شیخ مصطفی رهنما مبارز قدیمی دهه بیست و مدافع سرسخت فلسطین روز 8 مهر 1392 در سن 88 سالگی درگذشت. نگارنده این توفیق را داشت که به منظور تدوین خاطرات آن مرحوم که طی 14 جلسه مصاحبه در سالهای 1387-1386 با مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرده بود، با ایشان ارتباط پیدا کرده و برای ایضاح برخی نکات مربوط به خاطراتش، چندین جلسه دیدار در کتابخانه شخصیاش دیدار داشته باشد. آن مرحوم یک واحد آپارتمان در ساختمان محل سکونتش در محله بازار قوامالسلطنه را به کتابخانه شخصی اختصاص داده بود و معمولاً مراجعان را در آنجا به حضور میپذیرفت. کتابهای کتابخانه که در این اواخر تا آشپزخانه آن واحدهم راه یافته بودند، غالباً مربوط به مساله فلسطین و جنبشهای اسلامی منطقه بود. بسیاری از آنها به زبان عربی و از طرف مراکز و موسسات مذهبی-سیاسی جهان اسلام و حتی برخی شخصیتهای مسلمان اهدا شده بود. علاوه بر آن یک اتاق از آن آپارتمان مخصوص مجله بود. نشریات و مجلاتی که در صندوقهای بزرگ فلزی و چوبی نگهداری میشد، به گفته خود ایشان، طی سالهای متمادی از سوی دستاندرکاران آن نشریات برای ایشان ارسال شده بود. از آن جمله نشریات معتبر مصر، عراق و برخی کشورهای مسلمان قابل ذکرند. شاید همین جا تذکر این نکته خالی از لطف نباشد که اینک با رحلت آن مرحوم، جا دارد، آن دسته از موسسات و مراکز پژوهشی و اسنادی که درباره فلسطین فعالیت میکنند، دست به کار شده و تا این نشریات تاریخی به دور ریخته نشدند، اقدام به خرید و سازماندهی آنها برای پژوهشگران نمایند. ناگفته نماند که در همان سالها برخی مراکز از جمله مسئولین مرکز اسناد مجلس- در دوره ریاست حجتالاسلام جعفریان- تلاشهایی برای خرید آن نشریات به عمل آوردند، ولی ظاهراً به تحقق نپیوست.
این نکته هم ناگفته نماند، مرحوم رهنما در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی یک مجله به نام «حیات مسلمین» منتشرمی کرد، که 25 شماره از آن به زیور طبع آراسته شد، از آنجا که این نشریه بارها توقیف شد، انتشار آن شمارهها دو سه سالی به طول کشید، یکی از ابتکارات مهم آن مرحوم ارسال نشریه برای مراکز تبلیغی، شخصیتها و نشریات کشورهای اسلامی بود، متقابلاً صاحبان آن مراکز و نشریان نیز، نشریه خود را برای ایشان به صورت پستی ارسال میکردند. یک بار در خلال همان دیدارها، ایشان دفترچهای چهل برگ به نگارنده داد که حاوی سه بخش آدرسهای مشترکین نشریه حیات مسلمین بود. یک دسته آدرسهای مشترکین داخلی تهران اعم از شخصیتها و نشریات پایتخت بود، دسته دوم رجال غالباً روحانی برجسته و نشریات شهرستانها و بالاخره دسته سوم آدرس مشترکین شخصیتها و نشریات غالب کشورهای اسلامی را شامل میشد. آن مرحوم ابراز تمایل کرد که این دفترچه به اضافه نسخ کامل 25 شماره نشریه معرفی و یا بازنشر یابد. نگارنده نیز مجموعه آدرسهای دفترچه را طبق دستهبندی سه گانه مذکور به سه مقاله تبدیل کرده و دو قسمت آن با عناوین: مشترکین خارجی و همچنین مشترکین داخلی(تهران) مجله حیات مسلمین، به نشریه وزین اسناد بهارستان تحویل دادم که به اهتمام دست اندرکاران وقت مجله چاپ گردید، اما مقاله سوم که مشترکین شهرستانی مجله را شامل میشد، با تغییر و تحولات مدیریتی، در انتظار نشر به سر میبرد. همچنین متن مجله را در اختیار آقای جعفریان قرار دادم که بلافاصله اسکن و نشر دیجیتالی آن را در دستور کار خود قرار داد، که گویا اخیراً در مجموعه لوحها فشرده نشریات مذهبی مرکز اسناد مجلس تکثیر و منتشر شده است.
