هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 144    |    4 دي 1392

   


 

سفرنامه هیروشیما- بخش سیزدهم


نهمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی ایران- اطلاعیه شماره سه


همایش تاریخ معاصر آذربایجان


در جستجوی حقایق شهریور 1320 مشهد (بخش پایانی)


صدمین سالگرد تولد ویلی برانت خاموش‌کننده آتش جنگ سرد


اولین همایش جهانی ارائه شهادت: خاطره، ضربه روحی، حقیقت، تعهد


کتابی جدید همراه با عکس و تاریخ شفاهی


تاریخ شفاهی: مصاحبه (خود)زیست‌نگاری به شیوه مشارکتی-3


طرح تاريخ شفاهي مركز صنايع دستي، هنر، و طراحي مركز تحصيلات عالي بَرد


تاریخ شفاهی برای قربانیان سرکوب سیاسی


 



تاریخ شفاهی: مصاحبه (خود)زیست‌نگاری به شیوه مشارکتی-3

صفحه نخست شماره 144

سبک‌های قصه‌گویی و روایت

شخص شرکت‌کننده در تحقیقات (مصاحبه‌شونده) در خلال مصاحبة تاریخ شفاهی بر جایگاه راوی می‌نشیند و داستانش را می‌گوید. این شیوة داستان‌گویی مشتمل بر همکاری راوی و مصاحبه‌گر را شیوة مشارکتی می‌گویند. راوی به نقل داستانش مشغول می‌شود، اما مصاحبه‌گر با گوش دادن دقیق و به کارگیری فنون مشاهده‌ایِ پیش‌گفته، روایت را به پیش برده و پر و بال می‌دهد. مورخان شفاهی علاوه بر کلام شفاهی معتقدند که شیوه مورد استفادة راوی در بیان داستانش نیز منبع علمی مهمی محسوب می‌شود.


دغدغة پژوهشگران کیفیت‌محور عموماً واکاوی معنایی است که مردم به زندگی‌شان نسبت می‌دهند، اما مورخان شفاهی به واکاوی جامع تجربه و صدای افراد مورد مطالعه‌شان علاقمندند، که این امر برای کاربرد و تحول تاریخی متدولوژی تاریخ شفاهی در نوع خود بی‌نظیر محسوب می‌شود. [با توجه به اینکه واژه صدا در زبان انگلیسی به Voice ترجمه می‌گردد و نوشتن حرف اول این واژه با حروف بزرگ یا کوچک الفبای انگلیسی معنای مخصوصی به هر یک می‌بخشد-مترجم.] ویلیامز(48) (2001) با تفکیک دو واژة Voice و voice در روند تحقیقاتش آن دو را از هم متمایز نموده از واژة Voice [با حرف بزرگ V] برای دلالت بر مفهوم کل‌نگرانة لفظ voice [با حرف کوچک v] استفاده کرده است. صدا (Voice) در این مفهوم ادا و اطوارهای غیر کلامی، آهنگ کلام، اصطلاحات، حرکات بدنی، الگوهای گفتار، و سکوت‌ها را دربرمی‌گیرد (صفحة 43). اینها اجزاء مصاحبه هستند و مصاحبه‌شونده برای معرفی کامل خود بدان‌ها نیازمند است. به عبارت دیگر، ما باید از جنبه‌های کنشیِ(49) قصه‌گویی یاد بگیریم و در حفظ آنها کوشا باشیم و نگذاریم این جنبه‌ها در حین پیاده‌سازی نوار مصاحبه و تجزیه و تحلیل متن نادیده بمانند. ویلیامز پژوهشگران را ترغیب می‌کند تا خود را اسیر کلمات مکتوب یک «متن پیاده‌شدة پاک» یا بی‌شاخ و برگ نکنند و به واکاوی صدای (Voice) راوی اهمیت بدهند زیرا می‌توانند از مهارت‌های شنیداری و مشاهده‌ای خود به ترتیب در حین مصاحبه یا پیاده‌سازی نوار آن برای نوشتن «یادداشت‌های در صحنه»(50) یا «یادداشت‌های یادآورانه»(51) استفاده کنند. اکنون با مراجعه به نقش مصاحبه‌شونده در کسوت راوی و حتی کنشگر(52) به بررسی فنون قصه‌گویی و الگوهای گفتار که مؤلفه‌های اصلی داده‌سازی در تاریخ شفاهی به شمار می‌آیند، می‌پردازیم.


