|
هاشمیان؛ معلمی از تبار فرهنگ...
|
در حالی که سالهاست با کتاب و نویسندگان داخل کشور آشنایی دارم، یا حداقل بیگانه نیستم اما در اردیبهشت 1392 که در مراسم رونمایی کتاب «سالهای بیقرار» خاطرات سیاسی جواد منصوری که به کوشش و تدوین محسن کاظمی انتشار یافته است، شرکت کردم، در حاشیه مراسم با پیرمردی 86 ساله به نام محمود هاشمیان آشنا شدم و باز افسوس خوردم که در چند قدمی ما و در همین پایتخت چند میلیونی چه کسانی هستند که در میان ما حضور دارند اما همچنان گمنامند. یا خود اصرار بر این بینام و نشانی دارند و یا حداقل این رسانهها و مراکز فرهنگی هستند که نشانی از آنها نگرفتهاند. با دیدن این پیرمرد دوست داشتنی بیدرنگ یاد این جمله سقراط حکیم افتادم که میگفت: «من داناترین انسانها هستم، زیرا یك چیز میدانم كه دیگران نمیدانند، و آن این كه هیچ چیز نمیدانم».
محمود هاشمیان که اخیرا در سال 86 سالگی از میان رفت از این قیبل خوبان و پاکان روزگار است که حداقل جامعه فرهنگی و آموزشی از شناخت و معرفی او غافل بوده است. محمود هاشمیان که متولد سال 1306 در همدان است. پدر او احمد راننده کامیون و بسیار مذهبی بود؛ که در سال 1314 از همدان به تهران مهاجرت کرد. سپس در سال 1320 به منظور زندگی در شهری مذهبی به شهر مشهد کوچ نمود. محمود تحصیلات ابتدایی را در مدرسه کسری (واقع در چهار راه امیریه تهران) گذراند. بعد در مشهد به دبیرستان سیروس وارد شد و تا پایان سیکل اول تحصیل کرد. او با همین میزان تحصیلات وارد عرصه آموزش و معلمی شد و به تدریس ریاضی و جبر در مدارس مختلف استان خراسان و تهران مشغول گردید. معلمی در مدرسه سیروس، تدریس در مدرسه معاودین عراقی و نظامت در مدرسه مستوفی ومدت یک سال مدیریت مدرسه عسکریه (از مدارس مرحوم عابدزاده) در شهر مشهد و پنج سال خدمت در مناطق محروم تربت حیدریه، رشتخوار و خواف و ساخت مدرسهای در رشتخوار از جمله سوابق هاشمیان قبل از عزیمت به تهران است.
در مشهد و در تهران در دبیرستانهای علوی، هدف، جعفری و قدس، ریاضی، قرآن و فقه تدریس کرد و از سال 35 تا 75 تنها هدیهای که اهدا میکرد، کتاب بود. وی به تمام نقاط کشور برای مدرسهسازی میرفت و با هزینه شخصی و خیرین، کتابهای مذهبی، قرآن و نماز، اجتماعی و ادبی را بین دبستانها و دبیرستانها توزیع میکرد.
او در سال 1340 به تهران منتقل میشود و از همان سال، تدریس در مدرسه علوی را آغاز میکند. از سال 1344 به بعد او در مدارس مختلفی در تهران از جمله مدرسه جعفری (وابسته به جامعه تعلیمات اسلامی)، دبیرستان جماران، مدرسه دکتر میرزاده، گروه فرهنگی قدس و ...به تعلیم و تربیت دانشآموزان پرداخت. تا اینکه پس از پنجاه سال خدمت در سال 1373 از آموزش و پرورش بازنشسته شد. او تا ده سال بعد نیز در دانشگاه ارشاد دماوند به فعالیت آموزشی خود ادامه داد؛ گاهی در جمعهای مذهبی حاضر میشد و به سنت حسنه خود عمل میکرد. مسابقه کتابخوانی برگزار میکرد و کتاب جایزه میداد. هاشمیان به سال 1383 در اثر عارضه سکته مغزی خانهنشین شد.
هاشمیان خود اعتقاد داشت «کتاب دوست و مصاحب خوبی است. دلسوز و حلال مشکلات و اصلاً نجات دهنده است. خدا هم برای نجات بشر کتاب قرآن را بر حضرت ختمی مرتبت (ص) نازل کرد. مشکلات جامعه بشری ناشی از جهل است. جهل، با دانایی قابل زدودن است و دانایی حاصل نمیشود الا با خواندن کتاب. کتاب باب تفوق به جهان هستی و وسیلهای برای شناخت خالق متعال است. من دائم در این اندیشه بودم که اگر بخواهیم مملکتمان را از فقر، فلاکت، ظلم و ظالم نجات دهیم راهش مطالعه و افزایش علم و آگاهی است. الان هم بر این نظرم برای رشد و توسعه کشور نیاز به گسترش فرهنگ کتابخوانی است. لذا از گذشته تا جایی که میتوانستم به گسترش فرهنگ کتابخوانی کمک میکردم.» الان هم بر این نظرم برای رشد و توسعه کشور نیاز به گسترش فرهنگ کتابخوانی است. لذا از گذشته تا جایی که میتوانستم به گسترش فرهنگ کتابخوانی کمک میکردم.»
