خاطرات سیاسی قوامالسلطنه
غلامحسین میرزاصالح
انتشارات: معین
نوبت اول: 1392
قیمت: 14 هزار تومان
خاطرات قوامالسلطنه درباره چگونگی تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان به کوشش غلامحسین میرزاصالح منتشر شد. این نویسنده و پژوهشگر تاریخ درباره کتاب «خاطرات قوامالسلطنه» معتقد است: «این کتاب شامل خاطرات قوامالسلطنه در دوره دوم و سوم نخستوزیری اوست. در سالهای دهه 1320 تا 1330 که ایران گرفتار حزببازی، تودهبازی، از بین رفتن آدمها و شخصیتها و شعارهای مختلف است، قوامالسلطنه خاطرات خود را نوشته است که نویسنده این نوشتهها را به واسطه یکی از دوستانش به دست آورده و در قالب کتاب تدوین و منتشر نموده است».(1)
نویسنده مدعی است از دورهای که خاطرات قوام به آن اختصاص دارد، منابع و مطالب جدی کمی وجود دارد: «این خاطرات تنها سندی است که از دوره قوام به جا مانده که به قلم خود قوامالسلطنه است و تا به حال منتشر نشده بود، اما اخیراً توسط یکی از دوستان که از بستگان قوامالسلطنه است، به این خاطرات که به صورت دستنوشته نگهداری شدهاند، دسترسی پیدا کردهام».
همچنین کتاب دارای مقدمه مفصلی است که از سوی یکی از دوستان قوامالسلطنه نوشته شده که توضیحات درباره ماجرای حزب توده و حزب دموکرات آذربایجان است. در بخشی از مقدمه کتاب آمده است: «قوام در آغاز یادداشتهای خود پس از شرح مسافرت به مسکو و ملاقات با ژنرالیسم استالین نوشته است: «من به یک صفای باطن نسبت به روسها به مسکو رفتم، در حالی که با یک مغز پر تزویر درباره آنها به تهران بازگشتم». پس از بازگشت وی از مسکو اولین مرحله بازیای که قوام میخواست با روسها بکند تشکیل حزب دموکرات ایران بود، زیرا او خوب میدانست که برای مقابله با جمعیت موجود یک جمعیت مشابهی لازم است و تشخیص داده بود که با سرنیزه نمیتوان به جنگ اجتماع رفت. بنابر این برای از هم پاشاندن حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان و حزب کومله کردستان، لازم بود یک حزب قوی و متشکل در سراسر مملکت به وجود آورد تا در هنگام لزوم بدست مردمی که در این حزب سیاسی اجتماع میکنند آن احزاب را کوبید و برای همیشه قلم قرمز به روی نام آنها کشید».
یکی از خصوصیات اخلاقی قوام این بود که وی نسبت به همه کس بدبین بود و همه چیز را با عینک سوءظن مینگریست و به همین جهت بود که در بدو زمامداری خود یک سازمان مخفی تشکیل داده بود که تا روز آخر هم کسی از اصرار این سازمان آگاهی نیافت. وظیفه این سازمان مخفی کسب خبر و خرید اطلاعات بود و مخصوصا در کلیه احزاب و جمعیتها این سازمان مخفی اشخاصی را خریده بود که به نفع قوام جاسوسی میکردند... قوام السلطنه در یادداشتهای خود کلیه آنها را در لیست اسامی کسانی که از بودجه سری حزب دموکرات استفاده کردهاند آورده است. به وسیله همین سازمان جاسوسی بود که قوام السلطنه پس از بازگشت از مسکو خبری دریافت داشت که حزب توده درصدد ائتلاف با حزب ایران است. پس برای مقابله و خنثی کردن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی این احزاب قوی به فکر تشکیل حزب دموکرات افتاد و بلافاصله دستور داد که مرامنامه و اساسنامه جامعی برای این حزب نوشته شود.
قوام خاطره خود را از دیدار با استالین چنین شرح میدهد: «بنا به دعوتی که از جانب استالین به عمل آمده بود به تنهایی به ملاقات ژنرالیسم استالین به کاخ کرملین رفتم، ولی این ملاقات اثر بسیار نامطلوبی در من برجای گذاشت و شاید اعتمادم را در صداقت و صمیمت روسها نسبت به ایران متزلزل یافتم. من با نیتی پاک و ضمیری روشن برای حل و فصل قضیه ایران به مسکو رفته بودم و انتظار داشتم در ملاقاتهایی که با سران شوروی دست میدهد، آنها با نخست وزیری چون من که در روابط بینالمللی استقلال دارد و از سیاست خاصی متابعت نمیکند، با روشی دوستانه و مساعد وارد بحث و مذاکره شوند. لیکن استالین در نخستین ملاقات آمرانه و تحکمآمیز سخن گفت و این کاملاً مخالف انتظار و توقع من بود، خاصه این که هرگز حاضر نمیشدم با رئیس دولت کشوری دیگر، هر چقدر هم که بزرگ و مقتدر باشد، جز با رعایت احترام متقابل مجالست و گفتگو کنم. در همان جلسه اول استالین علاوه بر آن که با صراحت تمام اعطای امتیاز نفت شمال را به مدت پنجاه سال خواستار شد. در جواب سئوال من درباره تاریخ تخلیه ایران از قوای سرخ پاسخ صریحی نداد و آن را منوط به فرارسیدن زمان مناسب کرد. دریافتم که اعتمادم نسبت به سیاست روسها و حسننیت، ایشان تا حدی اشتباه آمیز بوده است و در همان لحظه از آمدن به مسکو برای مذاکره با روسها، در دل احساس ندامت و پشیمانی کردم».
