لیندا کرین (Lynda Crane) روانشناس پی برد که از بسیاری ازآسیب هایی که در اثر اسکیزوفرنی بوجود میاید، بزرگترین آنها میتواند درد فراموش شدن باشد. فقط نام بردن این بیماری، این شخص را به نوعی از بین برد، چیزی که وقتی پزشکان پسر 18 ساله اش گفتند او مبتلا به اسکیزوفرنی است، به آن پی برد. شش سال بعد، پسرش خودکشی کرد.
دکتر کرین میگوید، "شش سال طول کشید تا با شرایط آن کنار بیایم. حتی به سختی آن را پذیرفتم، چطور مردی به این شادابی و سرحالی با آینده ای درخشان میتواند چنین رنجی را تحمل کند. چیزی که فهمیدم این بود که به محض اینکه شما این کلمه را ذکر میکنید، مردم از دیدن آن شخص امتناع می کنند. آنها فقط تشخیص پزشکی و مجموعه ای از علائم بیماری را دیدند. داوگ (Doug) پسرم فراموش شد.
دکتر کرین استاد دانشگاه مونت سنت جوزف (Mount St. Joseph) در غرب تپه های سینسیناتی چندین سال به دنبال راهی برای روشن کردن دانشجویان و سایر افراد در باره مردم عادی که با افراد مبتلا به اسکیزوفرنی علیرغم فشارهای فوق العاده آن – تفکرات آشفته، اوهام، توهمات، نگرانی و ترس - زندگی میکنند، بود. سپس او ابزاری را پیدا کرد که بیشتر در میان جامعه شناسان و مردم شناسان مورد استفاده قرار میگیرد یعنی تاریخ شفاهی. استفاده از این ابزار برای بررسی اسکیزوفرنی دیدگاه خود او را در باره بیماری که فکر میکرد به خوبی میشناسدش، تغییر داد.
دکتر کرین میگوید، "افراد مبتلا به اسکیزوفرنی شخصیت خود را از دست نمی دهند، حتی زمانیکه این بیماری بسیار حاد میشود. آنچه که من از طریق تاریخ شفاهی کشف کردم این است که در باره اسکیزوفرنی نیست بلکه در باره یک پیچیدگی از زندگی است که رفتن به مسیر دیگری بسیار سخت است. "
دکتر کرین به همراه یکی از همکاران روانشناس خود در کالج مونت سنت جوزف بنام تریسی مک داناف (Tracy McDonough) در سه سال گذشته با وقتی که خودشان گذاشتند و بدون هیچ پولی از خارج پروژه تاریخ شفاهی اسکیزوفرنی را ایجاد کرده اند. آنها میگویند سایر مجموعه های تاریخ شفاهی بر روی امراضی نظیر ایدز یا جذام تمرکز نموده اند اما این اولین باری است که بر روی اسکیزوفرنی تمرکز شده است.
آنها تابحال 24 نفر را بکار گفته اند تا با آنها بنشینند و با یک ضبط کننده صدا از راویان خود به سادگی بپرسند: شما شبیه چه چیزی هستید؟
دکتر مک داناف میگوید، "زیبایی واقعی این پ
روژه از این حقیقت نشات میگیرد که لیندا و من سعی نیمکنیم سوالات زیادی بپرسیم. راویان دوست دارند داستان خود را بگویند. آنها چیزی برای گفتن دارند. بسیاری از آنها به ما گفته اند که قبلا هیچکس هرگز از آنها در باره زندگیشان سوال نکرده است."
این دو روانشناس پروژه خود را با آگاه نمودن موسسات روانی-بهداشتی محلی مبنی براینکه به دنبال شرکت گنندگانی هستند که مایلند مستقیما داوطلب شوند، آغاز نمودند. دکتر کرین میگوید، "ما از تامین کنندگان نخواستیم تا چنین کاری برای ما انجام دهند زیرا میتواند نوعی حس "من مجبورم این کار را انجام دهم چون دکترم از من خواسته" ایجاد می کند. بنابراین هریک از راویان میبایست این ابتکار را می پذیرفتند."
یکی از شرکت کنندگان بنام شرلی آستین، 47 ساله به تنهایی با سگش در غرب سینسیناتی زندگی میکند. خانم آستین بعد از گذراندن دوران کودکی هولناک و خشونت و آزار و اذیت جنسی، در نوجوانی فهمید که اسکیزوفرنی دارد و میگوید با آنکه دارو میخورد، بستگانش نزدیک او هستند و به کلیسا میرود، ولی با تنهایی دست و پنجه نرم می کند. وقتی که روان درمانگرش در باره پروژه تاریخ شفاهی به او گفت، وی کنجکاو شد.
