نگاهی به شکلگیری تاریخ شفاهی در دورهی معاصر نشان میدهد که پیدایش و گسترش آن، محصول نیازهای تاریخی جامعهی هر دوره و به تناسب خواستها، آرزوها، ضروریات و البته بر پایهی برنامهریزی بوده است. این امر باعث شده تا تاریخ شفاهی همواره به عنوان ابزار کارآمد و روزآمدی برای جمعآوری دادههای اطلاعاتی و ساماندهی و پردازش آن، مورد استفادهی پژوهشگران قرار گیرد و سطوح مختلف استفادهکنندگان با اهداف گوناگون و در زمینههای مختلف از آن بهره ببرند.
بررسی تاریخچهی تاریخ شفاهی نشان میدهد که چهار نسل در تاریخ شفاهی دنیا از دههی 40 که نخستین بار نام آن برده شد تا زمان حاضر، پا به عرصهی حیات گذاشتهاند.(1)
نسل اول تاریخ شفاهی به دنبال جمعآوری خاطرات رجال و بزرگان و آرشیو مصاحبههای جمعشده بود و تمایل به تاریخ عمومی داشت. شاید نیاز بعد از جنگ جهانی دوم که زمینهی قهرمانپروری و پررنگ شدن تاریخ ملی را میطلبید، باعث شد در آمریکا و کشورهای اروپایی توجه به خاطرات نخبگان و بزرگان بیشتر شود. در این نسل، تاریخ شفاهی کمکم وارد دانشگاهها شد و زمینهی ایجاد تضارب آرا و تئوریزه شدن آن فراهم آمد.
نسل دوم تاریخ شفاهی در دهههای 60 و 70 ظاهر شد. جنبشی که با مطرح شدن مکاتب جدید تاریخنگاری، مانند مارکسیسم، به وجود آمد، تغییرات زیادی در سایر حوزههای پژوهشی مانند تاریخ محلی، تاریخ شهری، جغرافیای تاریخی و از جمله تاریخ شفاهی به وجود آورد. در این دو دهه، توجه پژوهشگران به موضوعاتی مانند نژادها، قومیتها، گروههای حاشیهای، مهاجران، زنان و کارگران معطوف شد. تاریخ شفاهی در یک چرخش از آرشیوها و توجه طبقات بالای جامعه به سوی گروههای حاشیهای و طبقات پایین روی آورد و ابزار مهمی برای شنیدن صدای کسانی شد که در جامعه کمتر دیده میشدند.(2) در این دهه تاریخ شفاهی ابزار مؤثر برای کسانی شد که در اعتراض به وضعیتِ موجودِ جامعهی زمان خود، سعی در ارائهی نگاههای جدید برای تغییر وضع موجود زمان خود داشتند.
نسل سوم در دههی 80 به ابزاری برای برنامهریزیهای کوتاهمدت و میانمدت جهت تأثیرگذاری بر جامعه تبدیل شد. به تعبیری، تاریخ شفاهی بعد از چهار دهه درگیر بودن در جامعه، ابزاری برای هدایت فکری آنها شد. دههی 80 عصر استفاده از تاریخ شفاهی در برنامههای عمومی، موزهها، رادیو و تلویزیون و باز شدن درهای آرشیوها به روی مردم بود.
