پس از آقای ابوالحسنی، دکتر ابوالفضل حسن آبادی، کارشناس جلسه، سخنان آقای ابوالحسنی را در سه محور عمده: زمینه کارکردی تاریخ شفاهی، تربیت نیروی متخصص و طرح درس جمع بندی کرد و گفت بهتر بود که بخش آخر به عنوان مهمترین مبحث با تفصیل بیشتری پرداخته می شد. او تعریف رشته ای با نام تاریخ شفاهی را کاری بسیار سخت دانست و افزود در حال حاضر تنها در یک دانشگاه در جهان رشته کارشناسی ارشد تاریخ شفاهی ارایه می شود. او گفت به خاطر مشکلات اساسی زیرساختی آموزش تاریخ در کشور، و عدم تربیت نیرو برای تاریخ تخصصی، تاریخ شفاهی تخصصی نیز نیازمند فراهم شدن مقدمات و تغییرات بسیاری است. او گفت حتی آنچه که اکنون به عنوان تخصص در تاریخ با عنوان هایی بسیار کلی چون «تاریخ ایران دوره اسلامی» مطرح هستند، که بسیاری از واحدهای آن کاربردی برای فارغ التحصیلانش ندارد. حال آن که در دنیا «تاریخ کشاورزی»، »تاریخ نظامی»، «تاریخ» به صورت رشته تحصیلی در دانشگاه ها ارایه می شوند.
از این رو اگر بخواهیم وارد عرصه کاربردی تاریخ شفاهی شویم می باید دیدگاه خود را به نسبت تاریخ اساساً عوض کنیم و از تاریخ دوره ای به سمت تاریخ موضوعی حرکت کنیم. حسنآبادی افزود از دید او علیرغم ادعای بسیاری، طرح عنوانی چون «متخصص دوره صفوی» و همانند آن نادرست است و شاید حداکثر بتوان فردی را «متخصص عصر محمدشاه» خواند. او تغییر رویکرد در این زمینه را امری ضروری خواند.
او درباره اشاره آقای ابوالحسنی به شرایط فردی که می خواهد کار تاریخ شفاهی انجام دهد، ضمن اشاره به فعالیت هایی که در دنیا صورت می گیرد اظهارکرد، داشتن تخصص در حوزه تاریخ و یا علوم اجتماعی ضروری نیست، چرا که نمونه های موفق فاقد تخصص تاریخ همچون آقای محسن کاظمی کم نیستند. از این رو اولین پیش شرط در این باره «داشتن علاقه» است.
او طرح درس آقای ابوالحسنی را کار بسیار خوبی دانست اما گفت درباره این مبحث اختلافات زیاد است. او گفت در کارگاه هایی که خود او نیز شرکت دارد معمولاً سه مورد مطرح می شوند: 1) مبانی کلی، 2) انجام کار، و 3) آرشیو که جا داشت آقای ابوالحسنی برای بخش آخر بیشتر از 4 واحد درسی منظور می کردند. او گفت بخش آرشیو و اطلاع رسانی 8 تا 10 واحد درسی می طلبد و به اندازه خود مصاحبه اهمیت دارد.
پس از آقای حسن آبادی، آقای رسولی پور گفت که دغدغه های آقای ابوالحسنی برای تأکید بر امر آموزش قابل درک است لکن مطالبی که ایشان ایراد کردند، بسیار گسترده و کلی بودند. وی گفت چنانچه بشود نحوه عملیاتی شدن این ایده ها و آرمان های خوب را ولو با تأکید بر یک مورد مطرح کنیم بسیار ارزشمندتر از ارایه کلیات است. او ضمن درست و ضروری دانستن این کلیات، افزود که مشکل در فقدان نگاه راهبردی به مقوله تحقیقات و فعالیت های پژوهشی در کشور است که در سخنان آقای ابوالحسنی نیز دیده می شود. او گفت نگاه راهبردی به ما کمک خواهد کرد بدانیم اکنون در کجا قرار داریم و در پنج سال یا 10 سال بعد کجا خواهیم بود. او بخش دیگری از مشکلات پژوهش را در زمینه های اجتماعی آن دانست که حتی در پژوهش های علمی نیز رخ می نمایند.
او اشاره به کم ارج شمرده شدن جایگاه مورخان نزد سیاستمداران در سخنان آقای ابوالحسنی را، درست اما معزلی کلی و بی ارتباط با امر آموزش تاریخ دانست. او در تائید سخنان ابوالحسنی ضمن مقایسه چمبرلین و چرچیل و اشاره به نخستین تعاملات سفرای ایرانی با اروپائیان درباره حقوق ارضی ایران در محمره (خرمشهر امروز) و مرزهای غرب و جنوب، به اهمیت دانش تاریخ، به عنوان شناسنامه یک جامعه، برای سیاستمداران پرداخت و افزود چنانچه آنها تاریخ بدانند، کشور را بهتر می توانند از آسیب ها مصون بدارند.
