در این نوشتار که به قول استاد بزرگوار مرحوم دکتر باستانی پاریزی چیزی جزخودنمایی و عرق شرم برای نویسنده این سطور نیست ودریغ و آه و حسرت آنکه چرا باستانی رفت و ما نتوانستیم صداها، احساسات و لهجه شیرین بیانش را در شرح تجارب علمی طولانی استاد در زمینه تدریس، تحقیق و تألیف متون تاریخی ثبت و ضبط نماییم همواره باقی خواهد ماند . با از دست دادن گوهرهای گرانقدری که چراغهای روشنی و بصیرت نسل نواندیش ایرانند، فرصت سوزی درثبت تاریخ شفاهی اساتید جامعه ضربات جانکاهی را بر پیکره علمی ایران فرود خواهد آورد.. عدۀ زیادی از استادان در گرایشهای مختلف حوزه تاریخ وعلوم انسانی وجود دارند که تجربه ارزشمند حیات علمی و یا حتی شخصی آنها ثبت نشده است. عدۀ زیادی از آنها، تنها تجربه سالهای تدریس را داشتهاند و خود را در آثار کمتر قلمی کردهاند، در حالی که این گروه شاگردان بارزی را تحویل دادهاند. هر دو گروه اعم از آنان که نوشتهاند و یا آنان که نوشتهای بر جای نگذاشتهاند ، شایسته مرور مجدد در مصاحبه فعال تاریخ شفاهی هستند. از جمله نکات اساسی که هیچ گاه در سخن استادان آشکار نمیآید جواب به این پرسش است که: در مسیر طولانی زندگی علمی خود در چه مقام و موقعیتهایی به عنوان نقطۀ عطف دچار زایش فکری شدهاند ؟چرا و چگونه؟
هدف از ثبت تاریخ شفاهی نخبگان تاریخ و علوم انسانی میتواند برای نسل امروز و فردا فرصتی از تجارب و اندوختهها را فراهم نماید. الگوهای رفتار علمی خیلی بیشتر از آثار و تقریرات موثرند. در جامعه ما، خزانههای گرانبها ارزان و بدون تبدیل به بهره وری لازم از میان میروند.باید با ایجاد چنین فرصتی گذاشت تا آنها خود فرصت قرائت نزدیک را برای نسل بعد فراهم نمایند. در واقع کوره راه پر فراز و نشیب خزاین علمی و تجربی مملو از عناصر و فرصتهای کلیدی برای نکته سنجان و نکته فهمان است. لبه تیز تجارب این چنین افرادی تنها ذهنهای حساس را در مینوردد. گنجینه پر بار تجارب به دنبال راه نفوذی به زمان حال است و از سوی دیگر ، این زمان حال است که نیاز به سرمایه و توشهای برای آینده دارد.
تاریخ شفاهی مکملی برتاریخنگاری
درطی چند دهه اخیردر حوزة تاریخنگاری معاصر، سرعت تحولات و دگرگونيها در عرصه تمامي علوم دستخوش تغيير قرار گرفته است. تاریخ شفاهی یکی از شیوههای پژوهش است که با رویکرد جدیدعلمی توانسته از جایگاه ویژهای برخوردار شود و نقش تحولی وتکمیلی در تاریخ نگاری را ایفا نماید. در تاریخ شفاهی با ابزار مصاحبه به کنکاش تحولات و رویدادها از زبان راویانی که در وقایع به طور مستقیم یا غیر مستقیم شرکت دارند، پرداخته میشود.
در ضرورت بحث تاریخ شفاهی و توسعة آن باید گفت بیش از چند دهه از عمر تاریخ شفاهی به شکلی که هم اکنون در مراکز دانشگاهی خارج از کشور اجرا میشود، نمیگذرد. در ایران تاریخ شفاهی تاکنون در مراکز دانشگاهی جایگاه لازم خود را نیافته است. شاید بتوان گفت علت عدم توجه کافی به تاریخ شفاهی، علاوه بر تازه بودن این روش، فقدان تجربه و مهارت و باور کافی به تاریخ شفاهی است زیرا فرآیند تحول و تغییر در علوم همواره تدریجی بوده و هست و قبول و پذیرش روشهای جدید همواره با مقاومتهایی روبرو بوده و پذیرش آنها زمان بر است.
