اشاره: چندی پیش کتاب «اندیمشک در جنگ عراق علیه ایران» که با موضوع نقش اندیمشک در 8 سال جنگ تحمیلی به قلم مریم لطیفی تدوین شده، رونمایی شده است. این کتاب به عنوان یک اثر پژوهشی با استفاده از اسناد و مدارک، منابع مکتوب و شفاهی نقش نهادها و ارگانهای مختلف و همچنین مردم اندیمشک در جنگ تحمیلی را بررسی کرده است. این کتاب با شمارگان 2200 نسخه توسط انتشارات نیلوفران در اواخر سال 91 به چاپ رسید. مراسم رونمایی از این کتاب روز جمعه، 25 اسفند ماه سال گذشته همزمان با سیزدهمین شب خاطره شهدای اندیمشک، ویژه شهدای عملیات بدر، در کانون شهید مطهری اندیمشک برگزار شد. مراسم رونمایی این کتاب تحت شعاع برنامه شب خاطره شهدای اندیمشک قرار گرفت و کمتر درباره آن صحبت شد، مگر حرفهای کوتاه و مختصری از آقای طیبی، مسؤول مؤسسه غدیر و مریم لطیفی به عنوان نگارنده در این مراسم مطرح شد.
توجه نویسنده جوان این اثر به کارکرد پژوهش در تدوین یک کار شایسته درباره تاریخ اندیمشک در دوران دفاع مقدس، و نیز استفاده او از فن مصاحبه و روش تاریخ شفاهی به عنوان مکمل پژوهش تاریخی، ما را بر آن داشت با او به گفتگو بنشینیم تا از تجربه خود برای تدوین این اثر بگوید؛ تجربهای که با توجه به زن بودن و جوانی نویسنده و دوریاش از پایتخت یقیناً چالشها و مسائل خاص خود را به همراه داشته است.
*لطفاً خودتان را معرفی کنید و از تحصیلات و تجارب دانشگاهی و یا غیردانشگاهیتان در زمینه ادبیات و تاریخ جنگ تحمیلی بگویید؟
مریم لطیفی هستم، متولد سال 1362 در شهر اندیمشک؛ در مقطع کارشناسی تاریخ خواندم و در کارشناسی ارشد تاریخ با گرایش ایران دوره اسلامی را ادامه دادم. ورودم به حوزه ادبیات دفاع مقدس با همین کار یعنی «اندیمشک در جنگ عراق علیه ایران» آغاز شد؛ زمانی که مؤسسه غدیر در اندیمشک این طرح را به من پیشنهاد داد، با توجه به اینکه رشته تحصیلیام تاریخ بود و آن زمان هم تازه از مقطع لیسانس فارغ التحصیل شده بودم، آن را قبول کردم. البته پیشتر مطالعاتی در زمینه دفاع مقدس داشتم و با مفاهیم این حوزه چندان بیگانه نبودم، اما این اطلاعات و مفاهیم در حد حرفهای نبود و تنها صرف کسب اطلاعات دانشجویی بود. از طرفی هم علاقهمند بودم در زمینه دفاع مقدس کار کنم، بنابراین طرح پژوهش در زمینه اندیشمک در جنگ عراق علیه ایران را در دست گرفتم.
*آیا موضوع این کتاب با آنچه که در دانشگاه گذرانده بودید، ارتباطی داشت که باعث ورود شما به موضوع دفاع مقدس شود؟
خیر؛ رشته دانشگاهی باعث ورود به این زمینه و انتخاب موضوع دفاع مقدس نبود. من دانشجوی ارشد تاریخ ایران در دوره اسلامی بودم، و اگرچه این مقطع، تاریخ دوران پهلوی و تاریخ انقلاب اسلامی را در برمی گیرد، اما به صورت مستقیم و متمرکز وارد جنگ نمیشود. پیش از این مطالعات مختصری در این زمینه داشتم، و از طرفی به تاریخ معاصر هم علاقهمند بودم. جدا از این، از دور در جریان برخی مطالعات در زمینه دفاع مقدس به واسطه یکی از اساتید قرار گرفته بودم، اما نه اینکه اطلاعات خاصی داشته باشم، اما در کل با موضوع بیگانه نبودم. بعد از فارغالتحصیلی به دنبال فرصتی برای پژوهش درباره جنگ تحمیلی بودم. بنابراین با توجه به علاقه شخصیام و آشنایی با مؤسسه غدیر به صورت حرفهای وارد این حوزه شدم.
