*اشاره: اکثر دانش آموزان دهههای 50 تا 70 شمسی با شعر «من یار مهربانم دانا و خوش بیانم» سروده عباس یمینی شریف آشنا هستند. شعرهای او در کتابهای درسی و مجلات کودکان ونوجوانان منتشر میشد. تحلیلها و نقدهایی هم بر شعرهای او توسط متخصصین انجام شده است. اما در مورد مدرسه «روش نو» و نزدیک به ربع قرن فعالیتهای آموزشی و تربیتی مرحوم عباس یمینی شریف در این مدرسه نمیتوان مطلب زیادی پیدا کرد.به همین منظور به سراغ هومن یمینی شریف فرزند آن مرحوم رفتیم و در مورد سابقه آموزشی یمینی شریف و نحوه اداره مدرسه «روش نو» با ایشان گفتگویی انجام دادیم.ایشان با وجود کار فراوان، با روی باز پذیرای ما شدند و با صبر و حوصله به یک یک سوالات پاسخ دادند و همچنین تعدادی از عکسهای مرحوم عباس یمینی شریف را که برای نخستین بار منتشر میشوند، به طور اختصاصی در اختیار سایت تاریخ شفاهی قرار دادند.از ایشان سپاسگزاریم و شما را دعوت به خواندن این مصاحبه میکنیم.
***
هفته گذشته بخش نخست این مصاحبه ارایه شد. اینک بخش دوم را میخوانید:
ـ موسیخان: مرحوم یمینی شریف معلمین «روشنو» را چگونه انتخاب میکرد؟
ـ یمینیشریف: پدرم به ویژه در مورد رفتار آموزگاران با شاگردان حساس بود. از میان معلمین که معرفی میشدند میکوشید علاوه بر توانائیهای آموزشی آنها، کیفیت رفتارشان را در نظر بگیرد. براساس قانون «ایجاد مدارس ملی»، معلمین دروس رسمی که در استخدام وزارت فرهنگ بودند، به عنوان «مأمور» در اختیار مدارس ملی قرار میگرفتند و حقوق آنها از سوی وزارت فرهنگ پرداخت میشد و این بزرگترین کمکی بود که به مدارس ملی میکردند و این یکی از دلایل اصلی در شکلگیری مدارس بسیار خوب بود. چون اغلب صاحبان آنها ثروتمند نبودند و مثل پدرم سابقة معلمی داشتند. بنابراین اگر چنین کمکهایی نمیشد، درآمد خودشان را هم از دست میدادند و امکان تأسیس و راهاندازی چنین مدارسی بوجود نمیآمد. این طرح یک ابتکار بسیار مهمی بود که راه اندازی مدارس توسط معلمان را امکان پذیر و صلاحیت را مهمتر از سرمایه میکرد.
ـ موسیخان: مرحوم یمینی شریف خودشان در انتخاب معلم نظر میدادند؟
ـ یمینیشریف: آن موقع تهران به چند بخش از نظر اداره و نظارت بر مدارس تقسیم شده بود. معلمین دروس رسمی از سوی آن بخشها به مدرسههامعرفی میشدند. مدیران مدارس اگر به دلایلی نظرشان روی کسی نبود، درخواست معلم دیگری را میکردند، بالاخره از جمع معلمین آن بخش انتخاب میکردند. تنها معلمین کلاسهای غیررسمی و "فوق برنامه" مثل موسیقی، زبان انگلیسی و کاردستی، تئاتر و ورزش را پدرم به طور آزاد استخدام کرده بود و حقوق آنها را خود پرداخت میکرد.
