیست) در این مرکز وجود دارد. اما به طور مشخص از ابتدای قرن نوزدهم اسناد مربوط به ایران منظم و مرتب است. این اسناد در شش بخش اصلی دستهبندی میشود: 1ـ اسناد وزارت خارجه (Foreign Office/ FO) که بعداً در میانه دهه 1960 میلادی با تغییر ساختار و سازمان به وزارت خارجه و مشترک المنافع (Foreign and Commenwealth Office/ FCO)تغییر نام یافت، 2ـ اسناد وزارت جنگ (War Office/ WO) که بعدها به وزارت دفاع (Ministry of Defencd/ MOD) 3ـ اسناد نخست وزیری (Premiere Office/ PREM)، 4- اسناد هیات دولت(Cabinet Office/ CAB) ، 5- اسناد وزارت دریاداری (Admirality/ADM).
تا قبل از تأسیس اینتلیجنس سرویس در ابتدای قرن بیستم، وزارت دریاداری وظیفة سازمان امنیت بریتانیا را هم انجام میداد. 6- اسناد سازمان امنیت یا اینتلیجنس سرویس بریتانیا که خود سه بخش دارد: 1ـ اسناد داخلی یا MI5، 2ـ اسناد خارجی یا SIS که در بین عموم مردم به MI6 شهرت دارد و 3ـ سازمان مرکزی شنود امنیتی (GCHQ). تا پایان جنگ سرد فقط اسناد دولتی و غیر امنیتی به آرشیو ملی انتقال مییافت. بعد از جنگ سرد محققین اعلام کردند که حساسیت آن دوران تمام شده و باید اسناد امنیتی هم به آرشیو ملی بریتانیا انتقال بیابد و در دسترس عموم قرار گیرد. ابتدا دولت بریتانیا مقاومت کرد. (معمولاً هیچ دولتی چندان مایل به آزادی اسناد امنیتی نیست) برای مقدمه چینی جهت آزادی این نوع اسناد، ابتدا دو کتاب توسط دو نویسنده مشهور بریتانیایی براساس اسناد عمومیتر MI5 و MI6 نوشته شد.
داستان نوشتن این کتابها جالب است. در دوران جنگ سرد دسترسی افراد غیرامنیتی به اسناد امنیتی ممنوع بود، لذا آن دو مورخ دانشگاه کمبریج را ابتدا به عضویت رسمی سازمان امنیتی در آوردند تا بتوانند از اسناد استفاده کنند. البته این کار خبرساز شد. دولت بریتانیا تلاش داشت (و هنوز هم دارد) که روند آزادسازی اسناد امنیتی را کُند و آهسته کند. به هر حال تا دوره جنگ جهانی دوم این سندها به کُندی و ناقص آزاد شده و این روند است.
ـ موسیخان: در بایگانی ملی بریتانیا چه تعداد سند راجع به ایران است؟ و شامل چه موضوعاتی میشود؟
ـ تفرشی: به تخمین من کل اسناد مربوط به ایران حدود سی هزار پرونده شامل حدود سه میلیون برگ است. حدود 95 درصد اسناد مربوط به قرن نوزدهم و بیستم است که دورة قاجار و بعد از آن را شامل میشود. در این دوره ایران روابط خارجی منظم و گستردهای پیدا میکند و بالطبع اسناد زیادی هم تولید میشود. عمدة این اسناد، گزارشهای دیپلماتیک، سیاسی،اقتصادی، امنیتی و اجتماعی است. البته همة اسناد لزوماً مربوط به رابطه ایران و بریتانیا نیست.
مثلاً گزارشهای نواحی مرزی و حتی فراتر از آن مثل آسیای مرکزی یا خلیجفارس زیرمجموعة ایران ارسال میشد، مثل گزارشهای عمان یا ترکستان که در اسناد ایران دیده میشود. مورد دیگر مربوط به شنود تلگرافی ایران است. میدانیم خط تلگراف ایران را انگلیس ایجاد کرد و تحت کنترل آنها بود. تقریباً به طور منظم دولت بریتانیا همة تلگرافهای دولت ایران را ضبط و کشف میکرد. مثلاً دولت ایران تلگرافی به دولت عثمانی میفرستاد، یک کپی نسخه از این تلگراف را در اسناد میبینید. تازه ترین اسناد آزاد شده درباره ایران به طور کلی تا سال 1982 و بعضاً تا سال 1985 میلادی است.