نسل چهارم تاریخ شفاهی تحت تأثیر جریان پستمدرنها به سمت خودانتقادی و استفادهی هدفمند برای تحلیلها و استنادهای پژوهشی گام برداشت و به طرف مطالعات میانرشتهای سوق داده شد. امروزه تاریخ شفاهی در تعامل مستقیم با حوزههای مختلف پژوهشی، به ابزار مهمی برای پیشبرد اهداف آنها تبدیل شده است. عضو بودن مؤسسات مختلف و افراد با تخصصهای گوناگون در انجمنهای تاریخ شفاهی، ماهیت میانرشتهای آن را مورد تأکید قرار میدهد.(3)
با این مقدمه، سؤال اینجاست که جایگاه تاریخ شفاهی در ایران کجاست؟ چه دلائلی در شکلگیری و گسترش آن نقش داشتهاند؟ آیا میتوان به نسلهای مختلف تاریخ شفاهی در ایران معتقد بود؟ آیا اساسا زمینهی درک ارزش میانرشتهای تاریخ شفاهی و ضرورتهای توجه به آن، حداقل در میان جامعهی علمی تبیین شده است؟
تاریخ شفاهی در ایران معلول دو عامل مهم است که در بیش از سه دهه، ساختار، ماهیت و کارکرد آن را تحت تأثیر قرار دادهاند. این دو عامل مهم، انقلاب و جنگ هستند. به جرأت میتوان گفت بیش از 80 درصد از کل مصاحبههای تاریخ شفاهی و خروجی آن در قالب مقالات و کتابها، تحت تأثیر آنها بوده است. بیشتر مراکز تاریخ شفاهی در ایران مانند مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و مراکز نظامی، حجم عمدهای از دادههای تاریخ شفاهی در این دو زمینه را در سه دههی گذشته تولید کردهاند. در یک مقایسهی تحلیلی بین شکلگیری تاریخ شفاهی در ایران با دنیا، نیاز جامعهی بعد از زمان جنگ به قهرمانان، احتیاج به هویت ملی جهت یکپارچگی و لزوم مطرح شدن نخبگان انقلاب، وضعیتی مشابه با دههی 40 و 50 یعنی نسل اول تاریخ شفاهی را ایجاد کرده است.
توجه به نخبگان ملی، تأکید بر تاریخ عمومی و ملی، آرشیوسازی منابع و نگاه ابزاری به تاریخ شفاهی، از زمینههای این تشابه هستند. در کنار اینها، نگاه علمی به تاریخ شفاهی کمکم شکل میگیرد و زمینهی ایجاد انجمنهای علمی و ورود تاریخ شفاهی به دانشگاه فراهم میشود.
سؤال اینجاست که آیا تاریخ شفاهی در ایران باید سه نسل دیگر صبر کند تا به وضعیت فعلی تاریخ شفاهی در دنیا برسد و ضرورتهای مطالعات میانرشتهای آن فراهم آید؟ تا چه زمانی تاریخ شفاهی میتواند در چارچوب نگاه سنتی و خواستهای حکومتی حرکت به جلو داشته باشد؟ آیا زمینههای رشتهی تاریخ شفاهی، به مرز خودانتقادی و استفادهی پژوهشی صحیح بر اساس استانداردها، و نه خواستها، خواهد رسید؟ تا چه اندازه پتانسیل رشد سریع تاریخ شفاهی در ایران فراهم است؟