هر انسانی برای نقل داستانش از سبکی مخصوص به خود کمک می‌گیرد. تفاوت سبک ارتباطی انسان‌ها با یکدیگر منجر به پدیدآمدن روایت‌های متفاوتی می‌شود. لذا پژوهشگر باید بر «روایت‌شناسی»(53) یا ساختار روایی متمرکز باشد (ویلیامز، 2001). همان‌طور که مدت‌ها قبل دانش‌پژوهان فمینیست و دیگر فضلای تاریخ شفاهی گفته‌اند، قالب روایی و انتخاب زبان نیز اطلاعات مهمی دربارة راوی به ما می‌دهند. بدین ترتیب، زبان و سبک گفتاری راوی صرفاً چارچوب محتوای ذاتی مصاحبه را تعیین نمی‌کند بلکه جزء لاینفک آن است. در رویکرد کل‌نگرانه به تاریخ شفاهی بر تمام جنبه‌های این فرایند تأکید می‌شود. آن دسته از مورخان شفاهی که غالباً از چشم‌انداز نظری فمینیستی، چندفرهنگی و جهان سومی به دنیا می‌نگرند، درک تجربه‌های به‌حاشیه‌راندگان جوامع را بر خود فرض می‌دانند. مثلاً می‌خواهند بدانند موقعیت این طبقه از انسان‌ها در فرهنگ‌شان چه تأثیری بر تجارب زندگی آنها و متعاقباً تجربیات مذکور چه تأثیری بر رویکرد آنها به قصه‌گویی گذاشته است؟ نظر اِتِر لوئیس(54) را در این باره می‌خوانید:

«زبان همان نیروی نامرئی است که متون شفاهی را شکل می‌دهد و به وقایع تاریخی معنا می‌بخشد؛ محملی است که تجربیات گذشته را بر دوش خود گذاشته به اکنون می‌آورد و تفسیر می‌کند. توجه به زبان، گونه‌های مختلف و اَشکال قطعی‌اش قدرت ما در تجزیه و تحلیل متن روایی را از سطحِ منحصر به صرفاً دغدغه‌های زبان‌شناختی بالاتر می‌برد. زبان در سطح بنیادی‌اش نیروی سازمان‌دهنده‌ای است که روایت شفاهی را مطابق با سبک مخصوص و متمایز راوی قالب می‌گیرد. سبک‌ها به تعداد انسان‌های روی زمین هستند، اما الگوهای تکرارشونده چیزی فراتر از عاد‌ت‌های شخصی راویان می‌باشند. الگوهای گفتاریِ تنیده در تار و پود روایت شفاهی می‌توانند جایگاه، روابط میان‌فردی، و تصور راوی از زبان، خود، و دنیا را برملا سازند. مثلاً در موضوع زنان سیاه‌پوست باید بپرسیم الگوهای روایی آنها کدام زوایا و گوشه‌های زندگی‌شان را آشکار می‌سازد. تجربه‌های منحصربه‌فرد این زنان چگونه در تعیین شیوة بیان داستان زندگی هر یک دخالت می‌کند؟ (In Gluck and Patai، 1991، صفحة 5-44).»

اگر پژوهشگر منتقد مایل است در هنر تاریخ شفاهی به موفقیت برسد ابتدا باید سبک‌های مختلف روایتگری را بفهمد و بپذیرد و از آن گذشته، به جای انکار معانی بارشده در آن تفاوت‌ها بر اهمیت‌شان صحه گذارد که البته کار ساده‌ای نیست زیرا تاریخ شفاهیِ علمی در بستری پدرسالارانه پرورش یافت و نُضج گرفت. در وهلة دوم، کسانی که دوست داریم صدای‌شان را بشنویم شاید به سکوت خو گرفته و نخواهند از لاک خود بیرون بیایند. حال چگونگی هر یک از این وضعیت‌های به هم‌پیچیده را بررسی می‌کنیم.


