طرح تاریخ شفاهی نهبندان
اشاره: در پی انتشار مقاله «طرحی نو در تاریخ شفاهی: تاریخ شفاهی خانوادگی» در شماره 126 «هفتهنامه مجازی تاریخ شفاهی»، برخی از دوستان و آشنایان- غالباً شهرستانی ساکن تهران- طی تماسهایی، از ایده مذکور استقبال کرده و نقطه نظراتی ارائه دادند. در این گفتگوها کاشف به عمل آمد که برخی از این دوستان نیز خود درگیر فعالیتهایی از این نوع- البته با روشها و شیوههای متفاوت- هستند. چنانکه اظهار میداشتند، هرگاه والدین و یا اقوام کهنسالشان به تهران میآیند، آنان نیز به اتفاق اعضای خانواده و طی جلسات و شب نشینیهای جمعی خانوادگی، اقدام به ضبط و ثبت خاطرات و یادماندههای آن عزیران کرده و بعضاً حجم درخور توجهی از این خاطرات را در اختیار دارند، اما به ندرت تمایلی به انتشار آن نشان میدادند. این اظهارنظرها، نگارنده را بیش از پیش در عزم خود جزم کرد، تا با انتشار این گونه خاطرات، بتواند گامی کوچک در عرصه تاریخ شفاهی بردارد، با این امید که روزنهای برای تعمیم تاریخ شفاهی در عرصههای عمومیتر خانوادگی و زیستبوم اقوام و ساكنان شهرهاي گوناگون ایران فراهم گردد. چنان که یکی از این دوستان با تاکید بر نگاه کاربردی جستجو و بيان هویت گمشده از خلال این خاطرات، اظهار نمود: «ما اگر واقعاً بخواهیم از تحصیل در رشتههای تاریخ و علوم سیاسی و به طور عام در حوزه علوم انسانی بهرهای برده باشیم، بایسته است همین مطالعات و بررسیهای علمی و جامعه شناسی خاطرات خانوادگیمان را اعم از: رسوم، سنتها و به طور کلی مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی جامعه سنتی که اینک غبار زندگی شهری و مدرنیسم بر آن سایه افکنده، مورد توجه قرار دهیم، شاید که حرف تازهای زده و طرحی نو در افکنیم».
در این راستا، در قسمت دوم از طرح تاریخ شفاهی خانوادگی، بخشی از نوشتههای همسرم، سرکار خانم فاطمه فرهمند که متضمن تحلیل و نگاه نوستالژیك به خاطرات و یادماندههای خود و بزرگان خانواده از رسوم و سنتهاي قديمي زادگاهش (نهبندان، شهر کویری از توابع استان خراسان جنوبي در شرق كشور) است، با عنوان «تاریخ شفاهی، ابزاری برای توسعه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در نهبندان» تقدیم میگردد. گفتنی است که ایشان تحصیل کرده رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران (کارشناسی) و علامه طباطبایی(ارشد) هستند، که در دوره رونق این رشته از محضر اساتید بزرگي چون: بشیریه، رضوی، شیخ الاسلامی و ... که یادشان گرامي باد، بهره برده اند.