اما ماجرای چاپ خاطرات آن مرحوم هم داستانی طولانی دارد. ایشان یک بار خاطرات خود را در طی پنجاه ساعت مصاحبه با حوزه هنری بیان کرده بود که آن خاطرات توسط آقای مسعود کرمیان در سال 1382 و توسط حوزه هنری چاپ و نشر یافت. اما از آنجا که خاطرات مذکور تا سال 1346 را در بر میگرفت، مرحوم رهنما چند سال بعد خاطرات کاملش را برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرد، که خوشبختانه این خاطرات به اضافه بسیاری از اسناد مبارزاتی ایشان در قالب یک کتاب 500 صفحهای با تدوین نگارنده و در سال 1390 منتشر گردید. آن مرحوم بیصبرانه به منظور تسریع در چاپ خاطرات جدیدیش پیگریهای مجدانهای به عمل میآورد و در تماسهای تلفنی و حضوری میگفت میخواهم قبل از فوتم خاطراتم را ببینم، که خوشبختانه چنین شد.
اما در پایان یک نکته که بیان آن خالی از لطف نیست، این که، نگارنده چندی پیش برای فیشبرداری از چند مصاحبه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران-متعلق به حجتالاسلام معادیخواه-، در این بنیاد حضور یافت، آنجا با کمال تعجب در فهرست اسامی مصاحبهشوندگان نام مرحوم رهنما هم به چشم میخورد، که گویا اولین بار خاطراتش را در دهه شصت در آن بنیاد بیان کرده بود. در همین راستا این نکته هم ناگفته نماند که یک بار نیز در دیدارهایی که حقیر به اتفاق یکی از کارشناسان مرکز اسناد مجلس با ایشان به عمل آوردیم، مرحوم رهنما، خطاب به آن کارشناس، نسبت به بیان خاطراتش برای آن مرکز ابراز تمایل کرد، که البته تحقق نیافت. منظور از بیان این نکات، هشدار به مراکز اسنادی تهران است که چه بسا بدون اطلاع و هماهنگی با هم، هر کدام با هزینههای فراوان اقدام به دریافت خاطرات رجال سیاسی و انقلابی میکنند، غافل از اینکه آن شخص ممکن است خاطرات خود را در مراکز دیگر هم گفته باشد. ناگفته پیداست که میتوان با کمی تدبیر و هماهنگی میان این مراکز، از حیف و میل این گونه هزینهها جلوگیری کرد، و به جای آن، برنامه دریافت خاطرات برخی نیروها و عناصر چپ و حتی ملیگرا را که به هر حال در مبارزات سالهای قبل از انقلاب نقش داشتند، در دستور کار قرار داد.
در پایان برای آشنایی با نقش و اهتمام شیخ مصطفی رهنما در خصوص مساله فلسطین، شاید ذکر بخشی از خاطرات ایشان بیمورد نباشد. گفتنی است که یکی از مهمترین جنبشهای رهاییبخش مورد توجه نیروهای مذهبی و ملی در دوران پهلوی دوم، مساله فلسطین بود. البته مبارزات مردم فلسطین برای استرداد سرزمین خود در چند دههی اخیر موضوع روز بسیاری از رجال آزاده و اندیشمندان کشورهای اسلامی به خصوص عربی قرار داشت. در ایران هم غالباً نیروهای مذهبی به این جنبش توجه کرده و حتی اقداماتی برای عزیمت افراد به فلسطین در سالهای نخست اشغال آن کشور به عمل آوردند. در این خصوص آیتالله طالقانی و شهید نواب صفوی و شیخ مصطفی رهنما را میتوان پیشگامان این عرصه معرفی کرد. در این میان شیخ مصطفی رهنما اهتمام بیشتر و طولانی مدتی-قریب 6 دهه- در این خصوص به عمل آورد که بخشی از این فعالیتها به استناد خاطرات و اسناد ایشان و به مناسبت بزرگداشت یاد و نام آن مرحوم نقل میشود.