اَشکال ارتباطی مذکرانه در دنیای مذکرمحور(55) همواره عادی و هنجارمند جلوه داده شده و آن دسته از تجلیات ارتباطی که از این مدل پیروی نکند نامعتبر خوانده می‌شوند. مصاحبه‌گریِ کیفیت محور، از جمله تاریخ شفاهی، از فرهنگی که این مدل را پیاده می‌کند، بی‌تأثیر نبوده است. تفکر دربارة دانش‌سازی همواره بر شیوه‌های مذکرانه تکیه داشته است و علم و تحقیق، ریشه‌های عمیقی در این شیوه‌ها دوانده‌اند. شیوه‌های تفکری مذکرانه دربارة زبان حتی نیش خود را در تن شیوه‌های پژوهشی غیر اثبات‌گرایانه نیز فرو کرده‌اند که این امر، مصاحبه‌گری کیفیت‌محور را نیز دربرمی‌گیرد.

«آنچه که در تاریخ شفاهی زنان باید تغییر کند چارچوب ارتباط است و نه زنان. مصاحبه‌گریِ تاریخ شفاهی تحت تأثیر مناسباتش با تاریخ آکادمیک و رویه عمومی مصاحبه‌گری طبعاً در بستر نظام ارتباطی اجتماعی مذکرانه بالیده است. با توجه به اینکه گفتار مذکرانه در دنیای مذکرمحور(56) هنجار تلقی می‌شود، هر گونه گفتاری غیر از این نوع را در حد فاصل امر هنجارمند و ناهنجار(subnormal) تلقی می‌کنند... (Minister in Gluck and Patai، 1991، صفحة 31).»

ما چنان در فرهنگ‌مان غرق شده‌ایم که الگوهای ارتباطی مذکرانه را کاملاً عادی و طبیعی می‌بینیم و بدان‌ها خو گرفته‌ایم (این مفهوم را می‌توان تا جایی بسط داد که ارجحیت کلیة ایده‌‌آل‌های هژمونیک مانند سبک‌های ارتباطی طبقة متوسط/بالای سفیدپوست را نیز شامل شود). بنا بر این وقتی نوبت به ایفای نقش‌مان می‌رسد تا دیگران را به نقل داستان‌های‌شان ترغیب کنیم، باید به تفاوت و تنوع سبک‌های ارتباطی و قالب‌های روایتی توجه داشته باشیم و از این موضوع غفلت نکنیم که فرهنگ ما چگونه مفروضات ما را دربارة «شیوة درست نقل داستان زندگی» شکل داده است.


بسیاری از دانشوران پس از ورود به این فرایند اظهار می‌دارند که ما در سبک‌های ارتباطی قطعاً با تفاوت‌های جنسیتی مواجه خواهیم شد، خصوصاً که زنان در جایگاه بازیگران مجسم متن فرهنگی بزرگ‌تر، به سبک و سیاق متفاوتی در قیاس با مردان با هم ارتباط برقرار می‌کنند. از آن گذشته، عالَم علم و تحقیق و جامعه تاکنون بر مشروعیت سبک‌های ارتباطی زنان صحه نگذاشته است. از این رهگذر، پژوهشگر در حین مصاحبه با زنان باید فرایند قصه‌گویی مصاحبه‌شونده را بفهمد و آن را محترم بشمارد.