رحیم روحبخش اللهآباد
***
مقدمه
در اوايل دهۀ 70 يكي از روزنامهها مطلبي منتشر كرد؛ تحت عنوان «نهبندان شهر روستايي گمشده در غبار كوير». من كه درآن ايام دانشجويي تازه وارد به دانشگاه و متحير از هياهوي محيط جديد بودم از يكسو از مطرح شدن نام شهرم در رسانهاي كثيرالانتشار خوشحال شدم و از سوي ديگر براي نخستين بار با درافكندن نگاهي تازه به آن مواجه شدم. نگاهي كه ضمن به تصوير كشيدن برخي از داشتههاي نهبندان، با زباني متفاوت دربارهي آن سخن ميگفت، زباني كه برخي قضاوتهاي متضمن آن به مذاقم خوش نميآمد. من عادت كرده بودم نهبندان را جور ديگري ببينم و بستايم و با پژواك واگويههاي خود خوش باشم. اما زبان آن نوشتار متفاوت بود چنان كه تيزي شعاعش ابتدا آزارم داد اما بعدها چنان شد كه گويي چشمهاي تازهاي به من اهدا كرده است. چيزي كه آن نوشته براي من به عنوان يك مخاطب نهبنداني داشت نگاه از بيرون به خود بود كه براي ذهن بسيط من سخت تازه مینمود، تا آنجا كه حكم صادره برمبناي آن كه در قالب تيتر بر پيشاني مطلب نشسته بود، هنوز در خاطرم باقي مانده است. امروزه از محتواي آن گزارش چيزي به ياد ندارم جز كژ مژ خطوطي محو راجع به پرورش شتر و شايد گريزي به ضربالمثل معروف شير شتر و ديدار عرب كه آن هم مطمئن نيستم ترفند حافظه است يا پايي در واقعيت دارد، اما خوب به خاطر دارم كه كلمات «شهر» و «روستا» در تعارض با برداشتهايي كه در ذهن داشتم، نظرم را سخت به خود جلب كرده بود. با آن كه پرداخت آن مقاله به موضوع، ژورناليستي بود اما تركهايي كه شعاع آن نگاه در ذهنم پديد آورد رفته رفته ژرفتر شد و به مرور زمان متوجه برخي از خطوط اصلي شناخت خود از منظري علمي -با صبغهي جامعه شناختي و فرهنگي- شدم كه با وجود گذشت زمان و وقوع نوسازي و دگرگونيهاي عميق اجتماعي و فرهنگي در نهبندان ،ضرورت ترويج و معرفي آن را هنوز هم به شدت احساس میكنم. افسوس كه پويندگان علوم انساني مدرن در عين اين كه سوژهي اين علوماند ابژه و موضوع شناخت نيز هستند و از آن بدتر بسياري از آنها كه از محيطهاي بكري چون نهبندان برميخيزند بايد مرارتهاي دگرديسي اجتماعي و زيست مدرن را با پرداخت همهي هزينههايش در شهرهاي بزرگ تجربه كنند تا بتوانند بايستههاي درافكندن نگاه بيروني و علمي به خود را به تمام و كمال دريابند. اين موضوع باعث ميشود كه سربرآوردن آنها از جيب مراقبت سالها طول بكشد و برخي از آنها اگر نه هرگز شايد به موقع نتوانند تجربيات خود را به ديگران منتقل كنند. با اين همه ضمن تأكيد بر اهميت جايگاه نگاه از درون به خود، در اين نوشتار ميخواهم برخي از داشتههاي نهبندان را به عنوان موضوعات قابل طرح در پژوهشهاي فرهنگي و اجتماعي يادآوري كنم. اين نگرش هرچند مختصات نگاه از بيرون را به كمال ندارد و فيالمثل از نقد و بررسي فارغ است، اما نگاهي دروني نيز نيست چرا كه در فقدان بسياري از فاكتورهاي يك نگاه علمي بيروني، به روايت وقايعي ميپردازد كه دست كم زماني طولاني بر آن گذشته و لاجرم تأثير خود را بر ذهن و زبان راوي گذاشته است:
1-اثاث كشي داخلي
به گذشته كه مینگري از هنرنمايي نقاش زمان بر بوم زادبومت به شگفت میآيي. انگار همين ديروز بود كه بسياري از خانوادهها دوبار در سال در آستانهي فصول گرما و سرما در داخل خانههاي خود اثاثكشي میكردند تا در اصطلاح محلي به آن «سر»ي بروند كه دماي آن متناسب با هواي فصل است تا بهويژه در غياب وسايل سرمايشي، تابستان طاقتفرسا را نه تنها قابل تحمل كه دلپذير كنند. برخي از خانوادهها بادقت و وسواس خاصي اين كار را انجام میدادند و قبل از اقدام با پرسوجو از آگاهان و مطلعان از «ساعت بودن» روز كه نظر به سعد و نحس بودن موسم جابجايي داشت مطمئن میشدند.