-گامهای نخست:
شیخ مصطفی رهنما از خاندانی روحانی و مبارز از کرمانشاه برخاسته و برادران واحدی در فدائیان اسلام داییهای او محسوب میشدند. خاندان او در دوره رضا شاه معروف به مبارزه و مقاومت بودند. فضای باز سیاسی دهه بیست زمینه این فعالیتها را تشدید کرد. اما دیگر کرمانشاه برای این امر کافی نبود. رهنما در خاطراتش نقل میکند: «من بعد از طی دورهی سربازی در کرمانشاه در سال 1329 در 25 سالگی، تصمیم گرفتم به تهران مهاجرت کنم و در آنجا به فعالیتهای دلخواهم بپردازم. مهمترین دغدغهی خاطرم در آن سالها مسئلهی فلسطین بود که نجات آن را منوط به اتحاد مسلمین میدانستم و توجه من به این مسئله در آغاز از طریق کتابهایی که در این خصوص خواندم بود. به خصوص تلاشهای دشمن برای ایجاد تفرقه بین مسلمین بیشتر مورد توجه ام قرار گرفت... در تمام دوران مبارزاتم سعی کردم به انحای مختلف مسئلهی فلسطین را طرح و افکار عمومی را به سوی آن جلب کنم.» ایشان در ادامه خاطراتش مهمترین اقداماتش را در این خصوص به این شرح بیان کرده است: صدور اعلامیهای با عنوان «هیئت علمیه بیت المقدس» به همراه آیتالله طالقانی و آیتالله میرزا خلیل کمرهای در اعتراض به رسمیت شناختن اسرائیل توسط حکومت پهلوی، پس گرفتن رسمیت «دفاکتو» اسراییل از سوی دولت مصدق در پی درخواست جمعی وی و همفکرانش از وزارت خارجه وقت، برقراری مجدد رسمیت اسرائیل توسط دولت کودتا و تلاش مجدد آنان برای پس گرفتن آن، انصراف عبدالرحمن عارف رئیس جمهور وقت عراق برای سفر به ایران در پی افشاگری وی و همفکرانش در خصوص ارتباط ایران با اسرائیل بعد از کودتا، عدم اعطای گذرنامه توسط دولت برای شرکت وی در اجلاس موتمر اسلامی در اردن، علی رغم حضور برخی همفکرانش نظیر: آیتالله طالقانی، آیتالله میرزا خلیل کمره ای، صدرالاشراف و ... در این اجلاسیه، صدور اعلامیهای مستدل با همکاری میرزا خلیل کمرهای در اعتراض به شناسایی اسرائیل توسط دولت ایران و ارسال آن به اجلاسیه مذکور و همچنین نشر آن در نشریه مهرگان و مواردی از این قبیل که تا سالهای اخیر این فعالیتها ادامه یافته است.
-به سوی سازماندهی و پیام رسانی:
گفتنی است که شیخ مصطفی رهنما برای اطلاع رسانی بیشتر مساله فلسطین و تهییج افکار عمومی در این خصوص، دو اقدام اساسی دیگر نیز در کارنامه خود به ثبت رسانده است که هریک از آن دو در آن سالهای اواخر دهه بیست از اهمیت به سزایی برخوردارند: نخست انتشار مجلهای به نام «حیات مسلمین» بود، که به علت صغر سن در سال 1329 امتیاز مجله را ناچار به نام یکی از علما به نام سید ابوالفضل برقعی اخذ کرد. ایشان در این مجله از همان شماره نخست مقالات و مطالب متعددی در خصوص مساله فلسطین به چاپ رساند. این نشریه علی رغم چندین بار توقیف، تا شمار 25 منتشر گردید. دفتر مجله منزل شیخ علی اکبر برهانی امام جماعت مسجد لرزاده بود. شیخ ابوالفضل خراسانی وی را در اداره و نگارش مطالب در این نشریه کمک میکرد.