او گفت فهرست بلند عناوین درسی پیشنهادی آقای ابوالحسنی برای تاریخ شفاهی، این پرسش را پیش ذهن می آورد که آیا برای تدریس این عناوین مدرس کافی تربیت شدهاند و آیا وحدت رویه در تدریس مطالب وجود دارد؟ و یا تجربه نشست های گذشته تکرار خواهد شد و مدرسین علی رغم وجود برچسب های مختلف برای نشست ها همچون «تدوین» و ... باز به ذکر همان کلیاتی خواهند پرداخت که فارغ از موضوع هر نشست همواره تکرار کرده اند؟
او آموزش را امری دائمی و مستمر دانست که نیاز به آن همواره وجود خواهد داشت. او سپس به آقای ابوالحسنی پیشنهاد کرد یک موضوع از موارد مورد اشاره خود را با نگاهی عملیاتی ارایه کنند.
پس از سخنان آقای رسولی پور، آقای کمری ضمن ثقیل دانستن عنوان مقاله خانم توکلی از ایشان خواستند که با بیان ساده تر مقاله خود با عنوان «کاربرد روش پدیدارنگاری در آموزش تاریخ شفاهی» را ارایه کنند.
خانم توکلی نخست با اشاره تجربه چند ساله خود در کارهای عملی، اظهار داشت به خاطر لمس کمبود منابع مباحث نظری در تاریخ شفاهی در کشور، رویکردی به این حوزه داشته و کتابی در باره مبانی نظری تاریخ شفاهی در دست انتشار دارد که به زودی در دسترس خواهد بود. او سپس مقاله خود را ملهم از موضوع پدیدارشناسیPhenomenology در حوزه حکمت و فلسفه، که به ذات پدیده می پردازد، برشمرد و افزود پدیدارنگاری یک روش تحقیق کیفی است به دنبال تفاوت ها و گوناگونی ها مبتنی بر رویکردهای سوژه مورد مطالعه در تاریخ شفاهی است. به این معنا که در هنگام مصاحبه تاریخ شفاهی، افراد با رویکردها و دیدگاه های متفاوات به بیان برداشت خود از یک موضوع واحد می پردازند که ممکن است متفاوت و گاه دربرگیرنده تنها بخشی از آن رویداد تاریخی باشد.
آنچه که پس از سخنان خانم توکلی در جلسه مشهود بود، گنگی و سردرگمی حضار درباره درک ارتباط میان آموزش تاریخ شفاهی و موضوع پدیدارنگاری در متن مقاله ایشان بود. آقای کمری نیز موضوع مقاله ایشان را تا حدودی در قالب تحلیل گفتمان و تحلیل متن ارزیابی کرد و سپس از آقای حسن آبادی دعوت به طرح دیدگاه کرد.
آقای حسن آبادی ضمن نو خواندن موضوع مقاله خانم توکلی اظهار کرد که در تاریخ شفاهی بنا نداریم به عینیت در بیان یک شاهد یا یک موضوع برسیم. زیرا اساساً داده های شفاهی را سند تلقی نکرده و تنها شواهد شفاهی می نامیم. زیرا دیدگاه های راویان درباره یک موضوع می تواند کاملاً متفاوت باشند و جدا از آن چون در تاریخ شفاهی بسیاری از راویان افراد عادی جامعه هستند توقع اظهار نظر از آنها دور از ذهن است. اما با گردآوری مجموعه ای از دیدگاه های می توان به یک گفتمان کلی در یک دوره رسید.
حسن آبادی در ادامه اظهار کرد بر خلاف آنچه که در سخنان خانم توکلی به صورت اتکای اصلی بر بیان و نگاه مصاحبه شونده و گرفتن نگاه های متفاوت از او دیده می شود، در مصاحبه تاریخ شفاهی، به خاطر نقش فعال مصاحبه کننده در یک گفتگوی دو سویه، نقش او نیز به همان نسبت اهمیت دارد.
سپس آقای رسولی پور، ضمن مطلوب برشمردن موضوع مقاله، اشکال اصلی وارد بر آن را پرداختن به مطالب بسیار فراخ و گسترده است. او این مقاله را نشان دهند نوعی نگاه ماهوی به موضوع معرفت در تاریخ شفاهی، مبتنی بر دیدگاه کانت در تبیین موضوع روایت دانست. او گفت در دیدگاه کانت معرفت انسان، معرفتی که در گذشته وجود داشته و امری قدسی تلقی می شده زیر سئوال می برد. او در بسط این نگاه افزود تا جائی که تاریخ شفاهی معرفتی بینالاذهانی و شراکتی است و حقیقت در جای خاصی متمرکز نیست، قرار گرفتن آن در قالب پدیدارشناسی آن چنان که خانم توکلی گفتند، درست است.