ساختار بسياري از خانههاي خشتي نهبندان به گونهاي بوده است كه دست كم در دو ضلع حياط تعدادي اتاق قرار داشته كه دوبهدو با ايوان كوچكي كه به آن دهليز میگويند به هم مرتبطاند. غالباً در وسط یک ضلع ايوان بزرگي قرار دارد كه به آن «خم» میگويند و اتاقها و گاهي ايوانهاي كوچكتر به طور قرينه در دو طرف آن قرار دارد. به نظر میرسد در معماري سنتي نهبندان و در ساختار خانههاي خشتي غیرمتمركز، رديف شدن اتاقها حداقل در دو ضلع بنا، با عنايت به اين واقعيت صورت گرفته است که خانوادهها در فصل سرما در ضلع آفتابگير و در فصل گرما در «سر» بالا و آنجا كه قابلیت برخورداري از سايههاي بلند و شاید وزش باد را دارد، ساكن شوند. به هر تقدیر بهتر است كارشناسان سبكهاي معماري سنتي نهبندان را با عنايت به كاركردهاي محيطي و قابليتهاي فرهنگي و اجتماعي آن شناسايي و معرفي کنند.
2- مهمانان ناخوانده
در ذهن بسياري از مردم و بهويژه زنان نهبنداني واژههاي «خم» و «عروسي» در يك پوشه و در فايلي به نام «سرخم» ذخيره شده است. همانطور که اشاره شد خم ایوان بزرگ خانه است و ارتباط خاصی با عروسیهای نهبندان پیشامدرن و در آستانهی تجدد دارد. همان جا كه تا اوايل دههي 70 در روز دوم عروسي بعد از رفتن يا در واقع بيرون كردن مردان از خانهي پدر عروس، عروس و داماد به جايگاه مخصوص میآمدند و مدتي میايستادند تا زنان شهر به تماشايشان بنشينند. شركت در اين مراسم براي عموم زنان آزاد بود و هيچ گونه مواجهه و خوشامدگويي بين ميزبان و بسياري از تماشاچيان صورت نميگرفت. تماشاچيان و مهمانان در حياط پدر عروس روي زمين بدون فرش مینشستند تا عروس و داماد را تماشا كنند و از رقص و يايكوبيهايي كه در حضور آنها و بعد از پايان سكانس تماشا انجام میشد لذت ببرند و درضمن به ديدار و گفتوگو با دوستان و آشنايان بپردازند. شركت در اين مراسم يكي از تفريحهاي زنان و دختران نهبنداني بود و تا آخر شب و آن موقع كه خانوادهي داماد با اقوام و مهمانانشان براي بردن عروس به خانهي بخت، بازميگشتند؛ ادامه پيدا میكرد. شبهنگام بساط «خم» جمع شده بود و عروس به تنهایی درگوشهي اتاقي بر صندليي جلوس میكرد و زنان و دختران از نقاط دور و نزدیک شهر دسته دسته وارد میشدند و مدتي تماشايش میكردند و اگر جايي پيدا میكردند مینشستند و در غير اين صورت در اتاقهاي ديگر و در فصل گرما در حياط مینشستند و به ديدارهاي حاشيهي اجلاس میپرداختند. همزمان صداي قاشق و چنگال و بوي غذا بلند میشد و مهمانان يعني مدعوين عروسي بي اعتنا به خيل تماشاچيان به اتاقهاي مخصوصي كه براي صرف شام مهيا شده بود هدايت میشدند. تقریباً همهی مردم شهر از برگزاری عروسیها با خبر بودند و رهگذران میدانستند که دختران و زنانی که شبهای اول و دوم و عصر روز دوم عروسیها در کوچهها تردد میکنند، میروند که «عروس را سِیر کنند».
