ترولیون، مورخ به نام انگلیسی، در کتابی تحت عنوان تاریخ اجتماعی انگلستان نوشت: «تاریخ اجتماعی تاریخ مردم است منهای سیاست.»
این گفتار تا حدی صحیح به نظر میرسد هرچند که گریزی از تاریخ سیاسی نیست و در واقع چهارچوب همه تحقیقات تاریخی است.
تعریف تاریخ سیاسی، تاریخ اقتصادی، تاریخ دین، تاریخ فرهنگی و غیره مشخص است، ولی تعریف تاریخ اجتماعی تا حدی مبهم و بحثبرانگیز است بطوری که عدهای ماهیت آن را زیر سوال برده و انتقاد کردهاند که مثلاً راجع به اتفاق نظریات است و نه تضادها و یا به وقایع توجه ندارد.
تاریخ اجتماعی درباره نخبگان و اشخاص معروف نیست، بلکه درباره جامعه، طبقات اجتماعی، عامه مردم، گروهها و اجتماعات میباشد که البته موضوع مورد توجه تاریخهای مدرن قدیم نبود و تاریخ اجتماعی است که این اقشار را وارد صحنه تاریخ کرده است.
حیطه تاریخ اجتماعی بسیار متنوع و گسترده است و شامل موضوعات بیشماری است، مانند جمعیتشناسی تاریخی، تاریخ کار و کارگر، طبقات اجتماعی، تاریخ زن و خانواده، تاریخ تحصیلات، اختراعات، کشفیات، علوم و فنون، تاریخ شهرنشینی و شهرها، تاریخ نژادی و مذهبی و قومی و غیره... به همین سبب منابع تاریخ اجتماعی نیز بسیار گسترده است و شامل انواع اسناد از جمله مکاتبات خصوصی، عرایض، روزنامهها، رسالههای سیاسی و دینی، وصیتنامهها، عقدنامهها وقفنامهها، آمارها، ادبیات و آنچه که مورخ به ابتکار خود بیابد، میباشد.
حتی اسناد دیپلوماتیک و سیاسی نیز که در وحله اول ممکن است این شبهه را ایجاد نمایند که مربوط به تاریخ اجتماعی نیستند، میتوانند شامل مسائل اجتماعی باشد، مثلاً میتوان سرنوشت مردمانی که از طریق قرارداد ترکمانچای که مرزهای ایران و روسیه تزاری را تعیین کرد را بررسی کرد، مردمانی که علاوه بر سالها جنگ با تغییر ملیت و هویت و از دست دادن اموالشان مواجه شدند. یا اصلاحات علیه داور با تأسیس ثبت اسناد، یا سربازگیری و ایجاد قشون متحدالشکل، در زمان رضاشاه و از این قبیل مسائل که همه در حیطه مسائل سیاسیاند، ولی عکسالعمل و بازتاب اجتماعی گسترده داشتهاند و زندگانی مردم را تغییر دادهاند. بنابراین منابع سیاسی از نظر تاریخ اجتماعی نیز ممکن است حاوی مطالب مفیدی باشد و نمیتوان آنها را ندیده گرفت.
تاریخ اجتماعی در دهه 1960 میلادی در اروپا و آمریکا نضج گرفت و مورد توجه مورخین گشت و بطور گسترده در دانشگاهها تدریس شد و پیشرفتهای چشمگیری کرد. در ایران نیز دیری نپائید که تاریخ اجتماعی مطرح شد و مرتضی راوندی پیرو گسترش این رشته، جلد اول کتاب تاریخ اجتماعی ایران را در 1340 نگاشت.
تاریخ اجتماعی در گروههای تاریخ دانشگاهها به صورت درسی 2 واحدی تدریس میگردد. ولی بسیار کلی، خلاصه و سطحی است. مقالاتی نیز در مجلات تخصصی منتشر میگردد ولی این رشته هنوز پیشرفت قابل ملاحظهای نکرده است و چشمانداز جامعی از شرایط اجتماعی کشور تولید نشده است.
محور اصلی تدریس تاریخ در دانشگاهها کماکان تاریخ سیاسی است و تحولات و پیشرفتهای سالهای اخیر در تاریخ اجتماعی انعکاس زیادی نیافته است. اساتید که باید دانشجویان را به سوی تحقیقات در این رشته سوق دهند، استنکاف میکنند و دانشجویان نیز اغلب از اهمیت و جاذبه تاریخ اجتماعی بیخبرند.
