دانشکده ادبیات
پس از افتتاح دانشگاه پزشکی مشهد، دانشکده ادبیات دومین دانشکدهای است که اقدام به پذیرش دانشجو میکند. دانشکدۀ ادبيات براي اولين بار در سال 1334ش اقدام به پذيرش دانشجو کرد؛ طبق اعلان دفتر دانشکده از صبح روز پنجشنبه دوم آذرماه 1334، در محل دانشکده واقع در خيابان جنت دائر گرديده، داوطلبان براي ثبتنام قطعي ميبايد به دفتر دانشکده مراجعه ميکردند.(1) درابتدای تأسیس، این دانشکده در خیابان جنت و در منزلی استیجاری قرار داشت.
دانشکده ادبیات مشهد به رياست دکتر علياکبر فياض با يک کلاس ادبيات فارسي و متشکل از 26 دانشجو شروع بهکار کرد. استاد علياکبر فياض، اولين رئيس دانشسراي مقدماتي مشهد و اولين رئيس دانشکدۀ ادبيات مشهد است. خدمات علمي و مديريتي وي موجب شد تا دانشکدۀ ادبيات دانشگاه فردوسي در سال 1334ش شکل بگيرد و با تربيت و پرورش دانشجويان متعدد بهعنوان يکي از دانشکدههاي ايران مطرح شود.
وی در سال 1334ش از طرف وزارت فرهنگ مأموريت يافت دانشکدۀ ادبيات مشهد را تأسيس کند. در آذرماه همان سال، اين دانشکده را در مشهد، با رشته زبان و ادبيات فارسي، بنيان نهاد و بهتدريج رشتههاي تاريخ و جغرافيا، زبان فرانسه و زبان انگليسي را در آنجا داير کرد. وي قريب نه سال رياست اين دانشکده را برعهده داشت. در ضمن، در پايهگذاري و تکميل کتابخانۀ دانشکده کوشيد. در برخي از اين سالها، در دانشکدۀ ادبيات مشهد، تاريخ ادبيات فارسي، تاريخ تمدن، و تاريخ ايران بعد از اسلام تدريس ميکرد.
از سال 1343ش به دانشگاه تهران برگشت و به مديريت گروه اديان و مذاهب در دانشکدۀ الهيات و معارف اسلامي انتخاب شد تا اين که در سال 1346ش به افتخار بازنشستگي رسيد و در مشهد اقامت گزيد. وي در سال 1347ش براي معالجه به سويس رفت و مدتي کوتاه در آنجا ماند.
از بهمن 1349 دعوت دانشکدۀ ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد را پذيرفت و در رشتۀ فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي، سير عقايد آراي اسلامي و متون نثر فارسي را تدريس ميکرد.
کتابهای تاريخ اسلام، فهرست کتب منطق در کتابخانه آستان قدس، تصحيح تاريخ بيهقي (با همکاري دکتر قاسم غني)، تاريخ اسلام و محاضرات عن الشعر الفارسي و الحضاره الاسلامية في ايران از جمله آثار وی هستند. استاد فياض روز پنج شنبه 4 شهريور 1350 در مشهد درگذشت و درحرم مطهر به خاک سپرده شد.
در فاز اول طرح تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد به دانشکده ادبیات پرداخته شد. هرچند پیشینه تاریخ شفاهی در دانشکده ادبیات وجود داشت و طرحی با عنوان تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات در سال 1386 توسط دکتر محمد تقی ایمانپور و زهیر صیامیان انجام شده بود ولی به خاطر این که در آن طرح به صورت محدود مصاحبههایی انجام شده بود و حاصل آن در قالب طرحی پژوهشی تدوین شده است. به خاطر اهمیت موضوع و استفاده از تمام جنبههای دانشکده ادبیات طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات مشهد در اولویت قرار گرفت. دکتر ایمان پور و همکارانش آن پژوهش را در پنج فصل تدوین کردهاند که نیمی از طرح به ارائه گزارشی از اخبار و رویدادها و تاریخ دانشکده ادبیات اختصاص دارد. تنها در بخش پنجم آن مصاحبههایی با 5نفر از اساتید دانشکده ادبیات همچون دکتر ذات علیان، زمردیان، هاشمی نظری، علوی مقدم و دکتر رکنی انجام دادهاند . (2 ) مطالعه این طرح موجب شد تا با ابعاد مختلف سیاسی-فرهنگی و اجتماعی دانشکده ادبیات آشنا شده و جنبههایی که مورد غفلت واقع شدهاند مجدد بررسی و مصاحبههای مفصلی انجام شود. از نکات قابل توجه آن طرح مصاحبه با مرحوم محمد نظریهاشمی بود. که در زمان انجام طرح تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی ایشان در قید حیات نبودند. درگذشت مصاحبهشوندگان و بیماری، آلزایمر، عدم پذیرش مصاحبه، مشکلات و مسائل سیاسی از جمله چالشها و دغدغههایی است که مصاحبهکنندگان با آن مواجهه هستند.