او در نقد این نکته که معرفت و تاریخ شفاهی درصدد حل پیچیدگی های تبیین روایت هستند، اساساً با تعریفی که در ابتدا ارایه شد در تناقض است. او گفت اساساً هدف علم در مفهوم مدرن آن، چیزی غیر از پیچیده تر کردن ذهن انسان نسبت به رخدادها و ایجاد شک درباره دانسته های گذشته با بهره از روایت های جدید نیست.
او سپس بر خلاف آقای حسن آبادی، موضوع مطرح شده توسط خانم توکلی را موضوع تازه ای در تاریخ شفاهی ندانست و گفت صرفاً نگاه ماهوی به موضوع معرفت در تاریخ شفاهی است. او گفت اساساً در ماهیت تاریخ شفاهی این نوع نگاه ظهور و بروز دارد و به واسطه نو بودن در میان اهالی تاریخ شفاهی، امری نوین تلقی نمی شود. او در ادامه بدون ارایه استدلال روشنی گفت که به زعم وی محتوی مقاله ایشان بر خلاف نظر آقای حسن آبادی نافی نقش مصاحبه کننده نیست و از این مقاله چنین برداشتی نمی توان کرد.
آن گاه آقای محسن کاظمی از نسبت این مقاله یاد شده با موضوع آموزش پرسید که پرسش او بی پاسخ ماند. سپس آقای کمری از آقای رسولی خواستند که تفکر کانتی را به طور مجمل بیان دارند که آقای رسولی در پاسخ با اشاره به جمله های «من شک می کنم، پس هستم»، و «من می اندیشم، پس هستم» گفت این جملات بیانگر مشخصه های تفکر یک انسان هستند که نشان می دهند در عصر روشنگری، معرفت انسانی جایگزین تعریف «حقیقت» و «امر واقع» گردید؛ به عبارتی پذیرفتن این که حقیقت امری دست نیافتنی و نسبی است. او افزود در مطالعات معرفت دینی نیز این امر با توجه به مضمون آیه ای در سوره الذاریات که بر تفاوت میان اقوام صحه می گذارد، دیده می شود. سپس حضار را به مطالعه مقاله آقای کاموس درباره «تبیین روایت» در نشست چهارم ارجاع دادند.
سپس آقای کمری در توضیح تفکر کانتی، گفت آن چه که در مقوله فهم در مفهوم اتفاق می افتد، حاصل عمل فهمنده است؛ یعنی فاعل شناسا در اینجا تمرکز دارد. او آن گاه از آقای دکتر نورایی خواستند اظهار نظر کنند. دکتر نورایی گفت غرق کردن مطالب ساده در مطالب غامض، باعث می شود اسباب عمومی سازی تاریخ شفاهی از میان برود. او گفت چنان که برای تاریخ شفاهی دو سطح عمومی و عالی قائل شویم، اساساً مباحث نظری می باید برای مورخین حرفه ای ارایه شوند که به هنگام استفاده مورخین دانشگاهی از ماحصل کار افرادی چون آقای کاظمی ظهور و بروز می نماید. به این معنا که آیا در یک اثر ارایه شده می توان روایت را جرح و تعدیل کرد؟ آیا فهم نویسنده یگانه یا چندگانه است؟ آیا تحقیق او کمی است یا کیفی؟ و کدگذاری آن به شکل بوده و میزان اعتبارسنجی آن تا چه اندازه ای است؟ سپس او افزود از آنجا ممکن است در سطوح خیلی خاص به این دست مطالب هم برخورد کنیم، داوران این موضوع را در سلسله مباحث این نشست گنجانده اند. وی سپس گفت به زعم وی به طور کلی ورود آموزش تاریخ شفاهی در این فاز به بن بست خواهد رسید. زیرا غامض کردن امر آموزش تاریخ شفاهی و بیان مطالب که دیگران آن را نفهمند با شعار بینالمللی «!Just do it» که بیانگر ساده سازی و عمومی سازی تاریخ شفاهی است در تناقض است.
او سپس به زایش دو نوع تاریخ نگاری محلی و شفاهی بعد از جنگ جهانی دوم اشاره و افزود این دو بسیار عملگرایانه و عملیاتی هستند و طرح مباحث نظری درباره آنها با توجه سطوح ارایه آن در مدارس یا دانشگاه و با سادگی متناسب با هر یک از این سطوح صورت می گیرد.
در پایان جلسه آقای کمری مقاله خانم توکلی را در حوزه تحلیل متن قابل اعتنا دانست و افزود کاش ایشان ابتدا به موضوع پدیدارشناسی ورود می کردند و سپس به مبحث پدیدارنگاری می پرداختند.
برای مشاهده عکس های نشست، اینجا کلیک کنید.
ادامه دارد...
محمد کریمی