خانم آستین میگوید، "حتی روان درمانگرهای من هیچوقت اینقدر از من در باره زندگی ام نپرسیده اند. احساس قدرت میکردم و این شهامت را پیدا کردم تا درباره آنجه که برای من اتفاق افتاده، صحبت کنم. میخواهم به همه دختران نوجوان بگویم که قوی باشند، من یک بازمانده هستم و آنها هم میتوانند باشند."
دکتر کرین و دکتر مک داناف بیش از 30 سخنرانی در باره این پروژه در منطقه سینسیناتی ایراد کرده اند، از مدارس و همچنین با گروههای محلی دیدار کرده و پاسخها را جمع کرده اند.
ویکی چنگ (Vicki Cheng) دانشجوی پرستاری دانشگاه میامی که یکی از سخنرانیها را شنیده میگوید، "من دوست دارم خودم را آدم بدون تعصبی تصور کنم اما پروژه تاریخ شفاهی اسکیزوفرنی به من کمک کرد ببینم که دارم به بیماران تهمت میزنم. من تعجب نمیکنم که بفهمم که یک بیمار سرطانی و یا دارای مشکل قلبی باغبانی ارگانیک یا نقاشی دوست دارد."
این پروژه به نفع شرکت کنندگان نیز است، مثل آلیس فیشر که مبتلا به نوعی اختلال اسکیزوفرنی است و با مادرو برادرش در خانه کودکی اش در محله پرایس هیل سینسیناتی زندگی میکند.خانم فیشر میگوید از موقعیکه به مدرسه میرود تا بزرگسالی مورد تمسخر قرار میگرفته.او گفت، "حتی الان هم گاهی اوقات توی اتوبوس مردم مرا مسخره می کنند".
او از فرصت بوجود آمده برای پیوستن به این پروژه تاریخ شفاهی به عنوان یکی از اولین راویان آن استفاده نمود زیرا او میگوید روزنامه ها و تلویزیون اغلب اوقات این ایده اشتباه را در خصوص بیماران روانی منتقل میکنند. خانم فیشر از برادرش هم که اسکیزوفرنی دارد خواست که در این پروژه تاریخ شفاهی شرکت کند اما او از ترس پیامدهای رفتن به مکانهای عمومی با بیماری اش مقاومت کرد.
وب سایت این پروژه نقاش های پرشور خانم فیشر را که پیامهای نوید بخشی برای صلح جهانی دارد به نمایش گذاشته است. او میگوید، "میخواهم مردم بدانند که من خطرناک نیستم. آنها نمیدانند من چه شخص خوب و مهربانی هستم."
یکی از راویانی که دارای اسکیزوفرنی حاد میباشد، پال دریک (Paul Drake) 49 ساله است که به مدت 14 سال است با گربه پلنگی خود بنام تایگر در یک آپارتمان کوچک در غرب سینسیناتی زندگی میکند. او با خواندن، باغبانی ارگانیک را یاد گفت تا بتواند پول غذای اندک خود را تامین کند. او با گوجه فرنگی و سایر سبزیجات در لب پنجره آپاراتمانش شروع میکند و آنها روی یک قطعه زمین کوچک پشت ساختمانش پرورش میدهد. او به همسایگانش نیز باغبانی یاد داده است.
دکتر کرین و دکتر مک داناف برخی از پاسخهایی را که از شنوندگان پروژه تاریخ شفاهی دریافت کرده اند، دراختیار راویان قرار داده اند. یکی از کامنت هایی که برای آقای دریک گذاشته شده، میگوید، "من به دیدگاههای آقای پال احترام میگذارم و از صداقت او که چطور با مشکلات دست و پنجه نرم میکند، قدردانی می نمایم."
آقای دریک میگوید پاسخهای مثبت در من حس خوبی ایجاد میکند. هرموقع که اختلال فکری در دریک ایجاد میشود، او جمله ای را می سازد تا تاثیری را که مشارکتش در این پروژه بر او داشته، توصیف کند.
او میگوید، "این کار به من نوعی بقا و ماندگاری می دهد."
دکتر کرین بهار امسال تدریس را کنار میگذارد و بازنشسته میشود و هدایت پروژه تاریخ شفاهی اسکیزوفرنی را به دکتر مک داناف که به دنبال کمک مالی برای این پروژه و راویان بیشتر است،میسپارد.
چند هفته پیش، آنها یک تماس تلفنی از برادر آلیس فیشر داشتند که آمادگی خود را برای تعریف کردن داستانش اعلام کرد.
ترجمه: محمدباقر خوشنویسان
منبع: well.blogs