مرجعیت و مدارس نوین: بررسی واکنشهای آیات الله بروجردی و قمی
مقدمه:
تربیت دینی و اخلاقی آحاد افراد جامعه از زمرة دغدغههای مرجعیت تشیع و علمای بزرگ حوزههای علمیه بوده است به گونهای که مراجع از کانالها و راهکارهای مختلف در صدد گسترش آموزههای تعلیمی اسلامی در جامعه بودهاند. انتخاب نمایندگان و وکلای امور شرعیه در شهرهای مختلف جهت پاسخگویی به سؤالات شرعی مؤمنین، اعزام وعاظ و طلاب به اقصی نقاط کشور در ماههای محرم و صفر، پاسخگویی به سؤالات جدید از طریق سایتها، نامهها و حضوری و بالاخره آموزش مستمر طلاب و استقرار بسیاری از آنان در مساجد و مراکز دینی و آموزشی از جمله این راهکارهاست.
در این میان آیتالله بروجردی (1340ـ1254 هـ. ش) مرجع تقلید شیعیان در طی سالهای 1333ـ1320 در یک مقطع سرنوشتساز از منظر تحولات سیاسی در کشور نسبت به الزام اولیای امور به ترویج و تبلیغ احکام شریعت در مدارس توجه ویژهای نمود. در آن سالها در خلال فضای باز سیاسی بعد از سقوط رضاشاه برخی احزاب نظر حزب توده و حتی اقلیتهای به اصطلاح دینی نظیر بهائیت با نفوذ در مراکز آموزشی سعی در تبلیغ اندیشههای خود در میان دانشآموزان داشتند که آیتالله در تقابل با این جریانات طی مکاتبات و توصیههایی متولیان فرهنگی را متوجه این خطرات نمود.
ناگفته پیداست که جامعة سنتی ایران در طی یکی دو سدة اخیر با ورود به مناسبات مدرن رقیب دچار چالش جدی گردید. بخشی از نخبگان فکری از مدرنیسم استقبال کردند؛ گروهی به نفی آن پرداختند؛ اندکی نیز ضمن پذیرش دانش و کارشناسی نسبت به اهداف سلطهطلبی غرب هشدار دادند. تأسیس مدارس نوین یکی از جلوههای مدرنیسم در ایران بود؛ وانگهی ایجاد اولین مدارس توسط مسیونرهای مذهبی در ارومیه و یکی دو شهر دیگر در دورة محمدشاه قاجار (1264ـ1250 هـ.ق) سوء ظن سنتگرایان را برانگیخت به طوری که بعدها هم وقتی امیرکبیر دستور تأسیس دارالفنون را در سال 1267 هـ. ق صادر کرد چند سالی نگذشت که شائبة نفوذ فراموشخانة ملکم خان آن مدرسة دولتی را در معرض خطر تعطیلی قرار داد. نمونة عینی و ملموس از این نوع چالشها، مدارس رشدیه بود که مواجهة وی با سنتگرایان متعصب در تبریز، مشهد و چند شهر دیگر داستان درازدامنی دارد.
اما چنین به نظر میرسد در پی انقلاب مشروطه (1326ـ1324 هـ. ق) و تحولاتی که در اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعة ایران رخ داد توجه به علوم جدید و لزوم گسترش مدارس نوین وجهة همت برخی از مشروطهخواهان قرار گرفت؛ به طوری که آیتالله طباطبایی یکی از رهبران روحانی مشروطه خود مدرسهای به نام اسلامیه تأسیس کرد که در پی استقبال خانوادههای مذهبی، به سرعت به چندین شعبه افزایش یافت. در طی همین فرایند در سالهای پایانی سلطنت قاجاریه مدارس جدید در بسیاری از نقاط کشور ساخته شد. این رویکرد در دورة سلطنت رضاشاه نظم و نسق یافت و دولت رسماً تأسیس و ادارة مدارس را به عهده گرفت.
این روند در دوران جانشین وی یعنی محمدرضا شاه نیز تداوم یافت، با این تفاوت که در این سالهای نخست این دوره با عنایت به فضای باز سیاسی، گروههای مرجع اعم از دینی و غیره در عرصه اجتماع، بیش از گذشته ایفای نقش کردند و در صدد برآمدند، مطالبات خود را به هیات حاکمه بقبولانند. نیروهای مذهبی از زمره این گروهها با عنایت به پشتیبانی و اعتبار مرجعیت، توانستند، گامهای چندی از این خصوص بردارند. چنانکه آیتاللهالعظمي محمد حسين طباطبائي بروجردي(1340-1254ش)مرجع تقليد عام شيعيان در طي سالهاي 1324 الي 1340 ش، از زمره مراجع تقليدي بود كه نسبت به تربیت دینی و اخلاقی در ميان اقشار و طبقات مختلف به خصوس دانش آموزان اهتمام ورزید. دوران بعد سقوط رضا شاه و سالهاي آغازين سلطنت محمد رضا شاه، فرصت مغتنمي براي نيروهاي مذهبي فراهم آورد، كه در عرصههاي مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي به فعاليت بپردازند. آيتالله بروجردي كه تقریبا از سالهای نخست سلطنت محمدرضا شاه در حوزه علميه قم مستقر شد، از اين شرايط بهره برداري كرد و با تعامل نزديكي كه با دولت داشت، تكاپوهاي چندي در اين عرصهها و از جمله تعليم شرعيات در مدارس به عمل آورد.
