ماهیت اصلاحات ارضی و نیروهای مذهبی
مسأله اصلاحات ارضی موضوع درازدامنی است که از همان طلیعه انقلاب مشروطه مطرح شد و در خلال چندین دهه از سوی برخی شخصیتها و جریانهای سیاسی پیگیری گردید. در این میان احزاب و گرایشهای چپ با اتکا به مبانی و نظریات سوسیالیستی از پیشگامان طرح اصلاحات ارضی در کشور بودند. اما تصویب و اجرای این طرح تا اواخر دهه سی با مقاومت برخی جریانها و گروهها، ناکام ماند. نکته قابل تأمل این که، مراجع و علمای مذهبی و همچنین ملاکین بر مبنای کدام اصول به مخالفت با اصلاحات ارضی برخاستند؟ متقابلاً دهقانان فاقد زمین بر چه اساسی از آن استقبال کردند؟ به نظر میرسد، نیروهای مذهبی و زمینداران بزرگ با عنایت به اصل مشروعیت مالکیت در اسلام، با اصلاحات ارضی مخالفت ورزیدند. اما کشاورزان فاقد زمین با توسل به اصل لزوم برخورداری از حداقل رفاه و آسایش، از آن استقبال کردند. نکته درخور توجه اینکه هم ملاکین و هم دهقانان برای اعلام مواضع خود به آیتالله بروجردی توسل جسته و تلگرافهای مخالفت و موافقت خود با اصلاحات ارضی را به ایشان مخابره کرده و از آن مقام مذهبی استمداد جستند.
به هر حال، چنان که این نوشتار نشان میدهد، لایحه اصلاحات ارضی در مجلس 19 و در سال 1338، به تصویب مجلس رسید، اما با مخالفت آیتالله بروجردی و ملاکین اجرایی نشد. تا این که با به قدرت رسیدن دولت دموکرات در آمریکا و فشار آن کشور از یک سو و تمایل آن دولت به نخستوزیری علی امینی -مدافع اصلاحات در ایران- مصوبه مذکور علیرغم واکنش برخی علمای مذهبی نظیر آیات عظام حکیم، کفایی و بهبهانی به اجرا گذاشته شد.
ناگفته نماند که، چالش مرجعیت با هیأت حاکمه در خصوص اصلاحات ارضی، چالش درازدامنی بود که بارها به خصوص در اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل، مطرح گردید. چنین به نظر میرسد، شاه بنا بر ملاحظات جهانی، ملزم به اجرای آن بود. در تحلیلی مختصر باید خاطر نشان کرد که با شیوع جنگ سرد ميان آمريكا و شوروي، محمدرضا شاه كه مدتی بعد با كودتاي آمريكايي 28مرداد سلطنتش تحکیم یافت، عملاً در جناح غرب قرار گرفت، لذا به ناچار در راستاي برنامهها و توصيههاي آمريكا عمل ميكرد. در این راستا با عنایت به گسترش جنبشهاي دهقاني سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم در برخي كشورها نظير چين، ويتنام، الجزاير و كوبا، دولت آمريكا به منظور چارهجويي از شیوع این نوع جنبشها در کشورهای تحت سلطه خود، در صدد اصلاحات ارضي در این كشورها برآمد. بر اين اساس با اعلام «اصل چهار ترومن» كارشناسان و مستشاران خود را به اين كشورها از جمله ايران گسيل داشت. اما اين شرايط بعدها و در پي رياست جمهوري كندي از حزب دموكرات به گونهای دیگر رقم خورد. وي با انتشار كتاب «استراتژي صلح» در صدد تغيير رويه رژيمهاي سركوبگر وابسته به آمريكا برآمد.(1) او مدعي بود كه يك اجتماع آزاد بايد ياور بينوايان باشد.(2) در اين راستا مشاور امنيت ملي وي كه جامعهشناسی به نام والت وتيمن رستو بود، يك سلسله اصلاحات بنیادی که اصلاحات ارضي نیز یکی از مفاد آن بود، را در كشورهاي آمريكاي لاتين، خاورميانه و آسياي جنوب شرقي طرحريزي كرد. رستو براي جلوگيري از گرایش این کشورها به نظام رقیب كمونيستی شوروي، براي آنان بدون در نظر گرفتن شرايط اجتماعي يك نسخه واحد پيچيد. اين طرحها با عناويني همچون: «اتحاد براي پيشرفت»، «انقلاب از بالا» و سياست «مرزهاي نو» با تبليغات فراوان مطرح گرديد كه در ايران به عنوان «انقلاب سفيد» شهرت یافت. به هرحال كندي براي اجراي اين برنامه در ايران با توجه به شرايط آن از لحاظ همجواري با شوروي ونقش ارتش و ساواك و به خصوص اوضاع اجتماعي و اقتصادي ایران، تأكيد مضاعف داشت و شاه را براي اين منظور جهت انتخاب علي اميني به نخستوزيري در اواخر دهه چهل تحت فشار قرار داد.(3) اما در پي برخی موفقيتهاي اميني، شاه كه او را تهديدي بالقوه براي خود مي دانست، او را برکنار کرد.(4)
بر این اساس، مشكل اصلي اصلاحات مذکور در ایران، عدم تناسب اين اصلاحات با شرايط اجتماعي ايران بود. كما اين كه با واكنشهايي مواجه شد. مهمتر آنکه هدف نهايي اصلاحات نیز، تثبيت قدرت شاه و تداوم سلطه آمریکا بود.(5) چنانچه مدتی بعد با سركوب مخالفان، ماهیت انقلاب سفيد نمايان شد.(6) بخش عمده مخالفان آن نيروهاي مذهبي بودند. چنان که آیتاللّه بروجردی، مرجع تقلید اعلم سالهای 1339-1325، علیرغم این که از دخالت در امور سیاسی خودداری میکرد ،(7) به صراحت مخالفت خود را با آن قانون به خاطر «عدم موافقت آن با قوانین دیانت مقدسه اسلام»(8) اعلام کرد. شاه نیز بعدها تصریح کرد: «ما حتی تا زمانی که او[آیتاللّه بروجردی] زنده بود اصلاحات ارضی را به تأخیر انداختیم، چون میدانستیم که آن را تأیید نخواهد کرد.»(9)
تا این که در پی رحلت آیتالله بروجردی در فروردین سال 40، هیئت حاکمه با تصور خلاء مرجعیت واحد و به خصوص انتقال مرجعیت به نجف_ آیتالله العظمی حکیم- در صدد اجرای برنامههای معوق خویش برآمد. اما در این راه با مقاومت نیروهای مذهبی به رهبری مرجعیت، به خصوص امام خمینی(ره)، مواجه شد. ناگفته پیداست ملاکین نیز که با اجرای این طرح، زمینهای خود را از دست میدادند، به نیروهای مذهبی روی آوردند، اما از آنجا که این دو نوع مطالبه از نظر ماهیت با هم تفاوت داشت، تکاپوهای ملاکین با استقبال مرجعیت پیشرو مواجه نشد.