*پیش از شروع کار چه کتابهایی در این زمینه مطالعه کرده بودید؟
درباره خاطرات جنگ کمتر کتاب میخواندم و بیشتر آثار پژوهشی و تاریخی جنگ را مطالعه میکردم؛ مثل کتابهای پژوهشی و تاریخی آقای محمد دروردیان. بنابراین سیر مطالعاتیام بیشتر در حوزه پژوهشی و تاریخی جنگ تحمیلی بود. البته کتابهایی هم در زمینه وصایای شهدای خوزستان نیز خوانده بودم.
*چرا برای اولین کار سراغ موضوع اندیمشک رفتید؟
در اسفند 85، بسیار اتفاقی، به واسطه یکی از اقوام با مؤسسه غدیر آشنا شدم. آقای طیبی، مسؤول این مؤسسه از من پرسیدند: «چه رشتهای میخوانی؟» و من هم گفتم: «تاریخ»؛ نظرم را درباره کار با موضوع جنگ نیز پرسیدند و من هم با توجه به علاقهای که از قبل به این موضوع داشتم، عنوان کردم که میتوانم در این زمینه کار کنم. مسؤول مؤسسه غدیر عنوان کرد که قصد دارند پروژهای درباره اندیمشک در جنگ تحمیلی کار کنند و دنبال کسی هستند که به این موضوع علاقهمند بوده و ضمناً اندیمشکی هم باشد. اطلاعات علمی و کلی هم درباره موضوع داشته باشد. آن زمان در پاسخ به مؤسسه غدیر عنوان کردم به کار در این درباره علاقه دارم و به لحاظ علمی هم نمیگویم خیلی قوی هستم، اما میتوانم پایههای علمیام را قوی کنم و سعی میکنم کار قابل قبولی ارایه دهم. بعد از مدتی یک پروپوزال ابتدایی به مؤسسه ارایه دادم و برآوردهایی هم کردیم. به این ترتیب، اردیبهشت سال 86 کار به طور رسمی آغاز شد و قرار بود آن را یکساله تحویل دهم. مراحل تحقیق و جمعآوری اطلاعات و دادهها، زمانی طولانی برد و پرونده کار در مهر ماه 89 به صورت رسمی بسته شد. البته تا زمانی که به مرحله چاپ برسد، همچنان تغییر و تحولاتی در آن اعمال میشد، تا اینکه اواخر سال گذشته چاپ اول کتاب اندیمشک در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران توسط انتشارات نیلوفران به بازار رسید.
*اگر بخواهیم گونهای برای کتاب در نظر بگیریم آن را جزو کدامیک از گونههای تاریخ، پژوهش تاریخی، روایت تاریخی، تاریخ شفاهی، مجموعه خاطرات، سرگذشت و... میدانید؟
نمی توان گفت این اثر تاریخ شفاهی است، چون همه چیز در آن گنجانده شده است. در این کتاب از اسناد و مدارک، منابع مکتوب و شفاهی استفاده کردم، بنابراین نمیتوانم بگوییم در گونه «تاریخ شفاهی» است. این اثر یک پژوهش تاریخی است، بنابراین کتاب حاضر تنها روایتِ صرف از اندیمشک نیست، بلکه تلفیقی از منابع اسنادی و شفاهی است. ممکن است کارشناسان و اساتید حوزه تاریخ و تاریخ شفاهی کتاب را بخوانند و ایراداتی بر کار بگیرند که البته ممکن است برخی از اشکالات به دلیل بی تجربگی من باشد؛ من از این ایرادات استقبال خواهم کرد. اما با در نظر گرفتن همه اینها، این اثر صرفاً یک پژوهش تاریخی به شمار میآید.