ـ کریمی: در چند سال اخیر یک سری گزارشهای هفتگی و سالانه سفارت انگلیس با عنوان «یادداشتهای سیاسی ایران»، (Iran Political Diaries)(1) در چهارده جلد منتشر شده است. نظرتان درباره این اسناد چیست؟
ـ تفرشی: مؤسساتی در بریتانیا، آمریکا، هلند و... هستند که گزیدهای از اسناد عمدتاً از قبل پرینت و تایپ شده را به صورت دوره زمانی یا موضوعی چاپ و به قیمتهای گزافی میفروشند. اینها البته اسناد مهمی هستند. مشکل اینجاست که افراد داخل ایران میپندارند که این کتابها همة اسناد آرشیو ملی بریتانیا درباره ایران است. در صورتی که به نظر من این کتابها یک صدم اسناد را هم منتشر نکردهاند. این اسناد از بخش Foreign office انتخاب شده که مشهورترین آنها سه فایل را در بر میگیرد: F0248، F0371، F0416، در F0248 اسناد محلی و سفارت را دربر میگیرد، F0371 اسناد وزارت خارجه و F0416 اسناد قبلاً چاپ شده است که به صورت یک کتاب برای مأموران تهیه میشد. این مؤسسات اسناد این بخش را بدون تغییر به صورت افست چاپ کردهاند. پس اسناد این کتابها نسبت به کل مجموعه بایگانی ملی هیچچیز نیست. البته برای کسی که دسترسی به هیچ اسنادی ندارد، حتماً خوب است.
ـ موسیخان: چه تعداد سند فارسی در بایگانی ملی موجود است؟
ـ تفرشی: اسناد فارسی یکجا تجمیع شده، حدود یکصد هزار برگ سند در 160 پرونده را در بر میگیرد. البته در آرشیو هند در کتابخانه بریتانیا (Biritish Library) نیز حجم زیادی از اسناد فارسی نگهداری میشود. این مجموعه بسیار مهم است و ارزش آن را دارد که به ایران منتقل شود، چون به دلیل فارسی بودن اسناد مخاطب وسیعتری را در بر میگیرد. این اسناد هم ارزش نگهداری و هم ارزش چاپ دارند. در زمینة تاریخ اجتماعی، سیاسی و دیپلماتیک ایران ارزش فراوانی دارد. البته این اسناد فارسی جای اسناد انگلیسی را نمیگیرد، ولی بُعد دیگری از حوادث را نشان میدهد. به نظر من هر کدام از این اسناد بخشی از تاریخ ما را روشن میکند و در هر صورت ارزشمند هستند. مثل اسنادی که توسط خُفیهنویسهای سفارت از سراسر ایران گزارش شده است. در این گزارشها اطلاعات جزیی وجود دارد که در منابع فارسی کمتر میبینیم، وضعیت روز به روز ولایات مختلف را در بر میگیرد.
دو نمونة آنها پیش از این در ایران به چاپ رسیده است. یکی کتاب مخابرات استرآباد(2) که آقایان ایرج افشار و رسول دریاگشت چاپ کردهاند و دیگر کتاب وقایع اتفاقیه(3) که به کوشش آقای علیاکبر سعیدی سیرجانی منتشر شد. این دو کتاب پیشنویس گزارش خُفیهنویسان سفارت انگلیس است که به طور اتفاقی در خانوادة این افراد به جا مانده بود و یکی مربوط به استرآباد و دیگری مربوط به فارس است. این دو گزارش تصادفی در ایران مانده بود و اصل گزارش در جای دیگر نگهداری میشود. شما هر آن چه در یک شهر یا استان رخ میداد را میتوانید در این گزارشها و اسناد ببینید. از وضع تجارت، امنیت اجتماعی و سیاسی، تعدّی یا رفتار خوب یک حاکم با مردم و یا حتی وضعیت آب و هوا و طبقات مردم و... در این اسناد موجود است. خود خُفیهنویسها هم در محلات مختلف شبکة خبرچین داشتند. اسناد فارسی لزوماً تاریخ روابط ایران و انگلیس نیست بلکه جنبههای مختلف تاریخ ایران را در بر میگیرد.