به نظر من این کمتوجهی و حتی شاید بتوانیم بگوئیم عقبماندگی در رشته تاریخ اجتماعی چند علت اصلی دارد.
خوشبختانه تحقیقات و تألیفات تاریخی محدود به دانشگاهها نیست و امروزه نهادها و مؤسسات متعددی خارج از دانشگاه به تاریخ توجه دارند و به انتشار اسناد و تألیفات در این زمینه میپردازند که دورنمای مثبتی را ارائه میدهد. ولی باید اضافه کرد که باز هم دیدگاه سیاسی است. البته باید در نظر داشت که تاریخنگاری و دیدگاه مورخین تا حد بسیاری تحت شرایط رایج شکل میگیرد، تولید میشود و بازتاب است از جوّ زمانه. به همین دلیل نسل جوان مورخین ما که بسیاری از آنان پویا و پورشوراند پس از انقلاب اسلامی تحصیل کردهاند و طبیعی است که فعلاً تحتتأثیر جوّ سیاسی کشور بیشتر به تاریخ سیاسی توجه داشته باشند. تاریخ اجتماعی.
علت اول این است که دروس دانشگاهی و برنامهریزیها از دیرزمان تغییر نکرده و بازبینی نشده است و با تحولات و پیشرفتهای تاریخنگاری جدید و رشتههای نوین همگام نیست.
علت دوم که به نظر من شاید علت اصلی عقبماندگی تاریخ اجتماعی است، مشکلات تحقیق این رشته است. ایران با تاریخی کهن و تنوع اقلیمی و نژادی و پیچیدگیهای ساختاری جامعه پرداختن به این رشته را دشوار میکند. علاوه بر این قرنها جنگ، قتل و غارت و تغییر سلسلههای حکومتگر باعث شده است که اکثر منابع تاریخی چه دولتی و چه شخصی از بین برود. بنابراین تحقیق در بسیاری از مسائل تاریخی حتی تاریخ دوران قاجار که از لحاظ زمانی به ما نزدیک است همیشه میسر نیست.
علت سوم ملاحظات خصوصی و سنتهای جامعه است از جمله ملاحظات خانوادگی و سیاسی که باعث کتمان اسناد و مدارک چه شخصی و چه عمومی شده است مانند وصیتنامهها، ثبت اسناد دفترخانهها، گزارشات پلیس و غیره و فقط باید تصور کرد که اینگونه اسناد چه گنجینهای است از لحاظ شناخت جامعه و تاریخ اجتماعی.
نهادهایی هستند که مشغول جمعآوری، طبقهبندی و درج منابع و اسنادی که در بایگانیهای دولتی موجود است میباشند و کار بسیار باارزشی انجام میدهند. و توجهی به مسائل اجتماعی که در این اسناد موجود است نمیکنند و همچنان محور اصلی سیاسی است. باید در تهیه فهرستهای خود به مسائل اجتماعی نیز توجه کنند تا کار را برای تحقیقات آسانتر کنند.
وقتی صحبت از کمبود منابع میکنیم، باید به این نکته توجه داشته باشیم که همه جوانب زندگی ثبت نمیشد و مسائل بسیاری از زندگانی مردمان گذشته قابل بازیابی نیست و چون منبعی وجود ندارد بنابراین برای همیشه از بین رفته و فراموش شده است. امروزه نیز ما بسیاری از مسائل زندگانی روزمره را یادداشت و ثبت نمیکنیم و به آن چه در اطرافمان میگذرد توجه نداریم در حالی که جا دارد برای نسلهای آتیه آن را ثبت نماییم و اینجا است که نقش تاریخ شفاهی در پیشرفت تاریخ اجتماعی مفید واقع میگردد.
هرچند در وحلة اول تاریخ اجتماعی و تاریخ شفاهی به نظر متناقض میآیند، چون اکثراً یکی به گروههای مردم مربوط میشود و دیگری با فرد سروکار دارد، ولی تاریخ شفاهی از جهاتی میتواند به تاریخ اجتماعی معاصر کمک کند.