*با توجه به اینکه اذعان دارید این اثر صرفاً یک پژوهش تاریخی است و تاریخ شفاهی به شمار نمیآید، چه تعریفی از تاریخ شفاهی دارید که این اثر را در گونه تاریخ شفاهی قرار نمیدهید؟
این اثر شاید بتواند در زیر مجموعه آثار تاریخ شفاهی قرار بگیرد، اما صرفاً یکی اثر با محوریت تاریخ شفاهی نیست. کسانی که در حوزه تاریخ شفاهی کار میکنند، معتقدند که در تاریخ شفاهی موضوعی در نظر گرفته میشود و با مجموعهای از افراد درباره آن موضوع صحبت میکنند و استناد نویسنده هم بیشتر صحبتهای راوی یا راویان درباره آن موضوع خاص است و تا جایی که بتوانند اسناد را وارد کار نمیکنند، اما من در این اثر برای اینکه حوادث به بهترین نحو شناسایی شوند هم از سند، هم از کتاب و هم از تاریخ شفاهی استفاده کردهام. اگر قرار بود این اثر یک کتاب تاریخ شفاهی باشد، من میباید از سند خیلی کمتر استفاده میکردم. مثلاً در بخش جنگ شهرها در این کتاب بیشتر از منابع مکتوب، روزنامهها و اسناد استفاده کردم و در از منابع شفاهی خیلی کم استفاده کردم. اما در بخش پیشروی نیرویهای عراقی تا کنار پل نادری، اکثر منابع مورد استفاده تاریخ شفاهی هستند که در کنارمنابع مکتوب مورد استفاده قرار دادم. بنابراین این اثر تاریخ شفاهی صرف نیست و یک پژوهش تاریخی است، چون هر سندی که احساس میکردم بهتر میتواند نقش اندیمشک را در جنگ تحمیلی معرفی کند، در کتاب به کار بردم.
*مخاطب این اثر کیست و چه جایگاهی در میان آثار پژوهشی دارد؟
مخاطب کتابهای دفاع مقدس، آن هم با محوریت پژوهش تاریخی جنگ، بسیار خاص هستند. معمولاً دانشجویان و افرادی که به واسطه تحقیق یا پروژهای، گذرشان به این گونه آثار میافتد. نمیتوانم بگویم هر فردی به که کتاب فروشی برود و کتاب اندیمشک در جنگ را ببیند و برایش جالب باشد، آن را می خرد؛ این کتاب عوام پسند نیست و طیف خاصی که به مباحث پژوهشی جنگ علاقه دارند و میخواهند با این موضوع آشنایی پیدا کنند، مخاطب این کتاب هستند. با اعتماد کامل میگویم این اثر میتواند به عنوان یک منبع پژوهشی درباره اندیمشک مورد استفاده نویسندگان و پژوهشگران در آینده قرار بگیرد. زمانی که میخواستم برای اولین بار در مورد اندیمشک اطلاعاتی کسب کنم، نمیدانستم از کجا باید شروع کنم، اما این کتاب با تمام نقایصی که دارد، تکلیف مخاطب را روشن کرده است. اگر کسی بخواهد اندیمشک در جنگ را بررسی کند، خواهی یا نخواهی تنها کتابی که میتواند تکلیف جوینده را مشخص کند و حداقل اطلاعات کلی و مباحث روشن کند، همین کتاب است.
*دسترسی شما به منابع شفاهی در این اثر به چه نحوی بود و چند درصد کار روی مبنای شفاهی و مصاحبههای شفاهی افراد بنا شده است؟
روز اولی که کار شروع شد، قرار بود تنها از سند استفاده کنیم، زمانی که شروع به جمع آوری اسناد کردیم، به دلیل موانع و ممانعتهایی که برخی از مراکز نظامی و ادارات با ارایه سند داشتند، به نوعی با شکست رو به رو شدیم. از طرفی در برخی موارد اصلاً سندی وجود نداشت و یا سازمانهای مربوطه به ما اعتماد نداشتند که اسنادشان را در اختیارمان قرار دهند. همین طور زمان میگذشت و ما در جمع آوری اسناد با مشکل مواجه بودیم. منابع مکتوب هم تکلیف شان مشخص بود، اما این اسناد و منابع مکتوب اندک نمیتوانست پاسخ گوی تمام موارد درباره جنگ در اندیمشک باشد. درباره اندیمشک هم در کتابهای مختلف به صورت پراکنده اشارههایی شده بود و کمتر درباره گردانهای رزمی و نیرویهای مردمی، زنان و جهاد سازندگی اندیمشک اطلاعات داده شده بود. به این ترتیب برای شناسایی این موارد تصمیم به مصاحبه با افراد و اشخاص مطلع گرفتیم. ضمن تحقیقاتی که انجام دادیم، افرادی که سازمانها و نهادهای مختلف برای مصاحبه معرفی میکردند به 300 نفر رسید و ما به فراخور موضوع به سراغ آنها میرفتیم و درباره موضوع خاص با آنها مصاحبه میکردیم. میتوانم بگویم 80 درصد کار متکی به مصاحبههای شفاهی است. اطلاعات علمی و تخصصی در حوزه تاریخ شفاهی بسیار نبود و هر آنچه که در این زمینه یاد گرفتم بیشتر تجربی بود. البته در کارگاه تاریخ شفاهی که با حضور برخی از اساتید حوزه تاریخ شفاهی برگزار شده بود، شرکت کردم. به دلیل کمبود زمان، فرصتی برای یادگیری و آزمون و خطا نبود. بنابراین 80 درصد کار مدیون مصاحبههایی است که بخش اعظم آن را خودم گرفتم و یک بخش آن را از آرشیو مؤسسه غدیر، که درباره گردان حمزه سید الشهدا بود، در کنار مصاحبههای خود استفاده کردم. در مجموع با بیش از 100 نفر صحبت کردم که به تناسب موضوعات مورد نظر، تنها از 60 مصاحبه استفاده کردم.
