دکتر سید حمید عنایت در خانوادهای روحانی تبار در هشتم شهریور ۱۳۱۱ در تهران متولد شد. نسب او از سوی پدر به سادات و مادرش به قاجار پیوند میخورد. پدر و دو نفر از عموهایش در کسوت «روحانیون» بودند که در دوره رضاشاه، کسوت روحانیت را کنار گذاشته و با گرفتن پروانه دفتر اسناد رسمی، «محضردار» شدند. او پدرش را در ۱۳ سالگی از دست داد. سه سال در دوره ابتدائی در دبستان سپهر و دو سال در دبستان ارامنه تحصیل کرد. بخشی از دوره دبیرستان او نیز در دبیرستان فیروزبهرام که بانیان آن زرتشتی بودند، گذشت. بعدها وی احساس و علاقهاش را به زندگی و زبان اقلیتها به تجربههای اولیهاش از این مدارس نسبت میداد. وی سپس دوره دبیرستان را در دارالفنون به اتمام رساند.
تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دنبال کرد و با کسب رتبه اول به پایان رسانید. در سالهای جوانی مدتی به فعالیت در حزب توده پرداخت ولی پس از کودتای ۲۸ مرداد جزو هواداران خلیل ملکی و جامعه سوسیالیستها گردید. سالهای تحصیلاش در دانشگاه با دوران پر فراز و نشیب اوایل دهه ۱۳۳۰ همزمان شده بود، دورهای که در او احترامی عمیق و پایدار برای نخستوزیر و رهبر ملیگرای ایران محمد مصدق به همراه آورد. در سال ۱۳۳۳ عنایت از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران با رتبه شاگرد اول فارغ التحصیل شد.
برنامهاش برای ادامه تحصیل با استفاده از بورس دولتی در خارج از کشور به خاطر تغییر در اولویتهای دولت جهت تخصیص کمک هزینه به دانشجویان با کمی تاخیر روبرو شد، زیرا در آن زمان دولت وقت (دولت سپهبد زاهدی) از ارائه بورس تحصیلی و حمایت مالی برای کسانی که قصد ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی را داشتند امتناع میورزید. عنایت نیز برای این که بتواند هزینه مورد نیازش را پس انداز کند به عنوان مترجم در سفارت ژاپن در تهران شروع به کار کرد. بعدها وی تعریف میکرد که «آن دوره مترجمی در سفارت ژاپن یکی از خوشترین دورههای زندگیاش بود، از این رو که وی به کارهائی میپرداخت که واقعاً دوست میداشت مثل ترجمه، و رفت و آمد در محیط روشنفکری تهران».
وی در سال 1335با استفاده از بورس دولتی برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در رشته علوم سیاسی در مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه لندن به تحصیل پرداخت و در ۱۳۳7 فوق لیسانس گرفت. عنوان رساله فوقلیسانس عنایت «افکار عمومی بریتانیا و بحران نفتی ایران» بود. در سال 1339 عنایت در تأسیس کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا شرکت داشت و به سمت دبیر آن برگزیده شد. انجمن دانشجویان ایرانی در انگلستان فصلنامهای به عنوان پژوهش منتشر میکرد که اگرچه مقالات آن مخالف رژیم بود، تایپ آن را ماشیننویس سفارت که با این دانشجویان دوست بود، به رایگان انجام میداد.
عنایت سپس به مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی آن دانشگاه معروف به SOAS: The School of Oriental and African Studies (که در گذشته به «مدرسه السنه شرقیه» معروف بود) رفت و سرانجام در 1341درجه دکترایش را نیز از همان مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن دریافت داشت؛ عنوان رساله دکترای وی در مورد «تأثیر غرب بر موقعیت عرب» بود. دکتر عنایت پس از فارغالتحصیلی، به علت فعالیتهای سیاسی که در دوران دانشجویی در لندن بر ضد رژیم پهلوی کرده بود، ابتدا از بازگشت به وطن خودداری ورزید و درصدد یافتن کار در انگلستان یا آمریکا برآمد. عنایت بین سالهای ۱۳۴۳-۱۳۴۱ برای بخش فارسی رادیو بیبیسی در لندن کار میکرد و در همین مدت مشغول به آموختن زبانهای آلمانی و پهلوی و تاریخ ایران باستان گردید. اما چون پس از دو سال، کار دلخواه خود را نیافت، به عنوان مدرس موقت در رشته فلسفه حقوق اسلامی به دانشگاه خارطوم (سودان) رفت و یک سال در آنجا مشغول تدریس شد. بعد به لندن بازگشت و در آنجا ضمن اشتغال به فعالیتهای فرهنگی از جمله ترجمه متون ادبی، فلسفی و حقوقی (فلسفه سیاسی)، هفتهای دو روز نیز به عنوان کارمند محلی در بخش کنسولی سفارت ایران در لندن به کار پرداخت.
