شاید سخن گفتن از چالشها و موانع زمانی معنا یابد که اصل موضوع مورد قبول واقع شده باشد و تنها در پیرامون آن، بحث و چرایی و مانع مشاهده شود. در مورد تاریخ شفاهی مساله تفاوت دارد. با وجود به کارگیری این روش علمی به صورت آگاهانه و ناآگاهانه از سوی انبوه کاربران و محققان تاریخ، در بیش از چهار دههی گذشته، تشکیل هشت نشست تخصصی و مشارکت محافل علمی از جمله دانشگاه اصفهان، همچنان مشکلات جدی بر سر اصالت علمی و اسنادی دادهها و مدارک تاریخ شفاهی وجود دارد.
برغم نگارش صدها مقاله و ترجمه آثار علمی معتبر در باب تاریخ شفاهی، نگاه دانشگاههای معتبر و بزرگ و اساتید آن به مقولهی تاریخ شفاهی، بیگانه و غریبانه است. این از آن روی مطرح میشود که نگارنده خود بارها شاهد و ناظر این کملطفی و بیتوجهی بوده است. البته جای تعجب ندارد زیرا در جامعهی سنتزده و عجین شده با انباشتی از سنتها؛ سنتشکنی و گسیختن بندها و قیود تاریخ و تاریخنگاری سنتی، کاری سترگ و جسورانه است. ایشان حاضر به پذیرش این روش و رویکرد مدرن و روزآمد نیستند. این امر از یکسو ناشی از عادت کردن به روشهای سنتی و از سوی دیگر آرمیدن بخش عمدهی تاریخدانان و تاریخخوانان در ادوار پیشین تاریخ است. ایشان فراموش میکنند که در آیندهای نزدیک، طومار تاریخ معاصر نیز پیچیده و به دورانهای متقدم تبدیل خواهد شد. پس شایسته است که در راه غنیسازی مدارک، منابع و اسناد این دوره تاریخی سعی فراوان شود تا به واسطهی این روش و رویکرد، بخشی از نبود و کمبودهای مدارک و قرائن تاریخی پر شود.
نگاهی به کوشندگان و محققین دانشگاهی در عرصه تاریخ شفاهی حاکی از آن است که تعداد آنان همچنان به تعداد انگشتان دو دست محدود مانده است. در این میان برخی از ایشان نیز به دلیل ماهیت تاریخ شفاهی، به رشتههای دیگری غیر از تاریخ مانند اقتصاد، علوم ارتباطات و جامعهشناسی تعلق دارند. با آنکه این امر نشان از جامعیت کاربرد این روش و برتری آن در میان سایر روشها دارد اما مهجوری و غریبی آن در میان اهل تاریخ را فریاد میزند. این وضعیت که میتوان از آن با عنوان مقبولیت کیفی در برابر محبوبیت کمی یاد کرد، نشان میدهد اهل تاریخ یعنی وارثان و عاملان واقعی تاریخ شفاهی باید توجه بیشتری به آن داشته باشند. با توجه به رویکرد فراوان اساتید و محققین در سالهای اخیر به تاریخ معاصر و موضوعات میانرشتهای و کاربردی مانند تاریخ اقتصادی، روانشناسی تاریخی، جامعهشناسی تاریخی و تاریخ اجتماعی و فرهنگی؛ ضرورت استفاده از این روش روز به روز بیشتر شده است. حتی برای کسانی که ماهیت ذاتی و کارآیی تاریخ شفاهی را به چالش میکشند. دانشگاه اصفهان و معدود اساتید سایر دانشگاهها تا چه زمانی قرار است با این وضعیت ادامه دهند؟ مسلم است که هنگام قرائت این متن هنوز کرسی و صندلی بسیاری از دانشگاهها در نشستها خالی است و عمدهی شرکتکنندگان نشستهای تاریخ شفاهی را همچنان محققین آزاد و دستاندرکاران مراکز اجرایی تاریخ شفاهی یعنی نهادها و موسسات انقلابی تشکیل میدهند. به طور یقین پذیرش و مقبولیت رسمی و علمی تاریخ شفاهی منوط به مشارکت دانشگاهها و مراکز علمی و اساتید آنها در این عرصه میباشد. با وجود فراخوان عمومی، نگاه دانشگاههای کشور به تاریخ شفاهی از بالا به پایین و متأسفانه با حالتی از سر کبر و نخوت علمی است نه همکاری و مشارکت.
از اینرو، وقتی با اصل موضوع این گونه رفتار میشود چگونه میتوان انتظار داشت که آموزش این روش و رویکرد با هیچ مانع و چالشی روبرو نباشد؟ به نظر میرسد نخستین شرط تحقق امر آموزش تاریخ شفاهی، اهتمام دانشگاهها و مراکز علمی به تاریخ شفاهی و پذیرش اصل موضوع است. تلاشهای پیگیر معدود اساتید دانشگاهی نیز در این عرصه با وضعیت کنونی، روندی کند و آهسته خواهد داشت.
