بایگانی تواریخ شفاهی
تا بدینجا فهمیدید که تحقیقات کیفیتمحور به طور اعم و تاریخ شفاهی به طور اخص به شدت مستلزم رعایت عملی اخلاق میباشند. بایگانی متون پیادهشدة مصاحبههای تاریخ شفاهی و/یا پروژهها یکی از اجزاء مهم فرایند تاریخ شفاهی به شمار میآیند. انجمن تاریخ آمریکا(88) میگوید:«بخشی از تحقیقات اخلاقی اساساً دربرگیرندة پیشبینی و انجام تمهیدات لازم برای واسپاری مصاحبههای تاریخ شفاهی در خزانة آرشیوی(89) است.» بایگانی مواد و مطالب تاریخ شفاهی که راهی است برای قرار دادن آنها در دسترس علاقمندان و محققان آینده، این قابلیت را دارد که حتی فرایند تحقیق را نیز به انحاء گوناگون تحت تأثیر قرار دهد. فرض کنید مصاحبهشونده از مراحل تحقیق و نتایج آن، به ویژه بایگانی مصاحبهاش، به خوبی باخبر است و رضایت خود را نیز اعلام نموده است. قطعاً این آگاهی در کیفیت روایتگری او مؤثر واقع میشود. اهمیت این امر با بایگانی مصاحبههای ویرایشنشده مضاعف میشود زیرا راوی میداند که نسخة خام و اولیة داستانش برای همیشه مستند و بایگانی خواهد شد تا در اختیار علاقمندان قرار گیرد.
«گاهی باید به مصاحبهشوندهتان بگویید که نسبت به آنچه میتواند و باید بگوید و به نحوه روایت داستانش کاملاً هوشیارانه و سنجیده عمل کند. این هشدار متعلق به زمانی است که متن مصاحبه را منحصراً برای مقاصد آرشیوی تهیه میکنید. در این صورت، راوی تلاش میکند تا روایتش را برای مخاطبان نامشخصی بیان کند. کار شما دو نتیجه میزاید. از یک سو چنانچه راویتان از فرصت خود استفاده نموده و اسناد قدیمی را ملاحظه کند، و/یا با کسانی که تجربه مشترکی با او دارند گفتگویی انجام دهد، یادآمدههای(90) دقیقتر و گزارشهای کاملتری به بار میآید. اما از سوی دیگر، به تولید «گفتاری پیش ساخته»(91) منجر میشود، یعنی عباراتی استادانه و انتخابشده با دقت ذرهبینی که در برابر مفاهیم ضمنی و گستردة مطالب گفتهشده حساسیت دارند.» (Wilmsen، 2001، صفحة 72)
مصاحبههای ویراستهای که برای واسپارش در آرشیو آماده میشوند نیز مشکلات خاص خود را پدید میآورند.
تجزیه و تحلیل، تفسیر و نگارش نهایی دادههای شما همواره از مؤلفههای معناسازی محسوب میشود. تولید یک نسخه از تحقیق برابر است با تولید یک واحد معنایی یا به عبارتی خلق دانش. به همین دلیل است که ویرایش اصولاً به ساخت معنا گره خورده است (Wilmsen، 2001). شما که محقق هستید متن پیادهشدة مصاحبههایتان را چگونه ویرایش میکنید؟ آیا الفاظ و اصوات مکث و توقف مانند «اوم»، «مثلاً» و دیگر صورتهای غیر رسمی گفتار راویان را «کاملاً پاک میکنید»؟ آیا دستور زبانش را اصلاح میکنید؟ آیا علائم و نشانههای خاص گفتار راوی را تغییر میدهید؟ در این صورت، معناسازی دچار چه تغییراتی میشود؟ آیا برای انتقال معنا یا به عبارتی برای فهماندن یک مفهوم خاص دست به حذف و اضافاتی برای تأکید میزنید؟ در این صورت معنای مورد نظر شما از منظر چه کسی القا شده است، از منظر خودِ شما، راوی، یا تفسیر شما از معنا و مقصود راوی؟ طبقة اجتماعی، نژاد، جنسیت و دیگر صفات شما و راوی چگونه بر معناسازی تأثیر میگذارد؟ فرض کنید راوی شما از لحاظ اقتصادی و اجتماعی به طبقة پایین جامعه تعلق دارد و شما دستور زبان او را تغییر میدهید. دخالتهای شما چه پیامدهایی را موجب خواهد شد؟ فرض کنید اصطلاحات کوچهبازاری(92) راویتان را که محصول ریشه قومی و دیگر صفات اجتماعی اوست، تغییر داده و یا توضیحات خودتان را در کنارشان میافزایید. مداخله شما چه عواقبی خواهد داشت؟ آنگاه که مصمم هستید متن پیادهشده را ویرایش کنید، باید همة ملاحظات فوق را ببینید. ویلمسِن (Wilmsen، 2001) معتقد است که این گزینهها ارتباط پیچیدهای با قدرت اجتماعی فرد -یعنی قدرت دانشسازی و اشاعة آن- پیدا میکنند.