ـ موسیخان: میزان استفاده از وسایل کمک آموزشی در مدرسة «روش نو» چگونه بود؟ آیا آموزش و پرورش کمکی میکرد؟
ـ یمینیشریف: وزارت فرهنگ در دهة 1330، بیش از آن چیزی که گفتم کمکی به مدارس ملی نمیکرد و صاحبان این مدارس خودشان باید وسایل کمک آموزشی را تهیه میکردند. پدرم به دلیل تجربهای که در آمریکا پیدا کرده بود، خیلی مایل بود که از وسایل کمک آموزشی در مدرسه استفاده کند. در دبستان «روش نو» آزمایشگاه طبیعی، کارگاه نجاری، کتابخانه، نقشهها و تصاویر طبیعی و جغرافیایی وجود داشت. در چند اتاقی که به آزمایشگاه اختصاص داده شده بود، تدریس انجام میشد و مثلاً طرز کار بدن انسان به وسیله ماکتهایی که در آنجا بود، به دانشآموزان آموزش داده میشد.
ـ موسیخان: بعداً وسایل کمک آموزشی مثل اسلاید، اوپَک، فیلم آپارات و... وارد کشور شد. آیا در مدرسه استفاده میشد؟
ـ یمینیشریف: بله، پدرم جزو اولین کسانی بود که از وسایل کمک آموزشی جدید در مدرسه خودش استفاده میکرد. یادم هست که او در همان اوائل تاسیس دبستان "روش نو" دراواسط دهة 30 ، دستگاه آپاراتی تهیه کرد و در مدرسه قرار داد. چون فیلم مناسب برای دانشآموزان در اختیار آموزش و پرورش وقت نبود، پدرم و بعضی دیگر از صاحبان مدارس ملی در شروع کاراز بخش فرهنگی سفارتخانههای خارجی فیلم تهیه میکردند.
ـ موسیخان: معلمین از این وسایل استفاده میکردند و یا پدر برای آنها دوره آموزشی استفاده از وسایل کمک آموزشی میگذاشت؟
ـ یمینیشریف: معلمها کمی سنتیتر بودند، اما برای استفاده از وسایل علاقه نشان میدادند. در ضمن ادارة بخش، معلمی برای آزمایشگاه، کتابخانه و یا کارگاه نمیفرستاد،یا معلم آزمایشگاه به طور آزاد استخدام میشد و یا خود معلمین رسمی در ساعات مدرسه و یا بعد از آن این فعالیتها را انجام میدادند.
ـ موسیخان: کلاسهای مدرسه «روش نو» از لحاظ امکانات، محیط و تعداد دانشآموزان چگونه بود؟
ـ یمینیشریف: پدرم معتقد بود که 25 تا30 نفر برای یک کلاس مناسب است؛ زیرا بالاتر از این رقم توجه معلم به دانشآموزان را کم میکند و پایینتر از این تعداد، دانش آموزان امتیاز تنوع و کار جمعی در کلاس را از دست میدهند. در عین حال تعداد دانش آموزان باید تقسیمپذیر باشد که بتوان دانشآموزان را گروهبندی کرد. میز تحریر را خود مدرسه تهیه میکرد. نیمکتهای متصل به میز بود که دو نفر روی آن مینشستند. به میز و صندلیها هرسال لاک الکل میزدند. کلاس تخته سیاه داشت که هر سال رنگ سیاه زده میشد. یادم میآید که مستخدم گچ مدرسه را تهیه میکرد و قبل از این که خمیر گچ خشک شود با چاقو برش میداد و مقابل آفتاب خشک وآماده استفاده میکرد.