ايشان پيش از آن نيزهنگامي كه آیتاللهالعظمي حاج آقا حسين قمي – تبعيدي آستانه قيام مسجد گوهرشاد در سال 1314 به عتبات- بعد از سقوط رضاشاه به ايران مراجعت كرد، از مطالبات وي در خصوص لزوم توجه دولت، به فرهنگ و تعليم شرعيات در مدارس دولتي، حمايت كرده بود. اين مطالبه كه بعدها نيز در نامهها و اعلاميههاي برخي علماي برجسته، ازجمله آيات: شيخ غلامحسين تبريزي، رضا كلباسي و... مطرح شده، حاكي از اهميت آن، با توجه به نفوذ جريانها و گروههاي فكري رقيب همچون حزب توده و بهائيان در وزارت فرهنگ بود. اوج اين تقابل در مطالبات پنجگانه آیتاللهبروجردي در يكي دو ماه بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 مطرح شد، كه نياز هيات حاكمه به مشروعيت سياسي، پاسخ فوري به آن را ایجاب می کرد. (در قسمتهای بعدی مورد بررسی قرار می گیرد.)
-آیتالله بروجردی و حمایت از خواستههای آیتالله قمی جهت اصلاحات فرهنگی و اجتماعی
چنانچه ذکر شد آیتالله بروجردی در سه سال نخست سلطنت محمدرضاشاه در بروجرد اقامت داشت. در منابع این دوره به یک مورد برخورد سیاسی آیتالله بروجردی با هیأت حاکمه در حمایت از آیتالله قمی اشاره شده است. ماجرا از این قرار بود که آیتاللهالعظمی حاجآقا حسین قمی یکی از مراجع تقلید وقت کشور در خراسان چند روز قبل از واقعة مسجد گوهرشاد مشهد در اواسط تیرماه 1314 ش. به منظور مذاکره با رضاشاه جهت جلوگیری از اجرای قانون کشف حجاب از مشهد عازم تهران شد، اما شاه نه تنها او را به حضور نپذیرفت بلکه دستور تبعید او را به عتبات صادر کرد.
تا این که با سقوط رضاشاه و فراهم شدن زمینه آیتالله قمی در سال 1322 ش. به ایران مراجعت و درخواستهای هفتگانهای به شرح ذیل به هیأت حاکمة وقت ارائه نمود:
1. آزاد گذاشتن زنان برای حجاب. 2. لغو قانون اتحاد شکل لباس. 3. عمل به موقوفات. 4. عدم اختلاط دختران و پسران در مدارس. 5. تدریس دروس شرعی در مدارس. 6. آزاد گذاشتن حوزههای علمیه. 7. رسیدگی به نیازهای معیشتی و اقتصادی مردم.
2.
اما کارگزاران امور در اجرای این خواستهها تعلل کردند. آیتالله بروجردی به محض اطلاع از این موضوع تلگرافی از بروجرد خطاب به دولت وقت مخابره کرد به طوری که هیأت دولت در جلسة رسمی خود خواستههای آیتالله قمی را مورد مذاکره و تصویب قرار داد.[1] در برخی از خاطرات نقل شده است که آیتالله خمینی، مدرس وقت حوزة علمیة قم در ترغیب آیتالله بروجردی جهت مخابرة تلگراف مذکور نقش داشته است.[2] گفتنی است که بند پنجم این خواستهها یعنی تدریس دروس شرعی در مدارس، تأکید بر اجرای لایحهای بود که یک سال پیش از آن در مجلس تصویب، ولی اجرا نشده بود.
منابع
1. چشم و چراغ مرجعیت، خاطرات آیتالله سیدمحمدباقر سلطانی، ص 60، و خاطرات آیتالله سیدجعفر احمدی، ص 84، ضمناً نامبردگان تاریخ واقعه را خطا نقل کردهاند.
2. غلامرضا کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (تاریخ حوزة علمیة قم)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، خاطرات آیتالله سیداحمد آذری قمی، صص 195ـ194.
رحیم روح بخش ا له آباد
roohbakhsh1965@yahoo.com