هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 130    |    13 شهريور 1392

   


 



نخست وزیرِ پیژامه پوش -3

صفحه نخست شماره 130

نوبت دومِ مذاکره با حسیبی، برابر قراری كه روز پیش هنگام جدا شدن از هم داده بودیم، فردای آنكه روز 13 نوامبر بود، در هتل دربند انجام می‏شد؛ اما حسیبی حدود ساعت 4 بعدازظهر كه نزدیك غروب بود پیدایش شد. به احتمال، این (دیر آمدن) هم تاكتیك حسیبی بود كه هیأت ایده‏میتسوُ‏ را عصبی بكند.

به هر روی، ما چهار نماینده ایده‏میتسوُ‏ و حسیبی در اتاق كیسوُكه ایده‏میتسوُ‏، مدیرعامل این شركت، به گفت‏وگو نشستیم.
برابر «یادداشت نوشته ایده‏میتسوُ‏ مدیرعامل این شركت»، حسیبی در آغاز این دیدار موضوعِ چگالی نفت را مطرح كرد؛ زیرا که طرف ایده‏میتسوُ‏ واحد كیلولیتر را به كار می‏بُرد، و در ایران به رسم سابق تُن بلند انگلیسی (معادل ۱,۰۱۶ تُن عادی) معمول بود. چگالی یا غلظت انواع نفت به تناسب كیفیت آن فرق دارد، و وزن مخصوص انواع نفت هم تفاوت می‏كند. حسیبی چنین انگاشته بود كه طرفِ ایده‏میتسوُ‏ این چگالی و اندازه چسبندگی نفت ایران را حساب نكرده، و در احتساب كرایه هم خواسته است ایران را گول بزند.
پس طرف ایده‏میتسوُ‏ جدول محاسبه را ارائه كرد و توضیح داد؛ اما حسیبی هنوز به ایده‏میتسوُ‏ اطمینان ن می‏كرد. كتابچه بغلی كوچكی از جیب خود درآورد، و در نور مات اتاق به محاسبه‏های گوناگون پرداخت. كیسوُكه ایده‏میتسوُ‏ و تهشیما كه تا اندازهای مبهوت شده بودند، فكر كردند كه بگذارند تا او خود را در اجرای تاكتیكش خسته كند، و آرام و بدون گفتن سخنی ناظر محاسبه او بودند.

سرانجام حسیبی سرش را از كتابچه بغلی برداشت و گفت: «حسابم با ارقامی كه شما نشان دادید می‏خوانَد.» در یادداشتهای كیسوُكه ایده‏میتسوُ‏ هم می‏خوانیم: «او آن همه فریاد و هیاهو كرد؛ اما برای هیچ!»
به هر روی، پس از گفت‏وگو با مصدق، نخست‏وزیر، كار بر سه محورِ 1)تفاوت كرایه، 2)نرخ تخفیف، و 3) انحصار فروش تمركز یافت. صحبت با حسیبی رفتهرفته جنبه فنی و تخصصی پیدا كرد، اما در این سه موضوع پیشرفتی حاصل نشد.
 
موضوع اول، یعنی تفاوت كرایه، با موضوع دوم درهم شد؛ به این معنی كه در مقایسه كرایهای كه ایده‏میتسوُ‏ برای حمل نفت از لس‏آنجلس تا ژاپن می‏دهد، و كرایه حمل كه به مسیر آبادان تا ژاپن تعلق می‏گیرد، چون این مسافت دورتر است كرایهاش هم گرانتر می‏شود. پس اگر این تفاوت كرایه در قیمت فراورده‏های نفتی كه از ایران وارد می‏شود محاسبه و جبران نشود، [ایده‏میتسوُ‏] نمی‏تواند در بازار ژاپن (با عرضه‏كننده‏های دیگر) رقابت كند. این جبران تفاوت كرایه، تخفیف را به 30 درصد می‏رسانَد. اما حسیبی با تخفیف 30 درصد هم موافق نبود.