«روابط قدرت بین مصاحبهگر و راوی فینفسه یکی از خصیصههای مهم روابط اجتماعیِ مصاحبههای تاریخ شفاهی قلمداد میشود. جنسیت، طبقه، نژاد و دیگر ملاحظات اجتماعی به درجات گوناگون در موقعیتهای مصاحبهای مداخله میکنند و از طریق تصوری که مصاحبهگر/ویراستار و راوی از شباهتها و تفاوتهای پایگاه اجتماعی خود در ذهن دارند بر روند ویرایش تأثیر میگذارند، که نوعاً فهم آنها از نقشهای خود را شکل میدهد. اهمیت این مطلب برای مرحلة ویرایش در شیوة تنیده شدن روابط قدرت با تجربههای متفاوت و تنیده شدن آنها با کلام مکتوب است. تجربهای که هر راوی از کلام مکتوب، دنیای نشر، آرشیوهای تحقیقاتی، کتابخانهها و غیره دارد با تجربیات راویان دیگر تفاوت میکند و همین امر نیز روی نوع تصمیمات متخذه در مورد ویرایش، کیستی تصمیمگیرنده، و چرایی آنها مؤثر است. (صفحة 75)»
همانطور که پژوهشگر همه گزینهها را حین اندیشه دربارة مرحلة تفسیر و بازنمایی پیش روی خود میگذارد، ویرایش نیز عرصة مهمی محسوب میشود زیرا مرحلة تولید معناست. رعایت اصول اخلاقی در این حوزه حکم میکند که پژوهشگران ژرفاندیش در تحقیقات خود به موارد اختلاف و روابط قدرت نیز توجه کنند.
میزان مشارکت در فرایند تحقیقات طبعاً بر فرایند ویرایش نیز تأثیر خواهد گذاشت. هر گاه راوی در فرایند تفسیر دخالت داشته باشد قطعاً چیزهایی را اضافه خواهد کرد. یعنی هنگام مرور متن خام مصاحبه به احتمال زیاد چیزهایی را که در جلسات مصاحبه فراموش کرده به یاد میآورد و به متن میافزاید. از سوی دیگر، ممکن است بخشهایی از متن را طولانیتر نموده یا ویرایش کند. به عنوان توصیة اخلاقی به شما میگوییم که متن پیادهشدة مصاحبهها را برای تأئید و حذف و اضافات به راویتان بدهید؛ با این وجود، به شما هشدار میدهیم که مراقب واکنشهای احتمالی او نیز باشید. در انتها باید تأکید کنیم که میزان دخالت راوی در فرایند ویرایش به همان موضوعاتی که در بحث مرجعیت گفتیم مرتبط است.