ـ موسیخان: فرمودید مدرسه «روش نو» برای اولین بار طرح «باشگاه کودکان» را اجرا کرد. الان مرسوم است دانشآموزان در مدرسه میمانند. اما آن موقع به نظر فکر جدیدی بود. سال راهاندازی آن را به خاطر دارید؟
ـ یمینیشریف: در سال 1336 «باشگاه بچههای روش نو» (همانطور که گفتم) در دبستان دخترانه تأسیس شد. این باشگاهها که در آمریکا به «پس از مدرسه» (After School) معروف است، مکانهایی است برای دانشآموزان که حضور در آنها اجباری نیست و پس از مطالعه درس و انجام تکالیف، دانشآموزان به بازی و تفریح میپردازند. این شیوه در مدرسه «روش نو» اجرا میشد. جالب این که همکاری خوبی با رادیو که آن موقع به تازگی برنامه کودکی هم ساخته و پخش میکرد، برقرار شد. اولین مجری برنامه کودک بیژن پیرنیا، فرزند داود پیرنیا بود که به او آقا بیژن میگفتند. مرحوم داود پیرنیا در مقام مدیریت رادیو از برنامه کودک پشتیبانی زیادی میکرد.پدرم با برنامه کودک رادیو در تهیه سرود و آهنگ و مطلب همکاری میکرد و رادیو هم به باشگاه کمک میکرد و رفت و آمدی بین کارمندان رادیو و بچههای هنرمند باشگاه برقرار شده بود. افرادی مثل سیمابینا، آلیس و بلا الوندی،(1) که آن موقع نوجوان بودند در باشگاه برنامه اجرا میکردند. پدرم شعر میسرود و مجریان در رادیو قرائت میکردند. این همکاری از 1336 شروع و تا چند سال ادامه داشت.
جشن روز جهانی کودک، اواخر دهه 1330
ـ موسیخان: روش نو، جزو اولین مدارسی بود که در تابستان برای دانشآموزان برنامه داشت. به خاطر دارید چه برنامههایی برای سه ماه تعطیلی تدارک دیده میشد؟
ـ یمینیشریف: در «باشگاه کودکان» برنامههای تابستانی برگزار میشد. تابستان، بچهها برنامههای شنا، ورزش و تفریحات مختلف داشتند و کلاسهای تقویتی درسی مثل ریاضی، علوم، زبان و ادبیات هم برقرار بود.
ـ موسیخان: روش برخورد مرحوم یمینی شریف با دانشآموزان چگونه بود؟
ـ یمینیشریف: در دفتر پدر من دو تابلو نصب شده بود که وقتی من و سایر دانشآموزان به دفتر میرفتیم، این دو تابلو جلوی چشم ما بود و نوشتههای آن در ذهنمان حک شده است. بعدها از شاگردان دیگر هم تعریف این مشاهده شان را شنیدم. یکی تابلوی شعر «درس معلم ار بود زمزمة محبتی ـ جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را» بود و تابلو دوم این عبارت بود: «طفل را با طفل مقایسه نمیکنند، امروز هر کس را با دیروز خود او میسنجند.» این دو شعار اصلی کار پدرم بود. به نظر او، باید کاریکردکه بچهعلاقمند به درس و مدرسه شود، نه اینکه با تنبیه و تهدید و زور و ترس درس بخواند؛ و یکی دیگر این که، دانشآموزان را به منظور تشویق یا تحریک و تنبیهنبایدبا هم مقایسه کرد. معیار پیشرفت هر دانشآموز، وضعیت گذشته خوداوست. یک خصوصیت خوب پدرم این بود که به سخنان دانشآموزان با دقتتوجه میکرد و به دانشآموزاحترام میگذاشت وبرای آنها حقوقی قائل بود. کسانی که شاگرد او بودند، بعدها نوشتند که عباس یمینی شریف با دانشآموزان مثل یک انسان برخورد میکرد و به صحبتهای آنان گوش میداد. آن موقع کمتر به حرف بچهها گوش میکردند. وقتی بچهای به خاطر ضعف یادگیری یا انضباطی به دفتر او فرستاده میشد، ابتدا به صحبتهای او خوب گوش میکرد تا به مشکل و علت آن از دیدگاه دانشآموز پی ببرد. به معلمها اکیداً توصیه میکرد که به بچه به عنوان یک انسان نگاه کنند، نه به عنوان یک حیوان کوچکی که باید با چوب و ترکه ادبش کرد. در گذشته تنبیه بدنی مرسوم و معمول بود. خشونت و ترساندن ابزار اصلی کار بود. من عقیده دارم که پدرم عمیقاً به توصیههای خود اعتقاد داشت. او با اجبار بچهبه کاری که نمیخواهد، تکالیف زیاد وروشهائی که باعث دلزدگی او بشود مخالف بود. از طرف پدر من تنبیه بدنی صورت نمیگرفت؛ زیرا در دوره کودکی خیلی تنبیه بدنی شده بود و رنجها و آسیبهای جسمی و روحی زیادی متحمل شده بود و به همین خاطر از تنبیه شدن کودکان بسیار ناراحت میشد.