«با وجودی که برخی از زنانِ راوی با منظومة مصاحبه‌گری مذکرانه سازگار شده‌اند و طبیعتاً مورخان شفاهی زن نیز باید آداب این منظومه را فرابگیرند، اما چیزی را که زنان برای زندگی خودشان اساسی و ضروری تشخیص می‌دهند تنها زمانی از زبان آنها خواهیم شنید که بستر ارتباط اجتماعی زنانه را برای موقعیت‌های تاریخ شفاهی از صمیم قلب پذیرفته باشیم... اول باید خودمان را جای زنان بگذاریم و در همین قالب به دنیای آنها نگاه کنیم، همراه با آنها گوش بدهیم و هم‌کلام‌شان بشویم تا ارزش‌های مطلوب آنها را با الفاظ و ادبیات خودشان بشنویم و سپس تفسیر نماییم. برای این کار هم لازم است نحوه ارتباط خصوصی آنها با یکدیگر را آگاهانه بشناسیم. (Minister، in Gluck and Patai، 1991، صفحة 31)»

تحقیق در چارچوب مفروضات معرفت‌شناسیِ موضع‌گرا(57) خود به خود به تقویت اندیشة خرده‌فرهنگ‌های ارتباطی منجر می‌شود. موضع در این مفهوم، مؤیدِ چشم‌اندازهای متفاوتی است که از موقعیت‌ها و جایگاه‌های متمایز در بطن یک نظم اجتماعیِ سلسله‌مراتبی ناشی می‌شوند. تصورات، تجربیات و صدای مصاحبه‌شونده نیز از راه تجربه کسب شده است، اما کدام تجربه؟ این تجربه که هر یک از عناصر مذکور، نقطه و جایگاه مشخصی را در نظم اجتماعی حاکم اشغال کرده‌اند. تلاقیِ نژاد، قومیت، طبقه، جنسیت، گرایش‌های جنسی، مذهب، و ملیت موجب تفاوت در استراتژی‌های ارتباطی می‌شود. در متن پروژة تاریخ شفاهی بزرگی که مستلزم انجام مصاحبه‌های تاریخ شفاهی با شرکت‌کنندگان متعددی است نباید از این نکتة مهم غافل شد که چه بسا تفاوت‌هایی در بین دو جنسیت و حتی در میان اعضای یک جنس وجود داشته باشد، لذا هنگام آماده شدن برای ملاقات با هر مصاحبه‌شونده نیز این نکتة ضروری را از قلم نیندازید. نباید بپندارید که همه مصاحبه‌شوندگان صرفاً به واسطة یک خصیصة مشترک، رویه قصه‌گویی یکسانی را به کار می‌برند. مع‌ذلک، به رغم چنین تفاوت‌هایی، الگوهایی وجود دارند که مردم با پیروی از آنها تاریخ زندگی خودشان را تعریف می‌کنند. ما این الگوها را ساختارهای روایی(58) می‌نامیم.


اِتِر لوئیس (1991) از وقوع سه سبک روایی اصلی در فرایند مصاحبه تاریخ زندگی سخن می‌گوید:1-یکپارچه(59)، 2-بخش‌بخش،(60) و 3-مکالمه‌ای. ما نیز مقولة چهارمی را به این تقسیم‌بندی می‌افزاییم که در کلام کوهلر رایسمن(61) به قصه‌گویی مقطعی(62) تعبیر شده است. شیوة نقل داستان راوی شما به تبعیت از همه قالب‌های روایی تا حد زیادی متأثر از عواملی مانند نژاد، طبقه، و جنسیت است. تحصیلات، شغل و موقعیت جغرافیایی نیز با این خصوصیات پیوند می‌خورند.


اغلب پژوهشگران توقع دارند مصاحبه‌شونده‌شان به محض شنیدن موضوع سخن یا سؤال با رعایت ترتیب زمانی وقوع وقایع زندگی‌اش شروع به تشریح تجربه‌اش دربارة موضوع نماید، مثال‌های راهگشایی را برای توضیح تجربیاتش بیاورد، و از دایرة موضوع یا سؤال نیز خارج نشود. به این شیوه می‌گویند سبک روایی «یکپارچه».