خانم آنا والتن، محقق جامعهشناسی و تاريخ اقتصادی ايران و همسر حمید عنایت علاقه عنایت به جبهه ملی خاطره خود را از شرکت خود و همسرش در مراسم ختم (روز هفت) درگذشت دکتر محمد مصدق در اسفند ۱۳۴۵ چنین یاد میکند: «چند هفته پس از ورود به تهران، شوهرم مرا با خود به مراسم هفت مصدق برد...عزادارانی از تمام اقشار و سطوح جامعه با اندوه عظیم و بالاتر از همه وقار و فرهنگی که حکایت از مدنیتی شایسته داشت، گرد آمده بودند.» (1)
محمود عنایت برادر حمید حضور در احمد آباد را چنین توضیح داده است «حضور در مزار دكتر مصدق در نظر رژيم حاكم نوعی جرم سياسی بود. به همين دليل بود كه از ماه بعد سختگیری بر مجله «نگين» بیشتر شد و حميد را هم چند روز بعد از آن مراسم به ساواك احضار كردند. جرمش اين بود كه نه تنها به احمدآباد رفته، بلكه عدهای را هم به اين حضور تحريض كرده است. درست در همان گيرودار در دانشكدة حقوق از حميد دعوت كرده بودند كه راجع به امنيت قضایی سخنرانی كند. او گفته بود: «آقا من خودم امنيت قضایی ندارم و به جرم حضور در احمدآباد احضارم میکنند، آن وقت شما میخواهيد راجع به امنيت قضائی حرف بزنم؟»(2)
بعد از بازگشت به ایران بازگشت، با رتبه استادیاری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول به کار شد. در سال تحصیلی ۴۸ ـ ۱۳۴۷ برنده بورس تحقیقاتی آیزنهاور شد و به آمریکا رفت. دکتر عنایت در ۱۳۵۱ جایزه تحقیقاتی دانشگاه تهران را از آن خود کرد و در ۱۳۵۲ بورس کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد را گرفت. در همان سال در دانشگاه تهران به سمت دانشیاری ارتقا یافت و ضمن تدریس در دانشگاه به تحقیق ادامه داد. خیلی زود او به عنوان یکی از بهترین اساتید دانشگاه نزد دانشجویان و همکاران دانشگاهیاش شناخته شد و مدتی بعد به درجه استادی رسید، و سپس برای دو دوره به عنوان ریاست بخش علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران (از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴) برگزیده شد. در این دوره با استفاده از برنامه تبادل علمی آیزنهاور او توانست برای مدتی کوتاه از آمریکا دیدن کند.
