آسيبشناسي خاطرات انقلاب و جنگ با سيدقاسم ياحسيني تاريخنويسان ما نخبهگرا شدهاند
بيشك خاطرهنويسي انقلاب و بهدنبال آن جنگ در بيش از سه دهه با فراز و فرودهاي بسياري همراه بوده است. خاطرات انقلاب و جنگ مانند برادرخواندههايي هستند، كه يك برادر از برادر ديگر بيشتر به چشم ميآيد. به زبان سادهتر، بايد گفت كه سايه خاطرهنويسي جنگ بنا به دلايل متعددي بر خاطرات انقلاب سايه افكنده است. با سيد قاسم ياحسيني به بررسي اين دو ژانر خاطرهنويسي پرداختهايم.
***
اصولا خاطرات جنگ و انقلاب چه تفاوت ماهوي با هم دارند؟
در واقع جنگ براي حفظ انقلاب بود؛ اما خودبهخود پررنگتر، پررونقتر و قويتر از خاطرات انقلاب شد. به لحاظ فضاي گفتماني و ايدئولوژي حاكم، خاطرات انقلاب به دوران خفقان، مبارزه با رژيم شاه و آرمانهايي چون آزادي، استقلال، و جمهوري اسلامي مربوط بودند؛ آرمانهايي كه به اندازه لازم تحرك و تحريك گروههاي مختلف را موجب شد و چتري بود كه عناصر متضاد فراواني را به رهبري امام خميني(ره) در كنار هم جمع كرد. اما خاطرات جنگ تحميلي از نگاه ديگري مطرح است. اگر در خاطرات انقلاب سخن از آزادي، برابري و تحقق عدالت اجتماعي بود، در جنگ سخن از ويراني خانهها، متلاشي شدن خانوادهها، شهادت عزيزان، بمباران شهرها و زندگي در خاكريزهاي گرم جنوب است. بنابراين، خاطرهنگاري اين دو فضاي متفاوتي را ايجاد ميكند، كه بايد در مجالي علمي و بيطرفانه سنخشناسي شده و عناصر هر يك را بررسي و تحليل كرد.
به عبارتي، بايد اذعان داشت كه خاطرهنويسي در بعد از انقلاب بيشتر به خاطرهنويسي جنگ كشيده شده است؟
به نظر من، نكتهاي سازماني در مهجور بودن خاطرات انقلاب موثر است و آن اين است كه خاطرهنگاري انقلاب صاحب ندارد. به شكر خدا، جنگ اين روزها طالبان فراواني دارد؛ از سپاه پاسداران، بنياد شهيد و جهاد سازندگي گرفته تا حوزه هنري كه آثار متعدد و وزيني در اين زمينه منتشر كرده و خواهند كرد. اما انقلاب و خاطرات مربوط به آن طرفدار چنداني ندارد؛ بهگونهاي كه زنگ خطر آنچنان به صدا درآمده است، كه مراكزي چون بنياد شهيد و سوره مهر چند سالي است به فكر ثبت خاطرات انقلاب هم افتادهاند كه البته اين رويكرد را بايد به فال نيك گرفت.
اين روزها از جنگ و دفاعمقدس خيلي راحت و كمخطرتر ميتوان سخن گفت، تا از انقلاب؛ زيرا انقلاب 1357 ايران انقلابي چندصدايي بود، كه در آن گروههاي متعدد، متناقض و متعارض در يك هدف ـ برچيدن سلطنت 2500 ساله ـ اتفاق نظر داشتند. اما در فضاي امروز، ميبايست آن چندصدايي يكصدايي شود. به همين جهت، خيليها ترجيح دادند خاطراتشان را روايت نكنند. بهطور كلي مصلحتطلبي و امروزبينيها در سراسر كتابهاي انقلاب موج ميزند.
برگرديم به خاطرهنگاري جنگ؛ چون بيشتر آثار شما نيز در اين زمينه است، و به جرأت ميتوان گفت كه سيدقاسم ياحسيني به سراغ لايههاي مختلفي از جنگ رفته، كه كمتر خاطرهنويسي به همه آنها پرداخته است؛ مثل خاطرات زنان، افسران پياده، نيروهاي اطلاعاتي، خلبانان نيرويهوايي، هوانيروز و...
جنگ و البته انقلاب واقعيتي تاريخي است، كه عناصر متعددي در ردههاي اجتماعي و اقتصادي گوناگون در آن شركت داشتهاند. اما از فلان چوپان روستایي گرفته تا فرمانده لشكر تيپ و سپاه بار خاطراتي خاص خود را دارند، كه براي تاريخنگاري جنگ روايتشان ضروري است. اگر مورخي بخواهد در باب تصميمهاي كلان مباحث استراتژيك، تصميمهاي بزرگ نظامي، نقشههاي عملياتي و مطالب ستادي جنگ چيزي بداند، به يقين بايد به سراغ فرماندهان بزرگ برود و اگر بخواهد طعم جنگ را بچشد، بايد به سراغ لايههاي زيرين اجتماعي، كه همان چوپان و كشاورز بيل به دست و زن خانهدار روستایي و شهري هستند، برود. هر يك از اينها دنيايي را ديدهاند كه آن يكي نديده است. به باور من، جنگ تحميلي پازلي بزرگ است كه هر يك از عناصر تشكيلدهنده، از فرمانده كل قوا تا سرباز ساده يك دسته، بخشهايي از قطعات اين پازل را تشكيل ميدهند. اين پازل وقتي كامل است كه همه گروهها، افراد و جريانهاي گوناگون با زبان، نژاد، فرهنگ، ايدئولوژي و موقعيتهاي اقتصادي و اجتماعي متفاوت بتوانند در فضايي آزاد خاطراتشان را روايت كنند. البته اين طرح بسيار آرماني و اتوپيايي است؛ اما هر اندازه بيشتر تلاش كنيم، بيشتر موفق خواهيم شد بخشهاي فراموششده جنگ را براي تاريخ، ثبت و به يادگار بگذاريم.
