هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 171    |    29 مرداد 1393

   


 

زبان به مثابه ميانجی تجزيه‌ی هرمنوتيكی در تاریخ شفاهی


تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد -۳


سی و پنجمین شماره نشریه الکترونیکی «گذرستان»


نیروهای مذهبی در دوره پهلوی دوم-۲۵


بررسی ورود نهادهای آموزشی مدرن به ایران در گفت‌وگو با موسی حقانی/بخش اول؛


تاریخ شفاهی جزیره، نسل‏ها‏ رابه هم نزدیک می‏کند


چه جسورانه بالا می روند


دانشجویان مشکلات پیش‏روی لاتین‏تباران را در کتاب «نسل لاتین‏تبار» به تصویر می‏کشند


طرح تاریخ شفاهی برای حفظ سرگذشت ماهیگیری مین


کنار بروید، وضعیت اضطراری است! رانندگان آمبولانس در جنگ جهانی اول


 



نیروهای مذهبی در دوره پهلوی دوم-۲۵

صفحه نخست شماره 171

گزارش‏ها‏یی از بازتاب وقایع انتخاباتی تبریز در دوره هفدهم مجلس

چنان که در دو نوشتار پیشین خاطر نشان گردید، انتخابات مجلس هفدهم در تبریز به درگیری میان دو تشکل عمده رقیب، یعنی«جمعیت امر به معروف و نهی از منکر» و «جمعیت فداکارن آذربایجان» انجامید. به نظر می‏رسد وابستگی‏ها‏ی سیاسی و تشکیلاتی این دو تشکل از یک سو و سابقه دیرینه خصومت میان آنها، انتخابات دوره هفده مجلس در تبریز را به جولانگاهی برای رقابت و عرض اندام این دو تشکل تبدیل کرد. ناگفته پیداست که در اندک فضای باز سیاسی دوره نخست‏وزیری دکتر مصدق به علت عدم رشد فرهنگ سیاسی جامعه، چنین درگیری‏ها‏یی در بیشتر شهرهای کشور در خلال انتخابات آن دوره به وقوع پیوست. در دو نوشتار پیشین بخش‏ها‏یی از این اختلافات و درگیری‏ها‏ در تبریز مورد بررسی قرار گرفت. به نظر می‏رسد که ابعاد و زوایای این منازعات به سرعت دامن برخی مناطق حاشیه‏ای از جمله منطقه اسکو در جوار تبریز را نیز در بر گرفت. بر این اساس در این نوشتار دو گزارش  از بازتاب وقایع تبریز به شرح ذیل مورد بررسی قرار می‏گیرد. گزارش نخست در قالب نامه‏ای مفصل و توسط یکی از علمای برجسته تبریز به نام وحیدالدین مرعشی نجفی رئیس اتحادیه جامعه مسلمین نوشته شده و به تاریخ 29/11/1330 به مرکز ارسال گردیده است. نامبرده در این نامه خطاب به: «محضر انوار حضرت پيشواي ملي كشور و قهرمان فعال عصر حاضر آقاي دكتر مصدق نخست‏وزير محبوب دامت شوكته و ايام عمره الشريف» ضمن اظهار ارادت: «بعد از اهدا كاملترين سلام و تقديم مراحم اخلاص و احترام و اظهار را داد و وظيفه مذهبي و وطني كه عبارت باشد از دعاگوئي در مجامع و مساجد و سخنراني‏هاي خودم در مجالس تفسير قرآن شريف و مبارزه با خرافات و بدعت و فساد اخلاق و زورگوئي و بيگانه پرستي، با استقبال گرم و بلند آمين گفتن حاضرين» در باره فعالیت‏ها‏ی جمعیت امر به معروف و نهی از منکر، خاطر نشان می‏سازد: «مدتي است در شهر تبريز جمعيتي تشكيل يافته بنام جمعيت امر به معروف و نهي از منكر و يك جوان روحاني واعظ بنام ميرزا فضل الله محلاتي از ماه محرم به تبريز آمد براي شركت در صعود بر منابر مجالس سوگواري و توصيه ئي از حضرت آيت‏الله بزرگ و مجاهد آقاي كاشاني دام‏ظله به همراه داشت و جمعيت امر به معروف طرز سخنراني او را پسنديده بودند و پس از انقضا ماه محرم و ماه صفر او را نگهداري كردند تا يك ماه قبل بر اين كه همين جمعيت مزبور عصرها در مسجد جامع تبريز مجلس وعظ خطابه تشكيل دادند.» 