عنایت در سال ۱۳۵۵ جایزه ادبی فروغ را به پاس خدماتاش به زبان فارسی دریافت کرد. علاوه بر این عنایت در دانشگاه تهران به آموزش یک سلسله دروسی پرداخت که در آن برای نخستین بار به گونهای روشمند تاریخ سیاسی خاورمیانه و جنبههای اجتماعی و فکری جنبشهای سیاسی اسلامی در دوران متاخر را مورد بررسی قرار میداد. وی به ضرورت گفت و گو میان گونههای متفاوت روشنفکران و اهمیت ترکیب و تعامل به دور از جزم اندیشی و تعصبات فرقهای باور داشت. در همین راستا وی در سال ۱۳۵۵ در جلسات بحث و گفتگوئی که به طور منظم در منزل آیتالله مرتضی مطهری استاد فلسفه اسلامی در دانشگاه تهران شرکت کرد.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با جبهه دموکراتیک ملی ایران (که در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ بر سر مزار دکتر مصدق در احمدآباد اعلام موجودیت کرد) به همکاری پرداخت. عنایت با تعطیلی دانشگاهها در ایران، به انگلیس رفت و در ۱۳۵۹ به عنوان استادیار در کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد مشغول کار شد و به استادی تاریخ خاورمیانه در دانشگاه آکسفورد و عضو دائمی کالج سنت آنتونی برگزیده شد. وی تنها کتاب انگلیسیاش را با نام «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» که درست یک ماه قبل از درگذشتاش به چاپ رسید، کامل کرد. وی این کتاب را به استاد مرتضی مطهری اهدا و از او به بزرگی یاد کرد که این اقدام او حملات بسیاری از سوی گروهی از روشنفکران، تودهایها و سلطنتطلبها در خارج از کشور نسبت به او در پیداشت. «در ده سال آخر عمر از اين كه عقيده و انديشهای ابراز كند كه به عوامفریبی يا دنبال گروهی خاصی تعبير شود، شديدا اعراض داشت و حتیالمقدور در مقابل نظرخواهی و پرس وجوی ارباب مطبوعات خاموشی را برمیگزيد.»(3)
آقای «فرهنگ رجايی» شاگرد حميد عنايت، پژوهشگر علوم سیاسی، استاد گروه فلسفه سیاسی و روابط بینالملل دانشگاه کارلتون در ماهنامه مهرنامه درباره حمید عنایت چنین میگوید: «مرحوم عنايت به گمان من مثل همه مدرسين و طلبههای علم سياست واجد سه نقش مهم بود. نخست بهعنوان معلم علم سياست. دوم بهعنوان محقق در رشته سياست و سوم بهعنوان يكي از اعضای فرهنگستان يا آكادمی سياست. وی نقش خودش را در تمام اين حوزهها به خوبی اجرا كرد. عنايت به عنوان يك معلم كاملاً دلسوز بود و به اين نكته وقوف داشت كه نقش پرورش انديشمندان آينده را برعهده دارد و بنابراين بايد به آنها يادآوری كند كه چه نقشی برعهده دارند و معلم بودن يعنی چه.»(4)
آقای «محمدعلی کاتوزیان» (اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی) درباره عنایت مینویسد: «استعداد زبان حمید درجه یک و کم نظیر بود. چنانچه خیلی از ترجمههایش را میتوان از جمله بهترین آثار منثور فارسی دوره خود به شمار آورد. گذشته از تسلط کامل به زبان فارسی، انگلیسی را خیلی خوب میدانست، فرانسه را میخواند و به اندازه نیاز حرف میزد، عربی را میخواند و پس از آنکه یک سال در دانشگاه خرطوم (سودان) تدریس کرد عربی حرف زدن را نیز آموخت. اما هنر ترجمه او فقط ناشی از دانستن این زبانها نبود بلکه همراه ذوق و سلیقهای استثنایی بود که خواندن ترجمههای او را فقط به خاطر نثرشان دلپذیر میکرد. ما اصطلاح رایج شهروند را مدیون حمیدیم که در ترجمه سیاست ارسطو در مقابل اصطلاح فرنگی citizen گذاشت.» (5)