دانشکده ادبیات مشهد به عنوان قطبی علمی که جایگاه اساتید و نام آوران مهمی بوده است طی نیم قرن گذشته توانسته است در تحولات سیاسی مشهد موثر واقع شود. حضور اساتیدی چون دکتر فیاض، دکتر یوسفی، دکتر علی شریعتی و ... توانسته است این دانشکده را به عنوان محفلی علمی وسیاسی که پیشتاز در مسائل انقلاب بوده است را مطرح کند. جنبش دانشجوئي مشهد كه از دانشكده پزشكي مشهد شروع شده بود با تأسيس ديگر دانشكدهها فراگير شد. دكتر محمود دلآسائي از پزشکان و فعالان سياسي در اين مورد چنين بيان مي كند:
«قبل از كودتاي 28 مرداد تحصني ما نداشتيم، فقط يك راهپيمايي به عنوان تكميل آموزشكده پزشكي بود كه بيرون از دانشكده 50 متري حركت كردند و سپس با خواندن قطعنامه به پايان رسيد. فعاليت احزاب جبهه ملي و حزب ايران در اين زمان گسترده بود. بعد از كودتای 28 مرداد32 از ساواك ميآمدند و دانشجوياني كه در احزاب فعال بودند دستگير ميكردند. هم زمان با افتتاح دانشكده پزشكي مشهد حزب توده فعاليت گستردهاي داشت بخصوص تبليغات در بين قشرتحصيلكرده به شدت انجام مي شد.»
دکتر دل آسایی که بعد از پیروزی انقلاب به عنوان یکی از معاونان طاهر احمدزاده استاندار خراسان فعالیت داشته، فعالیت دانشجویان دانشکده پزشکی را چنین بیان میکند: «بعد از كودتاي 28مرداد عده زيادي از طرفداران حزب توده در مشهد دستگير و زنداني شدند. از جمله 6نفر از دانشجويان دانشكده پزشكي مشهد به نامهاي گرجي،كميلي، مكي، ستاري، ميلاني و توكلي جزء بازداشتشدگان هستند. ضمن اين كه در اين سالها دكتر محمود مصدق فعاليت سياسي خود را از نشريه هيرمند شروع كرده و بعدها ازجمله دانشجويان سياسي مطرح بوده است...»(3)
همچنین دکتر محمود فرهودی از پیشگامان جنبش دانشجویی مشهد در مرور خاطراتش آن ایام را چنین بازگو کرده است:
«در آن دوران ستم شاهی به دلیل پیش زمینه خانوادگی وآشنایی با نهضتهای اجتماعی این جانب نیز، یکی از فعالان مبارزات دانشجویی بر علیه دولت پهلوی بودم و به علت سخنرانی در مراسم سالروز بزرگداشت شهادت 3نفر ازدانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران که هر ساله در 16 آذرماه در دانشگاههای ایران برگزار میشد، تحت پیگرد ساواک قرار گرفته و از سال سوم و چهارم دانشجویی طعم زندان را تجربه کردم. پیرو فعالیتهای ضدرژیم پهلوی چند مرتبه در زندانهای سازمان امنیت مشهد و در سال 1342 و هم زمان با قیام 15 خرداد مجدداً در مشهد دستگیرشده و دستبندزده به تهران فرستاده شدم و در زندان قزل قلعه وکمیته شهربانی تهران محبوس شدم. و در زندان کمیته شهربانی تهران همراه با دانشجویان زندانی از دانشگاههای ایران به عنوان اعتراض به شرایط بد زندان پنج شبانه روز اعتصاب غذای مداوم داشتیم. از اواخر سال 1349 و اوایل 1350 به واسطه مصائب روند انقلاب که خانواده ما را نیز به طور کامل فرا گرفته بود تحت کنترل کامل ماموران ساواک بودم و رفت و آمد و ارتباطهای کاریام تحت نظارت بود. بعد از اتمام دوره تخصصی در سال 1351 به دستور ساواک از دانشگاه اخراج شدم که با اعتراض پیاپی و تظاهرات دانشجویی با ادامه حضورم در بیمارستان امام رضا (ع) موافقت شد اما از تدریس به دانشجویان منع شده بودم...»(4)