به نظر میرسد پتانسیل موجود برای استفاده از تاریخ شفاهی به عنوان سازوکار مهم در ضبط وقایع تاریخی در ایران، وجود نیروهای علاقهمند به تاریخ شفاهی در حوزههای مختلف و فعالیت مراکز تاریخ شفاهی که ماهیتی متفاوت از کارکرد رسمی تاریخ شفاهی در ایران دارند مانند آرشیو تاریخ شفاهی آستان قدس - که بزرگترین آرشیو تاریخ شفاهی شهری در ایران است - و پیدایش علاقه به علمیسازی روند انجام تاریخ شفاهی حتی در مراکزی مانند مؤسسات نظامی که استفادهی ابزاری و احساسی از تاریخ شفاهی در آنها غلبه دارد، زمینههای امیدبخشی را برای طی کردن سریع این فاصلهها به وجود آورده است. اما به منظور کم کردن سریع این فاصلهها، موقعیتسنجی مناسب و اتخاذ تصمیمهای درست برای گسترش تاریخ شفاهی ضروری به نظر میرسد تا بتوان گامهای لازم برای کاربردی شدن تاریخ شفاهی در مطالعات میانرشتهای را برداشت. از مهمترین این راه حلها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) تاریخ شفاهی و آموزش
نگاه آموزشی به تاریخ شفاهی مسألهای است که خیلی کم در ایران مورد توجه قرار گرفته است. این مسأله از دو نگاه متفاوت قابل بررسی است:
1. تاریخ شفاهی در مدارس و مؤسسات عمومی مانند موزهها. در این زمینهها تاریخ شفاهی ابزاری برای آموزش تاریخ در جامعه و تأثیرگذاری بر مخاطبان است. این نگاه در دههی 80 در نسل سوم تاریخ شفاهی مطرح شد و امروزه رایج است.(4)
2. تاریخ شفاهی در دانشگاه. به منظور تئوریزه کردن مبانی تاریخ شفاهی و آموزش حرفهای انجامدهندگان تاریخ شفاهی، از اواخر دههی 80 در دانشگاهها، انستیتوهای تاریخ و انجمنهای تاریخ شفاهی، دورههای تخصصی برگزار شده است.(5)
در ایران بحث استفادهی کاربردی از تاریخ شفاهی برای آموزش مخاطبان در سطوح مختلف مطرح نشده است و دانشگاهها، غیر از موارد خاص، هنوز به طور جدی به آن نپرداختهاند. تنها برگزاری برخی کارگاههای آموزشی توسط مراکز تاریخ شفاهی، خصوصا برای استفاده در تاریخ شفاهی جنگ، مورد توجه قرار گرفته است. این کارگاهها استاندارد خاصی ندارد و برداشتها و تجربیات شخصی افراد در قالب کارگاهها با محتوای اغلب تکراری به افراد شرکتکننده منتقل میشود؛ در حالی که باید نوع و هدف از آموزش تاریخ شفاهی با توجه به سطح شرکتکنندگان، اهداف نهایی و خروجیهای مدّ نظر متفاوت باشد. با توجه به این بحث آموزش تاریخ شفاهی در دو سال اخیر مورد توجه قرار گرفته و مدعیان زیادی را نیز برای آموزش پیدا کرده است. باید با نگاه جدیتری به آموزش، خصوصا در دانشگاهها، نگریست. لازم است سطوح مختلف آموزش در کارگاهها رعایت شود و سرفصلهای مشخصی برای شرکتکنندگان تعریف شود. قطعا آموزش تخصصی تاریخ شفاهی به افرادی که قصد انجام تاریخ شفاهی جنگ را دادند با کسانی که میخواهند در زمینهی مردمشناسی و فولکلور کار کنند یا به مباحث اجتماعی و جامعهشناسی مانند مهاجران بپردازند، متفاوت است. مشخص است که آموزش تاریخ شفاهی در یک کارگاه چهار یا هشت ساعته امکان ندارد، بلکه باید افراد ابتدا در یک دورهی آموزشی به مفاهیم، کارکردها، اهداف و ساختارهای تاریخ شفاهی بپردازند و برای بازآموزی تخصصی در زمینههای خاص، از کارگاههای تاریخ شفاهی استفاده شود. در حالیکه امروز به غلط کارگاههای تاریخ شفاهی مهمترین شیوهی آموزش تاریخ شفاهی شده است. باید به منظور سوق دادن آموزش از قالب کارگاهی به سمت دورههای تخصصی، سرفصلهای جدیدی برای آموزش تاریخ شفاهی تدوین شود، وگرنه با این روش آموزشی که در پیش گرفتهایم، رسیدن به درک اهمیت جایگاه تاریخ شفاهی در مطالعات میانرشتهای به این زودی محقق نخواهد شد.(6)
