هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 162    |    21 خرداد 1393

   


 



خاطره نگاری در هاله ابهام

صفحه نخست شماره 162

چند سال پیش وقتی پایان نامه "مشهد در کودتای 28 مرداد" مطالعه شد، در صفحات نخست متوجه شدم تمام دلخوشی نویسنده "پرواز با ققنوسی" بوده که وی را برای دیدار با شاهدان وقایع 28 مرداد در معابر شهر همراهی می کرده است. با مطالعه صفحه نخست، در نظر اول کار چندان مطلوب به نظر نرسید. زیرا وقتی نویسنده ای برای یک دوچرخه از واژه های غلوگونه استفاده کند در کل موضوع به چه شکلی قضاوت خواهد کرد. ولی محتوای پژوهش نشان می داد نویسنده از تمام منابع و ظرفیت ها برای نگارش استفاده نموده است. هرچند در مواردی دیدگاه های ژورنالیستی در متن وجود داشت، وی در آن پژوهش با مصاحبه های شفاهی و استفاده از اسناد بخشی از تاریخ مشهد را ثبت کرده است. اخیرا کتابی با عنوان معجزه اشک ها به قلم "جمشید قشنگ" با نثر ادبی مبهم نگارش شده است که در واقع خاطرات دوران تدریسش در دانشگاه است. خاطراتی که هاله ای از ابهام و پیچیدگی گرداگرد آن را فرا گرفته و خواننده خاص متوجه منظور نویسنده خواهد شد. این کتابچه 35 صفحه ای بخشی از خاطرات نویسنده ی است که به قولش "آرمان های" وی را منعکس کرده است. معجزه اشک ها حکایتی است آشنا که احتمالا در حوزه شغلی برای خیلی از افراد اتفاق افتاده است. اتفاقاتی که گاهی تلخ و برخی از مواقع شیرین به نظر می رسند. چند نکته در ارتباط با این گونه مطالب به نظر می رسد. نخست زمان و مکان این رخداد. دوم زمان نگارش. سوم انگیزه های نویسنده.

آیا حسرت و اندوه فراوان نویسنده موجب شده تا این کتاب با عنوان معجزه اشک ها نگارش یابد یا نوع قصه و داستان موجب شده تا نویسنده از آن به عنوان معجزه یاد کند؟

خلاصه کتاب
نویسنده متولد 1347مشهد از جمله مدرسان دانشگاه بوده، که در سال 1387 بنا به دلایلی از فعالیتش در دانشگاه جلوگیری شده و از ادامه تدریس باز می ماند. علاقه وافر به تدریس  موجب شده تا زوایایی از نحوه اخراجش در قالبی مبهم تدوین و منتشر شود. مشکلات فرا روی نویسنده موجب شده تا بیان خاطرات در قالبی ادبی و تمثیل گونه نمود پیدا کند. البته در هر مقطعی از این گونه کتاب ها وجود داشته است.

آیا نویسنده درصدد است تا با استفاده از شخصیت های غیر واقعی، کتاب را با آثاری چون "قلعه حیوانات" جورج اورول هم ردیف کند یا اینکه تحت تاثیر ادبیات کتاب "ماهی سیاه کوچولو" صمد بهرنگی قرار گرفته است؟

روال چنین بوده هرگاه افراد نمی توانستند به راحتی حرف ها یا اتفاقات و انتقادات پیرامون شان را بیان کنند در قالب هایی تمثیل گونه به بیان خاطرات شان می پرداختند. آیا نویسنده در شرایط سخت قرار داشته است یا اینکه با چنین بیانی درصدد مهم جلوه دادن اتفاقات گذشته است؟ به هر حال ترس از عواقب کار در سبک نگارش و تدوین بی تاثیر نبوده است...

نویسنده کتاب را هم چون شعر، یک نوع الهام می داند که جوششی شروع شده و داستان گونه ساخته شده است. به نظر می رسد کتاب بخشی از واقعیت ها و خاطرات نویسنده است- بیان واقعیت های پنهان قسمتی از جامعه دانشگاهی- فقط نوع بیان و طرز نگارش موجب شده تا مبهم جلوه کند. در اینکه موضوع مورد نظر مهمترین اتفاق زندگی نویسنده است شکی نیست و مکاتبات و اسناد حکایت از آن دارد که جای بازنگری جدی در چنین اتفاقاتی وجود دارد.

در قسمتی از کتاب می خوانیم:

از مدتی پیش بود که درخت های باغ به دوجبهه تقسیم شده بودند:
1- جبهه درختان نجیب باستانی شامل: گردوی سنخواستی، سیب عباسی، گلابی درگزی و ارکیده مهربان
2- جبهه چنار قدرتمند؛ شامل: چنار قدرت طلب، آلبالوی تهرانی و کاج تزئینی.

حدود یک سال پیش، یک خرمای جنوبی را نیز به باغ آوردند. با درخواست این درخت، او را نزدیک سیب عباسی کاشتند. سیب عباسی سایه مهربانی، لطف و سخاوت خود را نثار خرمای جنوبی کرد و....
نویسنده خودش را درخت سرو می داند و دانشجوهایش را پرستو و سایر افراد گروه را درختانی از نوع چنار، گلابی و کاج و... ذکر نموده است. تمام اتفاقات واقعیت های ذهنی نویسنده است که در مجموعه ای کوچک رخ داده اند و نویسنده درصدد است با طرح خاطرات پیامش را به خواننده منتقل کند. وی معتقد است: هنوز در نیمه های شب، سروها برای پرستوها این قصه را زمزمه می کنند، اما پس از گذشت سال ها از داستان معجزه اشک ها، هنوز هیچ کس نمی داند که عشق و دوستی سرو نسبت به پرستو ها بیشتر بود یا بر عکس...

معجزه اشک ها در شش دریچه تدوین شده است:

دریچه اول: عشق زیبای آسمانی
دریچه دوم: نفرت زشت شیطانی
دریچه سوم: آخرین شب در کنار دلداده
دریچه چهارم باغ در دست ستمگران
دریچه پنجم: به سوی کوههای سپید
دریچه ششم: معجزه اشک ها

غلامرضا آذری خاکستر



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.