بعضی از این گزارشها به انگلیسی ترجمه شده است. در بعضی مواقع اصل برخی از گزارشها از بین رفته ولی خوشبختانه ترجمة انگلیسی آنها باقی مانده است. مثل اینها، دهها مجلد گزارش از نقاط مختلف ایران وجود دارد که بیشتر مربوط به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است و نه تنها تاکنون به چاپ نرسیدهاند، بلکه به ندرت توسط محققان مورد مطالعه واقع شدهاند.
ـ موسیخان: در میان اسناد فارسی چه موضوعات دیگری میتوان یافت؟
ـ تفرشی: اسنادی است که مستقیم مربوط به انگلستان و مردم ایران است. افرادی بودند که توسط انگلستان به ایران تبعید شدند. این تبعیدیها با سفارت انگلیس بر سر حقوقشان مکاتبه داشتند. بعضی اوقات در میان این مکاتبات افراد مشهوری نیز دیده میشوند. همیشه این مکاتبات به معنای جاسوسی و مزدوری نیست. دولت انگلستان این افراد را که به ایران تبعید میکرد، وظیفه داشت که حداقل زندگی تبعیدیها را تأمین کند و به آنها حقوق بدهد. اگر از این چارچوب بیرون ببینید میپندارید که فرد، حقوق بگیر و جاسوس انگلیس بوده است. مثلاً فردی قصد سفر از اصفهان به مشهد را داشته و از کنسول انگلیس اجازه گرفته است. در زمانهای خاص مثل دوران جنگ، نفوذ بریتانیا در ایران بسیار زیاد بود تا آنجا که در بعضی مناطق برای انتشار نشریه باید از کنسول انگلیس اجازه میگرفتند. بررسی این اسناد از یک طرف نشاندهندة شرایط آن روز و از طرف دیگر میزان سیطره و نفوذ بریتانیا است.
وجه دیگر این اسناد مربوط به افراد و خانوادههایی است که ما اطلاع کمی نسبت به آنها داریم. مثلاً من حدود 25 سال قبل مقالهای در مورد ابوالحسن میرزا شیخالرئیس قاجار نوشتم. (که در جلد اول کتاب تاریخ معاصر ایران(4) به چاپ رسید) بعدها در جنگ جهانی اول پسر شیخالرئیس به نام همایونشه رئیس به نفع دولت عثمانی و علیه انگلیس فعالیت میکرد. نامههای تظلّم این خانواده به مقامات انگلیسی برای آزادی فرزندشان موجود است. نامههایی نیز از دیگر دستگیرشدگان دو جنگ جهانی اول و دوم را هم میتوان در این مجموعه یافت.
موضوع دیگر مکاتبات مأموران رسمی و دولتی از رئیسالوزراء گرفته تا دیگران با مقامات بریتانیایی است که در بسیاری موارد نسخهای در آرشیوهای ایرانی از آنها باقی نمانده است.
مورد دیگر که کم هم نیست، کشف رمز مکاتبات تلگرافی مقامات دولتی ایران با دیپلماتهای کشورهای دیگر است که به دلیل کنترل انگلستان بر امور تلگرافی ایران، در موارد حساس و مورد نیاز، این مکاتبات سرقت یا کشف رمز و برای مقامات لندن ارسال میشده است.
مسأله دیگر نیز نامههای عادی ایرانیان برای احقاق خود در امور داخلی ایران بود که به دلیل ناامیدی از رسیدگی مسئولان دولتی دست به دامان انگلیسیها میشدند. این مکاتبات ضمن نشان دادن مطالبات و دغدغههای مردم عادی، بیانگر عمق و دامنه نفوذ بریتانیا در ایران و بیانگر روی آوردن مردم به بیگانگان در زمانه ناکارآمدی دولتهای ایران و بیتوجهی آنان به مشکلات مردم است.