اقدام دوم وی در این راستا تشکیل «جمعیت مسلم آزاد» بود. وی طی سالهای دهه بیست نسبت به تشکلها و رجالی چون جمعیت فدائیان اسلام، دکتر مصدق، حزب توده، آیتالله کاشانی، نواب صفوی، واحدیها و بسیاری از رجال ملی و مذهبی و حتی حزب توده سمپاتی داشت. رهنما در خاطراتش درباره جرقه اولیه تاسیس تشکل مذکور نقل میکند: «در سال 1330 طی یک سفر قاچاقی به عراق، در کتابخانهای یک شماره مجله الهلال چاپ مصر را مشاهده کردم. در آن مجله مقالهای راجع به دو بلوک شرق و غرب به رهبری آمریکا و شوروی به عنوان قطبهای اصلی جهان خواندم و متوجه شدم این دو قدرت بر جهان مسلط هستند. این مقاله را که خواندم بیاختیار گریه کردم. گفتم ما مسلمانان چه جایگاهی داریم. همین دغدغه مرا به تشکیل «جمعیت مسلم آزاد» سوق داد. هدفم این بود که با تشکیل این جمعیت در میان کشورهای اسلامی تحرکی ایجاد کنم و شیعه و سنی متحد شوند. لذا مرامنامه آن را به زبانهای فارسی و عربی در هشت اصل با چندین تبصره نوشتم. خودم هم به عنوان بانی جمعیت تمام امور آن را به عهده گرفتم. نکته حائز اهمیت این که تشکل سیاسی رهنما نیز همچون سایر تشکلهای دوران پهلوی، با عنایت به فضای بسته یکی دو دهه آخر به محاق رفت و خبری از فعالیت و مبارزات آن ثبت نشده تا این که در آستانه انقلاب اسلامی نظیر همه تشکلهای سیاسی، پا در عرصه اجتماع نهاد. اما این بار با عنایت به جو و اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه و به خصوص گرایشات خود وی از آن جمله عضویت 12 ساله در انجمن فرهنگی ایران و شوروی و آشنایی با اندیشه و رویکردهای سوسیالیستی، کلمه سوسیالیسم را به عنوان تشکل خود افزود و نام آن را به «جمعیت سوسیالیست مسلم آزاد» تغییر داد. کما اینکه در برخی تشکلهای مطبوعاتی و نویسندگی چپ نظیر: «سندیکای نویسندگان و مترجمین مطبوعات» و «کانون نویسندگان ایران» نیز عضویت داشت و لذا بعد از انقلاب اعضای کانون مذکور را به دیدار امام(ره) برد. امام(ره) در جمع مذکور سخنرانی کرد که در صحیفه ایشان آمده است.
-در همکاری با آیتالله طالقانی:
یکی از رجال برجسته که مبارزات رهنما با او پیوند یافته، آیتالله طالقانی بود. به طوریکه برخی اقدامات رهنما در ارتباط با مبارزات جنبشهای فلسطینی در همکاری با طالقانی به سامان رسید. از آن جمله وقتی که به تدبیر آیتالله در مراسم نماز عید فطر مسجد هدایت در سال 1349 مبلغ :«هفده هزار تومان وجه کمک به چریکهای فلسطینی» فطریه جمعآوری شد، این شیخ مصطفی رهنما بود که از سوی آیتالله طالقانی ماموریت یافت تا فوراً بدون فوت وقت از کارشکنی احتمالی ساواک، این وجه را در اختیار سفیر مصر در تهران قرار دهد. رهنما که طی سالها فعالیت در ارتباط با جنبش فلسطین با سفرای برخی کشورهای عربی حشر و نشر داشت، وقتی با تعطیلی سفارت به مناسبت عید فطر مواجه شد، بلافاصله راهی منزل سفیر شده و امانت را به او رساند تا به دست مبارزان فلسطینی برسد. این واقعه ساواک را به تکاپو انداخت، به طوری که هم از رهنما بازجویی به عمل آورد و هم از طریق وزارت خارجه از سفارت مصر توضیح خواست. آنها دریافت مبلغ وجه مذکور را تایید کردند. ساواک این مسئله را به استحضار شاه رساند.(1) در همین راستا، خود رهنما نیز یک بار در روستای واریان در اطراف کرج، بعد از ایراد سخنرانیهای ایام ماه رمضان، در آستانه عید فطر از اهالی خواست که به طور نمادین فطریه خود را برای تهیه نمک برای فلسطینان پرداخت کنند. با این درخواست مقداری پول جمعآوری گردید. وی این اقدام خود را بعداً به اطلاع نخست وزیر سوریه رساند.
