گذر از دوره رضاشاه به دوره محمد رضا شاه
مقدمه:
نیروهای مذهبی در معادلات سیاسی تاریخ معاصر ایران نقش تعیینکنندهای ایفا کردهاند. شاید به ندرت تغییر و تحولی را در عرصه مبارزات و جنبشهای سیاسی معاصر بتوان سراغ گرفت که از حضور و نقشآفرینی این نیروها بیبهره باشد. انقلاب مشروطه که با حمایت مرجعیت تشیع در نجف و علمای پیشگام و رهبریکننده در تهران و برخی شهرها هدایت میشد، سرآغاز تکوین حضور جدی مرجعیت و نیروهای مذهبی در عرصه سیاست و اجتماع ایران معاصر است. حضور مرجعیت از این لحاظ اهمیت مییافت که مجوز و مشروعیتی برای شرکت تودههای مذهبی در این عرصه را رقم میزد.
شاید هیچ عصر و تجربه تلخی همچون دوره رضاشاه برای نیروهای مذهبی قابل تصور نباشد. تهدید به با خاک یکسان کردن حوزه علمیه قم، در هیچ یک از اعصار تاریخی حیات حوزهها، صورت نگرفته بود. طرفه این که وی به نوعی نیل به سلطنت و تاحدودی مقبولیت سالهای نخست پادشاهیاش را مدیون مراجع و علمای میانهرو به خصوص در نجف بود. اما کوتاه مدتی بعد با ایده مدرنسازی کارگزارانش نه تنها از روحانیت فاصله گرفت، بلکه محدودیتهای چندی نیز در همان عرصههای عمومی حضور علما ایجاد کرد و دست آنان را از بسیاری نهادهای حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و ... کوتاه ساخت. برای زیّ طلبگی با تدوین مقرراتی چون، داشتن جواز عمامه، برگزاری آزمون، تشکیل ساختارهای موازی چون موسسه وعظ و خطابه و ... روز به روز محدودیت ایجاد کرد. کما این که دست آنان را از محاکم شرع، دفاتر اسناد و املاک، ازدواج و طلاق کوتاه ساخت. مهمتر آنکه با تعطیلی بسیاری از مدارس دینی و واگذاری آنها به دولت یا اوقاف و با مراکزی چون آستان قدس(در مشهد) و به ویژه قانون متحدالشکل کردن لباس، روز به روز عرصه را بر حضور روحانیت تنگ کرد. بالاخره اینکه با تصدی املاک و سایر اموال غیر منقول وقفی، ضربه اساسی بر عمده درآمد نهادهای مذهبی وارد ساخت. در این راستا منع برپایی آیینهاو شعائر مذهبی همچون سوگواری امام حسین(ع)(شبیه خوانی)، مجالس روضه و... بیش از پیش فاصله هیات حاکمه را از تودههای مذهبی بیشتر کرد، به طوری که با سقوط شاه در خلال حمله متفقین به کشور و خروج وی از ایران، با شادمانی این نیروها همراه شد.
هرچند طی چندساله بعد از شهریور بیست همزمان با حضور متفقین در کشور، سالهای سخت و پرمحنتی برای مردم بود، اما شرایط حاصل از فضای باز سیاسی سالهای نخست سلطنت محمدرضاشاه، فرصت مغتنمی فراهم آورد که عناصر و جریانهای مختلف فکری و سیاسی به خصوص نیروهای مذهبی، گام در عرصه اجتماع و سیاست نهاده و فعالیتهای گستردهای را برای احیا و سازماندهی نهادها و تشکلهای مذهبی نمایند. این فعالیتها اعم از: بازپسگیری مدارس دینی و رونق زیّ طلبگی، احیای املاک و مراکز وقفی، راهاندازی هیاتهای مذهبی، چاپ و انتشار نشریات دینی و به خصوص ایجاد تشکلهای گسترده مذهبی-سیاسی را شامل میشد. چنین به نظر میرسد که این اقدامات به تدریج در تقابل بااندیشهها و فعالیتهای رقیب اعم ازاندیشههای باقی مانده از دوره رضاشاه همچون: باستانگرایی، کسرویگری، کمونیسم، خرافهگرایی، بهائیت و حتی بعضاً تجددگرایی و مواردی از این قبیل از ساختار و سازماندهی بیشتری برخوردار گشت. در سطح تودهها و عناصر میانی، به طور مصداقی: مبارزه با بیحجابی بانوان، مبارزه با شرب خمر، در خواست اجرای اصل دوم قانون اساسی راجع به حضور پنج تن از مجتهدين در مجلس و ... سبب تشکل و همبستگي بیشتر نیروهای مذهبی شد. به طوری که در سال 1327 فقط در مشهد 80 انجمن دینی فعالیت میکرد که غالباً به جهت اشتراک اهداف و برنامه مبارزاتی، با یکدیگر مرتبط بودند.(1) ناگفته پیداست که چنین فرایندی میزان تاثیرگذاری این گروهها را در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و حتی اقتصادی جامعه به طرز شگرفی افزایش داد. این هیاتها و تشکلها بارها در بزنگاههای سیاسی، با انعطافپذيري و تقلیل مطالبات خود به اجرای احکام شریعت، شعائر دینی، مقابله با نمادهای تهاجم فرهنگی غرب همچون بیحجابی به فعاليتهاي فرهنگی روی آورده و از گزند دولتها جان به سلامت بردند. از آن جمله با این رویکردها و به خصوص با گسترش شبکهای، بحرانهای سیاسی اواخر دهه سی و حتی کودتای 28 مرداد 32 را پشت سرگذراندند.
با این احوال مهمترین ویژگی و مخرج مشترک گروههای مذهبی را که آنها را از سایر احزاب و گروههای دیگر متمایز میساخت .تلاش برای اجرای احکام اسلام در جامعه بود که برای این منظور از ظرفیتهای بالفعل جامعه و بالقوه امکانات سازمانی خود استفاده و در قبال انحرافات از شریعت واکنش نشان دادند. اشکال عمده این عکسالعملها در قالب صدور اعلامیه، ایراد سخنرانی، مصاحبه و در شرايط اختناق پخش شبنامه انجام ميگرفت. این فعالیتها در قالب دهها محور عمده و به استناد با اسناد نویافته در طی قسمتهای بعدی مورد بازکاوی قرار خواهد گرفت. انشاا...
1- هفته نامه پرچم اسلام، ش106،10تیر 1327، ص3.
ادامه دارد...
رحیم روح بخش