آقای حسین مشکینیان(1) از فعالان کارگری و اعضای اصلی حزب توده در مشهد در مصاحبهای با بخش تاریخ شفاهی مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی، وضعیت کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان و فعالیتهای کارگری در دهه بیست را چنین تشریح میکند.(2)
«اوایل که تشکیلات کارگری در مشهد توسط حزب توده و اتحادیه کارگرها به وجود آمد، آن موقع من جزو تشکیلات نبودم، نه در حزب و نه در اتحادیه کارگری عضویتی نداشتم، در داخل کارخانه هم یک نفر به نام آقای میران، که در قسمت نساجی کار میکرد، با حزب توده در داخل کارخانه ارتباط پیدا کرده بود. ایشان به شکایت کارگرها پنهانی رسیدگی میکرد. چون هنوز تشکیلات منسجم نشده بود، فعالیت کارگران قابل توجه نبود. و کارفرما بر کارگرها تسلط کامل داشت. یکی از کارگرهای کارخانه به نام قنبر همیشه همراه میران بود. وی فردی هوشیار بود. هر دستوری که میران میداد، اجرا میکرد.
▼نفر سمت چپ حسین مشکینیان، عکس مربوط به دهه بیست
آقای میران خیلی سعی میکرد که بتواند کاری کند که من را عضو اتحادیه تشکیلات کارگران کند، چون میدید من در کارخانه در قسمتهای اداری، فنی، و داخلی دخالت دارم. برادرم هم در کارگزینی رئیس بود و اکثر کارهای کارگری از نظر استخدام و پرداخت حقوق و حضور و غیاب کارگران در آنجا انجام میشد.
من هم چون میدیدم سعی آقای میران در این است که پنهانی از کارگران حمایت و دفاع کند و حزب توده تلاش میکرد در کارخانه نفوذ کامل داشته باشد، جواب رد به صحبتهای وی نمیدادم. غیرمستقیم کمک میکردم تا به شکایت کارگران رسیدگی کند. ولی کارخانه در حالتی بود که سیاستهای خارجی در آن کارشکنی میکردند تا کارخانه به تولید نرسد و ضرر کند و این کارخانه نتواند با ظرفیت کامل به تولید برسد. از طرفی قدرت در دست سرمایه داران بود و آنها با این تشکیلات کارگران مخالف بودند.»
از دیدگاه رئیس شاخه کارگری حزب توده در مشهد مبارزات تودهایها در سه محور خلاصه میشود:
«حزب توده و اتحادیه کارگری باید در سه جبهه مبارزه میکرد. یکی در مقابل دخالتهای کشورهای خارجی که مانع پیشرفت کار بودند و نمیخواستند این جور کارخانهای وجود داشته باشد؛ یکی در مقابل توطئههای کارفرما و یکی در مقابل شکایت کارگران. این سه مشکل برای آنها وجود داشت. من جریانات را به آقای میران گفتم تا در روزنامه راستی منعکس کنند و با این سه جریان مبارزه کنند. کم کم طوری شد که پای من به تشکیلات کارگری که توسط حزب توده اداره میشد باز شد. چون ابتدای کارم این طور بود، منافع من در ایجاد تشکیلات کارگری بود.»