ب) تاریخ شفاهی، فولکلور و سنتهای شفاهی
یکی از مباحثِ پررنگ در کشورهای با پیشینهی غنیِ فرهنگی و سنتی، فولکلور و سنتهای شفاهی است. تمایزات و تشابهات تاریخ شفاهی با این حوزههای موضوعی باعث اختلاف بین پژوهشگران شده است. برخی معتقدند تاریخ شفاهی به علت ماهیت مستندنگاریاش، بر مشاهدهی زنده و معتبر تکیه دارد و نمیتواند با متخصصان آداب و رسوم اجتماعی، قومشناسان و مردمشناسان که به دنبال سلایق و علایقی هستند که از گذشتههای دور باقی مانده است، رابطهی نزدیکی داشته باشد. واژههایی مانند تاریخ شفاهی آداب و رسوم (7)، سنتهای تاریخی(8) ، سنتهای شفاهی تاریخی(9) ، تاریخ شفاهی علاقهها و سلیقهها(10) مرزهای موضوعی هستند که در بسیاری موارد تبیین بین آنها با توجه به در هم تنیده شدن مباحث اجتماعی و اهمیت یافتن موضوعات فرهنگی در جامعهی صنعتی امروز، کمرنگ شده است. امروزه دانشمندان حوزههای مختلفِ موضوعی بیشتر از آنکه به فکر تحدید حدود مرزهای کاری خود باشند، در اندیشهی یافتن راههای اشتراک فکر و اندیشه و پیدا کردن زمینههای همکاری برای محل مشترک خود، یعنی جامعه، هستند.
یافتههای جدید دانش مانند تکنولوژیهای جدید آموزش، تغییرات اجتماعی و دگرگونی پیدرپی نیازهای اجتماعی در دنیای امروز، ضرورت تعاملات بیشتر گروههای مرتبط با جامعه را بیشتر کرده است. امروزه تاریخ شفاهیکاران، محلیکاران، فلکلوریستها، قومنگاران و مردمشناسان با استفاده از تکنولوژیهای جدید آموزشی، تحقیقاتی و ضرورتهای جدید پژوهشی، در اندیشهی همکاریِ هرچه بیشتر برای رسیدن به هدف نهایی خود هستند که همانا کمک به زندگی اجتماعی مردم و افزایش درک زندگی گروهی و تسهیل زندگی آنهاست.(11)
در ایران، بحث بر سر مرزهای تاریخ شفاهی و ارتباط یا عدم ارتباط آن با خاطرات فردی و جمعی تازه آغاز شده است و هنوز استفاده از آن در سایر حوزههای پژوهشی مانند قومشناسی، فلکلور و تاریخ محلی مطرح نشده تا عکسالعمل پژوهشگران سنجیده شود و راهی برای همکاری بینرشتهای آن فراهم گردد. این مهم نیازمند مطرح شدن تاریخ شفاهی در دانشگاهها و گذاشتن دورههای آموزشی است. باید نگاه جدیدی در زمینهی ارتباط بین آنها مطرح شود. نیازهای جدید جامعهی ایرانی ضرورت خارج شدن از فضای بستهی اندیشهای هر حوزه و تسهیل زمینهی اشتراک فکری آنها را میطلبد. در تعامل بین اینها چیزی که مهم است جامعهی مصرفکنندهی اطلاعات و نیازهای تاریخی آن است، نه حق داشتن و نداشتن هر یک از حوزهها دربارهی کار کردن یا نکردن آنها. تاریخ شفاهی میتواند با توجه به پتانسیلی که در ماهیت بینرشتهای خود دارد، ابزار مهمی در ارتباط بین این زمینههای پژوهشی باشد.