عروسيهاي گذشتهي نهبندان و آداب و رسوم و كاركردهاي اجتماعي آن قابليت بررسي در پژوهشهاي فرهنگي و اجتماعي عليحده دارد تا گوشههايي از آن زيستبوم اجتماعي جذاب را براي نهبندانيان يادآوري و به غيرنهبندانيها معرفي كند.
3-فراقيهاي جانسوز
در گذار به آرامستانهاي نهبندان هنوز هم آواي حزنانگيز زنان مسني را میشنوي كه در رثاي عزيز از دسترفته اشعاري جانگداز میخوانند و میگريند. اين نواها، نوستالژي گذشتههايي را زنده میكنند كه قديميها برايت روايت كردهاند و آخرين امواج آن را به چشم ديدهاي؛ نوستالژي «فراقي» و آن شعرهاي نغز و جانسوزي كه در پرسههاي نهبندان بر ذهن زنان داغدار جاري بود و هنوز هم توسط زنان مسن اجرا ميشود. «فراقي» شعري در قالب دوبيتي است كه متناسب با جنسيت و سن متوفي و با اشاره به رابطهي نسبي او با خواننده با آهنگي خاص توسط بستگانش خوانده میشد. به اين ترتيب مادر، خواهر، همسر و دختر متوفي، اشعار متفاوتي در مورد او میخواندند و اشك حاضران را درمي آوردند. جالب بود كه وقتي زنان دوست، آشنا و اقوام براي عرض تسليت به پرسه میآمدند دست در گردن صاحب عزا انداخته و قبل از هر سخني با خواندن فراقيهايي جواب در جواب در واقع در آن قالب با يكديگر گفتوگو و ابراز همدردي میكردند و چه شوري در مجلس ايجاد میشد اگر تسليت گوينده قبلاً داغي مشابه داغ صاحب عزا تجربه كرده بود.
اين اشعار نغز و جانسوز كه روايتگر گوشهاي از فرهنگ و هويت نهبندان است در ذهن و ضمير زنان مسن، پير وسالخورده ثبت و ضبط است و پژوهشگري صاحب ذوق میطلبد تا آن را جمعآوري كند و آيين عزاداري نهبندان ديروز را باز هم با عنايت به ويژگيهاي فرهنگي اجتماعي آن به واكاوي بنشيند.
4- دوبيتيهاي دلنشين
تا اوايل دههي 60 و قبل از آن كه امواج نوسازي همراه با مصائب مدرن از فبيل جوانمرگيهاي ناشي از تصادف وسايل نقليه و نيز پرپر شدن لالههاي گلگون در جبهههاي جنگ تحميلي، نهبندان را نیز درنوردد، علاوه بر نواختن ساز و دهل يكي از اسباب طرب در جشنها، عروسيها و اعیاد، خواندن دوبيتيها و اشعار عاشقانهي نغز بود كه در گويش محلي به آن «بيت» میگفتند. بیتها عشق و شور جوانان پاك كويرنشين را با صميميت تمام به تصوير میكشيد. اين اشعار را دو نفر كه همزمان دايره مینواختند جواب در جواب يكديگر میخواندند و البته بايد میدانستند كه درجواب هر بيت چه بايد بخوانند.
علاوه بر دوبيتيهاي مزبور روايتهايي خاص از برخي قصههاي عاشقانهي خطّهي كوير نظير داستان حسينا، حيدربيك و برخي داستانهاي عاشقانهي ديگر وجود داشت كه لازم است گردآوري و تدوين شود تا در بررسيهاي تطبیقی با روايتهای موجود در ساير نقاط كشور ردپای نگرش و ذوق و احساس نهبندان بر پهنهی آن آشکار شود. چه خوب است دانشپژوهان جوان نهبنداني كه فرصت حضور بيشتري درشهر دارند با مراجعه به مخازن اين گنجينههاي ارزشمند امكان رونمايي از آن را براي فرهنگ دوستان ايراني فراهم كنند.