«بخش‌های همجوار روایت به یکدیگر چفت و بست شده و کلیتی را می‌سازند که معمولاً در قامت پاسخ به سؤالی مشخص ظاهر می‌شود. تمام کلمات و عبارات، حول محور یک اندیشه یا مفهوم اصلی شکل می‌گیرند... و راوی با ارائة نمونه‌ها و مثال‌های متناسب، پاسخش را تا جایی که امکان دارد کامل می‌کند. محصول این کش و قوس‌ها، گفتمانی است که به واسطة تمرکزش بر یک موضوع خاص یکپارچه شده است. (اِتِر لوئیس، in Gluck and Patai،‌ 1991، صفحة 45)»

کسی که به چنین سبکی در سخن‌گویی متوسل می‌شود همزمان چیزی دربارة نوع نگاهش به خودش و تفسیری که از تجربیات زندگی‌اش دارد نیز به ما می‌گوید. مثلاً از رویکرد یکپارچه می‌توان فهمید که مصاحبه‌شونده به وضوح از موضوع سر درآورده و پاسخ منسجمی به آن می‌دهد. ضمن آنکه در یک سطح کلی‌تر بر این امر دلالت می‌کند که راوی از زندگی منسجم و تعریف‌شده‌ای برخوردار است. این نوع روایت تفاوت‌های معناداری با روایت بخش‌بخش دارد.

«به بخش‌های ممتد و پیوستة روایتی که از گفته‌‌های متنوع و ظاهراً بی‌ربط با یکدیگر ترکیب یافته باشند، روایت بخش‌بخش می‌گویند. (اِتِر لوئیس، in Gluck and Patai، 1991، صفحة 46)»

شاید برای بعضی از پژوهشگرانی که با قصه‌گویی بخش‌بخش آشنایی ندارند، چنین فرمی دور از انتظار باشد. لذا، ملاقات‌های مقدماتی پژوهشگر با راوی که برای ایجاد رابطة صمیمانه و آشنایی با مهارت‌های گوش دادن و حرف زدن یکدیگر صورت می‌گیرند، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارند تا پژوهشگر و راوی بتوانند با گفتار یکدیگر کنار بیایند.