«عبدالرحمن عالم» دکترای رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران، حمید عنایت را چنین معرفی میکند: «حمید عنایت انسان فرهیختهای بود که در زمینه تخصصی، خودآگاهیهای علمی عمیقی داشت و بیهیچ خودخواهی و خودستایی و با نگاهی دور از هرگونه تعصب و جزمیت به مطالعه، بررسی و نقد در زمینه علم سیاست و اندیشههای سیاسی ایران و اسلام و غرب میپرداخت و حاصل کار خود را با ژرفایی درونی و با سادگی و روانی در اختیار دانشجویان و خوانندگان نوشتههایش میگذاشت. نویسنده و مولف و مترجمی توانمند بود و به جرات میتوان گفت در حوزه مطالعات اندیشه سیاسی در دانشگاههای ایران ابداعگر و نوآور بود. نوشتهها و ترجمههای عنایت، آغازگر فصل جدیدی در حوزه مطالعات اندیشه سیاسی بود و به جرات میتوان گفت بعد از آثار عنایت، چندان چیزی بر این مجموعه افزوده نشده یا دستکم به قدر ارزش کاری که دکتر عنایت انجام داد، انجام نشده است.(6)
آقای «علیاکبر امینی» استاد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی شخصیت عنایت را چنین یادآور شده است: «یکی از نکات جالبتوجه در مورد حمید عنایت فروتنی و افتادگیاش بود. خیلی از ما تا یک کتاب ترجمه میکنیم خدا را بنده نیستیم. اما مرحوم عنایت اینگونه نبود. عدل و انصاف عنایت بینظیر بود. همیشه با چهره گشادهروی او روبهرو بودیم. به قول «اوکتاویو پاز»(7) لبخند بر لب انسان معجزه خداوند است و عنایت بیشک نمود این جمله بود. قدرت بیان، فصاحت و بلاغتی کمنظیر داشت. نثرش متین، مستحکم، فاضلانه، فاخرانه و استوار بود. آشنایی با چند زبان زنده بینالمللی یعنی شش زبان، از دیگر ویژگیهای او به شمار میرفت، که هیچ وقت این زبانها را در هم نمیآمیخت.عشق به تمدن ایران در تدریس و گفتارش نمایان بود. داوریهای بدون تعصب و کینهورزی و دشمنی داشت. یکبار دیگر پرسیدم چرا اندیشه سیاسی در غرب را خودتان تدریس نمیکنید، پاسخ داد: ترجیح میدهم نه با دولتیان درگیر شوم و نه با متعصبان متصلب مارکسیسم. وی از جانب مارکسیستهای مارکس نخوانده بسیار مورد حمله قرار میگرفت. عنایت ژست روشنفکرانه نداشت». (8)
آثار متعددی از این استاد برجسته باقی مانده است که از آن جمله میتوان به ترجمه کتابهای «سیاست» ارسطو (برنده جایزه بهترین کتاب سال در ۱۳۳۷)، «فلسفه هگل» (۲ جلد) ت. ستیس، «عقل در تاریخ» هگل، «تاریخ طبیعی دین» دیوید هیوم، «لوی اشتراوس» ادموند لیچ، «خدایگان و بنده» هگل، «قیصر و مسیح» ویل دورانت، «سه آهنگ ساز: موزار، برلیوز، واگنر» رومن رولان، «انتقام معجزه آسا: سه داستان از جرج برنارد شا، گی دوموپاسان» جک لندن و تألیف کتابهای «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، «تاریخ اندیشهها و نهادهای سیاسی در ایران و اسلام»، «فلسفه سیاسی غرب، از هراکلیت تا هابز»، «اسلام و سوسیالیسم در مصر»، «شش گفتار درباره دین و جامعه»، «جهان از خود بیگانه»، کتابشناسی مآخذ علوم سیاسی به زبان فارسی»، «افکار سیاسی غرب، از فتح مصر به وسیله ناپلئون تا جنگ جهانی دوم» و مقالاتی به زبان انگلیسی چون «ایران و اعراب»، «مذهب و حکومت در ایران»، «وضع علوم اجتماعی در ایران»، «سیاست ایران شناسی»، «فلسفه سیاسی افلاطون و ارسطو از دیدگاه فارابی» و «فلسفله سیاسی اخوان الصفا» اشاره کرد.
او در سوم مرداد ۱۳۶۱ هنگامی که از مسافرت جنوب فرانسه بر میگشت، بر اثر عارضه قلبی درگذشت. پیکرش چند روز بعد در قبرستان مسلمانان شهر آکسفورد دفن شد. پس از درگذشت عنایت هر ساله به یادبود او یک سخنرانی در کالج سنت آنتونی توسط یکی از پژوهشگران برجسته حوزه ایران و خاورمیانه برگزار میگردید که تا سال 1381 نیز ادامه داشت.
پانوشت:
1-«به مناسبت بیستمین سال درگذشت دکتر حمید عنایت»، اطلاعات سیاسی – اقتصادی، مهر و آبان 1381، شماره 181و182.
2-مجله بخارا، سال پانزدهم، شماره 92،ص 15، فروردین و اردیبهشت 1392.
3-بخارا، همان.
4-ماهنامه علوم انسانی مهرنامه، شماره ۲، اردیبهشت ۱۳۸۹.
5-همان.
6- «پاسداشت حمید عنایت در انجمن علوم سیاسی»، روزنامه شرق، 18 فروردين 1391.
7- Octavio Paz Lozano، شاعر، نویسنده، دیپلمات و منتقد مکزیکی -31 مارس 1914-19 آوریل 1998.
8- «پاسداشت حمید عنایت در انجمن علوم سیاسی»، همان.
محمود فاضلی
نویسنده: محمود فاضلی