طرح تاریخی شفاهی برخی از سرگذشت های کمتر شنیده شده جامعه آمریکایی: افرادی که سرپناه دائمی ندارند را مستند سازی مینماید
«ما هر مصاحبه را با پرسش در مورد اسم فرد، سن او و جایی که شب قبل را به سر برده آغاز میکنیم».
مارگارت مایلز Margaret Miles طرحی را که در مرکز خدمات علوم انسانی سنت استفان St. Stephen's در مینیاپلیس Minneapolis هدایت میکند، با جمله فوق شرح میدهد. این طرح سرگذشت افراد بیخانمان در سراسر ایالت مینهسوتا Minnesotaرا مستندسازی میکند. این طرح که در سال 2008 شروع شد، بیش از 600 تاریخچه شفاهی را گردآوری نموده است.
مایلز در اصل این ایده را از زمانی که در مورد کار مدیریت ارتباطات و توسعه سنت استفان فکر میکرد در سر داشت. او میگوید: «در آنجا، متوجه شدم با افرادی که بی خانمانی را تجربه میکردند همه روزه صحبت میکنم و سپس سرگذشت این افراد را به سرمایه گذاران و دیگر اعضاء جامعه بازگو میکنم. بنظرم رسید این کار طرح واقعاً جالبی خواهد بود اگر من بتوانم به طریقی از پس این قضیه برآیم و سرگذشت آنها را آن گونه که میخواستند به گوش مردم برسانم، و تصویر آنها را آن گونه که میخواهند به نظر آیند به تصویر بکشم، و نه در آسیب پذیرترین لحظاتشان، مثل زمانی که در صف یا گوشهای ایستادهاند، یا هنگام ترک پناهگاه همراه بچهها در حال تصمیمگیری برای این که کجا بروند. می خواهم تصویر آنها را از طریق عکسی که دوست دارند داشته باشند و به اعضای خانواده یا یکی از بستگان خود بدهند به نمایش بگذارم.»
مایلز میگوید در ابتدا نگران این بود که افراد تمایلی به مشارکت نداشته باشند: «می دانم اگر من هم در موقعیتی بودم که از خجالت میکشیدم، برای عکس گرفتن و به اشتراک گذاشتن سرگذشتم تمایلی نداشتم. و کسی از من سوال نمی کند که چطور شد که به اینجا رسیدم». علاوه بر این او گزارش میدهد: «بسیاری از افرادی که روزی بیخانمان بودند و الان برای خودشان خانه و سرپناهی دارند، مشتاق به شرکت در این طرح بودند. برای این که مردم بدانند بیخانمانی میتواند موقتی باشد، این چیزی است که میتواند برای همه رخ دهد».
بدین طریق بود که بسیاری از تصاویر و سرگذشتها تبدیل به نمایشگاه سیار شد. مایلز میگوید واکنشی که معمولی که از تماشاکنندگان عکسها دریافت میکرد این بود: «آنها بیخانمان به نظر نمی آیند!»
او میگوید: «ما باید از خودمان بپرسیم بیخانمانی به چه معناست». یکی گفت: «خدای من، او واقعاً شبیه راننده سرویس بچههای منه. خب، در واقع میتونه این طور باشه، یا شاید اون آدم نمیتونسته پول کافی بدست بیاره، یا میتونسته مریض باشه یا طلاق گرفته باشه یا مشکل دیگری داشته باشه. ولی او راننده سرویس بچه هاته و بچه هاتو دوست داره و نسبت بهشون در زمان کار روزانه اش تعلق خاطر داره و پس از آن، مجبوره شب را در یک پناهگاه بسر ببره.»
چیزی که او در حین پیشرفت پروژه آموخت این بود که چگونه داشتن عکساز خودمان و خانواده مان می تواند امتیازی باشد که بسیاری از آن برخوردار نیستند. او به من گفت: «وقتی در مورد خودم فکر میکنم من از فرزندم از آغاز تولدش صدها عکس دارم».
اما او دریافت در برخی موارد خانوادههایی که فرزندان کوچک داشتند به او میگفتند: «ما از کودکانمان هنوز عکسی نداریم.»
این طرح این موضوع را تغییر داد. مایلز میگوید تصور کن فردی با یک یا دو فرزند یک و دو ساله که از فرزندش هنوز عکسی نداشته باشد، یا این که عکس روی تلفن همراهش ذخیره شده باشد و او گوشیاش را گم کند، در اختیار قرار دادن عکس یادگاری فرزند چنین فردی به والدینش واقعاً، واقعاً، برای خود من و عکاس آن عکس تکان دهنده بود.
در وبسایت ماهنامه آتلاتنتیک، مایلز قطعهای از سرگذشت سه تن از این افراد را به اشتراک گذاشته است.
ربکا روزن
Rebecca J. Rosen
ترجمه: عطیه اسعد
منبع: ماهنامه آتلانتیک