ج) تاریخ شفاهی سوبالترن(12) ، اقلیتهای قومی، نژادی و مذهبی
ماهیت عمومی تاریخ شفاهی - که برخی از آن با اصطلاح «تاریخ مردم» نیز یاد کردهاند - جایگاه ویژهای را برای انتقال تجربیات زندگی یک نسل و یا گروه به آن بخشیده است. مطالعات مرتبط با مردمشناسی و قومنگاری در حوزهی تاریخ پنهان و توانایی تاریخ شفاهی در ارائهی الگوهای ارتباطی برای خردهفرهنگها، طبقهها، نژادها و قومیتها، پژوهشگران را به استفاده از آن ترغیب کرده است.(13)
تاریخ شفاهی میتواند راهی برای تسهیل ورود افراد به تاریخ باشد؛ افراد گمنامی که در محاصرهی موانع اقتصادی، اجتماعی، زبانشناسی و فرهنگِ غالب گرفتار شدهاند. بازکاوی و بازاندیشی فکری افراد در کسب هویت فردی، درک مشارکتی آنها را در جامعه بازتر میکند. از دههی 60 به بعد، تاریخ شفاهی به ابزاری برای مطالعهی گروههای کار، اقلیتهای نژادی و قومی یا گروههای حاشیهای که کمتر دیده میشوند، تبدیل شده است. این زمینههای مطالعاتی به علت ارتباط موضوعی با حوزههای دیگر، جایگاه تاریخ شفاهی را در مطالعات میانرشتهای پررنگ کردهاند. در ایران به دلیل وجود گروههای حاشیهای، اقلیتهای نژادی و مذهبی و مهاجران داخلی و خارجی، زمینههای استفاده از تاریخ شفاهی فراهم است. اما به دلایل مختلف سیاسی یا اجتماعی، این حوزهها مورد توجه قرار نگرفتهاند و یا از تاریخ شفاهی به عنوان یک ابزار کارآمد غفلت شده است. استفاده از تاریخ شفاهی در این موضوعات، نیازمند آموزش و ایجاد دیدگاههای جدید پژوهشی است که تا کنون، با توجه به ضعف آموزشی و نبود دورههای تخصصی، محقق نشده است.
د) تاریخ شفاهی، تاریخ محلی و تاریخ شهری
بررسی موضوعات محلی و شهری نشان میدهد بسیاری از مسائل قابل طرح در آنها میتواند در حوزهی تاریخ شفاهی مورد بررسی قرار گیرد؛ مانند علاقهی مردم به حوادث روزمره در جامعه، حوادث ثبت شده و نشده، تاریخ خانوادگی، آداب و رسوم، و هویتهای فردی و جمعی. الکساندر پرتلی با استفاده از تاریخ شفاهی تحقیقات مفصلی دربارهی یک شهر ایتالیایی انجام داده و در آن به مسائلی مانند اوقات فراغت، نوع زندگی روزمره، مرگ و میرها، اعتراضات، آمال و آرزوها و هر آنچه مربوط به زندگی انسانهاست، پرداخته است.(14) تغییرات تدریجی در بستر گسترش شهرها، مانند ورود تکنولوژیهای جدید، مطرح شدن هویتهای جدید، تغییرات جمعیتی و عوض شدن ساختارهای اجتماعی که کمتر در اسناد رسمی دیده میشوند، میتوانند در تاریخ شفاهی مورد بررسی قرار گیرند.(15)
به اشتراک گذاشتن خاطرات عمومی در بستر شهرها به تکتک افراد گروهها این امکان را میدهد که بینشهای فردی خود را در یک تصویر بزرگتر از تاریخ به نام زندگی اجتماعی در شهرها جای دهند. آرشیوهای محلی و آرشیوهای شهری میتوانند با استفاده از تاریخ شفاهی موضوعات مختلف را متناسب با نیازهای تاریخی جوامع، مورد پژوهش قرار دهند و امکان انتقال تجربیات یک نسل را به نسل دیگر فراهم سازند. هرقدر نقش تاریخ شفاهی در این میان پررنگ باشند، غنای این آرشیوها بیشتر خواهد بود. در ایران تاریخ شفاهی بیشتر در جهت مقاصد سیاسی یا با هدفهای خاص انجام شده و کمتر در زمینهی مطالعات شهری و یا محلی مورد استفاده قرار گرفته است. تنها آرشیو تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس است که با تمرکز کار در زمینهی تاریخ محلی و شهری، بیشترین پروژههای موضوعی را انجام داده است. تقویت استفاده از تاریخ شفاهی در این زمینهها که عمدهی مسائل مطرح در آنها قابلیت میانرشتهای دارند، میتواند افقهای جدید پژوهشی را بگشاید و این مهم، نیازمند تغییر نگرش به تاریخ شفاهی است.