نامبرده در ادامه راجع به اهداف فعالیت‏ها‏ی تبلیغی جمعیت، اضافه کرده: «هدف آنها بيدار كردن مردم عوام و كسبه بازار بود براي وقف در انتخابات اين دوره مي‏گفتند اي مردم اشخاص قمارباز وطن فروش و بي¬دين را انتخاب نكنيد و دين و شرافت و وطن را به پول نفروشيد و با گرفتن پول رأي ندهيد و سخنگويان جمعيت آقاي حاج سيد مرتضي خلخالي نام و حاج ميرزا علي اكبر صحت نام و همان شخص محلاتي بودند.»


وی در ادامه در خصوص وقایع و درگیری‏ها‏ی انتخاباتی خاطر نشان می‏سازد: «روز پنجشنبه گذشته كه فرداي آخرين روز اخذ آراء و تبريز بود اصناف بازار را تعطيل كردند و درخواست دو روز تمديد مدت براي اخذ آرا كردند شب پنجشنبه در چهار راه شهرداري مجتمع شده بودند كه حرف خود را به انجمن مركزي برسانند، [جمعیت فداکاران] خودشان را به چهار راه شهرداري رسانيده و حمله كردند بر جمعيتي متدينين و اصناف بازار. جمعيت امر به معروف با كمال خونسردي خودداري نمودند و مانع از وقوع زد و خورد شدند و مامورين دولتي مردم بيچاره را بستند به آب پاشي ماشين‏ها‏ي آتش نشاني و همه را خيلي تر كردند در شب زمستان».


 ایشان سپس به ادامه ماجرا در روز بعد پرداخته و می‏افزاید: «روز پنجشنبه در موقع سخنراني و عاظ مزبو در بالا در مسجد جامع چند نفر از همان جمعيت چاقوكشان آذربايجان با پيشاهنگي يك نفر در سر در دهاتي بنام شهباز كه بعنوان حمله بر ميتينگ هواداران صلح سابقاً خود را در نظر استانداري و شهرباني مقرب الخاقان كرده است در صورتي كه طپانچه در دست داشت وارد مسجد جامع و چند گلوله به داخل مسجد پرت نمود و به حاضرين فحاشي گرد و با تنه طپانچه كوبيد بر سر حاج ميرزا علي اكبر صحت و سر او را مجروح نمود و محلاتي مزبور را تعقيب نمودند و خواستند سر او را ببرند و كسبه بازار حائل شده نگذاشتند و گفتند مهمان را نمي‏كشند اين مهمان ما مي‏باشد و عمامه او افتاده بود و خودش فرار كرد و فعلاً مردم تبريز بسيار عصباني و نسبت به حكام دولتي خيلي بدبين و مي¬گويند ما با وجود اين اشرار و چاقوكشان نمي‏توانيم در اين شهر زندگي كنيم با اينها اينجا».


 مرعشی نجفی در همین فراز از نامه‏اش به سابقه گروه مذکور پرداخته و خاطر نشان می‏سازد: «تشکیل اين دسته چاقوكش به زمان سرتيپ شوكت رئيس شهرباني سابق و دكتر اقبال بر می‏گردد، که در آن زمان جمعيتي بنام« جمعيت فداكاران آذربايجان» تشكيل دادند، که اعضای آن در زمان متجاسرين از اتباع پيشه‏وري و از اعدا اعلي‏حضرت شاه و دولت بودند و فعلاً خودشان را با تزوير و تدليس منستب به شخص شاه و متكي بر ارتش نموده اند.» سپس در باره یکی از اقدامات جمعیت مذکور نقل می‏کند: «سال گذشته موقع تجديد تاريخ روز قتل محمد مسعود جريده «مرد امروز» كه جبهه مطبوعاتي آذربايجان و مدايران جرايد محلي و دانشجويان و اساتيد دانشكده‏ها‏ و تجار و طبقات روشنفكر تبريز مجلس تذكر و قدرداني براي مسعود در مسجد كلكته چي تشكيل دادند فوراً همان چاقوكشان شهرباني اعلاني تقريباً به اين مضمون كه نبايد كسي به فلان مسجد در فلان روز برود و نبايد از مسعود قدرداني شود و هركس برود چنين و چنان يعني تهديد كردند و جاي تعجب است كه نامسلمانها و قماربازها و شربي‏ها‏ چنين امضائي كرده بودند در ذيل آگهي: از طرف مسلمين تبريز».