وی ادامه میدهد: «روزی کتابی به نام «زینب قهرمان کربلا» اثر دکتر «عایشه بنتالشاطی» (نویسنده لبنانی) را دیدم و خواندم؛ از آن خیلی لذت بردم، گفتم باید آن را بگیرم و بهدست دیگران هم برسانم؛ گفتند تمام شده است. وقتی به تهران آمدم از بچههای کلاسهای مختلف خواستم که دائم به کتابفروشیها مراجعه و آن را درخواست کنند. آن قدر مراجعه شد تا ناشر مجبور شد آن را تجدید چاپ کند». پس از پیروزی انقلاب، موارد کاری متعددی به وی پیشنهاد شد اما او نپذیرفت و معتقد بود «دنبال مقام و ثروت نیستم و خدمت آموزش را میکنم و برای رفاه آموزگاران قدم بر میدارم».(2)
هاشمیان که خاطرات زیادی از توزیع و نشر کتاب دارد، او تمام زندگیش را وقف این بهترین مونس انسان کرده است، میگوید: «وقتی به این کار عادت کردم دیگر در همه جا این کار را میکردم. وقتی از سفر حج آمدم به عنوان سوغات کتاب به دوستان و آشنایان دادم. در سفری به آلمان هم با خود کلی کتاب برای ایرانیان بردم. اگر بچهای در خانواده متولد میشود اگر به جشن عروسی میرویم به عنوان کادو کتاب هدیه میدهم. او خاطرهای زیبا از نحوه تأمین هزینههای تهیه کاغذ و چاپ و انتشار کتابی در خصوص حضرت زینب(س) به خط بریل برای نابینایان و توزیع آن در سراسر کشور دارد، خاطرهای که یادآوریش نیز به او آرامش قلبی میدهد. وقتی از او میپرسم چه نوع کتابی را به چه کسانی میدهی؟ میگوید کتابها عمدتاً در خصوص خداشناسی و شناخت سیره و زندگی اهل بیت و ائمهاطهار(ع) است. وقتی کسی به این کار عادت میکند دیگر بزرگ و کوچک ندارد، به همه کتاب میدهد؛ در اتوبوس، در هیئتها، در عزاداریها و اعیاد، در مدارس، حسینیهها و مساجد و ... همه جا.(3)
جواد منصوری در بخشی از خاطرات خود درباره شخصیت وی نوشته است: «در دبیرستان علوی با معلمی به نام هاشمیان آشنا شدم. هاشمیان تقریباً هر چه درآمد داشت به غیر از یک زندگی متعارف، بقیهاش را کتاب میخرید و به مردم میداد. کارش این بود؛ میگفت مردم باید کتاب بخوانند. یک کار فرهنگی عمیق عمیق! دائم میرفت به جاهایی که کتابهای دسته دوم میفروختند، کتابهای خوب مورد نظرش را از آنجا میخرید، میآورد و میداد به مردم، به دانشآموزها. در خانه، ماشین، نقاط مختلف شهر، خیابان، تاکسی و خلاصه هر جا که میرفت کتابی یا مجلهای میداد. به جلسات مختلفی هم میرفت. مردم را به مطالعه تشویق میکرد، اینکه کتابخانه داشته باشند، کتاب بخرند، بخوانند و به هم کتاب هدیه بدهند. این آقا روی مسئله کتاب خیلی کار میکرد. او اخلاق بسيار خوبی هم داشت، آدم سليمالنفسی بود و خيلی هم برای تربيت بچهها زحمت میكشيد. يك سال هم ناظم مدرسه علوی شده بود».(1)
محسن کاظمی نویسنده کتاب «سالهای بیقرار» نیز در کتابش درباره هاشمیان چنین نوشته است: «هاشمیان پنجاه سال پیش نحلهای را در حوزه کتاب ایجاد کرد که میتوان پنجاه سال بعد رد آن را در کشورهای اروپایی دید. در دهه اخیر نهضتی در اروپا راه افتاد با عنوان «کتابت را جا بگذار» یعنی وقتی فرد کتابی را که میخواند به جای گذاشتن در قفسه کتابخانه، آن را روی صندلی پارک و اتوبوس و مکانهای عمومی رها میکند تا فرد دیگری کتاب را بردارد و بخواند و به همین روال ادامه یابد. این کتاب فرصتی را پیش آورد تا کار بزرگ آقای هاشمیان مطرح شود. نمونه این افراد را كمتر میتوان در جامعه امروز ديد و محققان و پژوهشگران میتوانند با ورود به شرححال اين آدمها به الگوسازی از اين افراد برای جامعه بپردازند».
محمود هاشمیان معلمی بود كه خدمات بسیار زیادی در دبیرستان علوی انجام داد و در تعلیم بسیاری از وزراء و مسئولان جمهوری اسلامی نقش اساسی داشت. دانش آموزان سابق هاشمیان یا تبدیل به رجل سیاسی شدند و یا بسیاری استاد و معلم و پیشروان علم و دانش در اقصی نقاط جهان. هاشمیان معلمی بود که 50 سال پیش سنت هدیه دادن کتاب را در ایران پایه گذاری کرد و همواره یك سوم از درآمدش را صرف خرید و توزیع كتاب در مناطق محروم كشور كرد. گفته میشود هاشمیان هیچ چیز از مال دنیا نیز به ارث نگذاشت. وی در 18 بهمن و در سن 86 سالگی درگذشت.
1- سالهای بیقرار، خاطرات جواد منصوری؛ به کوشش و تدوین محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر،1392، ص 61. 2- همان، ص 83. 3- مصاحبه تدوین کننده کتاب با محمود هاشمیان، 23/4/1390.
محمود فاضلی
|