به هر حال محدودیتهای ساواک، هرگز رهنما را از فعالیتهایش برای آرمان فلسطین باز نداشت. او از هر طریقی که میسر بود در صدد افشاگری علیه اسرائیل و آگاه کردن مردم از ماهیت جنبش مردم فلسطین برآمد. چند صباحی که در ارتباط با آیتالله طالقانی منبر مسجد هدایت در اختیارش قرار گرفت، طی یک سخنرانی هشدار داد: «سرزمین فلسطین متعلق به همهی مسلمانان جهان است. زیرا اماکن مقدسه در این نقطه از جهان واقع شدهاند... برای این که توجه مسلمانان به این نقطه از جهان جذب شود پیغمبر اسلام(ص) دستور داد بیت المقدس هم قبلهی مسلمانان باشد.»(2) گزارش مامور دیگری از همین سخنرانی حاکی است که رهنما ابتدا در مورد سالگرد روز آتش زدن مسجدالاقصی اظهار داشت: «در چنین روزی این اتفاق ناگوار افتاده و این مسجد جزو مساجدی است که از مساجد دیگر مقدس ترند.»(3) دو ماه بعد بار دیگر رهنما در این مسجد در مراسم غیررسمی ترحیم جمال عبدالناصر چنین سخن گفت: «یک فرد مسلمان از دنیا رفته از تمام ممالک در تشییع جنازهاش شرکت کردهاند و این شخص جمال عبدالناصر (صلوات بلند حضار) است. ناصر نه شرقی بود و نه به غرب تکیه کرده بود.» وی در این سخنرانی به طور ضمنی اعتبار و جایگاه ناصر را به علت حمایت از آرمان فلسطین اعلام کرده و اشارهای نیز به زندگی او و همسر ایرانیاش نمود.(4) بالاخره گزارش دیگر ساواک در همین ایام از اقدامات رهنما در حمایت از فلسطین حاکی است که وی به سفارت سوریه مراجعه و مبلغ 100 لیره سوری به عنوان کمک به اطفال پناهندگان فلسطینی تقدیم نمود.(5)
-گامهایی در عرصه بین المللی
در این راستا برخی اقدامات رهنما در سالهای مذکور، فعالیتهای بین المللی در حمایت از فلسطین بود. در مهر ماه سال 1341 در جریان سفر اوتانت دبیر کل سازمان ملل به ایران، در نامهای خطاب به او خواستار اجرای قطع نامهی مورخ 8 آذر 1326 مجمع عمومی سازمان مذکور راجع به تقسیم فلسطین گردید و درخواست نمود صهیونیستها از بخش متعلق به فلسطینیان اخراج گردند. البته خاطرنشان نمود: «نباید فراموش کرد که تقسیم فلسطین بر خلاف اصل تعیین سرنوشت هر ملتی به وسیلهی خود آن ملت (از اصول منشور آن سازمان) است و در این خصوص به آرای فلسطینیان مراجعه نگردیده.» گفتنی است که ساواک تهران از چاپ این اعلامیه جلوگیری به عمل آورد.(6) اما او قریب به ده سال بعد در نامهای مشابه به اوتانت خواستار لغو عضویت اسرائیل در سازمان ملل شد.(7) در راستای همین فعالیتها، رهنما به علت تسلط به زبان عربی، اقدام به ترجمهی متن قطعنامهی کنفرانس جهان اسلام، منعقده در سومالی به تاریخ دی 1343 نمود. مفاد عمدهی این قطعنامه عبارت بودند از: طرح جدید برای حل مشکل قبرس، راه حل مسئلهی فلسطین، تاسیس یک خبرگزاری جهانی اسلامی.(8)
همچنین به دنبال تشدید روابط ایران و اسرائیل و به خصوص قرار فروش نفت به آن کشور، رهنما ضمن چاپ و توزیع اعلامیهای، به این اقدام دولت ایران اعتراض و خواستار کمک جهانی به راندهشدگان فلسطینی شد. در اعلامیهای همچنین از سیاستهای اسرائیل علیه اهالی فلسطین با حمایت برخی کشورها پرده برداشته و حتی روشهای برخورد متناقض ایران را به چالش کشید.(9)
