استتسون کندی(Stetson Kennedy) با یک ضبط صوت دست وپاگیر که به آن «وسیله» می گفت از شمال فلوریدا تا شهر کی وست (Key West) در نواحی جنگلی روستایی، باتلاقها و شهرهای کوچک سفر می کرد و به جمعآوری تاریخ شفاهی، داستانهای عامیانه و آوازهای کارگران میپرداخت.
او با مردم فلوریدا از قشرهای مختلف شامل گاوچرانهای کراکر(Cracker)، سرخپوستان سمینول (Seminole)، یونانیهای که برای صید اسفنج غواصی میکردند، کارگران آفریقایی- آمریکایی تربانتینسازی و سیگارپیچهای اهل آمریکای لاتین صحبت میکرد.
نتیجه پیاده رویهای استتسون کندی در جوامع چند فرهنگی فلوریدا کتاب خودمانی «سرزمین پالمتو Palmetto Country » بود.
کندی که در سال 1916 در جکسون ویل(Jacksonville) متولد شده بود، به دور جهان سفر کرد اما باز هم به فلوریدا بازگشت. در سال 1937 تحصیلاتش را در دانشگاه فلوریدا رها کرد تا به طرح نویسندگان اداره پیشرفت کار فلوریدا بپیوندد و خیلی زود مسئول واحد مطالعات فرهنگ عامیانه، تاریخ شفاهی و اجتماعی- قومی آن جا بشود.
طی این دوره او سرپرست نویسنده، متخصص فرهنگ عامه و انسان شناس مشهور زورا نیل هرستون (Zora Neale Hurston) بود که او نیز مطالبی را برای اداره پیشرفت کار جمعآوری میکرد.
کار کندی به تثبیت مجموعههای تاریخ شفاهی به عنوان یک روش معتبر تحقیقات تاریخی در بین تاریخنگاران قرن بیستم کمک کرد.
کندی در سال 2009 در یک مصاحبه درباره نقش خود به عنوان یک تاریخ نگار شفاهی چنین بیان میکند: «من به خاطر آنچه که ... آن را دیکتاتوری پانوشتها مینامم، عمیقاً به تاریخ شفاهی ایمان دارم. دانشگاهیان به جای بیرون رفتن و دسترسی به مطالب دست اول از طریق منابع اصلی، فقط از یکدیگر نقل قول میکنند. (چشم انداز) تاریخ شفاهی حداقل مثل کسی است که خود شریک در اتفاقات و شاهد آن است و آن را از طریق تمام حواس خود لمس میکند و به همین دلیل از نظر من اعتبار بیشتری دارد.»
کندی در طول جمع آوری تاریخ شفاهی در جوامع مختلف فلوریدا، از رنج های آفریقایی های- آمریکایی تأثیر پذیرفت که به دلیل قوانین محدودکننده سیاه پوستان و قانون [تبعیض نژادی] جیم کراو(Jim Crow) در عذاب بودند.
او به عنوان یک فعال اجتماعی و یک مؤلف در کوکلاکس کلان (Ku KLUX KLAN) نفوذ کرد و با افشای اسرار آنان جان خود را به خطر انداخت. استتسون کندی با نام مستعار جانهاپکینز، توانست اطلاعاتی را جمع آوری کند که به توقیف تعدادی از تروریستهای داخلی کمک کرد. این تجربیات به نگارش کتاب «من باکلانها راندم I Rode With the Klan » منتهی شد که بعدها تحت عنوان «کلانهای بی نقاب The Klan Unmasked» چاپ شد.
بسیاری از انتخاب خلاق مطالب از سوی کندی درکتاب «کلانهای بی نقاب» استفاده کردند، همچون یک نفوذی دیگر در کوکلاکس کلان که اطلاعات حاصل از کار کندی را با تجربیات خود ادغام کرد و روایتی دیگر ارائه داد. درستی اطلاعات ارائه شده در کتاب او قابل خدشه نیست و فقط در مورد شیوه ارائه میتوان نظر داد.
کندی در سال 2009 مطالعات پنهانی خود را در مورد کوکلاکس کلان چنین به یاد میآورد: «من ابتدا در طی جنگ به جمع آنها پیوستم، همان وقتی که کلانها میترسیدند رئیس جمهور(فرانکلین دلانو) روزولت (Franklin Delano) Roosevelt براساس قانون اختیارات زمان جنگ (War Powers Act) آنها را تحت پیگرد قرار دهد. به همین خاطر آنها رداهای خود را نمیپوشیدند و نام خود را به چیزهای مختلفی مثل گشت ساحلی آمریکا و ارتش غیریهودی آمریکا و چیزهایی از این دست تغییر داده بودند. این طوری شروع شد.
اگر بخواهم خیلی ساده آن را بیان کنم باید بگویم هیجان انگیز بود. چند سال بعد وقتی به خارج از آمریکا رفتم فکر میکردم از دست کابوس هایم خلاص شدهام، کابوس گرفتار شدن. اما در پاریس اغلب زیاد باران میبارید و پلیسهای ترافیک شنل، بارانی و کلاه سفید میپوشیدند و علامتهای دستهایشان خیلی شبیه علائم کلان ها بود و من همچنان کابوس میدیدم.»
کندی تا زمان مرگ خود در سن 94 سالگی در سال 2011 به کار ادامه داد. کتاب «برده فلوریدا The Florida Slave » پس از مرگ او چاپ شد. او هشت کتاب نوشت و همگان به درستی به او به عنوان یک مؤلف، فعال اجتماعی و متخصص فرهنگ عامه ارج نهادهاند. کندی «جایزه میراث فلوریدا»، «جایزه سرزمین مادری فرمانداری فلوریدا»، «جایزه آزادی NAACO [انجمن ملی پیشرفت رنگین پوستان]» و «جایزه یک عمر موفقیت دوروتی داد (Dorothy Dodd) از انجمن تاریخی فلوریدا» را دریافت کرد و به تالار مشاهیر راه یافت.
برای اطلاعات بیشتر کتابهای او را بخوانید، از جمله «سرزمین پالمتو Palmetto Country»، «کلانهای بینقاب»، «راهنمای قانون جیم کراو در آمریکاJim Crow Guide to the U.S.A.»، «پس از اپوماتوکس: چگونه جنوبیها در جنگ پیروز شدند After Appomattox: How the South Won the War» و «برده فلوریدا».
بن بروت مارکل
Ben Brotemarkle
روزنامه فلوریدا تودی
Ben Brotemarkle
ترجمه: اصغر ابوترابی