با توجه به مفهوم تئوريك بالا، من در اين بيست سال كه نگارش خاطرات شفاهي جنگ را انجام ميدادم، كوشيدهام از هر يك از اقشار، از زنان گرفته تا فرماندهان تيپ و لشكر، خاطره دريافت كنم. جنگ دريايي است كه قسمت ما فقط يك كوزه خواهد بود.
صحبتهاي شما طوري است كه دوباره بايد در مقام قياس خاطرات جنگ و انقلاب نشست. فكر ميكنم در خاطرات انقلاب بايد به سمت افراد اثرگذار رفت؛ زيرا تمايل خواننده اين است كه به جهت پيچيدگي انقلاب، ناگفتههاي آن را از زبان افراد اثرگذار بشنود، تا افراد عادي.
اين به تسلط مورخ شفاهي بر مصاحبه و خاطرهنگاري شفاهي بستگي دارد. سوژه ميتواند يك زن عادي شركتكننده در تظاهرات يا از سازماندهندههاي اصلي انقلاب باشد. من خوشبختانه در اين زمينه تجربه خوبي دارم. از باب مثال، خاطرات آقاي ماشاءالله كازروني، كه از رهبران بزرگ انقلاب در جنوب ايران و بخصوص منطقه دشتستان در بوشهر بود، همان اندازه جذاب و خواندني است كه خاطرات خانم شهربانو كازروني؛ دختر شانزده، هفدهسالهاي كه دور از چشم پدر از خانه ميگريخت و در جامعه سنتي برازجان در تظاهرات شركت ميكرد.
در مجموع، بايد گفت اين مورخ شفاهي است كه با سوالهاي ريز، اما هدايتشده، ميتواند از يك دختر پانزدهساله انقلاب كتاب خاطره جذابي به وجود آورد. من مدتهاست كه به لحاظ تئوريك و فلسفه تاريخ شفاهي، اعتقاد چنداني به رويكرد نخبهگرايان در خاطرات شفاهي ندارم و بر اين باورم كه يك لبوفروش همان اندازه ميتواند خاطرات انقلاب را روايت كند، كه يك روحاني حوزه علميه. اما متاسفانه در سالهاي اخير (مردم) كه به تعبير امام خميني(ره) صاحبان و موجدان اصيل انقلاب بودند، به حاشيه رانده شده و در زمينه خاطرهنگاري با رويكرد جهتگرايانه نخبهگرايانه، فقط سراغ افرادي گرفته شده است كه فقط بخشي از انقلاب را تشكيل ميدادند. اين مبحثي پيچيده و پر از سوءتفاهم است. اميدوارم در آينده ابعاد كاملش را بشكافم و بررسي كنم.
اصولا ميتوان كتابهاي خاطره را در پژوهشهاي تاريخي استفاده كرد؟
بيشك كتابهاي خاطره از عناصر اصلي پژوهشهاي تاريخي تلقي ميشود و من بر اين باورم كه خاطرات اعم از خودنوشت، ديگرنوشت و خاطرات شفاهي زيرمجموعه تاريخ قرار ميگيرد؛ اما اينكه تا چه اندازه ميتوان به خاطرات اعتماد كرد، يك مبحث فني تاريخنگارانه است. بايد گفت هر فردي فقط بخشي از واقعيت را ميبيند و روايت ميكند؛ واقعيتهايي كه از صافيهاي مختلف ايدئولوژيكي، سياسي، اجتماعي، امنيتي، شغلي، سليقهاي، و... عبور داده شده، در هر مرحله بخش يا بخشهايي از آن حذف شده و احتمالا در قالب يك كتاب خاطره به مردم عرضه ميشود. همه خاطرات يكدست نيستند؛ بخشي از آنها غيرواقعي است. برخي سانسور و برخي بزرگنمايي شدهاند، و بعضي ديگر ايدئولوژيك و يكصدايي هستند. موارد اندكي است كه صادقانه و به دور از ملاحظات خاطرات گفته شدهاند. بنابراين، مورخ و پژوهشگر (با چشمان كاملا باز) خاطرات را غربال ميكند و با كنار هم قرار دادن چند خاطره و سندهاي ديگر، وقايع را به شكل انتقادي بازسازي و بازنويسي ميكند، چيزي كه البته در تاريخنگاري مرسوم انقلاب و جنگ كمتر رعايت شده و ميشود. همه خوش داريم راوي ما يك قهرمان باشد و مثل فيلمهاي اكشن، آرنولدوار به صف دشمن حمله كرده، و همه را به دَرَك واصل كند.
سينا ستوده
منبع: روزنامه تهران امروز- چهارشنبه, 16 اسفند 1391