• خودقومنگاری(93)
گاهی میشود که پژوهشگر خودش را موضوع پژوهش میگیرد. وی در این شیوه، نقش راوی را برعهده گرفته و پروژه تاریخ شفاهیاش را اجرا میکند. مثلاً، چنانچه شما به تجربیات شخصی خود و جایگاه آنها در بستر فرهنگی جامعهتان علاقمندید، با این رویکرد میتوانید به اهدافتان جامة عمل بپوشانید. پژوهشگران کیفیتمحور غالباً به دو شیوة تلویحی و صریح از دادههای خودزیستنامهنویسی استفاده میکنند. پژوهشگرانِ در صحنه غالباً دفتر خاطرات(94)، یادداشتهای اخلاقی(95)، یا یادداشتهای اندیشهای(96) دارند و افکار، احساسات، هیجانات، و دیگر حالات خود را در آنها مینویسند (Tenni, Smyth, & Boucher، 2003، صفحة 2). دادههای خودزیستنگارانه در این بستر یکی از مؤلفههای فرایند تحقیقات محسوب میشوند. از آن گذشته، مواضع خاص نظری و معرفتشناختی نیز ممکن است وی را وادار سازد که دادههای خودزیستنگارانة خود را صراحتاً و آشکارا بگنجاند. پژوهشگری که با تکیه بر معرفتشناسی موضعگرا در چارچوب تعریف ساندرا هاردینگ(97) و با توسل به «واقعنگری جدی»(98) قلم به دست میگیرد اطلاعاتی دربارة بیوگرافی خودش و چگونگی دخالت آن در فرایند دانشسازی را بر حسب ضرورت فاش میسازد. پژوهشگران فراوانی داریم که تجربیات خود را به پروژههایشان تزریق کردهاند، از جمله اینکه در مواردی دادههای برگرفته از زندگی شخصی خودشان را تلویحاً بر تحقیقشان تحمیل کردهاند. خودقومنگاری از رویکردهای خاص به تاریخ شفاهی است که پژوهشگر علناً از زندگی خودش اقتباس نموده و دادههایی را میسازد. جالبتر اینکه بسیاری از پژوهشگران آنگاه که قلم به دست میگیرند و خودقومنگاری خود را مینویسند، خودزیستنامهشان را با قصهپردازی تلفیق میکنند. آنان بدین شیوه میتوانند بعضی از جنبههای تحقیقشان را در قالب داستانی بیاورند و شخصیتپردازی [داستانی] کنند.
اما اینکه بگوییم خودقومنگاری صرفاً یک مصاحبة تاریخ شفاهی با خودتان است، بسنده نمیکند. خودقومنگاری و تاریخ شفاهی یک وجه افتراق روشن دارند. تفاوت در اینجاست که مصاحبة سنتی تاریخ شفاهی در قالب گفتگو تحقق مییابد (روایت کلامی طرفین ضبط میشود)، حال آنکه خودقومنگاری بر پایة نوشتار شکل میگیرد (Maines، 2001، صفحة 109). مصاحبههای تاریخ شفاهی به تولید متونی ختم میشوند که روایت را همانندسازی میکنند (Maine، 2001، صفحة 109). در قالبی که انسان از خود به عنوان منبع دادهسازی استفاده میکند، گفتگو جایش را به نوشتن میدهد (Maines، 2001، صفحة 109). حرف زدن و نوشتن دو شیوة کاملاً متفاوت ارتباطی هستند و از این جهت تأثیر عمیقی بر دادههای تولیدشده میگذارند. تکلم انسانها سریعتر از نوشتنشان اتفاق میافتد، جزئیات بیشتری ارائه میدهند، و احتمال خودسانسوری در حین سخن گفتن آنها بسیار کم است (Maine، 2001، صفحة 109). از آن گذشته، الگوهای گفتار، ادا و اطوارها، آهنگ کلام، و همه ظرافتهای فرایند روایی که دربارة آنها سخن گفتیم از فرایند نگارش که مؤلف کنترل تمامعیاری بر آن دارد و تأکیدش را به شیوهای متفاوت از تأکید گفتاری نشان میدهد، حذف میشوند. اکنون که مهمترین تفاوت تواریخ شفاهی زیستنگارانه و خودزیستنگارانه را مرور کردهایم، وقت آن است تا نگاه نزدیکتری به نوع فرایند نگارش در خودقومنگاری بیندازیم.