ـ موسیخان: پس در مدرسه تنبیه صورت نمیگرفت؟
ـ یمینیشریف: تنبیه بدنی اتفاق میافتاد ، عادتی بود که بین اکثر معلمین رواج داشت و در فرهنگ آنزمان رایج بود.بچهها و اولیای آنها هم حد متعارف آن رامیپذیرفتند و تنها شدت آن مورد انتقاد قرار میگرفت. آئیننامهای هم برای ممنوعیت وجود نداشت. اما از سوی پدرم تنبیهی صورت نمیگرفت و نسبت به تنبیه بدنی بچهها عکس العمل شدید نشان میداد.
شورای کتاب کودک، از چپ: عباس یمینی شریف، توران میرهادی، نفر چهارم، نوش آفرین انصاری
ـ موسیخان: از اواخر دهه 40 تعدادی روحانی به آموزش و پرورش وارد شدند و کتابهای درسی دینی را تألیف کردند. با توجه به سابقه حضور مرحوم یمینی شریف در تألیف کتب درسی، آیا همکاری با این روحانیون داشتند؟
ـ یمینیشریف: پدرم در سال 1336 کتاب اول ابتدایی معروف به «دارا و آذر» را با همکاری خانم مصاحب تألیف کرد. در آن موقع مولف همه کتاب را مینوشت. اما در سالهای بعد به ویژه برای کتابهای درسی سالهای بالاتر هر بخش کتاب به کارشناسانی سپرده میشد. روحانیونی مثل آقایان باهنر و بهشتی مطالب کتابهای فقهی و دینی کلاسهای بالاتر را مینوشتند و محدوده کاری آنها با پدرم که در زمینه سالهای اول دبستان بود فرق میکرد. به همین دلیل فکر نمیکنم (و نشنیدم) که همکاری مشخصی بین آنها و پدرمصورت گرفته باشد.
ـ موسیخان: سرانجام مدرسه «روش نو» چه شد؟
ـ یمینیشریف: قبل از انقلاب، دولت طرحی را تصویب کرد که «مدارس ملی» را خریداری کند و زیر نظر آموزش و پرورش قرار بگیرند.
ـ موسیخان: در دوره وزارت خانم فرخ رو پارسا؟(2)
ـ یمینیشریف: بله، فکر و بررسی واجرای این طرح در دوره تصدی ایشان و وزرای بعدی در جریان بود. بالاخره این طرح اجرا شد و مدارس ملی را وزارتآموزش و پرورش خرید. در اوایل اجرای طرح بود که انقلاب شد و بعد از نقلاب هم طرح خریداری ادامه یافت تا اواسط دهة 60 و اوایل دهة 70 خورشیدی که طرح مدارس غیرانتفاعی تصویب و اجرا شد. پدر و مادرم هم در سال 1358 بازنشسته شدند. الان مدرسه «روش نو» تبدیل به دو مدرسهابتدائی و راهنمائی دخترانه شده است.
ـ موسیخان: از این که حوصله کردید و با صبر به سوالات پاسخ دادید، از شما سپاسگزارم.
1- فرزندان نیکول الوندی، آهنگساز بودند که شهرت آن ها خوانندگی در برنامه کودک رادیو بود.
2- فرخ رو پارسا،(1359- 1301)؛ وزیر آموزش و پرورش در کابینه امیر عباس هویدا، 6 شهریور 1347 ـ 7 اردیبهشت 1353.
گفتگو و تنظیم: محمد مهدی موسی خان