ـ موسی خان: اسناد فارسی بیشتر مربوط به چه دورهای از تاریخ ایران است؟
ـ تفرشی: بیشتر قرن نوزدهم را در بر میگیرد. البته اوایل قرن بیستم را هم دربر میگیرد.
ـ موسیخان: دقیقاً تا چه دورهای؟
ـ تفرشی: تا اوایل دورةسلطنت رضاشاه پهلوی.
ـ کریمی: پس موضوع جنگ جهانی اول باید در این اسناد موجود باشد؟
ـ تفرشی: درباره جنگ جهانی اول بسیار فراوان است، ولی به طور نسبی درباره جنگ جهانی دوم کمتر است، هرچه زمان رضاشاه به جلو میرسد، اسناد کمتر میشود.
ـ موسی خان: علت آن چیست؟
ـ تفرشی: علت آن این است که مأموران خفیهنویس کم میشوند و گزارشها منظم نیست. بعد از جنگ جهانی اول دولت بریتانیا به تدریج سیطره استعماریاش در ایران کم میشود. ظهور دولت پهلوی، یک آسودگی خاطر به لندن میدهد که خطر نفوذ روسیه در ایران کم میشود. به علاوه مشکلات مالی بعد از جنگ هم زیاد بود و نمیتوانستند از عهده مخارج حضور نیروهای خود در ایران برآیند. تا قبل از جنگ جهانی اول مسئله هند و نفت و خلیجفارس برای انگلیس مهم بود. به خصوص هنگام جنگ، وقتی سوخت نیروی دریایی انگلیس به نفت تغییر میکند، اهمیت آن بیشتر میشود.
بخش دیگر اهمیت این اسناد مکاتبات ایرانیها برای مقامات بریتانیایی است. شما اگر در سایت آرشیو ملی بریتانیا دو کلمه To Persians و From Persians را جستجو کنید بیشتر اسنادی که معرفی میشوند پروندههایی به زبان فارسی است. نکته دیگر هنگام دیدن این اسناد این مطلب است که ایرانیها در نامههای خود عادت به نوشتن نام و تاریخ نداشتند. پشت برگه، سفیر، کنسول یا منشی و مترجم آنان ، نام کامل و تاریخ نگارش آن را نوشته است.
در اینجا به نکتهای مهم اشاره میکنم. پدیدهای به نام Public Diplomacy داریم که از دهة 1960 توسط آمریکاییها باب شد و به آن «دیپلماسی عمومی» یا «دیپلماسی مردم محور» میگویند. این پدیده جدیدی است که به مناسبات میان دولتها و نمایندگان آنان با اتباع عادی یا نخبگان غیردولتی دیگر کشورها (و نه مقامات دیگر کشورها) مربوط است. ولی باید بدانیم ماهیت و نحوه ساز و کار دیپلماسی عمومی توسط انگلیسیها از قرن نوزدهم در ایران راه انداخته شد؛ یعنی ارتباط مأمورین بریتانیایی با مردم عادی. در سفارت بریتانیا شخصی به نام کنسول شرقی (Oriental Consul) یا دبیر شرقی (Oriental Security) وجود داشت که کارشان با دولت نبود، بلکه وظیفه آنها ارتباط با مردم عادی بود. میباید با تجار صحبت میکردند تا نبض بازار را میفهمیدند و یا حتی با روحانیت صحبت میکردند.
در تاریخ معاصر چند نمونه مشهور از دبیران شرقی انگلیس در ایران سراغ داریم؛ مثل آلن چارلز ترات (Alan Charles Trott) بعد از شهریور 1320 و یا در دوران جنگ جهانی اول در مناطق جنوب و فارس بودند. در زمان مصدق هم دو دبیر شرقی معروف سراغ داریم. یکی از آنها به نام رابین زینر R. C. Zaehner را بنا به توصیه خانم آن لمبتون به ایران میفرستد. زینر یک شرقشناس برجسته و استاد دانشگاه آکسفورد بود. اما جاسوس خیلی بدی بود. درایران با محافل مختلف ارتباط داشت اما به کارهای عیاشی و الواطی و تریاککشی و مشروبخواری مشغول شد و گفته میشود که به جای جمعآوری اطلاعات، اطلاعات را لو میداد. پس از مدتی قبل از قطع رابطه ایران و انگلیس با فضاحت به لندن برگردانده شد. به جای او سموئل/ سم فال را فرستادند. سم فال در بیستم فوریه امسال 2014، یک روز بعد از تولد 95 سالگی خود درگذشت.
