هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 123    |    26 تير 1392

   


 



عبدالهادي حايري: انسان زنده به اميد

صفحه نخست شماره 123

به مناسبت بیستمین سالگرد درگذشت او

زماني كه دكتر عبدالهادي حايري فهميد بيماري سرطان خونش فرصت چنداني به او نمي‏دهد تا بهره بيشتري به دانش ايراني بيافزايد، به توصيه برخي شاگردانش نوشتن زندگينامه‏اش را آغاز كرد و مانند كوپرنيك در روزهاي آخر زندگي جسماني و در بيمارستان نسخه چاپي آن را در دست گرفت. اكنون بيست سال از آن روز مي‏گذرد.

پيشتر بطور مفصل نوشته‏ام كه زندگي علمي دانشمندان مانند كوه يخي است كه آثار منتشر شده شان تنها بخش بيروني و ديدني آن است. و متاسفانه تنها از همين بخش است كه در ارزيابي كارنامه علمي دانشمندان بهره گرفته مي‏شود. بخش عمده تاريخ علم هرگز نوشته نمي‏شود. اگر دانشمند خود ننويسد، ديگران بايد با تلاش‏هايي چون مصاحبه و خاطره نويسي يا تحريك و تشويق دانشمند به خود زندگينامه نويسي، يا سرانجام مصاحبه با شاگردان و بازمانندگان و بررسي آثار و اسناد و دست نوشته اي بجاي مانده از استاد، شايد به بخشي از بخش پنهان كوه يخ دست يابند و شايد نيابند. و چه خوب كه خودشان بنويسند كه كمتر مي‏نويسند و عبدالهادي حايري از معدودترين آنها بود و آن هم با استفاده از انواع نام‏هاي مستعار و مختصر و ... .

نوشتن سرگذشتنامه و خاطرات كه اكنون رسم شده (و البته رسم بسيار خوبي هم هست) آثاري بسيار پاستوريزه به نمايش مي‏گذارند. افرادي كه تا توانسته اند در طريق قانون و شرع و اخلاق ره سپرده اند. آثاري كه از نويسنده و گوينده يك توجيه‏گر همه اعمال زندگي نشان مي‏دهد. با حذف همه بيراهي ها و اشتباهات. كه به گمان من كارساز نيست.

من در آخرين بخش زندگي ايشان شاگرد دانشگاه مشهد و گروه تاريخ شدم كه مصادف با بيماري ايشان بود و كلاس‏هاي تاريخ ايشان يك در ميان و برخي در منزل ايشان برگزار مي‏شد. من هم كه ساكن مشهد نبودم و تنها در روزهاي درسي به مشهد مي‏رفتم حتي كمتر فرصت رفتن به اتاق دانشگاهي و منزلش را داشتم. شايد بهتر بود شاگردان قديمي‏ترش كه از روزهاي اول آمدنش به مشهد در حضورش بودند درباره‏اش بنويسند اما در غياب يا بي‏خبري آنها، كمي درباره كتابش بنويسم.

نفس نوشتن خاطرات علمي و سرگذشت تلخ و شيرين فعاليت‏هاي علمي مقدس است و از عالم و عالم زاده‏اي چون عبدالهادي حايري مقدس‏تر. او كه قيد و بند اخلاقي و مذهبي بيشتري در نوشتن مطالبي داشت كه به ديگران نيز مربوط مي‏شد. از نوشتن افعال بچگانه و كودكانه تا برخي اعمال عاشقانه و شايد غيراخلاقي كه مناسب طبع انساني انسان است اما به حكم شرع اقرار به گناه شمرده مي‏شود تا ابراز دشمني هاي قوم و خويش و سنگ اندازي‏هاي آنان در پيشرفت علمي كه شايد گله‏هاي خانودگي را بر مي‏انگيخت. از بيان شكست‏هاي خود ابايي نداشت. از دوستي‏ها و دشمني‏ها. به گمان من دكتر حايري بيش از همه اعتقاد داشت كه انسان انسان است و بايد او را انساني ديد، با تمام كم و كاستي‏ها. اعتقاد داشت انسان قديس نيست كه همه اعمال و رفتار و گفتارش مطابق عرف و شرع و قانون و اخلاق باشد. دكتر حايري در غرب درس خواند و خاطراتش نمونه اعترافات است كه با فرهنگ مسيحي سازگارتر است و البته نوشتن و گفتنش بدون مشكلات شرعي نيست. چگونه مي‏توان سرگذشت و خاطرات را نوشت و از اشخاص ديگر بد نگفت و غيبت نكرد و اتهام نزد و در اماكن غيرقانوني و غير شرعي حضور نيافت و با افراد غيرموجه ديدار و صحبت نكرد. ده‏ها عذر شرعي و قانوني و عرفي و اخلاقي باعث مي‏شود كه انسان همه را نگويد يا همه را راست نگويد يا سربسته و مستعار و با طعنه و كنايه بگويد. دكتر حايري تا توانست خود را از برخي از اين عذرها رهاند و زندگي نامه انساني خود را نوشت. و از اين جهت ارزش بزرگداشت و توجه بيشتر را دارد. زماني كه از ادامه زندگي جسماني نااميد شده بود نام اميد را براي شخصيت كتابش برگزيد.

آخرين بار دو هفته پيش از مرگ انساني‏اش او را در بيمارستان قائم مشهد ديدم. تا مرا ديد گفت چطوري آقاي جعفري ... ... . بعد نيم ساعت درباره نامگذاري هاي عجيب و غريب گفتيم و خنديديم و اينكه نام اصلي خانوادگيش چه بوده و پدرش بخاطر علاقه به فلسفه چه نامي را انتخاب كرد و چگونه پس از مرگ پدرش و توسط دايي‏اش توانست نام حايري را براي خود برگزيند. دوربين همراه داشتم اما خجالت كشيدم عكس بگيرم. شايد براي كمتر كسي نوشته باشم اما براي او مي‏نويسم كه تنها يك انسان بود با تمام مشخصات انساني. انساني كه تنها به اميد زنده بود، و با اميد زنده ماند. والسلام.

محسن جعفري مذهب
24/4/1392
 



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

25 تير 1392
مظفر شاهدی
با تشکر از جناب جعفری مذهب که یادی از استاد بزرگ ما جناب دکتر عبدالهادی حائری کرده اند. روانشان شاد باد. در دوران تحصیلات کارشناسی تاریخ در دانشکده دکتر شریعتی دانشگاه فردوسی مشهد (در سالهای 1365-1369) افتخار شاگردی دکتر حائری نازنین را داشتم. تردید ندارم که بیش از همه اساتید گرامی ام از ایشان تاثیر پذیرفته ام، بگذریم از این که میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. نام و یادشان جاودانه باد.

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.