یکی از اقدامات جالب توجه رهنما در این راستا ترجمه و توزیع اعلامیهای به نام «ناپالم هولناک» بود. این نشریه که از سوی انتشارات وزارت فرهنگ عراق منتشر شده بود توسط وی ترجمه و در میان نمازگزاران مسجد هدایت و همچنین محل کارش یعنی روزنامهی کیهان پخش شد. در جزوهی مزبور ضمن اشاره به این که اسرائیل در جنگ ژوئن 67 از بمبهای ناپالم استفاده کرده تصاویری نیز از افراد زخمی و ناقصالعضو چاپ و عمل اسرائیلیها شدیداً محکوم شده بود. به دنبال این اقدام، ساواک در صدد پیگیری مسئله بر آمد و کمیسیون مطبوعات – با عنایت به همکاری رهنما با روزنامهی کیهان- برای بررسی آن تشکیل جلسه داد. در این جلسه نمایندهی وزارت خارجه «پخش این گونه نشریات را مغایر بر مصالح کشور تشخیص داد و جلوگیری از پخش آن و تحت تعقیب قرار گرفتن مباشرین آن را خواستار گردید». در پی این تصمیم، جمعآوری نشریهی «ناپالم هولناک» و همچنین احضار و بازجویی رهنما در دستور کار دستگاه امنیتی قرار گرفت. رهنما در بازجویی خود اعتراف نمود به سفارت عراق در تهران مراجعه و بیست نسخه از نشریه را دریافت کرده و اقدام به توزیع آن نموده است. او اضافه کرد: «بر اساس شوق و التهاب و علاقه به مسلمانان پس از جنگ 5 ژوئن بین اعراب و اسرائیل و مراجعه به سفارت عراق و رؤیت نشریهی فوق وعکسهای آن، که حاکی از صدمات وارده بر مسلمانان است، تحت تاثیر قرار گرفته و بیست نسخه از این نشریه را دریافت و برای تحریک افکار عمومی علیه اسرائیل هشت نسخهی آن را بین کارمندان روزنامهی کیهان و مردم عادی توزیع و بقیهی نسخ را در منزل نگهداری کرده. مشارالیه همچنین اظهار نمود در این مدت به سفارت خانههای اردن و مراکش مراجعه و نشریاتی از آن سفارت خانهها دریافت نموده است.»(10)
اما اقدامات و فعالیتهای رهنما در حمایت از جنبش فلسطین به این جا ختم نیافت. او به هر بهانهای به خصوص وقوع رویدادی در عرصهی بین المللی مرتبط با فلسطین اقدام به صدور اعلامیهای میکرد. چنان که به محض اطلاع از آتش سوزی در مسجد الاقصی توسط اسرائیل، نامهای خطاب به اوتانت دبیرکل سازمان ملل نوشته و ارسال نمود. در این نامه خواستار تحقیق بیطرفانه در علل حریق، جلوگیری از تخریب و توهین به مقدسات اسلامی، فراهم آوردن مقدمات ارزیابی خساراتی که به مسجدالاقصی وارد شده» گردید. در پایان نیز خواستار اجرای دو مصوبهی آن سازمان راجع به فلسطین یعنی مصوبهی 29 / 11 / 1947 مبنی بر تقسیم فلسطین و مصوبهی 11 / 12 / 1947 مبنی بر اجازهی مراجعت آوارگان فلسطینی به وطنشان گردید.(11)
نکتهی قابل تامل این که ساواک نمیخواست به طور مستقیم رهنما را به علت حمایت از مردم فلسطین بازخواست کند. لذا ادارهی کل سوم ساواک (امنیت داخلی) دستور داد: «برای شیخ مصطفی رهنما که شخص ناراحتی است نه به علت کمک به جبههی آزادی بخش فلسطین، بلکه به علل دیگر ناراحتی فراهم نمایند.» در ادامه همچنین تاکید گردید: «با استفاده از کلیهی امکانات موجود نسبت به کنترل اعمال و رفتار و تماسهای مشارالیه اقدام و نتایج حاصله را مستمراً به این ادارهی کل اعلام دارند.»(12)
به این ترتیب رهنما به علت مبارزات و فعالیتهایش در حمایت با آرمان فلسطین و حتی سایر جنبشهای رهاییبخش، با برخی از سفارت خانههای کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی در ایران ارتباط یافت. از آن جمله با سفرای کشورهای اسلامی نظیر: اندونزی، یوگسلاوی، مصر، عراق، اسپانیا، سوریه، مراکش و ... رفت و آمد پیدا کرد. این تماسها ساواک را به تکاپو انداخت و از او خواست که ارتباطات خود را با سفارتخانههای خارجی حفظ کند اما گزارش آن را به ساواک ارائه دهد، و برای اتخاذ تصمیم در این خصوص به او سه روز مهلت دادند که ناچار برای فرار از این معضل راهی عراق شد.