لفظ خودقومنگاری،(99) بسته به نوع کاربرد و منشأ نظریاش معانی مختلفی را به مخاطب القا میکند؛ ولی مقصود ما از پرداختن به این لفظ در فصل حاضر تبیین یکی از گونههای عمومی تاریخ شفاهیِ خودزیستنگارانه است.
«مقصود ما از خودقومنگاری، نوشتن دربارة تجارب و خاطرات شخصی انسانها و نسبت آن تجارب با فرهنگ است. این رشته نوعی نگارش و پژوهش در ژانر خودزیستنگاری محسوب میشود که لایههای متعدد خودآگاهی انسانها را نمایان میسازد.» (Ellis، 2004، صفحة 37، به نقل از Dumont، 1978)
اِلیس(100) (2004) با تبیین تعریف فوق میکوشد تا ارزش بالای این شیوه و قابلیت آن در بهرهگیری از ابزارهای متنوعِ بازنمایی مانند کتاب، رساله، شعر، نمایشنامه، رمان و قطعات نمایشی را ثابت نماید.
«شاید بپرسید:«خودقومنگاری چیست؟» پاسخ کوتاهش این میشود:«تحقیق، نگارش، داستان، و شیوهای که تجارب شخصی و خودزیستنگارانة انسانها را به وقایع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی متصل میسازد. عمل متعین، عواطف، تجلی عینی، خودآگاهی، و دروننگری را که در قالب دیالوگ، صحنههای مختلف، شخصیتپردازی، و پیرنگ به نمایش درمیآیند مشخصههای گونههای خودقومنگارانه به شمار میآیند. بنا بر این، خودقومنگاری از سنتهای نگارش ادبی تبعیت میکند. (صفحة xix)»
به مدد این شیوه میتوانیم از تجربیات، اندیشهها، احساسات، و هیجانات خودمان به عنوان دادههایی برای شناخت دنیای اجتماعی پیرامونمان استفاده کنیم. ما با تکیه بر این رویکرد قادریم قصهها و ماجراهای شخصیمان را به جامعة بزرگتر متصل نماییم. مقصود از جامعة بزرگتر در این گفتار، همان متن (پشت صحنة) ساختمندی است که همه تجربیات ما در بستر آن اتفاق افتاده است. این آزادی را داریم که بعضی از جنبههای پروژة خودمان را، به خاطر روایتی که گفته شده است، به شکل داستانی بیان کنیم. زیرا این نوع تحقیق از طرفی پژوهشگر-راوی را توانمند میسازد، و از طرف دیگر سطح و عمق خودآگاهی و ژرفاندیشی ما را ارتقاء میدهد. با این تفاسیر نباید بپندارید که بهرهگیری از چنین مزیتهایی بدون تحمل مشقات بالقوه حاصل میشود.
فرایند تاریخ شفاهی چنان طاقتفرساست که فکر و احساس طرفین پروژه را حسابی میچلاند. این گونه نیست که در حین اجرای مصاحبة تاریخ شفاهی، آمادة شنیدن هر چیزی که از دهان راوی خارج میشود باشیم. راویمان را هم نمیتوانیم برای تحمل و مهار هیجاناتی که در خلال نقل داستانش دچار آنها میشود کاملاً آماده کنیم. این امر در جایی که خودمان را سوژة تحقیق کردهایم نیز صادق است.