از یادداشتهای مدیرعامل ایده‏میتسوُ‏:
«حسیبی هنوز سرسختی نشان می‏داد، و با صدای بلند گفت كه نمی‏تواند هم تفاوت كرایه و هم تخفیف را بپذیرد.»
گفت‏وگوی دو طرف موازی پیش نمی‏رفت، بلكه حالت رویارویی به خود می‏گرفت. در این وقت تهشیما شمهای از رسم و راه كار و سلوك سازوء ایده‏میتسوُ‏، رئیس شركت، بیان كرد، و گفت كه او پس از جنگ [و در وضع كساد اقتصادی] كسی از كارمندان شركتش را بیرون نكرد، و اینجا را با روح احترام به نیروی انسانی آن اداره كرده است. حسیبی همدلی نشان می‏داد و خاموش نشسته بود و می‏شنید، و چنین می‏نمود كه در تأثیر بیان طبیعی و نافذ تهشیما واقع شده است. اما سرانجام گفت: «با همه كار و گرفتاریم نشسته ام و این طور دارم وقت طولانی هدر می‏دهم!»
در برابر این سخن ناروای او، بارون روی میز كوبید و فریاد اعتراضش بلند شد: «ما از دورترین جا با هواپیما به تهران سفر كرده ایم. از شما بیشتر وقت هدر داده ایم!»
حسیبی به تخفیف بیش از 20 درصد راضی نمی‏شد. پس از ساعت 11 شب كه او برگشت به اینجا رسیده بودیم كه تخفیف 30 درصد كه خواست ما بود داده نمی‏شود، و در این وضع اگر تفاوت هنگفت كرایه را هم قرار شود خودمان بپردازیم، از تخفیف 20 درصدی كه به احتمال داده می‏شد، چیزی باقی نمی‏مانَد و این معامله برای ما سود و صرفه‏ای ندارد.

***
اگر نتوانیم به قیمت مورد نظرمان نفت بخریم، و علاوه بر آن دردسر معامله نفتكش در برابر آهن آلات قراضه را هم بر خود هموار كنیم، شأن و اعتبار شركت ایده‏میتسو از دست می‏رود. با این همه دردسر آیا اصلاً می ارزد كه از ایران نفت بخریم؟
ایده‏میتسو، مدیرعامل شركت، كه این نظر قاطع را با خسروشاهی و بارون در میان گذاشت، آنها به او گفتند: «چرا! اگر از مذاكره فروش نفتكش منصرف شویم، كار معامله نفت هم بینتیجه خواهد ماند. از آنجا كه مصدق، نخست‏وزیر، به نتیجه مذاكره با ایده‏میتسو برای معامله نفت امید بسته است، باید مذاكره درباره فروش نفتكش را حتماً دنبال كنید.»
فردای آن روز كه 14 ماه نوامبر و جمعه بود، در تهران برف می‏بارید.
شب پیش حسیبی قول داده بود كه امروز باز بیاید، و گفته بود: «چون فردا روز نماز است، فقط 30 دقیقه وقت دارم؛ اما در همین فرصت گفت‏وگو بكنیم.» و برابر قولی كه داده بود باز پیش ما آمد.
در فرصت پیش از ظهر امروز، دو مدیرعامل ایده‏میتسوُ‏ بارون تدبیری اندیشیده بودند. كیسوُكه ایده‏میتسوُ‏ در یادداشتهایش نوشته است: «تدبیرمان این بود كه درخواستهایمان را بی هرگونه تغییری فهرست و منظم كردیم و هیچ مصالحه ای در آن نگنجاندیم؛ جز اینكه ایده‏میتسو می‏پذیرد كه امتیازش در داشتن انحصار فروش نفت ایران محدود به ژاپن باشد، و منطقه خاور دور و آسیای جنوب شرقی از شمول آن بیرون بیاید.
«حسیبی زودتر از ساعتی كه قرار گذاشته بودیم، و پنهانی از درِ پشتی هتل، آمد. او گفت كه این كارش برای اجتناب از جلب توجه دیگران بوده است. بارون كه برای استقبال از حسیبی به سرسرای ورودی هتل رفته بود، او را آنجا ندید.»

مدیرعامل ایده‏میتسو در یادداشتهایش نوشته است:
«بارون پیشنهادهایمان را مطرح كرد و توضیح داد؛ اما حسیبی گوشش بدهكار نبود و نظرش را تغییر نمی‏داد. او گفت كه چون این مذاكره برای شركت ایده‏میتسو بسیار مهم است، خرج سفر در برابر آن چیزی نیست، و سخنی هم به این مضمون گفت كه شاید هم لازم باشد كه چند بار به تهران بیایید. به اینجا كه رسیدیم ساعت 9 شب بود؛ یعنی كه ملاقات و گفت‏وگوی ما كه قرار بود این بار فقط 30 دقیقه باشد، حدود 10 ساعت طول كشیده بود.»