با تأسیس دانشکده ادبیات مقطع جدیدی در تحولات فکری و دانشجویان شکل میگیرد حضور دکتر علی شریعتی در این دانشکده با ارائه تئوریهای انقلاب موجب میشود تا تمام نگاهها معطوف به آنجا شود و دانشکده ادبیات ازکانونهای مبارزاتی تلقی شود. همچنین توسعه دانشگاه مشهد بعد از سال 1342 و ایجاد دانشکدههای مختلف موجب میشود تا قشر دانشگاهی مشهد با حضور در کانونها و انجمنهای مختلفی چون کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن پیروان قرآن، کانون بحث و انتقاد دینی ،انجمن حجتیه، انجمن اسلامی دانشجویان، چریکهای فدایی خلق، کمیته دفاع از حقوق بشر و مجمع احیاء تفکرات شیعی به مبارزه با حکومت پهلوی ادامه دهند.
در واقع ارتباط علمی دانشگاه با علما و روحانیون مبارز مشهد موجب میشود تا در نگاه عموم دانشگاهیان پیشرو در مبارزات ضد شاه باشد بنابراین در اکثر تجمعات سال 1357 حضور پررنگ دانشگاهیان شهر مشهد نقطه عطفی در مبارزات محسوب میشود. و مراکز دانشگاهی بخصوص بیمارستانها در اوج فعالیت انقلابیون در ردیف کانونهای فعال قرار میگیرند.
رضا عسل فروش از اساتید دانشکده ادبیات مشهد روند مبارزات دانشگاهیان در سال 1357 و اهمیت دانشکده ادبیات را چنین تشریح میکند:
«بعد از شهریور 1356 به ظاهر اگرچه وقفهای در تشکلهای دانشجویی پیش آمده بود، ولی از اول شهریور 1357 مجدد با حضور دانشجویان در دانشگاه فردوسی این مسئله آغاز شد و فعالیتهای دانشجویی در باب ایجاد شرایطی که بتواند آگاهی و اطلاع بدهند به خصوص در دانشکده ادبیات و با توجه به آنکه این دانشکده مبدأ خیزشهای دانشجویی در گذشته بود و اساتیدی مثل دکتر شریعتی و دکتر نعمتی از اساتید تاریخ در آنجا تدریس داشتند، توقع میرفت که بتواند سلسله جنبان حرکتها باشد. البته دانشکده علوم هم در این قضیه کم از دانشکده ادبیات نبود و دانشجویان آنها هم پیوسته در برگزاری برخی جلسات یا اجرای نمایشهایی که دارای پیامهایی بود، مورد تهاجم گارد قرار میگرفتند. ابتدای شهریور 57 کارها برای آغاز سال تحصیلی شروع شد و به ظاهر انتخاب واحد صورت گرفت. اما عملاً دانشکده تحتالشعاع تظاهرات دانشجویی بود و هر روز در گوشه و کنار دانشکده اتفاقی میافتاد که منجر به تنش و ترک کلاسها میگردید و از اول مهر، این امر جنبه رسمی پیدا کرد و عملاً کارکنان هم در دانشکده به آن شکل فعالیتهایشان را انجام نمیدادند و یا این که فضای متشنج دانشکده اجازه این مسائل را نمیداد. و آرام آرام این حرکتها از دانشکده ادبیات به بیرون هم منتقل شد. و هر روز یا از جلوی دانشکده ادبیات یا از محل مسجد فعلی دانشگاه واقع در جنب سازمان مرکزی حرکتهای دانشجویی و پرسنلی با برنامهریزی قبلی و مدیریت افرادی که سیاستگذاری این تظاهرات را داشتند، شروع میشد...»(5)
آقای وثوقی از کارمندان دانشگاه فردوسی وضعیت جامعه دانشگاهی مشهد و قایع سال 1357 مشهد را چنین بازگو نموده است:
«سال 56 سالي هست كه خوب، دكتر شريعتي را شهيد كردند؛ همزمان بود با برگزاري آزمون سراسري كنكور. خوب، من آن زمان هم در آن روز در آزمون همكاري ميكردم، خبر شهادت دكتر شريعتي كه رسيد يك زمزمهاي، نجواهايي بين اعضاي هيأت علمي دانشكده ادبيات صورت ميگرفت بین دانشجویان يك زمزمهها و پچوپچهاي خاصي بود كه بعدها همان موقعي كه مجلس ترحيم را براي ايشان در آن مسجد بين چهارراه لشكر و حرم حضرت رضا(ع) برگزار كردند اجتماع بسيار زيادي آنجا شركت كردند عمدتاً هم جوانان و دانشجويان دانشگاه بودند آنها با يك نظم و يك سكوت خاصي كه تمام آن منطقه را گارد گرفته بود. اين تحركات و عكسالعملهاي دانشجوئي خدمت شما عرض كردم مردم هم رويش حساب باز ميکردند و آماده بودند كه از جوانان حركاتي سرايت كند يا اقداماتي در واقع بروز كند و مردم هم بتوانند تبعيت بكنند. سال 56 سال تحركات دانشجويي يا مقدمات حركات دانشجوئي بود ...»(6)
روایتهای ثبت شده نشان میدهد هریک از مصاحبهشوندگان وقتی صحبت از دانشکده ادبیات میشود به لحاظ موقعیت و شاخصههایی که این مرکز دانشگاهی داشته است ناخودآگاه جریانات سیاسی دانشکده بخش اعظم مطالب و محتوای مصاحبهها را تشکیل میدهد. و برای مصاحبهکننده هم مسائل سیاسی بخش جذاب یک گفتگو را تشکیل میدهند. به واسطه حضور نخبگان در دانشگاهها چنین به نظر میرسد مصاحبههایی که انجام میشود دارای ارزش و تحلیلهای قابل توجهای باشد ولی چنانچه مصاحبهکننده حوصله چالش و طرح سئوالات را نداشته باشد قطعاً هر آنچه در جریان مصاحبه ثبت میشود نتوانسته است به کیفیت یک مصاحبه مطلوب نزدیک باشد.
طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد به خاطر استفاده از گروههای مختلف قابل تأمل است. طیف مصاحبهشوندگان از گروههای مختلف هستند و عمده مشکلی که میان آنها فراگیر بود، آن بود که در مواردی تشخیص داده میشد نیازی به مصاحبه نیست و هرآنچه ثبت میشود تکراری و از دیدگاه عموم در ارتباط با موضوعی خاص است. در ابتدا که در حال مطالعه و تدوین طرح جهت ارائه بودم فکر میکردم یکی از بهترین پروژههای تاریخ شفاهی در حال شکل گیری است. با نخستین مصاحبه با یکی از اساتید علوم اجتماعی متوجه شدم کاری سخت و وقتگیر را شروع کردهایم که در مواردی شاید نیاز به مصاحبه نباشد. زیرا شرایط سیاسی حاکم موجب میشد برخی از مصاحبهها ارزش اطلاعاتی نداشته باشند. در این ارتباط مهمترین مسائلی که طرح تاریخ شفاهی دانشکده ادبیات را با چالش مواجهه میکرد عبارت بودند از:
1- شرایط حاکم بر جامعه دانشگاهی
2- ترس و یا محافظه کاری برخی از مصاحبه شوندگان
3- عدم آگاهی از محاسن طرح
4- نبود روحیه و انگیزه جهت بازگویی خاطرات
۱ - روزنامه خراسان، 1 تير 1334ص 4
۲ - جهت اطلاع بیشتر نگاه کنید به: ایمانپور، محمد تقی و دیگران. طرح پژوهشی تاريخ شفاهي دانشكده ادبيات مشهد. مشهد. دانشکده ادبیات علوم انسانی. 1386
۳ - آرشیو تاریخ شفاهی مدیریت اسناد آستان قدس رضوی، مصاحبه با محمود دل آسایی
۴ - مصاحبه با دکتر محمود فرهودی
۵ - آذری خاکستر، غلامرضا و نوعی غلامحسین. طرح تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد. جلد اول. مصاحبه با رضا عسل فروش
۶ - مصاحبه با محمد علی وثوقی از کارمندان دانشگاه فردوسی
ادامه دارد.......
غلامرضا آذری خاکستر
مجری طرح تاریخ شفاهی دانشگاه فردوسی مشهد