به بیانی تاریخ در چارچوب تاریخ شفاهی، صرفاً گذشته نیست، اغلب مورخان با کمرنگ و پررنگ کردن وقایع، به شرح و بسط نقلی وقایع و گاه فراتر از آن به تحلیل شخصی میپردازند. اکتفای صرف به نظرات گوناگون مورخان در حوزة تاریخ نگاری معاصر، نقص رایجی است که وجود دارد. تاریخ شفاهی میکوشد به رفع این نقص بپردازد و با انجام مصاحبه وکالبد شکافی علل و عوامل مؤثر بر پیدایش پدیدهها و تحولات اجتماعی به تبیین همه جانبه دیدگاههای گوناگون دست یازد و از آسیب تک سبب بینی و دید تک بُعدی مورخ یا راوی در امان ماند و به تکمیل و تصحیح تاریخنگاری مکتوب معاصر بپردازد. ضرورت پرداختن به تاریخ شفاهی فقط ثبت و ضبط روایتها صرفاً برای آیندگان نیست بلکه تحلیل و واکاوی تحولات و مشکلاتی است که برگرفته از عملکرد انسانهای مشارکتکننده است. تاریخ شفاهی در تدوین تاریخ معاصرکاملاً کاربردی وضروری است، تدوین روایت اساتید فن در علوم، سیاستمداران وفعالان عرصه اجتماعی اقتصادی وتحلیل روایت و گفتمان آنان در بازخوانی کاربردی علوم و عملکرد دولتها وسیاستها نقش بسیار مهمی دارد. البته تكنيكهاي اساسي پژوهش تاريخي در اين شيوه بسيار جديدند. چنانكه ميكروفن و ضبط صوت امتيازات بسياري بر لوح و قلم يا دفتر يادداشت و مداد دارند. هنگامي كه تكنيكهاي جديد كامل شدند، منابع جديد گشوده شدند، آنها به طور گستردهاي براي پژوهش تاريخي از افراد بيسواد ـ انسانهايي كه نميتوانستند تاريخشان را با نوشتن ثبت كنند، اما آن را در حافظه و خاطرات فوقالعاده دقيق حفظ كردند ـ مورد استفاده قرار گرفتهاند. حتي در بين ملل باسوادي چون خودمان، افراد زيادي به واسطة پيري يا فقدان آموزش نميتوانند خاطراتشان را بنويسند، اما چيزهاي مهمي دارند كه از تجاربشان در طول عمر شصت، هفتاد يا هشتاد سالة خود نقل كنند. بدين سان، بخشهاي تازهاي از حوزه تاريخي، به ويژه در تاريخ اجتماعي به روي مطالعة مورخ باز ميشود. در اين شيوه تاريخنگاري ،فقط سالخوردگان و مستمندان نيستند كه ميتوانند شواهد تاريخي مهمي را فراهم آورند ، زيرا همة حكومتها و نه فقط خودكامگان اكراه دارند كه آرشيوهايشان را در دسترس مورخ قرار دهند. در نتيجه اتفاقات مهمي از اطلاع همگان پنهان ميمانند. جايي كه چنين تلاشهايي ناموفق بودهاند، خاطرات و پژوهشهاي شفاهي، و نه اسناد كتبي، آنها را شناساندهاند. اين منابع گفتاري، «پيچيدگي انگيزة انسان، ماهيت ناپايدار «حقيقت» تاريخي، شكافهاي درون شواهد، رابطه گهگاه ظريف كلام و رفتار را آشكار ميسازند. استناد به گفتهها و خاطرات افرادي كه در رويدادها نقش اصلي را داشتند ميتواند به عنوان «منبعي اصلي و مكمل در تاريخ نگاري محسوب شود». ويژگي برجستة تاريخ شفاهي در مقايسه با