وحیدالدین مرعشی نجفی در خصوص بازتاب سیاسی-اجتماعی این فجایع می‏افزاید: «[با این وقایع] عمال توده‏ئي فرصت خوبي بدست آوردند و به مردم مي¬گويند: ديديد [دولت‏ها‏] هواداران صلح جهان را زندانی و تبعيد مي‏كنند و چاقوكشان را طپانچه مي‏دهند و بر مسجد و شما تيراندازي مي‏كنند و مي¬گويند كه اين است وضع حكام شما بيدار شويد. [کما این که] آن چاقوكشان در موقع حمله گفته اند: «علما و مداح‏ها‏ عمال انگليس مي¬باشند»، يعني همان كفريات غلام يحيي و گاويان را مي گويند.»
وی در ادامه ابراز امیدواری می‏کند: «که به زودي اين وسيله بدبيني ملت به دولت و ماشين كمونيزم‏ساز پر حدت را از كار انداخته و مرتفع فرمائيد و اشرار را مجازات و تبعيد كنيد.» سپس درخواست کرده: «چون اين دعاگو فعلاً كانديداي مردم تبريز و حومه‏ها‏ي تابعه مي‏باشم و فراغت ندارم و گرفتار سرمازدگي هستم خواهشمندم كه اين شرح حال را فوراً به حضرت پيشواي مسلمين جهان آيت‏الله كاشاني ارائه نمايند تا كه در اين چند روزه شرحي به حضور پر نورشان تقديم نمايم.».


 مرعشی نجفی در این گزارش از حادثه دیگری نیز پرده برداشته و نقل می‏کند: «ديگر اين كه يك شكايت نامه مفصلي از دهات آذرشهر حومه انتخاباتي تبريز به عنوان رونوشت بدعاگوئي از طرف دو هزار نفر آمده است و رونوشت ديگر به آقاي استاندار و ديگر به آقاي خلخالي و رونوشت ديگر به حضور مبارك آيت‏الله كاشاني و به حضور مباركتان و به حضور جناب آقاي ملكي و رونوشت ديگر به روزنامه آتش فرستاده‏اند حاكي از اين كه شخص جعفر جوادي نام چند نفر را در آن حوزه با كمال سماجت و وقاحت و خيانت كانديد دولتي و استانداري به دهاتي‏ها‏ معرفي نموده و تحميلاً از آنها رأي گرفته است اميدواريم هرچه زودتر بذل توجه شود.»


همچنین در باره مطالب توهین‏آمیز یکی از نشریات آذربایجان به مقام نخست‏وزیر، خاطر نشان می‏سازد: «ديگر اين كه يك نفر سرسري و آسمان جل و هرزه با شهرت محمدعلي علامي از آزادي مطبوعات سوء استفاده كرده و ورق پاره بنام روزي نامه پيام آذربايجان امتياز گرفته و صادر نموده و همه چيز از او پول است و پس و طرفدار چاقوكشان و دكتر اقبال و سرتيپ شوكت و نوكرنوكران استعمارگران و مداح جمال حمامي يعني جمال امامي و همراهان او مي باشد و در ورق پاره‏اش اعتراض‏ها‏ي بي‏جا و تحير وارد و با كلمات ر كيكه و زشت به مناسبت پليدي و هويت خودش به ساحت آن پيشواي ملي و نخست‏وزير محبوب جسارت كرده بودند.» سپس واکنشی را که خود وی در قبال آن جسارت به عمل آورده را متذکر شده: «دعاگوئي قديمي اين چند بيت سفر را در رد او گفته‏ام و سابقاً در يكي از شماره‏ها‏ي روزنامه وزين و محبوب و ملي منادي درج شده بود بي‏امضا و جناب آقاي بوشهري معاون محترم اگر چنانچه صلاح دانستند كه در راديوي تهران قرائت شود به عنوان (اثر قريحه و طبع يكي از علماء و روشنفكر تبريز) گفته شود و عجاله شهرت دعاگوئي صراحه گفته نشود. به جهت ملاحظه پاره مطالب فعلاً صلاح نيست.» اما متن شعر ایشان از این قرار است:


پيام نوكران شركت نفت
تو گشتي نوحه‏خوان شركت نفت
جمالت روي خوك جنگلستان
كمالت چاروا دارا انگلستان
ز روزي نامه كردي اشكمت سير
خورد بر اشكم گنديده ات تیر
بحقگويان مطبوعات دنيا
كه در اوصاف يكتا مرد دنيا
قلمفرسائي شرعي نمودند
حقوق پيشوا مرعي نمودند
مصدق آن صديق شهرياري
مصدق آن رفيق مهر و ياري
مصدق فاتح ميدان نفتي
مصدق قاتل شيطان نفتي
نمودي هتك حرمت چون سگ‏ها‏
بكن عو عو به ماه يكده و جار»