همانطور که اشاره شد، مورخین پذیرفتهاند که زندگانی مردم عادی جامعه اهمیت تاریخی دارد و نباید فقط به زندگانی بزرگان بسنده کرد، بلکه باید به زندگانی سایر اقشار جامععه هم توجه داشت. ولی همه افراد نمیتوانند مطالبی درباره زندگی خودشان بنویسند یا حاضر نیستند به این کار مبادرت نمایند، ولی میتوانند از گذشته و زندگانی خود اطلاعاتی بدهند. بنابراین تاریخ شفاهی میتواند نقش ارزندهای در این زمینه ایفا کند. میدانیم که زندگی افراد، ارزشها و علل اعمالشان توسط وقایع شکل میگیرد و به نوبت وقایع را تحتتأثیر قرار میدهد از این نظر تاریخ شفاهی قادر است خاطرات و تجربیات مردم را برای استفاده در آتیه ضبط کند و از این جهت خدمتی ارزندهای بنماید.
علاوه بر بازگویی نقشآفرینی افراد، خاطرات آنها میتواند حاوی انواع اطلاعات درباره جامعه باشد، شایعات، تبلیغات، باورها، ارزشها، اعتقادات و انواع تجربیات که در جایی نوشته نشده است، ولی از طریق مصاحبه ضبط میگردد. نمونه بسیار گویای آن مصاحبههایی است که از رزمندگان جنگ ایران و عراق جمعآوری شده است و مجموعه بسیار ارزشمندی را تشکیل میدهد.
البته جمعآوری اطلاعات از طریق مصاحبه فن خاصی است که باید آموزش داده شود و مصاحبهکننده باید فن آن را بیاموزد و سوالات باید هدفمند و براساس مطالعات قبلی تهیه شده باشد. ولی با این همه تاریخ شفاهی مشکلاتی دارد که شاید هنوز حل نشده باشد چنانچه این سوال مطرح میشود که خاطرات شفاهی تا چه حد صحت دارند؟ و تا چه حد میتوان به آن اعتماد کرد چون میدانیم که در خاطرات مکتوب نیز به دلایل بسیاری ممکن است اشتباهاتی رخ دهد. خاطره افراد یک وسیله فراری است و بطور گزینشی وقایع را در ذهن ثبت میکنند و این گزینش احتمالاً طی زمان تغییر میکند.
ممکن است که در خاطراتش را به یک فرم سنتی و قبول شده در آورده که بازگو کند. از طرفی اتفاق میافتد که شخص دائماً اطراتش را تغییر دهد. بنابراین در استفاده از این خاطرات باید احتیاط کرد.
استفاده از مصاحبههای شفاهی باید از همان روشی پیروی کند که مورخین برای استفاده از منابع مکتوب به کار میبرند. یعنی باید مصاحبه ارزیابی انتقادی و تحلیل گردد. ممکن است مصاحبهشونده هر نوع اغراقی را در بحث مطرح کند، کتمان کند، اشتباه کند، فراموش کند و حتی در گفتن برخی مسائل، تعصب داشته باشد و نیز از ایدئولوژی خاصی پیروی کند، یا مطالبی را به عمد تغییر دهد. همانطور که این مسائل در خاطرات مکتوب اشخاص نیز وجود دارد و وظیفه مورخ است که این کاستیها را تشخیص دهد و برحذر از آن باشد.
فعلاً نحوه ارزیابی منابع شفاهی بیشتر به طور غریزی انجام میگیرد و روش آن زیاد پیشرفت نکرده است. یک راه آن این است که مورخ انواع منابع دیگر را نیز به بوته آزمایش در آورد و اگر توسط منابع دیگر ثابت شد از آن استفاده کند. ولی اگر امکان آزمایش نباشد چه باید کرد. به علاوه روش تاریخ شفاهی فقط این نیست که گفتار اشخاص را در برابر منابع دیگر آزمایش کنیم یا مانند سایر اسناد ارزیابی نمائیم، مسئله مهم این است که افراد عادی چه خاطراتی از وقایع مهم به خاطر میسپارند و آیا تفاوتی با خاطرات مثلاً نخبگان یا دستاندرکاران وقایع وجود دارد یا نه و تا چه حد مورخ میتواند به این خاطرات اعتماد کند.
در هر حال مورخ باید با احتیاط قدم بردارد و براساس استدلال مبتنی بر اسناد و مصاحبهها نظر صحیح خود را بدهد. تاریخ علمی است دقیق و عینی که باید با مسئولیت بسیار تفسیر گردد.
دکتر منصوره اتحادیه