چالش جدی و بزرگ دیگر نه از سوی منتقدین و انکارکنندگان بلکه از سوی کاربران و متولیان تاریخ شفاهی است. بدون شک در تمامی نشستهای گذشته و جلسات انجمن علمی تاریخ شفاهی ایران، بر این نکته اساسی و اولیه تاکید شده است که تاریخ شفاهی روش علمی گردآوری دادههای تاریخی با استفاده از مصاحبه فعال، بسته پرسشی باز بر اساس موضوعات و یا افراد فعال، ناظر و شاهد در تاریخ و گذشته است. تاریخ شفاهی با خاطرهگویی، خاطرهنویسی و خاطرهیابی تفاوت های بنیادین دارد. همچنین تاریخ شفاهی سنت و فرهنگ شفاهی نیست. با این وجود متاسفانه مشاهده میشود که مراکز و نهادهای دست اندرکار این روش، بدون استثناء، همچنان تولیدات خود را با نام و عنوان تاریخ شفاهی اما با محتوای خاطرهنویسی به بازار نشر عرضه میکنند. تولیداتی از این دست پیش از برپایی نشستهای تاریخ شفاهی و جلسات متعدد اعضای انجمن علمی تاریخ شفاهی ایران قابل توجیه و دفاع بود اما پس از این همه نشست که هریک به نوعی به این موضوع اشاره و تاکید صریح و بیپرده داشتهاند؛ به هیچ عنوان قابل قبول نیست. زیرا این تولیدات خود مبنا و الگوی سایر محققین و شفاهیکاران در دیگر تحقیقات قرار میگیرد. بنابراین در جایی که و در حالی که خاطرهنویسی را با عنوان تاریخ شفاهی عرضه میکنیم چه انتظاری داریم که در آموزش نیز اصول و قواعد تاریخ شفاهی رعایت شود؟ طرفه آنکه در کارگاههای متعدد و متنوع تاریخ شفاهی به ویژه در بحث و حوزه دفاع مقدس، تاکیدات فراوان شده است اما این حوزه بیشترین آسیب را از این چالش و بدفهمی از تاریخ شفاهی به خود دیده است.
از سوی دیگر بسیاری از شفاهیکاران و مدرسین کارگاههای تاریخ شفاهی، عملاً خاطرهیابی و خاطرهنویسی را به جای تاریخ شفاهی آموزش میدهند زیرا خود به آن عادت کرده، قادر به گسیختن این چنبره و رهایی از آن نیستند. بنابراین شایسته و بایسته است که متخصصین علمی و افراد دوره دیده و با تجربه و علم و دانش کافی در این زمینه نیز اقدام نمایند. این چالش به طور مستقیم به محدودیت مشارکت دانشگاهها در ترویج تاریخ شفاهی ارتباط دارد.
چالش بعدی این است که به فرض پذیرش این مساله که در نشستها و کارگاههای آموزش تاریخ شفاهی بر انجام مصاحبه علمی هدفمند، باز و چالشی تاکید شده باشد اما در طرحهای پیش رو دوباره شاهد ضبط خاطره هستیم نه مصاحبه فعال. لازم است طرحهای تعریف شده توسط ناظران علمی و متخصص تاریخ شفاهی مورد نظارت قرار گیرند تا نتیجه آموزش در طرحها نیز مشاهده شود. عدم نظارت علمی و مرحله به مرحله طرحهای تاریخ شفاهی موجب بیراهه رفتن آن طرح خواهد شد. این امر گرچه افزایش هزینهها را به دنبال دارد اما مسلماً نتیجهای که به دست میآید ارزش مادی و معنوی بیشتری از آن دارد.
بنابراین در نگاهی کلی به مقولهی تاریخ شفاهی باید گفت آموزش جدای از خودِ تاریخ شفاهی نیست. اصل اول پذیرش تاریخ شفاهی از سوی دانشگاه ها و اساتید تاریخ است. چگونه میتوان بدون تحقق این امر به آموزش آن پرداخت؟ کنار کشیدن دانشگاه ها از تاریخ شفاهی و بیتفاوتی نسبت به آن و تداوم این وضعیت نه تنها به زیان تاریخ شفاهی بلکه بیرونق ماندن حوزه تاریخ به ویژه تایخ معاصر خواهد بود. دستاندرکاران تایخ شفاهی و موسسات انقلابی و نهادهای مشهور و معروف باید ملزم به رعایت اصول و قواعد تاریخ شفاهی، انجام مصاحبه فعال و آموزش آن در کارگاههای تاریخ شفاهی و رعایت قواعد در تولید تاریخ شفاهی شوند. در این راستا میتوان با هماهنگیهای لازم، تمامی کارگاههای تاریخ شفاهی با موضوعات مختلف را با اطلاع و آگاهی انجمن علمی تاریخ شفاهی ایران و با تامین مدرسان لایق و کاردان هدایت و اداره نمود. این امر به آموزش علمی و صحیح تاریخ شفاهی یاری میرساند.
دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی،
محقق، مدرس دانشگاه فرهنگیان، پردیس شهید باهنر اصفهان.