وحیدالدین مرعشی نجفی در پایان نیز خود را با این عناوین معرفی کرده است: «دعاگویي چندين ساله شما، رهبر مجلس تفسير قرآن و روحاني اتحاديه جامعه مسلمين آذربايجان، خادم الشرع المبين، سيد وحيدالدين مرعشي نجفي، ساكن تبريز در تاريخ 21/5/1371 برابر با 29/11/1330»


یک گزارش مختصر دیگر در باره برخی ابعاد و زوایای ماجرای انتخابات دوره هفدهم مجلس در تبریز توسط فردی به نام داوران که به نظر می‏رسد از مقامات دانشگاهی تبریز بوده و وابستگی به شاخه حزب ایران تبریز و در نتیجه به دولت مصدق دارد، ارائه شده است. نامبرده در این گزارش که به تاریخ 22/11/1330 تهیه و ارسال نموده به برخی از حواشی دیگر درگیری‏های انتخاباتی تبریز اشاره کرده است. از آن جمله به واکنش دانشجویان پرداخته و نقل می‏کند: «صبح براي اينكه دانشجويان دمونستراسيوني براي رفع نواقص بدهند به دانشگاه رفتم و خواهش نمودم از اين عمل به خاطر حفظ امنيت خودداري شود و از طرف دولت قول دادم كه پس از اعزام رئيس دانشگاه، در دانشكده هر چه زودتر رفع نواقص شود.»


نامبرده در ادامه از بازتاب ماجرای درگیری‏ها‏ی انتخاباتی به خصوص فعالیت‏ها‏ی آشوب گرانه گروه منتسب به جمعیت فداکاران آذربایجان در منطقه اسکو پرده برداشته است: «اما درباره اين كه چند نفر چون مي¬بينند پول و زور نتوانسته از آزادي انتخابات جلوگيري كند بدين لحاظ در اسكو دست به تظاهرات ضدملي زده¬اند دوستان و هواداران ما براي اين كه تشنجي ايجاد نشود و خداي ناكرده بدين وسيله آراء حقيقي مردم دستخوش تمايلات پست اين عده نشود آرامش را حفظ و به تبريز آمده¬اند. چون قصور در رسيدگي شكايات آنها شد و فرصت انتخابات با نداشتن تامين آزادي مقدور نبود لذا با يك عده از اهالي شرافتمند تبريز تحصن نموده اميد داريم هر چه زودتر از طرفداري انتخابات آزاد كه اعضاء حزب ايران هستند رفع مزاحمت بشود.»
ایشان راجع به انتخابات تبریز نیز اضافه کرده: «انتخابات در تبريز با سكوت و خفقان انجام مي¬شود. بلندگو سيار حزب ايران را شهرباني شب جمعه توقيف نمود با وجود دستور صريح جناب نخست¬وزير تاكنون بلندگو مسترد نشده» سپس راجع به واکنش مردم افزوده است: «مردم علاقه وافر به انتخابات نشان نمي¬دهند و فرصت هم از دست رفته» در ادامه پیشنهاد داده: «برای اینکه بعدها به ملي‏ها‏ ايرادي نگيرند خواهش داريم كاري شود آراء دهقانان بي¬سواد، آراء مردم شهر را نسوزانند و اجازه بدهند با بلندگو مردم را به انتخابات تشويق كند.» همچنین پیشنهاد دیگری در خصوص تمدید انتخابات ارائه نموده: «به علاوه مدت انتخابات كه در شهر 5 روز بوده 4 روز آن با سردي و بدبيني عجيبي پايان پذيرفته از شوراي انتخابات اجازه گرفته شود انتخابات شهر و اسكو دو روز تمديد شود اهالي محروم اسكو كه گناهي جز دوستي با دولت ندارند همه چشم به راهند كه هر چه زودتر طرفداران چاقو[کش] و ضدملي از اسكو رانده و تحت تعقيب [قرار] گيرند شايسته نيست اين افراد را در زمان پيشه¬وري و دولت دكتر مصدق در هر دو حال با سر نيزه و چاقوي اشرار و اوباش كه به وسيله چند نفر بي¬موكل پشتيباني مي¬شوند، روبرو باشند.» در پایان نیز تأکید نموده: «عجولانه منتظر توصيه شخص دكتر مصدق هستيم: شماره ابلاغ اجازه بلندگو با رفع نواقص دانشگاه، رفع مزاحمت افراد حزب ايران اسكو خواست ما است زنان و كودكان و سالخوردگان اسكو در انتظار متحصنين تلگرافخانه هستند. جاويد باد ايران: داوران»

رحیم روح بخش
roohbakhsh1965@yahoo.com



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.