ﻫ) تاریخ شفاهی، خاطرات فردی، خاطرات جمعی
خاطره، امضای تاریخی هر نسل است و هر فرد در هر موقعیتی میتواند تعاریف مختلفی از آن ارائه دهد. خاطره، به ما کمک میکند تا گذشته را به چنگ آوریم و مجرایی برای ارائهی نمایش مجدد حوادث و تجربیاتی است که میتواند بار موضوعی به همراه داشته باشد. خاطره، مرز بین فراموشی یا عدم فراموشیِ یک قوم، گروه و حتی نسل است.
در دستهبندی انواع خاطره میتوان به خاطرات ملی، خاطرات عمومی، فردی، تاریخی، جمعی و اجتماعی اشاره کرد که هر کدام کارکرد خود را دارند و میتوانند به صورت روزنوشت، دیرنوشت و دیگرنوشته تهیه شوند. در ایران، بحث میان خاطره و تاریخ شفاهی مهم است و بسیاری از خروجیهایی که ذیل تاریخ شفاهی مطرح میشوند، در واقع خاطرات فردی و یا خاطرات دیگرنوشت هستند. به علت حساسیت موضوع تاریخ شفاهی و خاطراتی که نام آن را یدک میکشند، باید دربارهی مرزهای این دو موضوع و ارزشهای هر یک، پژوهشهای جدّی انجام گیرد.(16) باید پذیرفت که خاطره و تاریخ شفاهی هر کدام کارکردهای خاص خود را دارند و هیچکدام نافی یکدیگر نیستند، بلکه با دید عمیقتری کارکردهای آنها باید مورد توجه قرار گیرد و ارزشهای میانرشتهای آنها مشخصتر شود. این دو زمینه، کارکردهای مختلفی در پژوهشهای اجتماعی دارند و تعامل میان آنها میتواند به کاربردیتر شدن این تحقیقات کمک کند.
و) تاریخ شفاهی و رادیو و تلویزیون
تاریخ شفاهی و رادیو و تلویزیون برای هم ساخته شدهاند. تهیهکنندگان رادیو به دنبال موضوعات مورد توجه جامعه میگردند و تاریخ شفاهی نیز به دنبال شنوندگان و خوانندگان است. آرشیوهای تاریخ شفاهی میتوانند با ارائهی موضوعات نو، دروازههای جدیدی به سوی تاریخ برای رادیو و تلویزیون باز کنند. نسل امروز بیش از آنکه انگیزهی خواندن تاریخ داشته باشند، به دنبال گوش کردن تاریخ و بیان شفاهی آن است. ارائهی تصویریِ تاریخ میتواند تأثیر خیلی بیشتری از خواندن آن داشته باشد و مخاطبان بیشتری را جذب کند. در ایران نیز بیان وقایع تاریخی در زمینهی جنگ و انقلاب به شکل تاریخ شفاهی مدّ نظر بوده است. ایرادی که در فیلمهای تهیه شده وجود دارد، کلیشهای بودن، تکراری بودن، نبود نوآوری و استفادهی غلط از تاریخ شفاهی است. در واقع، در این برنامهها به علت عدم تبیین بین خاطره و تاریخ شفاهی نتوانستهاند از پتانسیل آن برای برنامهسازی رادیو و تلویزیون استفاده کنند، در حالی که به علت ماهیت عمومی این برنامهها تاریخ شفاهی میتواند ابزار مناسبی برای تهیهکنندگان باشد؛ خصوصا در برنامههای مرتبط با تاریخ محلی و شناسایی تاریخِ نزدیک به مردم، کاربرد زیادی دارد.(17)