موسیخان: سم فال فارسی بلد بود؟
ـ تفرشی: تا جایی که خودش میگفت، در آن موقع تا حدی برای رفع نیاز بلد بود. او با برادران رشیدیان و شمار دیگری از ایرانیان مشهور به دوستی با لندن ارتباط داشت، با جمال امامی، دربار، بازار و مردم در ارتباط بود. منظورم از مثالها این مطلب بود که این دبیران شرقی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با مأموران خُفیهنویس در ارتباط بودند. اما بعد از کاهش قدرت امپراتوری در قرن بیستم، این شبکه خبرگیری منظم و سیستماتیک حذف شد و هرازگاهی گزارشی اینچنینی نوشته میشد. اسناد فارسی موجود محصول اقتدار فراوان امپراطوری بریتانیا در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است.
موسیخان: غیر از اسناد فارسی مربوط به خفیهنویسها، میتوانید دو سه نمونه از اسناد مربوط به تاریخ مردم را مثال بزنید؟
ـ تفرشی: مساله تظلمات و مکاتبات مردمان عادی در رابطه با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی با ماموران دولت ایران و یا افراد تحت الحمایه بریتانیا و یا مربوط به مستعمرات منطقهای بریتانیا، اختلافات تجاری ایرانیان با یکدیگر و یا طرفهای بریتانیایی آنان، تلاش برای احقاق حق افراد ایرانی دستگیر شده توسط نیروهای نظامی یا امنیتی بریتانیایی (به خصوص در دو جنگ جهانی)، اسناد مکاتبات خصوصی با مقامات ایرانی درباره مناسبات دوجانبه، منطقهای و بینالمللی و جاسوسی و کشف رمز مکاتبات مقامات ایرانی با مقامات دیگر کشورها.
کریمی: باید بحث ادبیات نیز در این اسناد قابل تأمل باشد؟
تفرشی: بله، بسیار، هم ادبیات و هم خط. نوع خطها و ادبیاتی که آن موقع استفاده میشده است، شکل ادبیات انگلیسیها با ایرانیها و برعکس، خطابهایی که نسبت به همدیگر در مکاتبات رسمی و یا خصوصی صورت میگرفته، نوع خوشنویسی که وجود دارد، نوع کاغذها، نوع گردآوری و طبقه بندی این مدارک و یا نحوه رسیدگی و پاسخ گویی به آنها (گاهی توسط سفیر، گاهی توسط مقامات پایینتر بریتانیایی و گاهی توسط مباشران و دستیاران ایرانی آنان)، همه را در این اسناد فارسی زبان میتوان دید.
ـ کریمی: در بحث جنگ جهانی اول، موضوع قحطی بزرگ در اسناد بایگانی ملی وجود دارد؟
ـ تفرشی: در حدود 250 هزار برگ سند در بایگانیهای انگلیس راجع به جنگ جهانی اول در ایران وجود دارد. اولاً من نظر بدبینانه پرفسور محمد قلی مجد دربارة اسناد انگلیسی و مسئله قحطی را تقریبا قبول ندارم. اشتباه نشود. نه این که به کلی قبول ندارم، بلکه دامنه و عمق آن را قبول ندارم. همه میدانند جنگ جهانی در ایران اشغال شده، مرگ و میر بسیار زیادی به همراه داشت، در این باره در اسناد انگلیسی سندهای فراوانی درباره قحطی، وبا، تیفوس، طاعون و دیگر امراض خطرناک مسری در ایران وجود دارد. نکته مهم برای من، آمارهای مختلف مورد ادعا یا منتشر شده توسط آقای مجد است که چندان قابل اتکا و استناد نیست. دلیلش هم مشخص است. ایشان و منابعی که در کتاب استناد کردهاند، به این نکته توجه نکردهاند که هر کاهش جمعیتی در مکانی به معنای مرگ و میر نیست.