*آیا در این مصاحبهها سراغ سرگذشت افراد هم رفتید، یا تنها هرکجا که به ابهام و پرسشی برخورد میکردید، سراغ این افراد میرفتید و متناسب با آن موضوع از آنها سؤال میکردید؟
مصاحبههای این کار موضوعی بودند و به سرگذشت افراد کاری نداشتند. برای مثال درباره جهاد سازندگی با 10 نفر در این زمینه مصاحبه کردم. نحوه گزینش افراد هم برای مصاحبه در حقیقت نزدیکی آنها به موضوع مصاحبه بود. برای مثال در گردان حمزه سید الشهداء، اگر آقای الف فرمانده گردان بود و من به او دسترسی نداشتم، از مصاحبههای آقای ب که در آن گردان بوده در کار استفاده کردم. دلیل این که 300 نفر به 60 نفر تبدیل شدند، این بود که بسیاری از این افراد قابل دسترسی نبودند، یا تمایل به مصاحبه نداشتند. بخشی از افراد هم خاطرات خود را فراموش کرده بودند یا عنوان میکردند که ما فرد خوبی برای مصاحبه یا بیان خاطرات درباره آن زمان نیستیم. گذر زمان بر ذهن آنها تاثیر گذاشته بود و بسیاری از موارد را از یاد برده بودند. برخی از افراد هم که اصلاً کار را قبول نداشتند. بنابراین همه این موارد در ریزش افرادی که قادر و توانایی مصاحبه را داشتند تاثیر میگذاشت. پرونده هر مصاحبه را تا جایی ادامه میدادیم که به سرانجام برسد. به طوری که درباره گردان حمزه سیدالشهداء تقریباً به حجم خوبی از اطلاعات رسیدیم. از طرفی دوست داشتیم کار به صورت اولیه بیرون بیاید تا بازتاب آن را ببینیم. معتقد بودیم که کار منتشر شود و افرادی که مسلط به این حوزه هستند،نقایص کار را مطرح میکنند. این کتابی که در حال حاضر منتشر شده، شاید اگر 10 سال دیگر هم میماند، بیشتر از 10 صفحه هم به آن اضافه نمیشد، بنابراین تصمیم گرفتیم با انتشار کتاب و شناسایی نقایص آن از سوی کارشناسان بتوانیم برای چاپ بعدی ویرایش کلی روی آن داشته باشیم تا مشکلات و نقایص کار برطرف شود.
*صحت و سقم مصاحبهها را چگونه ارزیابی میکردید؟
برای مثال اگر قرار بود درباره موضوعی در سپاه از طریق مصاحبه اطلاعلات جمع آوری کنیم، تنها به مصاحبه یک نفر اکتفا نمیکردم و با چندین نفر در سپاه مصاحبه میکردم وآنها کاملاً تطبیق می دادم. چون منبع کتبی برای تطبیق و ارزیابی صحت و سقم مصاحبهها وجود نداشت، منابع و گفتههای شفاهی افراد را با یکدیگر تطبیق میدادم. برای مثال در راهسازی جهاد سازندگی با 4 نفر صحبت کردیم و تنها نقل قول یک نفر در کتاب آمد، اما آن حادثه از زاویه دید چندین نفر مورد ارزیابی و راستیآزمایی قرار گرفت. البته در برخی موارد دوستانی هم که کمابیش از حوادث اندیمشک مطلع بودند، مصاحبهها را میخواندند و در راستی آزمایی آنها به من تذکر میدادند و من آن موارد را تصحیح میکردم. هر آنچه را که به طور تجربی در قالب تاریخ شفاهی آموختم، تلاش کردم در کار رعایت کنم، هر چند این کتاب با معیارهای اصلی تاریخ شفاهی فاصله بسیاری داشته و ایرادهایی متوجه کار است، اما در کلیت کار و ارایه دادهها و اطلاعات درباره اندیمشک در جنگ تحمیلی میتوان از آن استقبال کرد.