بررسی پژوهشهای انجام شده در زمینهی تاریخ شفاهی در دنیا نشان میدهد که تمایل پژوهشگران به استفاده از تاریخ شفاهی در مطالعات میانرشتهای روزبهروز در حال گسترش است. عناوینی مانند تاریخ شفاهی سیاهان، تاریخ شفاهی زنان، تاریخ شفاهی تجارت، تاریخ شفاهی تعاملات فرهنگی بین گروهی، تاریخ شفاهی ناتوانان جسمی، تاریخ شفاهی و استفادههای درمانی، تاریخ شفاهی و جنگ، تاریخ شفاهی و موزهها، تاریخ شفاهی و بیخانمانها، تاریخ شفاهی و مهاجران و ... بیانگر ماهیت میانرشتهای آن است. مشکل جدی در ایران عدم آشنایی با تاریخ شفاهی و کاربردهای آن نیست. با برگزاری نشستهای منظم سالانه در چند سال اخیر، و ایجاد انجمن تاریخ شفاهی و کارگاههایی که اخیرا گسترش زیادی یافتهاند، زمینهی آشنایی کلی افراد با تاریخ شفاهی فراهم آمده است. اما با توجه به کارکردهای آن در زمینهی انقلاب و جنگ، تاریخ شفاهی باید بیشتر شناخته شود و افرادی که در این دو زمینه کار میکنند، باید مصاحبههای دقیقتر و کاملتری انجام دهند. اهداف اولیه از این خواست عمومی تا حدی مرتفع شده است و امروزه نیازمند شکلگیری نگاههای تخصصی به تاریخ شفاهی و کاربردهای گوناگون آن هستیم. باید در مرحلهی تولید و خروجیِ مصاحبههای تاریخ شفاهی، بینشهای عمیقتری حاکم شود تا چاپ صرف خاطرات به عنوان مهمترین هدف مراکز درنیاید. تاریخ شفاهی باید به دنبال شناسایی نیازهای تاریخی جامعه، پررنگ کردن آن و برطرف کردن خلأهای اطلاعاتی باشد تا از طریق آن، زمینهی ارتباط بین حوزههای مختلف پژوهشی فراهم شود. نگاه امروز ما باید به دنبال اهداف عمیقتری از کارکرد مراکز تاریخ شفاهی در راستای برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت باشد، وگرنه در چنبرهی زمانی شکلگیری و گسترش نسلهای تاریخ شفاهی دنیا گرفتار خواهیم شد و تا سه دههی آینده هم مبحث مطالعات میانرشتهای و سیاستگذاریهای تاریخ در ایران مطرح نخواهد شد.
پینوشت
1. Dunaway, David K. (1996). “Introduction: The Interdisciplinary of Oral History” in Oral History: An Interdisciplinary Anthology. Ed. Dunaway, David K.; Baum, Willa K. Altamira Press, American Association for State and Local History and Oral History Association, p. 8.
2. Thomson, Alistair (1998). “Fifty Years On: An International Perspective on Oral History”, The Journal of American History, Vol. 85, No. 2, p. 582.
3. Dunaway, David K.; Baum, Willa K. (1996). p. 9
۴. دربارهی تاریخ شفاهی در مدارس کارهای زیادی انجام شده است. از مهمترین این کارها میتوان به این مورد اشاره کرد:
Patricia Filer with the assistance of the students of Cleveland High School and their English and Drama teacher Faith Beatty, Oral Histories in the Classroom, A Curriculum and Project Guide for Secondary School Students, http://www.historylink.org/Index.cfm?DisplayPage=study_aids/index.cfm and John A. Neuenschwander, Oral History Projects in Your Classroom, Marjorie L. McLellan, 2001.