در جنگ جهانی اول و دوم شاهد مهاجرت گسترده جمعیت در داخل و یا به خارج بودهایم، مثلاً در هر دو جنگ بندر لنگه خالی از سکنه شد؛ این بدینمعنا نیست که همه مردم لنگه مردهاند، بلکه به خاطر جنگ به عمان مهاجرت کردهاند. این آمار چند میلیونی که آقای مجد مطرح کرده درست نیست. چنان که آمار ایشان از جمعیت ایران در آستانه جنگ جهانی اول و پایان آن نیز دقیق و مستند نیست. متأسفانه در دورة رییسجمهور قبلی، این موضوع به یک فوتبال سیاسی تبدیل شد. تبدیل یک بحث آکادمیک به یک ابزار و دستاویز امور سیاسی کار اشتباهی بود. برای ایران هم فایدهای نداشت و دنیا هم آن را جدی نگرفت. در صورتی که به عنوان یک بحث علمی میتوان دربارة آن خیلی صحبت کرد. من تصورم این است که این آمار اغراقآمیز است؛ اما حتماً مرگ و میر و کشتار زیاد بوده است.
این که چقدر آذوقه از ایران به خارج رفته، ما شواهدی داریم که نیروهای بریتانیایی در بعضی مکانها و زمانها آذوقه را برای نیروهای خود در جبهههای مختلف، از ایران میبردند و برعکس آن گاهی هم داریم که برای نیروهای خودشان و گاهی برای مردمان عادی، آذوقه به ایران میآوردند. سندهای هر دو وجه موجود است.
ـ کریمی: در مقدمة کتاب قحطی بزرگ(5) آقای مجد اشاره میکند که تقاضای اسناد بایگانی انگلستان را میکند اما به او نمیدهند. الان برای او امکان دیدن این اسناد هست؟
ـ تفرشی: به نظر من، دسترسی نداشتن به اسناد بریتانیا در این مورد و مقطع خاص یک حرف کاملاً نادرست و غیرفنی است. زمانی میشود که پرونده خاصی به دلایل مختلفی که به منافع ملی و مصالح امنیتی بریتانیا مربوط است که در اختیار افراد نمیگذارند یا حتی در زمان تولید سند یا مدتی بعد از آن، بنا به ملاحظات مختلف امنیتی یا ملی بریتانیا کلاً سند را امحا میکنند. ولی اسناد به جا مانده اغلب قابل ردیابی و دریافت است. درباره جنگ جهانی اول ادعا این است که همه اسناد نجات یافته آزاد و در دسترس هستند. لذا یا سندی اساساً موجود نیست و یا آزاد شده است. این که سندی موجود است و در اختیار محقق قرار نمیدهند، در این موضوع و مقطع تاریخی درست نیست.
خود من سالها است که دنبال شناسایی اسناد آزاد نشده مربوط به ایران و موضوعات و مجموعههای خاصی در بین آنها هستم که از دسترس خارج است و در چند مورد نیز در این موارد موفق بودهام. اما تا آنجایی که من میدانم، سندی راجع به جنگ جهانی اول نیست که اطلاعی از آن وجود داشته باشد و آزاد نشده باشد. آقای مجد اگر سندی را سراغ دارند، شماره یا دست کم سرنخی از آن را بدهند، من پیگیری میکنم. همانطور که گفتم حدود 250 هزار برگ سند راجع به جنگ جهانی اول در انگلیس الآن در دسترس عموم است. من واقعاً نمیدانم چه چیزی را به ایشان ندادهاند.
موسیخان: اشاره فرمودید میتوان برای به دست آوردن اسنادی شکایت کرد. ماجرای شکایت چیست؟
تفرشی: تا سال 1997 امکان پیگیری اسناد از دسترس عموم خارج شده وجود نداشت. در مبارزات انتخاباتی 1997، یکی از شعارهای انتخاباتی حزب کارگر تصویب « قانون آزادی اطلاعات» بود. مبدع اولیه این طرح تبلیغاتی در بریتانیا، یکی از رهبران حزب به نام جان اسمیت بود. او با توجه به شکست حزب کارگر از مارگارت تاچر، حزب را احیا کرد. ولی جان اسمیت به طرزی ناگهانی درگذشت و رهبری حزب به تونی بلر جوان رسید. بعد از روی کار آمدن حکومت کارگری و تونیبلر، این قانون تصویب شد اما به خاطر دشواریهای مقدماتی تا ده سال عملاً اجرایی نشد. ده سال طول کشید که ساز و کار آن مهیا شد و از سال 2007 مصادف با روی کار آمدن گوردون براون قانون اجرایی شد. طبق این قانون وقتی شما سندی را ردیابی کنید که آزاد نشده باشد، میتوانید شکایت کنید و اجازه انتشار آن را بگیرید.
