9 مرداد 1392
هنوز چند ساعتی زمان دارم. نشستهام به نوشتن «روزشمار تاریخ معاصر ایران». در حال نگارش خبرهای سیام آبان 1304 ش هستم. یکی از خبرها مربوط است به اتاشه نظامی دولت ژاپن در هندوستان؛ «ماساهارو هوما». راه افتاده به طرف ایران. ژنرال کنسول ایران در بغداد به وزارت امور خارجه خبر داده است که ماساهارو هوما با تذکره سیاسی وارد میشود، به همین جهت، بدون گرفتن وجه به او ویزا داده شده است. «چنانکه فهمیده شد، مأموریتش معاینه قشون و نظام دولت علّیه» است. وزارت امور خارجه خبر را به وزارت جنگ میرساند و رئیس ارکان حرب کل قشون متعاقباً به حسین خزاعی، امیر لشکر غرب، دستور میدهد وسایل راحتی ماساهارو هوما را برای عزیمت به تهران مهیا کند. هوما از بمبئی با کشتی به بصره رفته، از آن جا راهی بغداد شده، اینک از مرزهای غربی در حال ورود به خاک ایران است. نه، راه را به اشتباه نرفته؛ مسیر تعریف شده آن دوره برای ورود به ایران همین بود.
اکنون، نویسنده این خبر، خود عازم ژاپن است؛ باید خود را به «موزه صلح» برسانم. گروه سفر به ژاپن آنجا گرد هم میآیند.
***
پیش از آن که سفرنامه را ادامه دهم، لازم است در همین برگهای نخست شرحی کوتاه درباره این گونه سفرنامهنویسیها بدهم. برای من که سروکارم با اسناد و مدارک است و در دایره تاریخنویسی چرخ میزنم، دستآورد مکتوب از سفری کوتاه، یعنی برداشتی اولیه و ابتدایی از دیدهها و شنیدهها. این برداشت، نمایانترین لایهای است که میشود آن را بازگو کرد، بی آن که بتوان خبری از لایههای زیرین داد. برای نفوذ به عمق یک سفر، و بازنمایی دیدهها، ابزار و اسباب دیگری نیاز است که امکان فراهم کردن آن در چنین سفرهای کوتاهی ممکن نیست. برداشت اولیه چیزی است، و حقیقت امر چیز دیگر. بنابراین اگر دیدید از افعال مجهول استفاده میکنم، به آن دلایل است که نمیدانم گفته یا شنیدهای که نقل میکنم چه اندازه با حقیقت فاصله دارد.
***
میرسم. موزه صلح، ساختمان نسبتاً کوچکی در ضلع شمالی پارک شهر تهران است. این موزه، با غیرت گروهی از پزشکان و جانبازان شیمیایی و همت شهرداری تهران تأسیس شده، حدود هشت سال از عمرش میگذرد. بانیان این موزه، انجمن حمایت از قربانیان سلاحهای شیمیایی هستند.
همچنان که موزههای جنگ زیادی در ممالک جنگکرده و جنگدیده هست، موزههای صلح بسیاری نیز وجود دارد. به یاد دارم در دوره انتشار دوهفتهنامه کمان (1383-1375) یکی از موضوعات مورد علاقه ما پرداختن به ادبیات جنگ، نمادها و موزههای مرتبط با جنگ در دیگر کشورها بود. میخواستیم بدانیم و بگوییم که چه تجربههای ادبی و هنری از جنگ در جهان ما وجود دارد. این تجربه، به ما گفت نه تنها کشورهای مدافع، بلکه ممالک متجاوز نیز از نگهداشت یادهای دروه جنگ، کوتاهی نمیکنند.
اندیشه تأسیس موزه صلح تهران، پس از دیدار انجمن حمایت از قربانیان سلاحهای شیمیایی با مسئول هماهنگی شبکه جهانی موزههای صلح در 1384 پدید آمد، و پس از سفری که همان سال اعضای انجمن به هیروشیما داشتند، شکل گرفت.
همسفرها کمکم میرسند. گذرنامههایمان را که نقش ویزای ژاپن هم خورده، به دستمان میدهند. چمدانها را پشت یک وانت نیسان جا میدهند. خودمان هم داخل یک خودرو جمعی کوچک جا میگیریم. میرانند طرف فرودگاه امام خمینی.
صدای اذان که در تالار انتظار فرودگاه بلند میشود، روزهداران دست به آذوقه میشوند. لقمههایی همراه دارم. مرتضی سرهنگی هم «بلّه»هایی آورده است. به دندان میکشیم. افطار میکنیم. نماز شکسته میخوانیم. مقابل ایستگاه هواپیمایی امارات صف میکشیم. بارها را تحویل میدهیم. پرواز تأخیر دارد.
ماه رمضان 22 روز شده است.
ادامه دارد...
هدایت الله بهبودی