همچنین درباره موزهها میتوانید نگاه کنید به:
Irene Nakou, Oral history, museums and history education, presented for the conference "Can Oral History Make Objects Speak?" Nafplion, Greece. October 18-21, 2005.
۵. تخصصیترین دورهی دانشگاهی دربارهی تاریخ شفاهی، در دانشگاه کلمبیا ارائه میشود. در آنجا فوق لیسانس تاریخ شفاهی با رویکرد میانرشتهای آموزش داده میشود:
www.oralhistory.columbia.edu
۶. غیر از کارگاههای انفرادی که در زمینهی تاریخ شفاهی به صورت محدود در ایران برگزار شده، بیشترین تعداد کارگاههای آموزشی، مربوط به تاریخ شفاهی جنگ است. مهمترین ایراد وارده به این کارگاهها، هدف غایی از برگزاری آن است، زیرا افراد شرکتکننده در آن از سطوح مختلف تجربه برخوردارند، در حالی که برنامهی آموزشی برای همه یکسان است. به نظر میرسد با توجه به ماهیت عملی کارگاهها و هدف اصلی آن که بازآموزی است و نه آموزش، تعریف دورههای تخصصی با رویکردهای جدید الزامی است.
7. oral folk history
8. traditional history
9. oral traditional history
10. oral history testimony
۱۱. از مقالات خوب در زمینهی تاریخ شفاهی و سنّت شفاهی میتوان به مقالهی مرتضی نورایی، لقمان دهقان نیری و مهدی ابوالحسن ترقی، «مقایسه تحلیلی سنت شفاهی با تاریخ شفاهی»، پژوهشهای تاریخی، زمستان 89، شمارهی 8 اشاره کرد. از مقالات خارجی هم میتوان مورد زیر را ذکر کرد:
Danielson, Larry (1980). “The Folklorist, the Oral Historian and Local history”, Oral History Review, vol. 8.
Dorson, Richard (1996). “The Oral Historian and the Folklorist”, in Oral History: An Interdisciplinary Anthology, pp. 283-293.
۱۲. برای آشنایی کلی دربارهی سوبالترن نگاه کنید: به خیراندیش، عبدالرسول (1382). «ضرورت توجه به تاریخنگاری سوبالترن در ایران»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، آبانماه، شمارهی 73.
۱۳. از مقالات خوب دربارهی قومنگاری و تاریخ شفاهی، مقالهی زیر است:
Okihiro, Garry Y. (1981). “Oral History and the Writing of Ethnic History”, Oral History Review, vol. 9.
14. Portelli, Allesandro (1988). “What makes oral history Different”, in Oral History Reader. ed. Robert Perks and Alistair Thompson, New York, Routledge, p. 68.
۱۵. برای اطلاع بیشتر در مورد تاریخ شهری و تاریخ شفاهی نگاه کنید به: رضوی، ابوالفضل (1390). «جایگاه تاریخ شفاهی در تداوم هویت شهری»، در روششناسی و موضوعیابی مطالعات شهری در تاریخ شفاهی، به کوشش ابوالفضل حسنآبادی. مشهد: سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، صص63-78.
۱۶. برای اطلاع بیشتر دربارهی تاریخ شفاهی و خاطرات جمعی نگاه کنید به: حسنآبادی، ابوالفضل؛ دهقاننژاد، مرتضی (1390). «تاریخ شفاهی، خاطرات جمعی و هویت شهری»، در روششناسی و موضوعیابی مطالعات شهری در تاریخ شفاهی، صص63-78.
۱۷. از مقالات خوب دربارهی تاریخ شفاهی و رادیو میتوان به مقالهی زیر اشاره کرد:
Dunaway, David K., “Radio and the Public Use of Oral History”, in Oral History: An Interdisciplinary Anthology, pp. 306-321
ابوالفضل حسنآبادی
منبع: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 180، اردیبهشت 1392، ص 22