قوام همچنین ادامه میدهد: «استالین که یک گرجی بسیار زیرک و با تجربه بود، معمولاً با سران کشورهای غربی دیگر و نمایندگان آنها با شدت و خشونت مطلب را عنوان میکرد. در مورد من نیز استالین به عصبانیت و ناراحتی درونیم پیبرد و دانست که در ملاقاتهای بعدی خشونت و تهدید را نباید نسبت به رئیس هیئت نمایندگی ایران ادامه دهد؛ زیرا امکان داشت برنامه اقامت خود را در مسکو قطع کنم و با یأاس از کنار آمدن با سران شوروی، در روش سیاسی خود تغییر محسوس بدهم و به اتکای دول غربی موضوع شکایت ایران را در سازمان ملل متحد به طور جدی تعقیب نمایم و افکار جهانیان را با طرح دعوی در شورای امنیت و جلسات رسمی سازمان ملل متحد علیه دولت اتحاد شوروی برانگیزم. بدین جهت پس از مشورت با مولوتف (2)، در جلسات بعد کلام استالین تغییر یافت و در مقابل مردی سرکش و مقاوم به ملایمت گرایید».
قوام در بخش «انتخابات دوره پانزدهم مجلس» خاطره خود را چنین نقل میکند: «...روزنامههای اطلاعات و کیهان علیه من و دوستان نزدیک مقالات تند و انتقادآمیز منتشر ساختند. روزنامههای موسمی که معمولاً در مواقع لازم، با دریافت کمکهای مالی به وسیله استعمار انگلستان مورد استفاده واقع میشوند و علیه آزادیخواهان و وطنپرستان به کار میروند، از قبیل روزنامههای صدای وطن، صدای مردم، اقدام و از این قبیل، از هیچ هتاکی و اهانت به من و همکاران وفادارم دریغ نورزیدند. دکتر مظفر بقایی که با مساعدت و کمک من از ورطه گمنامی بیرون آمده و برای نخستین بار به مجلس راه یافته بود مأمور شد به عنوان این که من دیگر رهبر حزب دموکرات ایران نیستم، محل حزب دموکرات را که در آن موقع در کافه شهرداری بود، اشغال نماید. این شخص فرومایه و کم غیرت نیز به اتفاق گروهی چاقوکش و چماق به دست به محل حزب حملهور شد. حسین مکی نیز که موفقیت خود را در انتخابات مجلس شورای ملی از شهر اراک، مرهون مساعدت من بود از عضویت حزب دموکرات استعفا کرد و با نهایت بیشرمی مخالفت با من را آغاز نمود».
خاطرات بیشتر به ماجرای دموکراتهای آذربایجان و صحبتهایی که قوامالسلطنه با روسها، نمایندگان مجلس، مذاکرات با استالین و نطق وی در حزب کمونیست اختصاص یافته است. به طور کلی مطالبی که در این خاطرات مطرح میشود، مهمترین اسناد این دوره است و در واقع از زمانی است که قوام فرمان مشروطیت را به خط خود نوشت تا زمانی که ماجرای تیرماه سال 31 پیش آمد و در بلوای این سال کنار رفت. ماجرای تأسیس حزب دموکرات مهمترین واقعه سالهای بین 1320 تا سال 1332 است. در این دوره مملکت عقبرفت میکند، تولید کاهش مییابد، بیکاری افزایش پیدا میکند و هیچ کار تولیدی و کار مهمی در آن اتفاق نمیافتد.
سرفصلهای این کتاب 348 صفحهای را موضوعاتی همچون: «نظری به یادداشتهای قوامالسلطنه، شوروی و تجزیه آذربایجان، تشکیل حکومتهای خودمختار آذربایجان، نخستوزیری صدرالاشراف، مذاکرات وزرای خارجه دولتهای آمریکا، طرح تجزیه ایران، شکایت ایران علیه شوروی، ملاقات با سفیر شوروی، مظفر فیروز معاون سیاسی، اسرار مذاکرات مسکو، پایان دوره چهارهم مجلس شورای ملی، مواد موافقتنامه قوام – سادچیکف، ورود پیشهوری به تهران، نخست وزیر شدن پیشهوری، شرکت رهبران حزب توده در کابینه، حوادث فارس، انتخابات دوره پانزدهم مجلس، اعلام جرم و ضد قوام» تشکیل میدهد. پایان بخش کتاب، انتشار هشت قطعه عکس از قوام و نزدیکان وی است.
پانوشت:
1- (انتشارات) معین با خاطرات قوامالسلطنه در دوران نخستوزیری آمد، خبر آنلاین، 26 مرداد 1392.
2- مولوتف وزیر امور خارجه شوروی دوره استالین بود. در مدت اقامت قوام در شوروی از مورخ 19 فوریه تا هشتم مارس 1946، وی دو بار با استالین و چهار بار با مولوتف ملاقات کرد.
محمود فاضلی