رهنما در خاطراتش در خصوص بازتاب نسبی این فعالیتها نقل میکند: یک بار در سفری به سال 1344 به نجف، ضمن ورود به صحن حرم موسی بن جعفر در کاظمین، در کتابخانه آنجا کتاب کوچکی به نام «ایران فی براصون الصهیونیه» یعنی ایران در چنگالهای صهونیست دیدم، که در این کتاب از من (رهنما) و نواب صفوی و آیتالله اباذری به عنوان پیشگامان مبارزه برای نجات فلسطین در ایران نام برده شده بود. وی اضافه میکند همانجا خلاصهای از کتاب را ترجمه و بعدها در ایران در مسجد آیتالله سیدنورالدین علایی طالقانی چاپ و منتشر نمودم. همچنین در همین راستا یک بار دیگر نیز، وقتی در پی تشکیل کنفرانس سران کشورهای آسیایی و آفریقایی –که مقدمه تشکیل کشورهای غیرمتعهدها گردید- رهنما از طرف جمعیت مسلم آزاد برای آنها پیامی ارسال نمود، در قطعنامه پایانی کنفرانس که به زبانهای انگلیسی و فرانسه منتشر شد، خاطر نشان گردیده بود که از طرف جمعیت مذکور از ایران نیز برای آنها پیام تبریکی فرستاده شده است و از آن تشکل و شخص رهنما تقدیر به عمل آمده بود.(13)
-همگام با نهضت امام خمینی(ره) برای آرمان فلسطین
در سال 1343 نیز در خلال نهضت امام خمینی(ره) و سخنرانی شدیداللحن ایشان علیه تصویب کاپیتولاسیون، رهنما اعلامیهای علیه مصونیت مستشاران آمریکایی به بهانهی دریافت وام 200 میلیون دلاری از آمریکا به نام «جمعیت مسلم آزاد» چاپ و منتشر نمود و ضمن حمایت از مبارزات امام، تبعید او و حصر دکتر مصدق را محکوم کرد. کما این که در اعلامیهی بعدی با عنوان «قضیهی فلسطین و جنایات صهیونیستی اسرائیل»، حمایت آمریکا و انگلستان در تاسیس اسرائیل را به عنوان «پایگاه مطمئن استعماری در قلب کشورهای اسلامی» محکوم و خواستار حمایت زمامداران ایران از موضع رهبران فلسطین شد. بالاخره این که در اعلامیهی مجدد در همین ایام با اشاره به «سه حادثهی تاسفآور»: کاپیتولاسیون، اخذ وام از آمریکا و تبعید امام از هیئت حاکمهی ایران خواستار همکاری با کشورهای اسلامی شد. این اعلامیه به امضای هم فکرانش: سیدنورالدین علایی طالقانی، خلیلالله علوی فقیه، ابوالفضل خراسانی، سیدحسین کمالی، حسین وفایی و محمدعلی سالاری رسید.(14)
همچنین یک هفته بعد از پیروزی انقلاب، وقتی عرفات به ایران آمد، رهنما به علت همین سابقه مبارزاتی در حمایت از فلسطین، در کنار عرفات در دیدار با امام حضور یافت و حتی شعری در آرمان فلسطین برای امام قرائت کرد که مورد توجه امام قرار گرفت. وی سال بعد نیز مجددا به اتفاق دخترش لیلا خالد –که اسم دخترش را به نام یکی از زنان مبارز فلسطینی گذاشته بود(15) - به دیدار امام رفت که مورد استقبال ایشان قرار گرفت. بالاخره سومین دیدار برای ارائه گزارشی از ماموریت به لبنان و فلسطین حاصل شد. متن این گزارش بعدها با عنوان کتابی به نام «شعلهای از انقلاب فلسطین و لبنان» به چاپ رسید. وی در این دیدار کتابی با نام «اسرائیل شیطان» هدیه یک کشیش لبنانی که خود مولف آن بوده را نیز به امام اهدا کرد.