*این مصاحبهها در حال حاضر در کجا آرشیو شدهاند؟
بیش از 50 ساعت مصاحبه درباره نقش اندیشمک در جنگ تحمیلی گردآوری شده که در مؤسسه غدیر آرشیو شده است.
*چرا در فهرست منابع و پی نوشتههای کتاب اشارهای به فهرست مصاحبه شوندگان نشده است؟
به این دلیل که به دنبال استانداردهای موجود در این زمینه بودم، چند کتاب درباره روش تحقیق مطالعه کردم، در برخی کتابها به جزئیات مصاحبه (اعم از زمان ، مکان و...) در متن اشاره میشد و در برخی دیگر به این جزییات در پی نوشتهها اشاره می شد. بنابراین در این موضوع دچار ابهام شدم و چون احساس کردم شاید پی نوشتهها، متن کتاب را طولانی کند، تصمیم گرفتم بسیار کوتاه و مختصر به جزئیات مصاحبه اشاره کنم. اگر این موضوع اشتباه باشد، مسؤولیتش را بر عهده میگیرم. در فهرست منابع نیز گمان کردم اگر اسم اشخاص بیاید شاید کسالتبار باشد، و ازآنجا که در پی نوشتهها عناوین اشخاص عنوان شده بود، بنابراین ضرورتی ندیدم که در فهرست منابع هم ذکر شود.
*ادبیات کتاب حاضر تا چه حد از ادبیات واقعی فاصله دارد و به ادبیات سفارشی وابسته است؟
«اندیمشک در جنگ تحمیلی» را با هدف دریافت دادهها و اطلاعات درباره نقش این شهر در جنگ نوشتیم. نمیخواستیم به دنبال ضعفهای زمان جنگ در این شهر باشیم. بنابراین کار از همان ابتدا سفارشی بود و قصد ما شناساندن یک کلیت به مخاطب بود. در حقیقت هدف، شرح حوادث و وقایع جنگ در شهر اندیمشک بود. در این کتاب حقیقتاً به ابعاد مثبت توجه شده و بیشتر درباره مقاومتهای خود جوش نیروی مردمی، موفقیتها و پیروزیهای جنگ در این شهر گفته شده است. حتی پیش داوری هم نکردم، در هیچ جای کتاب جملات و یا کلمات پیش داورانه دیده نمیشود. جملاتی که بار عاطفی و یا حماسی داشته باشند مانند مردم سلحشور اندیمشک و غیره استفاده نکردم و حوادث واقعی این شهر را به زبان ساده تشریح کردم.
*با توجه به اینکه کتاب «اندیمشک در جنگ عراق علیه ایران» نخستین کار شما در حوزه دفاع مقدس بوده، آیا کار دیگری در دست اقدام دارید؟
مجموعه مصاحبهای در مؤسسه غدیر موجود است که آقای سیفالله رجبی با سرتیپ پاسدار عباس عیدی کرده است. بخش اعظمی از این مصاحبه را در کتاب اندیمشک آوردهام. این مصاحبه خام و بدون استفاده در مؤسسه غدیر موجود است و با توجه به نکات جالب و جذابی که درباره گردان حمزه سیدالشهداء در این مصاحبه آمده، دوست دارم دیگران هم آن را بخوانند و از آن استفاده کنند. به همین منظور به مؤسسه پیشنهاد دادم که این مصاحبه را بازنویسی کنم و در حال حاضر مشغول بازنویسی این مصاحبه هستم.