من از سال 2007 تا الآن دوبار از این قانون استفاده کردهام و توانستم پروندههای زیادی را در رابطه با ایران آزاد کنم. البته کاملاً و صد در صد موفق نشدهام. یکی مسئله جزایر سه گانه خلیج فارس (تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی) و دوم موضوع رابطة هستهای ایران با بریتانیا پیش از انقلاب. در هر دو مورد پاسخ وزارت خارجه این بود که موضوع هنوز در جریان است. در مورد جزایر نکتهای را گفتند که معلوم بود حرفشان چیست. گفتند آزاد کردن این اسناد ممکن است کفهترازو را به نفع یک طرف سنگین کند. از روز اول بریتانیا طرف اعراب بود و هنوز هم هست. این جمله یعنی این اسناد به نفع ایران است. اسناد که آزاد شد، من گزارش نسبتاً فشردهای درباره آنها نوشتم.
موسیخان: آن گزارش که در مجله شهروند امروز، به چاپ رسید؟
ـ تفرشی: بله، خیلی گزارش خلاصهای بود، چون پنج هزار صفحه سند است و نمیشد همة اسناد را در مقاله آورد. البته امیدوارم به زودی برگزیدهای از این مجموعه اسناد و گزارش کاملی از آن در قالب یک کتاب منتشر شود.
ـ موسیخان: در این رابطه، چند در صد اسناد آزاد شد؟
ـ تفرشی: تقریباً 80 درصد اسناد در موضوع تحولات جزایر سه گانه خلیج فارس در سالهای 1968 تا 1971. ولی در مور مناسبات اتمی ایران و بریتانیا بیشتر آزاد شد. البته در این میان شیطنتهایی صورت میگیرد. مثلاً پروندهای که توقیف است و شما شکایت میکنید، کل پرونده که حساس نیست. بلکه یکی دو برگ حساس دارد. این دو برگ را نگه میدارند و بقیه را آزاد میکنند. دوباره که شکایت کنید، چهار خط را سیاه میکنند و کپی سند سانسور شده را آزاد میکنند و ماجرا برای آزادسازی بقیه پرونده ادامه مییابد. البته به نظر کل حجم اسنادی که درباره ایران منتشر نمیشود، یک درصد است. لزوماً این اسناد آزاد نشده، امنیتی نیستند. بلکه ممکن است اسامی افرادی در سند آمده که ممکن است زنده باشند و با آزاد کردن آن اسناد مشکلی شخصی برای آنان پیش بیاید.
البته همه تلاشهای من برای دسترسی به شماری از اسناد آزاد نشده مربوط به دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت و تحولات منتهی به سرنگونی حکومت دکتر محمد مصدق هنوز به جایی نرسیده است.
نکتهای که در اینجا باید خاطر نشان کنم، مربوط به پیامد تصویب قانون دسترسی آزادانه به اطلاعات در بریتانیا است. شماری از محققان در فاصله سالهای 1997 تا 2007 یعنی در فاصله پیروزی حزب کارگر به رهبری تونی بلر و زمان تصویب آن قانون تا زمان روی کار آمدن گوردون براون و اجرایی شدن آن، گفتند طبق این قانون هر موقع سندی را طلب کنیم که منع امنیتی ندارد، باید بلافاصله آزاد شود؛ پس دورة آزادسازی سی ساله اسناد کلاً موضوعیت ندارد.