5- «س» مثل سلام
هيچ گاه فراموش نمي كنم سكوت كوچههاي خلوت نهبندان 20 الي 30 سال قبل را كه گاه با عبور عابران مونث با پيچيدن صوت «س» میشكست. اگر هنگام عبور از کنار زنی نهبندانی ابتدا تو سکوت را با گفتن سلام میشکستی، این آوا كه شاید شبيهترين چيز به آن صوتي باشد كه در مقام «هيس» گفته میشود، پاسخی بود که او به سلام تو میداد. اين بود ارتباطي كه يك زن نهبنداني كه خود را در به دقت در چارقد و چادر پيچيده بود با همشهريان خود در كوچه و خيابان و هرجا كه گفتن سلام لازم بود؛ برقرار میكرد. نمي دانم اين موضوع در هر دو محلهي شهر عموميت داشت يا فقط به سردشت اختصاص داشت. به هر تقدير پيش از بيرون كشيده شدن كودكان، زنان ومردان توسط امواج زندگي اجتماعي مدرن، در خودتنيدگي و عدم تمايل به برقراري ارتباط با يكديگر يكي از وجوه بارز رفتارهاي اجتماعی مردم بود. مرارتهاي كويرنشيني از جمله زيست نيمه كوچرو و سكونت جزيرهاي اهالي سردشت در دورهای نسبتاً طولانی از سال در سیاه چادرها و جستوجوي خس و خاشاك براي تغذيه دام در گسترهي كوير پهناور شايد در بروز اين در خودتنيدگي بيتأثير نبوده باشد. لذا جادارد پژوهشگران علوم اجتماعي الگوهاي ارتباطي مردم نهبندان را با عنايت به ويژگيهاي محيطي مورد كاوش و بررسي قرار دهند.
نتیجهگیری
آنچه در سطور فوق مورد توجه قرار گرفت بخشهایی از قابلیتهای نهبندان برای اجرای پروژههای مطالعات فرهنگی و اجتماعی است که میتواند با مثالهای متعدد دیگر تکمیل شود. ریشههای زبانشناختی گویش نهبندان قدیم، تأسیس نخستین مدارس شهر و نحوهی برخورد مردم با آن، ورود تلویزیون و تأثیر آموزش همگانی و رادیو و تلویزیون برتغییر لهجه مردم و دهها مثال دیگر از تغییرات رخداده در نحوهی معیشت و ذهنیت مردم در این زمرهاند. به هر حال نهبندان به عنوان شهری دستخوش تحول از سامانهی فرهنگی_اجتماعی سنتی به مدرن و قبل از این که امواج جدید ذهن و زبان آن را به تمامی اشغال کند و خاطرات گرانبهای سنتی را به فراموشی کامل بسپارد؛ لازم است نحوهی زیست سابق خود و نیز چگونگی استقبال از زیست جدید را به دقت محافظت و روایت کند تا جوانان و مردمش را در هویتیابی و خودشناسی و مسئولانش را در برنامهریزی و آسیبشناسی به کار آید، ضمن اینکه مطالعات فرهنگی- اجتماعی کشور را به مثابهی گنجینهای بکر و دست اول از اتفاقاتی که در سدههای اخیر کل کشور را دستخوش تحول ساخته است یاری دهد. بدیهی است این مهم به انجام نمیرسد مگر با دست توانا و نگاه ژرف پژوهشگران جوانی که دسترسی مناسب به گنجینههای موجود در آن دارند. لذا قبل از هر چیز لازم است با درانداختن نهضت تاریخ شفاهی و مراجعه به پیران و سالخوردگان و پیشکسوتان تجربهی نهادهای مدرن خاطرات و مشاهدات مربوط به زیست سنتی و نحوهی ورود نخستین امواج زیست مدرن به نهبندان استخراج و ثبت و ضبط گردد.
فاطمه فرهمند