*به عنوان یک زن نویسنده جوان که در شهری دور از پایتخت در زمینه دفاع مقدس گام برداشته چه دغدغه و مشکلاتی دارید؟
افرادی که در حوزه پژوهشهای دفاع مقدس گام برمی دارند و عمدتا جوان هستند در وهله اول به باور نیاز دارند. برخی اعتقاد دارند که این جوانان از وقایع دوران جنگ دور بوده اند و نمیتوانند مسایل آن را خوب درک کنند. شاید بتوان در بخشی به این طیف حق داد، اما باید به جوانان اعتماد کنند تا آنها انرژی لازم برای طی کردن این مسیر را داشته باشند. اگر آنها به موفقیت برسند، در حقیقت کمک بزرگی به ادبیات دفاع مقدس کرده اند. ما در حال حاضر در شرایط جنگ نرم قرار داریم و تشویق و تربیت نسل جوان برای نویسندگی، آن هم با موضوعیت دفاع مقدس بسیار مهم است. بهتر است جوانان را باور و به تواناییهایشان اعتماد کنیم. از طرفی بعد از باور، مهم ترین امر در پژوهش دفاع مقدس، نیاز به حمایت معنوی و مادی است. ارگانها و نهادها هم در صورت داشتن اسناد و مدارک مستند و مستدل درباره جنگ، آنها را در اختیار پژوهشگران قرار دهند. این اسناد برای اینکه روزی به کار پژوهشگران و نویسندگان بیاید، جمع آوری شده اند. بنابراین برای قوت گرفتن کار پژوهشی باید این اسناد را در اختیار پژوهشگران و نویسندگان قرار دهند.
*زمانی که مشغول نگارش کتاب درباره اندیمشک بودید، اطلاع داشتید که قرار است واقعه چهارم آذر اندیشمک در تقویم تاریخی کشورمان ثبت شود؟
روز اولی که وارد حوزه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شدم، از امروز شما هم در این باره بیاطلاع تر بودم. اما گزافه نیست اگر بگویم که این کتاب تا زمانی که کتاب دیگری درباره اندیمشک منتشر شود، بیشترین اطلاعات را در اختیار مخاطب قرار میدهد. روزهای اول حتی نمیدانستم که اندیمشک در جنگ جایگاهی داشته یا نه. هیچ اطلاعی هم از ثبت واقعه اندیشمک در چهارم آذر در تقویم نداشتم، و این موضوع دخل و تصرفی هم درنوشتههایم نداشت. به این ترتیب در کتاب حاضر به طور کوتاه و مختصر با استناد به گفتههای شفاهی افراد، به واقعه چهارم آذر اشاره شده است. در این زمینه سندی در اختیار نداشتم و تنها افراد شفاهاً عنوان کرده بودند که 54 هواپیمای عراقی یک ساعت و 45 دقیقه اندیمشک را بمباران کردند، اما من به سند نیاز داشتم که آن زمان دردسترس نبود. در حال حاضر بخشی از اسناد و مدارک درباره این واقعه به مؤسسه غدیر رسیده و من پیگیر این موضوع هستم، در صورت کامل بودن اسناد در چاپ بعدی با دقت و جزییات بیشتری به این واقعه اندیمشک خواهم پرداخت، کتاب در چاب بعدی نیاز به ویرایش مجدد دارد.
*و حرف آخر؟
کار پژوهشی در زمینه دفاع مقدس تجربه جدید و شیرینی بود. اطلاعات بسیار تازهای بدست آوردم و علیرغم اینکه بسیار در این مدت سختی کشیدم و همیشه نگران این بودم که کار با نقایصی که من مسؤولش هستم منتشر شود، اما دوستم داشتم کار خوبی را ارایه دهم. حالا با تلاشهای کم و زیاد و همراه با نقایصی این اثر منتشر شده است. در خوب یا بد بودن این کتاب قضاوتی نمیکنم، که در حقیقت قضاوت حق پژوهشگران است و دوست دارم کتاب با نگاه نقادانه خوانده شود؛ نقدی که به من راهکار ارایه دهد. حتماً از نظرات و انتقادها و راهکارها استقبال میکنم. از شما و همکارانتان در سایت و هفته نامه تاریخ شفاهی نیز تشکر میکنم. من مطالب این سایت را مطالعه کردهام؛ مطالبی که به صورت تخصصی به موضوع تاریخ شفاهی میپردازند. علاقهمند هستم بیشتر و تجربیتر درباره تاریخ شفاهی بدانم و مطالب این سایت برای من آموزنده است.
گفت و گو و تنظیم: فاطمه نوروند