با خواندن این مطلب شاید كه چنین پنداشته شود كه مذاكره دوطرف هیچ پیشرفتی حاصل نكرد و حسیبی سرانجام حرف تندی گفت و كار بینتیجه ماند. اما در برگ دیگر این یادداشتها شرحی می‏یابیم حاكی از برداشت و احساس مدیرعامل ایده‏میتسوُ‏ از مذاكره بلند آن روز با حسیبی:
 «حسیبی گفت كه تا حالا 10 بار با شركتهای خارجی قرارداد بستهاند، اما هیچكدام آنها قرارداد را اجرا نكرده و طرف ایران بارها فریب خورده است. (خسروشاهی می‏گفت كه تا ماه گذشته با دادن امتیاز و تخفیف بسیار قرارداد می‏بستند، اما از این ماه روش خود را تغییر دادهاند و سخت می‏گیرند.) از این رو طرف ایرانی خیلی احتیاط می‏كرد تا این اشتباه تكرار نشود. حسیبی می‏گفت: فكر می‏كردم كه شركت ایده‏میتسو مانند شركتهای دیگر (كه پا پیش گذاشته بودند) صرفاً واسطه و دلال است، و به احتمال می‏خواهد حق انحصار صدور نفت را بگیرد و این امتیاز را بفروشد.

«او افزود: اگر این ۴۰۰,۰۰۰ كیلولیتر (كه ایده‏میتسو پیشنهاد خرید آن را داده است) همه بنزین باشد، ایده‏میتسوُ‏ سود هنگفتی خواهد برد. ایران می‏خواهد نفتش را بفروشد؛ اما نمی‏خواهیم به وضع فلاكتبار این كار را بكنیم.»
«او می‏گفت: روای عقل سلیم كه در كار كسب و تجارت قضاوت كنیم، سودی حدود 3 یا 5 درصد معقول است.»
از این گفته‏ها می‏توان قصد و نیت حقیقی حسیبی را تا اندازهای دریافت. حسیبی سرسختیاش را بظاهر هیچ تغییر نداد. اما رفتهرفته چهره ملایمتری از او در ذهن مدیرعامل ایده‏میتسو شكل می‏گرفت. در دنباله یادداشت ایده‏میتسو می‏خوانیم:
«حسیبی می‏گفت: شما كشتی نفتكش بیاورید؛ ما نفت را رایگان می‏دهیم. می‏خواهیم این حصار آهنینی را كه انگلیس دور ما كشیده است به هر راه كه باشد بشكنیم.»

«نیت حسیبی این است كه اگر خریدار براستی این كار (آماده كردن وسیله حمل) را انجام بدهد، ایران نفت را به هر قیمت ارزانی به او می‏فروشد. فكر می‏كنم كه این نیت او با نظر مصدق، نخست وزیر ایران، یكی است. او می‏گفت كه به خریدار عادی (كه بعد از رفع خطر و اطمینان از ایمنی كار پیش می‏آید) تخفیف چنین بالایی كه خواستهاید نمی‏توانیم بدهیم. می‏گفت: كشتی نفتكش می‏خریم و دو بار نفت می‏بریم و به مقصد می‏رسانیم. این كار هفت یا هشت ماه می‏كشد. بعد كه این امتحان گذشت و ایران خود خطر را قبول كرد و از سر گذراند، (خریداران عادی) در وضع مطمئنی كشتیشان را به ایران می‏آورند. نیز، حسیبی مسائل دیگر (جز فروش نفت) را به عهده نمی‏گرفت، و گفت كه موضوع دادن قراضه آهن به جای قیمت تانكر یا خرید نفتكش ربطی به او ندارد.
«حسیبی درباره جریان كار (و نتیجه گفت‏وگوها) یادداشتی به مصدق، نخست‏وزیر، نوشت و به خسروشاهی داد تا برساند. در این یادداشت می‏گفت كه تسریع در مذاكره لازم است، و روشن ساخت كه قولی را كه داده بود به انجام رسانده است (و افزوده بود:) «اگر (ایده‏میتسو) می‏خواهد هفت یا هشت ماه دیگر از ایران نفت ببرد، بهتر است كه حالا قراری نگذاریم؛ و در آن وقت مذاكره می‏كنیم و تصمیم می‏گیریم. بخصوص در موضوع دادن حق انحصار (فروش نفت ایران در ژاپن یا خاور آسیا) تا هنگامی كه معامله به جریان بیفتد و توانایی ایده‏میتسو را احراز كنیم صلاح نمی‏دانیم كه در این‏باره تصمیم گرفته شود، جز این اندازه كه تعهد شود كه این امتیاز را به دیگری نخواهیم داد.»
كیسوُكه ایده‏میتسو می‏گوید:
«براستی كه حسیبی مذاكرهكنندهای بسیار قوی و سرسخت بود. برای مذاكره روز 14 نوامبر كه قرار می‏گذاشتیم، گفت: «به خاطر شما و فقط برای 30 دقیقه می‏آیم.» اما او بسیار بیشتر از 30 دقیقه ماند، و ناهار و شام هم با ما بود و (دیروقت شب) برگشت.
«چون دیدم كه او اینهمه در مذاكره سخت است، با تهشیما قراری گذاشتیم كه او را خسته بكنیم. ما دو نفر به كناری رفتیم و با هم به ژاپنی مشورت می‏كردیم. او كه البته ژاپنی نمی‏فهمید خسته و بی‏حوصله شد. خوب یادم است كه گفت: شما براستی كشتی نفتكش بیاورید، و ما رایگان آن را پر از نفت می‏كنیم و ببرید. این حرف او در ما خیلی اثر كرد.»
گویا هربار كه حسیبی با نمایندگان ایده‏میتسو ملاقات می‏كرد، كراواتی را كه لكه‏های چرك بر آن جا خوش كرده بود به گردن داشت. مدیرعامل ایده‏میتسوُ‏ با دیدن این كراوات حسیبی، مردی كه می‏گفتند دومین شخص حكومت ایران پس از مصدق است، وضع (بد) اقتصادی ایران را خوب دریافت. نیز فهمید كه در مذاكرات برای معامله نفت با ایران كه بظاهر به شكست نزدیك شده بود كمكم نور امیدی پیدا می‏شود.