حدود چهار سال پیش تفاهمی بین دولت و محققین تاریخ در بریتانیا صورت گرفت مبنی بر این که قانون سنتی مدت سی سال از دسترس بودن اسناد دولتی به بیست سال تبدیل شود. اما یک دفعه مسئله آزادی حجم انبوهی از ده سال سند متراکم شده پیش آمد که باید یک ساله انتشار یابد. توافق شد که بایگانی ملی هر سال روی دو سال سند کار کند و در فرایند ده ساله به قانون بیست ساله برسد. در این میان حادثهای رخ داد که کار عملاً بدتر شد.
دو سال قبل در انباری متروکه در جنوب غرب لندن، حدود ده میلیون سند درباره مستعمرات سابق انگلیس پیدا شد. آرشیو ملی بریتانیا به این اسناد در حال از بین رفتن اولویت داد و به طبقه بندی و ارایه آنها پرداخت و در نتیجه از کار اصلی خود در زمینه آزادسازی اسناد دیگر بازماند و از نظر زمانی از برنامه اعلام شده عقب ماند. به همین دلیل در موضوع اسناد وزارت خارجه که بیشتر اسناد مربوط به ایران در آن مجموعه است، به جای آزادسازی اسناد تا سال 1985، تنها تا سال 1982 آزاد شده است. البته قول دادهاند که تا سال آینده میلادی به روز رسانی کرده و جبران کنند.
ـ موسی خان: طی گزارش این اسناد مسئلهای هم داشتهاید؟
ـ تفرشی: مکرر، بله، هنگام گزارش اسناد مربوط به دکتر شاپور بختیار بود که تعدادی گروههای تبعیدی خارج کشور اعتراض کردند. این گزارش اسنادی بود از همکاری گسترده دکتر شاپور بختیار با صدام حسین و تحریک و توجیه حکومت بعثی عراق برای حمله نظامی به ایران، یکی از اعتراضات این بود که چرا این اسناد را چاپ کردهاید؟ من البته جواب دادم که من پیامرسان هستم. اگر در این زمینه اعتراضی دارید به دولت و آرشیو ملی بریتانیا اعتراض کنید.
ـ موسیخان: آخرین سخن شما در مورد اسناد بایگانی ملی بریتانیا چیست؟
ـ تفرشی: میخواهم بگویم بدبینی و خوشبینی بیش از حد، نسبت به اسناد انگلیسی هر دو بیماریهای تحقیقاتی رایجی هستند و نباید این اسناد را وحی منزل و یا فاقد اعتبار تلقی کرد. زیرا هر دیپلماتی یا مأموری اغراض خودش را دارد و ممکن است که مطالبش کاملاً درست نباشد و بخشی از واقعیت را بیان کند و حتی اشتباه داشته باشد. از سوی دیگر همانطور که گفتم اطلاعات و تحلیلها و مشاهدات فراوانی در این اسناد وجود دارد که میتواند زوایای ناشناخته تاریخ ما را روشن کند. اما اگر تصور کنیم همه اسناد انگلیسی نجات پیدا کرده و یا همه اسناد انگلیسی در اختیار ماست، تصویر بیجایی است. من فکر میکنم بخش مهمی از اسناد انگلیسی که نجات پیدا کرده است در اختیار ما است. این مجموعه عظیم را نه باید بیکم و کاست پذیرفت و نه از آن غافل ماند و ارزش آن را دست کم گرفت.
ـ موسیخان: از این که با صبر و حوصله پاسخگوی سؤالات ما بودید، بسیار سپاسگزارم.
1-Iran Political Diaries 1881-1965, R.M.Burrell (ed), Oxford, 1997, 14 volumes.
2- مقصودلو(وکیل الدوله)، حسینقلی خان، مخابرات استرآباد؛ به کوشش ایرج افشار و رسول دریاگشت، تهران، نشرتاریخ ایران، 1363.
3- وقایع اتفاقیه؛ مجموعه گزارشهای خفیه نویسان انگلیس، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، نوین، 1362.
4- تفرشی، مجید، «شیخ الرئیس قاجار و اندیشه اتحاد اسلام»، در تاریخ معاصر ایران (کتاب اول، مجموعه مقالات)، موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم، زمستان 1372، صص 79-65.
5- مجد، محمد قلی، قحطی بزرگ 1919-1917، ترجمه محمد کریمی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387.