به واسطة رویکرد بخش‌بخش به روایت شفاهی می‌توان معنای کلام و داستان را از چشم‌انداز راوی استخراج نمود. مثلاً شاید راوی دچار احساس از هم گسیختگی شده و یا اجزاء گوناگون کلام و تجربیاتش متفرق می‌باشند. این اتفاق در مورد کسانی که به خاطر نژاد، طبقه، جنسیت، و گرایش‌های جنسی‌شان ستم‌های متعددی را تحمل کرده‌اند مصداق دارد زیرا تجربه زندگی آنها را همین عوامل شکل داده  است. در چنین موقعیتی بحث و گفتگو با یک راوی سیاه‌پوست زن دربارة نگرانی‌هایِ ناشی از تصویر ذهنی بدنش عاقبت‌الامر به گفتگو دربارة زنان و بزرگان تربیت‌کننده‌ای می‌رسد که به او استراتژی‌های مقابله با نژادپرستی را آموخته‌اند. و همین آموزه‌ها عملاً به وی کمک کرد تا عزت نفسی را که برای مبارزه با فرهنگی عمیقاً معتقد به تبعیض جنسی لازم داشت در خود نهادینه سازد چرا که در چنین فرهنگی فقط ویژگی‌های بدنی زن اهمیت دارد. تجربه او از فشارهای فرهنگی اجتماعی بر ذهنیت او از بدن زن موجب ورود او به بحث نژاد می‌شود، زیرا عوامل مذکور در تجربه او به هم متصلند. ممکن است روایت او از موضوعی به موضوع دیگری میل کند، اما به شیوه‌ای اتفاق می‌افتد که ارتباط تفکیک‌ناپذیری با تجربه او از موضوع مورد بحث دارد. روایت‌ها به دلایل مختلفی بخش‌بخش می‌شوند. چنانچه راوی هیچ‌گاه فرصت بازاندیشی به تجربیات گوناگون زندگی‌اش را نداشته است، روند نقل داستانش به یک فرایند عمیق خودکاوی(63) بدل می‌شود. پس سبک روایی او حاکی از «به هم چسباندن قطعات» توأمان برای خود و پژوهشگرش است. چیزی که در ابتدا خارج از بحث دیده می‌شود ممکن است کاملاً به موضوع مرتبط باشد. مسئلة فوق تناسب و پیوند عمیقی با نظر قبلی ما دارد که گفته بودیم بسیاری از افراد مورد نظر ما برای بحث و گفتگو شاید به واسطة حاشیه‌نشینی در جامعه‌شان اساساً به خاموش ماندن عادت کرده باشند. مردمی که به واسطة نژاد، قومیت، طبقة اجتماعی، جنسیت، یا امیال جنسی‌شان از دستیابی به ابزارهای اجتماعی برای روایت داستان‌های‌شان محروم شده‌اند تجربه‌ای از قبل برای روایت داستان‌های‌شان نیندوخته‌اند. از همین روست که یکی از مورخان شفاهی فمینیست به نام آرمیتاژ(64) می‌گوید: «چیزی را که برای دانستنش دست و پا می‌زنیم تنها با گوش دادن به مردمی که عادت به حرف زدن دارند، یاد می‌گیریم» (به نقل از Minister، 1991، صفحة 32). این پدیده را در قالب‌های مختلف فرهنگ مردم‌پسند نیز مشاهده می‌کنیم، مانند نمایشنامة «تک‌گویی‌های مَهبلی»(65) (1998) نوشتة ایو آنسلر. در این نمایشنامه ‌از زبان چند زن می‌شنویم که می‌گویند حرف زدن دربارة تجارب جنسی‌شان بسیار دشوار است زیرا کسی قبلاً از آنها نخواسته که درد دل‌ها و خاطرات جنسی‌شان را تعریف کنند. آنان واقعاً بلد نبودند چه بگویند و از اینکه کسی به چنین خاطراتی علاقمند شده است، بی‌نهایت تعجب کرده بودند. رویکرد بخش‌بخش به روایت داستان زندگی در چنین مواردی ناشی از وجود احساسات و افکار دست‌نخورده‌ای است که بیرون کشیدن آنها از پشت لایه‌های تودرتوی حافظه را ضروری ساخته است. اگر بنا داریم درونیات کسی را به زبان شفاهی از دل او بیرون بکشیم و استفاده‌ای مفید ببریم باید با همین کلمات در مقابلش بنشینیم و مذاکره کنیم.


ممکن است راویان در حافظة خود به جستجو پرداخته و مکالمات گذشته را بیان کنند تا بدین وسیله پاسخی به پرسش‌های مصاحبه‌گر بدهند. با چنین رویکردی یک پاسخ غیر مستقیم ولی بسیار مهم و توصیفی به پرسش مطروحة پژوهشگر داده می‌شود.

«هر گاه مکالماتی که احتمالاً در گذشته اتفاق افتاده بازسازی و بازروایی شود و بخشِ پیوسته و ممتدی از روایت را تشکیل دهد، روایت مکالمه‌ای شکل گرفته است. از عناصر مکالمه‌ای برای تشریح و تبیین یک اندیشه یا رویداد استفاده می‌شود. راوی در این موقعیت صدا، لحن و زیر و بمی گفتارش را تغییر می‌دهد تا احساسات متفاوت و کلام گویندگان مختلف را بازنمایی کند. مثلاً صدایش را زیر می‌کند تا عصبانیت یا تعجب را به نمایش بگذارد. (اِتِر لوئیس، in Gluck and Patai، 1991، صفحة 47)»