مرحوم مشکینی دلایل ورودش به حزب توده و نحوه عضویت در آن را این گونه بیان کرده است:
«از طرفی وضعم طوری بود که میخواستم به ضعفا و کسانی که به آنها ظلم شده کمک بشود، طبیعتاً حالتم این جوری بود، با هر قدرتی که روی سر مردم مسلط بود یا میخواستند کاری علیه مردم انجام دهند مخالف بودم. و این مبارزات کارگری موجب شد کمکی شود به نظریات من، زیرا به تدریج از من تقاضا شد در روزنامه راستی که ارگان حزب توده و شورای کارگری بود مقالاتی بنویسم. چون تنها کارگری بودم که سوادم از بقیه مقداری زیادتر بود و به جریانات مبارزه کارگری وارد بودم، بنابراین در چند شماره روزنامه راستی علیه صاحبکار، به خصوص علیه کفایی، مقالاتی بنویسم. اطلاعاتی که من در روزنامه میدادم و حزب توده به آنها متکی بود، باعث شد کارفرما با من مستقیماً وارد مبارزه شود و تعجب کارفرما در این بود که چطور در روزی که در اتاق ایشان جلسهای از چند نفر کارگر مزدور که طرفدار کارفرما بودند و دو سه تا کارمندی که برای مبارزه با من آماده بودند تشکیل میشود، من مطالب آنها را در روزنامه منعکس میکردم. رئیس تعجب میکرد این اطلاعات را من از کجا میآورم و چه کسی این اطلاعات به من میرساند. من بعد از این که جلسات آنها برای مبارزه با کارگران تشکیل میشد، طرز رفتار آنها را با کارگران میدیدم و حدس میزدم که در این جریانات و کارهایی که انجام میشود، در آن جلسات تصمیم گیری میشود. بنابراین آنها را به روزنامه منعکس میکردم. این مبارزه به جایی رسید که در یکی از روزنامهها در سرمقالهاش با خط درشت نوشتند «سید ضیاء فاشیست، کفایی مرتجع». وقتی این مباحث در روزنامه راستی منتشر شد، دیگر به کارفرما ثابت شد هر مقالهای که در روزنامه نوشته میشود، به قلم من است. زیر مقالهها هم امضای «ح م» بود.
بعد مبارزات کارگران در خراسان وارد مرحلهای شد که کشورهای خارجی هم دخالت داشتند. در ابتدا تشکیلات حزب توده از طرف روسها پشتیبانی میشد. انگلیسیها نگران این موضوع بودند. زیرا ترس از گسترش فعالیت کشوری خارجی در ایران آنها را نگران میکرد که مبادا به هند هم نفوذ پیدا کنند. بنابراین انگلیسیها به صورت پنهان به دنبال منافع خود بودند. و از حمایت روسیه از تشکیلات کارگری ایران خشنود نبودند.
مبارزات کارگری در مشهد به جایی رسید که وقتی یکی از رهبران تشکیلات کارگری از فرانسه به ایران آمد، از طرف رهبران توده به من پیشنهاد شد برای کنفرانس به تهران بروم. من نمیخواستم در این جریان دخالت کنم و پیشنهاد دادم حسن جامعی رئیس اتحادیه کارگران خراسان برای این کار انتخاب شود ولی نظر رهبران توده به سمت من بود. طی حضور «لوئی ویب سایان» در تهران گفتگوهای قابل توجهای انجام شد. در روزهای حضور وی راهپیماییهای کارگری نشان داد که انسجام تشکیلات کارگری در ایران از انسجام برخوردار است. بنابراین نیازی به حمایت روسها نیست....»
از دیگر شاخههای فعال حزب توده در مشهد، شاخه نظامی است که فعالیت آنها موجب میشود تعدادی از افسران خراسان دست به قیام و خروج علیه حکومت زنند.
با گسترش فعالیتهای حزب توده هر روز شاهد به وجود آمدن احزاب وانجمن و هیئتها در مخالفت با این تشکیلات هستیم. مبارزات علیه حزب توده در مشهد را میتوان در سه قسمت کلی بررسی کرد.
1- ایجاد هیئتها و انجمنهای مذهبی:
فعالیت «کانون نشر حقایق اسلامی» با تفسیرهای استاد محمدتقی شریعتی و رشد و گسترش هیئتهای مذهبی و جلسات قرآن، تأسیس انجمن پیروان قرآن توسط مرحوم عابدزاده و...
2- دستگیری، زندانی و اخراج تودهایها:
در سال 1325 بخشی از طرفداران حزب توده بنابر فشارهای تحمیلی و یا بنابرتصمیمی که خودشان میگیرند از حزب توده انصراف داده و به صورت علنی این موضوع در مطبوعات اعلام میکنند. در واقع مبارزات حکومت با این گروه با تعقیب و دستگیری آنها جدیتر میشود...