-رهنما در کسوت شاعر متعهد آرمان فلسطین:
یکی از علایق رهنما سرودن شعرهای سیاسی و مذهبی بود. اشعار سیاسی او غالباً مضمون حمایت
از فلسطین را دارد. برخی از ابیات ماندگار وی از این قرارند:
فلسطین قبلهی اولای اسلام که حفظ آن بود ابقای اسلام
در جهادی غیرتی احیای حقی که قصد دشمن است امحای اسلام
یک بار نیز در جریان دیدار عرفات با امام که رهنما نیز حضور داشت، اشعاری در حمایت از فلسطین با این مطلع قرائت کرد، که مورد توجه امام قرار گرفت:
برای یاری بیتالمقدس به کف داریم رشاش و مسدس
رشاش به معنی مسلسل است و مسدس نیز به معنی هفت تیر است.
بالاخره شعری دیگر در لزوم اتحاد مبارزان سروده که دو بیت آن از این قرارند:
ادغام مینمایم قدس و قم و نجف را درغلتان و زین ظرف و وین صدف را
جمهوری عراق و لبنان و هم فلسطین ایران و الجزایر و سوریه و فیلیپین
-نتیجه گیری:
شیخ مصطفی رهنما از جمله فعالان عرصههای سیاسی و فرهنگی است که با گروهها و احزاب سیاسی مراودات مختلفی داشته و فعالیتهای خود را در قالب تشکل «جمعیت مسلم آزاد» و نشریه «حیات مسلمین» با محوریت آرمان فلسطین متمرکز کرد. آنچه مبارزات او را از سایر نیروهای مذهبی دو سه دهه قبل از انقلاب متمایز میکند، توجه ویژه وی به مساله فلسطین و رویکرد سوسیالیستی فرهنگی-نه سیاسی- به مبارزه بود. این اهتمام به فلسطین به حدی شدت داشت که حتی مبارزات او با رژیم شاه را نیز بر اساس اعلامیهها و اسناد ساواک او میتوان به دلیل همکاری و روابط رسمی آن رژیم با اسرائیل قلمداد کرد. برای این منظور رهنما با رجال و شخصیتهای ملی و مذهبی برجسته داخلی و خارجی-مسلمان- تعاملات گستردهای به عمل آورد و حتی با سفرای کشور اسلامی در ایران مراوده به عمل آورده که همین رویکرد را در سالهای بعد از انقلاب هم تداوم بخشید به طوری که در این دوره تشکلی ویژه در حمایت و کمک به فلسطین با عنوان «تعاون با فلسطین» تاسیس کرد و غالباً به مناسبتهای مختلف مربوط به فلسطین و در سالهای اخیر لبنان اعلامیههایی صادر کرده است. حاصل سخن اینکه کمتر همایش، کنفرانس، سمینار و... و حتی مناسبتهایی با عنوان فلسطین میتوان سراغ گرفت که نام و یادی از شیخ مصطفی رهنما به میان نیامده باشد.
رحیم روح بخش اله آباد
مسئول مرکز اسناد شورای عالی آموزش و پرورش
و تدوین گر کتاب «اسناد و خاطرات شیخ مصطفی رهنما»،
تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390