در یادداشتهای بارون از جریان این مذاكرات می‏خوانیم:
«علاوه بر این، آنچه که پس از گفت‏وگوها معلوم شد این بود كه طرف ایران شایق است كه نفتكش (بزودی) به آبادان بیاید، و بهای نفت معامله شده هم هرچه زودتر پرداخت شود. پیدا بود كه اگر خریدار بتواند این مقصود را برآوَرَد، از سوی ایران تخفیف و امتیاز گوناگون داده خواهد شد. سرانجام حسیبی دو طرح دیگر هم پیشنهاد كرد.»

این طرحها یكی این بود كه ایران، با دادن قراضه آهن به جای پول، كشتی نفتكش بخرد و ایده‏میتسوُ‏ این كشتی را كرایه كند و نفت ببرد. طرح دوم این بود كه ایده‏میتسوُ‏ ظرف یك یا یكماهونیم نفتكش بیاورد و نفت ایران را بارگیری و حمل كند.
در «تبصره» یا نتیجه گیری یادداشتی كه براون از جریان مذاكرات نوشته است، می‏خوانیم كه حسیبی از اینكه ایده‏میتسو شركتی نفتی است كه از سرمایه‏های كلان چندملیتی مستقل مانده و نیز نفتكش خود را دارد، بسیار در تأثیر واقع شد. از اینرو درباره قیمت نتیجه گرفت كه می‏شود «شرایط خوبی» در پیش نهاد.
حسیبی در موقع خداحافظی گفت: «بر سر دو- سه درصد (اختلاف) نمی‏خواهیم این مذاكرات را بینتیجه بگذاریم.»