«تمام جسم، عواطف و قوای ذهنیمان باید درگیر اتفاقاتی باشد که برای ما رخ میدهد. خصوصاً به بُعد جسمانی و عاطفی باید دقت ویژهای داشته باشیم زیرا نخستین نشانههای وقوع اتفاقی ارزشمند و قابل تفحص غالباً از این مصادر صادر میشوند. لذا عصبانیت، ناراحتی، بیقراری، اندوه، به هیجان آمدن، پیروزی، انقباض عضلات گردن، خارش چشمان یا احساس آسودگی خیال همگی دادههایی هستند که بر وقوع چیزی دلالت میکنند. گاهیوقتها این فرایند موجب تشویش میشود از این رو وجود یک ناظر، همکار یا گروه حمایتی برای کمک به شما اهمیت بسزایی دارد.» (Tenni et al.، 2003، صفحة 3)
جایی که عواطف ما در خلال فرایند پژوهش دچار نوسانات عمقی و شدید میشود نقطهای است که دادههای مهم مورد نیاز ما بروز کردهاند که باید آنها را با طول و تفصیل بیان کنیم و از معنایشان سر در بیاوریم. این برههها معرف اوقاتی هستند که نیازمند حمایت بیشتری هستیم زیرا فشار فرایند تحقیقات بیش از حد تحمل یک نفر است. دنبال کردن خط سیر عواطف و هیجانات در خلال فرایند تحقیقات از یک سو دادههای مهمی را در اختیار ما میگذارد و از سوی دیگر چگونگی سلوک پژوهشگر با فرایند خودزیستنگاری را نشان میدهد. چه بسا مرحلة تجزیه و تحلیل دادهها نیز مستلزم کمک گرفتن از دیگران باشد. شیوة سنتی نظارت اقتضاء میکند که ناظر عملاً بیطرفانه وارد گود شود، اما ناظرانی که برای کمک به خودقومنگاری به میدان آمدهاند باید کاملاً درگیر و ذینفع باشند (Tenni et al.، 2003، صفحة 3). فرد یا افرادی که برای کمک به پژوهشگر دعوت شدهاند تا دادهها را اندازهگیری و تفسیر نمایند باید از خود در روند تحقیق مایه بگذارند، زیرا به هر حال این امر به زندگی پژوهشگری مربوط میشود که دوست یا همکارشان است. گفتگو با دیگران (Tenni et al.، 2003، صفحة 3) در تقویت انگیزه پژوهشگر مؤثر بوده و نگرانیهایی که او از ناحیة اعتبار دادههای شخصیاش دارد را برطرف میسازد. از آن گذشته، وجود نفر دومی که خود را به پروژه متعهد میداند بر ظرافتها و پیچیدگیهای فرایند تحلیل دادهها میافزاید زیرا وی قادر است به پژوهشگر کمک کند تا افقهای دوردستتری را «ببیند»، و علاوه بر دادهها آنچه را که در خودآگاهی خود از پروژهاش فهمیده نیز تقویت نماید.
خودقومنگاری گاهیوقتها بسیار چالشبرانگیز میشود، زیرا تجربیات خودتان را به خورد «مردم» میدهید و آنها هم متقابلاً مو را از ماست میکشند. به عبارت دیگر، پژوهشگر باید سینهاش را آماده دریافت سنگ و کلوخهای مخاطبانش بکند. خانم کارولین اِلیس که دست به خودقومنگاری زده بود، داستان مواجههاش با خوانندگان را به ما میگوید. بیایید در گپی خودمانی با او ببینیم وی چگونه با این واقعیت روبهرو شده است.
88. American Historical Association
89. archival repository
90. recollections
91. canned speech
92. slang words
93. auto-ethnography
94. journal
95. ethics diary
96. reflective diary
97. Sandra Harding
98. strong objectivity
99. خودقومنگاری یکی از انواع مردمنگاری است که هم از اصول پایهای مردمنگاری بهره میبرد و هم از مبانی خودزیستنگاری. هدفش ارائة «توصیفی غنی» از پدیده یا تجربهای است. واحد تحلیل معمولاً تجزبة زیستة افراد است که در بستر اجتماعی و با نگاهی کلنگر مورد توصیف غنی و همهجانبه قرار میگیرد.[مترجم.]
100. Carolyn Ellis