به عقیدة اِتِر لوئیس (1991، صفحة 47) گاهی پیش می‌آید که یادآوری خاطره یا تجربه‌ای از گذشته موجب تألم خاطر راوی می‌شود، لذا او یکی از مکالمات گذشته‌اش را میانجی می‌کند تا هم بر احساسش غلبه کند و هم از پاسخ مستقیم به پرسش پژوهشگر اجتناب کرده باشد. این یک مکانیزم دفاعی برای کاهش شدت هیجانات عذاب‌آور است. بیدار کردن چنین قدرتی برای مراقبت از خویشتن(66) را نباید بی‌اهمیت دانست، زیرا همان‌طور که پیشتر گفتیم، پژوهشگر و راوی هیچ‌یک نمی‌دانند در فرایند مصاحبه تاریخ شفاهی چه احساساتی از ژرفای دل یا از پشت پرده‌های قطور خاطره، آفتابی می‌شوند. باید به راوی امکان داد هیجانات غیر منتظره‌اش را به نحوی مؤثر مدیریت نماید. مصاحبه‌گر قوم‌‌نگار باید به تکرار کنشی مکالمات به دقت گوش بدهد زیرا جزئیات و توصیفات مطلوب او در همین تکرارها نهفته است. اتر لوئیس در توصیف چنین یادآمده‌هایی می‌گوید:«اینها همچون ذره‌بینی هستند که جزئیات ماجرا را برای ما درشت می‌کنند» (صفحة 47).


برخی از مردم با فرض وجود تشابه بین رویکرد مقطعی (اپیزودیکِ) داستان‌گویی از یک سو با سبک بخش‌بخش و مکالمه‌ای از سوی دیگر ممکن است از رویکرد مذکور برای تعریف ماجرای‌شان کمک بگیرند. کوهلر رایسمن (1987) شیوه‌های خطی و مقطعی روایت زنان از تاریخ و ماجرای ازدواج‌شان را با هم مقابله نمود. رویکرد روایت یکپارچه که راوی از الگوی خطی (به ترتیب زمان وقوع)(67) برای نقل داستانش استفاده می‌کند تفاوت‌هایی با روایت مقطعی دارد. راوی در روایت مقطعی، داستانش را با جدا کردن مقاطع مشخصی از دوران زندگی خود روایت می‌کند. در این الگوی گفتاری، تجربه فرد به شکل مقطع به مقطع که از نظر ترتیب زمان وقوع پشت سر هم نیستند ولی مضمون‌محورند، تعریف می‌شود.


راویان در حین نقل داستان زندگی‌شان شاید از هر سه فن برای داستان‌گویی کمک بگیرند. جایی که چارچوب روایت تغییر می‌کند باید بفهمید که راوی دچار احساس خاصی شده یا قصد تأکید بر چیزی دارد. حرکت در راستای فهم معنا از منظر معناآفرینان به نیت استاد شدن در حرفة تاریخ شفاهی از یک سو مستلزم شناخت چارچوب‌هایی است که مردم در قالب آنها اندیشه‌های‌شان را به هم منتقل می‌سازند، و از سوی دیگر مستلزم توجه به ظرایفی مانند تغییر فرم روایت است. مورخ شفاهی حاذق به کمک این زیرکی‌ها چیزی فراتر از کلمات بی‌روح روی متن پیاده‌شدة نوار مصاحبه را به دست می‌آورد؛ وی پیچیدگی‌ها و بواطن داستان راوی را می‌فهمد.


48. Williams
49. performative
50. field notes
51. memo notes
52. performer
53. narratology
54. Etter-Lewis
55. male-dominated world
56. androcentric world
57. standpoint epistemology
58. narrative structures
59. unified
60. segmented
61. Kohler-Reissman
62. episodic
63. self-discovery
64. Armitage
65. Eve Ensler's The Vagina Monologues
66. self-protection
67. linear (temporally ordered) model of storytelling

 

منبع:
فصل پنجم با عنوان «تاریخ شفاهی: مصاحبة (خود)زیست‌نگاری به شیوة مشارکتی» از بخش دوم با عنوان «شیوه‌های گردآوری اطلاعات» از کتاب تمرین پژوهش کیفی به قلم شارلین ج. نگی هسه-بایبر و پاتریشیا ل. (لینا) لیوی، انتشارات سیج، 2005


The Practice of Qualitative Research by Sharlene J. Nagy Hesse-Biber and Patricia L. (Lina) Leavy (Aug 9, 2005), Part II: Methods of Data Collection, Chapter 5: ORAL HISTORY: A Collaborative Method of (Auto)Biography Interview


مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

ادامه دارد...



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.