 
***
سه جلسه مذاكره با حسیبی به انجام رسیده بود. از حالا می‏بایست جریان این گفت‏وگوها را بررسی، و نیز بر اساس «دو طرح جایگزین» پیشنهادشده او، طرح نهایی را آماده كرد. پس، هیأت ایده‏میتسو باید یك بار به ژاپن بر می‏گشت و با رؤسای این شركت مشورت می‏كرد. قرار شد كه بارون و خسروشاهی هم به نیویورك برگردند و به اتفاق كافمن با ایده‏میتسو در ارتباط باشند تا «طرح قرارداد» مشخصی تهیه و پیشنهاد شود.
در یادداشتهای كیسُوكه ایده‏میتسو، مدیرعامل این شركت، می‏خوانیم:
«روز شنبه 15 نوامبر، ساعت سهونیم بعدازظهر: سرانجام تصمیم گرفتیم كه با نوشتن نامهای از آقای نخست‏وزیر خداحافظی كنیم؛ زیرا ترتیب پرواز برگشتمان داده شده بود. نامه خداحافظی را به منزل نخست‏وزیر فرستادم، و پس از آنكه خانواده خسروشاهی ما را برای شام پذیرایی كردند، به فرودگاه رفتیم. چون تهشیما در آنجا آقای مییازاكی و یك آشنای دیگر را دید، (برای شناخته نشدنمان) بیآنكه از خسروشاهی و بارون خداحافظی كنیم سریع رفتیم و سوار هواپیما شدیم.»
معلوم نیست كه آقای مییازاكی كه از سابق در كار وارد كردن نفت ایران به ژاپن بود این بار برای چه منظور به ایران آمده بود. اما در (دنباله) این یادداشتها چنین می‏خوانیم:
«خسروشاهی كه با مصدق، نخست‏وزیر، ملاقات كرد، یك نماینده مجلس ژاپن هم حاضر بود. خسروشاهی می‏گفت كه یك ژاپنی كه پیشتر به او درس می‏دادم تقاضا كرد كه ترتیبی داده شود تا درباره مسألۀ نفت با نخست‏وزیر حرف بزند.»
نمی‏دانیم كه این ژاپنی همان آقای مییازاكی بود یا نه. اما به هر روی ایده‏میتسو و تِهشیما كه می‏خواستند سفرشان محرمانه بماند با دیدن این ژاپنی در فرودگاه بتندی خود را پنهان كردند.
قضاوت دیگری درباره خسروشاهی می‏بینیم (از همان یادداشتها): «رفتار او پیوسته نشان می‏داد كه جانب حسیبی را نگاه می‏دارد. شاید تصور می‏كرد كه اگر طرف ایرانی فكر بكند كه او در سوی ژاپن است احتمال دارد كه مذاكره به نتیجه مطلوب نرسد، و قصداً این كار را می‏كرد، و از بارون عذر می‏خواست. خسروشاهی براستی مسئولیتشناس است.»

ایده‏میتسو و تهشیما از مسیر دیگری (متفاوت از راهی كه آمده بودند) به ژاپن بازگشتند. آنها نخست به بیروت رفتند و دو روز در اینجا استراحت كردند.
ایده‏میتسو برداشت خود را از مذاكرات در تهران در روزهای 10 تا 14 نوامبر در یادداشتهای سفرش چنین نوشته است:
«از توكیو كه حركت می‏كردیم تلگرامی از خسروشاهی آمد كه می‏گفت: «موافقت اساسی طرف ایران را گرفتهام. پس خواهش دارم كه وضع كشتی نفتكش را روشن كنید. اگر دست كم موضوع واگذاری انحصار (فروش) و تخفیف 30 درصد حل بشود، همه چیز برابر مقصود انجام خواهد شد....» فكر كردم كه خسروشاهی با مصدق، نخست‏وزیر، تماس مكرر دارد. خودم هم با پیشنهاد اول حسیبی همراه شدم؛ زیرا که آن را برای خودمان بسیار سودآور و امیدبخش یافتم.»
«راستی، در هتلی كه در بیروت آنجا منزل كرده بودیم با یك عضو سفارت آمریکا كه در همان هتل اقامت داشت آشنا شدیم. او سرِ شام می‏گفت: «افراد متنفذ ایران عبارتند از مصدق نخست‏وزیر، آیتالله كاشانی پیشوای روحانی، و سرلشكر زاهدی كه سررشته ارتش را به چنگ آورده است. این سه شخص (دارای قدرت) هستند؛ اما اسم حسیبی را نشنیده ام.»
«تهشیما درِگوشی به من گفت: او باید از مأموران سیا باشد!»
اوضاع پیچیده بین‏الملل كه بر خاورمیانه و بخصوص ایران سایه انداخته بود، پیش چشم می‏آید؛ و هنگامی كه ایران امروز را با آن مقایسه می‏كنیم بیشتر جلب نظر می‏كند. به هر روی، نُه ماه بعد چهره زاهدی یكباره با نمایی برجسته در صحنه سیاست ایران درخشید.
این دو مسافر ژاپنی شامگاه روز 19 نوامبر سال 1952، سه روز دیرتر از موعدی كه در برنامه سفرشان بود، به فرودگاه هانِهدا در توكیو رسیدند.

مطلب به صورت کامل در سایت تاریخ شفاهی آمده است.

هاشم رجب زاده

منبع: فصلی از کتاب «قضیّۀ نیشّومارُو»؛ بخارا ،سال پانزدهم، ش 91، بهمن و اسفند 91، ص 184


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.