تاريخ نگاري مبتني بر اسناد و گزارشهاي رسمي، ضبط و ترسيم ويژگيهاي روان شناختي و ارائه تصويري كم و بيش زنده براساس تجربيات مستقيم و غير مستقيم افراد است. در اين شيوه ثبت حوادث به واسطة درج آهنگ و زير و بم صدا و ظرايف كلامي به گونهاي است كه عواطف و احساسات اشخاص باز نماياند، و تجربيات آنان به گزارشهاي تاريخي تلفيق ميشوند. در تاريخ شفاهي رفتارها و واكنشهاي افراد نيز گوياتر ميشود زيرا تاريخ زنده است. «تاريخ شفاهي از اين جاست كه اهميت خود را باز مينمايد. صرف نظر از ميزان بهرهگيري از اين مدارك در شناخت و تفسير گذشته، از اين منظر كه رويكردشفاهي مدارك متكثري را پيش روي مورخ قرار ميدهد و او را در شناخت ابعاد مختلف كنش انسانها، ياري ميدهد، ارزشي دو چندان پيدا ميكند. دادههاي تاريخ زماني به ماهيت علمي تاريخ كمك ميكنند كه مورخ را در پاسخگويي به پرسشهايي كه پاسخ آنها را نميداند ياري كنند؛ از اين منظر، دادههاي حاصل از مصاحبهها و فيلمبرداريها و شرح و بسطهاي پيرامون وقايع و آثار و ابنيه، به لحاظ زنده بودن، برخورداري از پويايي بيشتر و توانايي انتقال گفتمان حاكم بر زمان رخداد واقعه يا زمان ساخت آثار؛ بهره بيشتري نصيب محقق تاريخ ميكنند و با هموار كردن زمينههاي گفتگو و تعامل بيشتر مورخ (مصاحبهكننده). با طرف مقابل (مصاحبهشونده) امكان پاسخ گويي مناسبتر به سؤالات مطرح شده او را فراهم ميآوردند.
سخن پر مدعا آن که
تاریخنگاری عصرباستانی پاریزی که با پشت سر گذاشتن تاریخ روایی به تحلیل وتوصیف تحولات با ادبیاتی شیرین است، توانست به طور قریبی توجه اقشار مختلف مردم را به تاریخ کشورشان جلب نماید. در آثار مرحوم باستانی از عناوین تا سطور کتابهایشان پل اتصال بین دانشگاه و جامعه برقرار بوده است. در عصر کنونی که موسوم به عصر رسانه است تاریخ شفاهی از جایگاه بس ارزشمندی در برقراری ارتباط با مردمی که ساعتهای متمادی وقتشان را جلوی رسانهها میگذرانند برخوردار است. نسل کنونی تاریخدانان در ایران با علائق و دیدگاههای متفاوت از استادانشان روایتهای تاریخی را در چارچوب مکتبهای نوین تاریخی بازگو مینمایند. استادان صاحبنامی همچون مرحوم باستانی پاریزی دادهها و اطلاعاتی را برای نسل کنونی ارائه دادند که بدون آنها تاریخنگاری معاصر الکن میبود، ثبت تاریخ شفاهی استادان عصر باستانی راهی در جهت انتقال دستاوردهای بس عمیق آنان به نسل کنون تاریخنگاری خواهد بود.تاریخ شفاهی همچنین میتواند با ورود به حوزههای گوناگون و نهادهای اجتماعی به تبیین علل و عوامل تحولات گوناگون و حیاتی جامعه بپردازد و مسائل مختلف را بازشناسی و بازتولید نماید و پیش از آنکه چراغ راه آیندگان باشد، چراغ راه حال باشد.
مطلب مرتبط
فائزه توکلی