اشاره:
احمد صدر حاج سیدجوادی فارغ التحصیل رشته حقوق و دکترای علوم سیاسی، وزیر کشور دولت مهدی بازرگان، از بنیانگذاران و اعضای اولیه نهضت آزادی ایران، دادستان تهران، عضو شورای انقلاب، از تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، وزیر دادگستری، نماینده مردم قزوین در مجلس پیش و پس از انقلاب و 30 سال سرپرستی دایرةالمعارف تشیع در یازدهم فروردین ماه 1392 در سن ۹۶ سالگی درگذشت. دوران حیات او همزمان با تاریخ معاصر ایران است و نگاهی به زندگی و خاطرات او گذری بر نزدیک به یک قرن تاریخ آکنده از تحول و تغییر در ایران است. در ادامه فرازهایی از زندگی وی را میخوانیم.
احمد صدر حاج سیدجوادی سوم خرداد ۱۲۹۶ در قزوین است. وی سالهای مدرسه ابتدایی و سه ساله متوسطه را در مدرسه امید قزوین و دبیرستان پهلوی به پایان برده و به موازات آن دروس مقدمات حوزوی را در مدرسه قدیمی التفاتیه قزوین فرا گرفت. او به علت فقدان دوره دوم دبیرستان به تهران عزیمت نمود و در دبیرستان ثروت رشته علمی به دریافت دیپلم علمی و سال بعد به دریافت دیپلم ادبی توفیق یافت. دوره چهارساله دانشکده حقوق رشته قضایی و سیاسی را در دانشگاه تهران سپری کرد و با گرفتن دو لیسانس و سپس گذرانیدن دوره دانشکده افسری (صنف توپخانه) تهران برای انجام خدمت وظیفه، به دریافت درجه ستوان دومی احتیاط نائل شد. وی دکترای علوم سیاسی خود را از فرانسه گرفت.
در اسفند ۱۳۲۲ وارد خدمت قضایی دادگستری شد و در ابتدا به دادیاری دادسرای شهرستان رشت و بعد به بازپرسی آن منصوب شد. در این دوره گیلان به خاطر درگیریهای بسیار زیاد حزب توده پرتنش بود. به علت بازداشت تودهایها و رسیدگی به پرونده آنها به دادگستری اراک منتقل شد و در آنجا سمت ریاست شعبه ۲ دادگاههای عمومی شهرستان را برعهده گرفت و چندی بعد با سمت دادستانی شهرستان ساوه به این شهر عزیمت کرد و سپس به سمت ریاست دادگستری آن شهرستان منصوب شد. در اوایل سال ۱۳۲۸ شمسی با سمت ابتدا دادیاری دادسرای تهران و سپس بازپرسی دادسرا به تهران منتقل شد. حاجسیدجوادی در سمت بازپرسی دیوان و در استانهای تبریز، اصفهان و سیستان، مأموریت رسیدگی به جرائم کارکنان دولت را برعهده داشت.
در دوران ملی شدن صنعت نفت وارد فعالیتهای سیاسی شد و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دعوت آیتالله سیدرضا زنجانی به نهضت مقاومت ملی پیوست و در فعالیت مبارزاتی از قبیل حضور در اجتماعات و تظاهرات و اعتصابات و همکاری در نشر «راه مصدق» اعلامیههای اعتراضی و پخش آنها و تهیه متنهای سیاسی فعالیت داشت.(1) در اسناد نهضت آزادی آمده است: «روز جمعه 19/3/1340 میتینگ عظیمی در قزوین برگزار گردید. در این میتینگ آقایان حاجسید جوادی عضو شورای مرکزی جبهه ملی و سیدمحمود طالقانی عضو رسمی نهضت آزادی ایران بتفصیل در باره لزوم آزادایهای فردی و اجتماعی و نقش جبهه ملی در این مورد سخن گفتند.(2)
وی در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ همراه با برخی دیگر از اعضای این نهضت همچون مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی اقدام به تاسیس نهضت آزادی ایران نمود، اما به دلیل اشتغال به امر قضاوت امضای او در بیانیه تاسیس این حزب قرار نگرفت و نام وي در اين حزب مخفي ماند. صدر از ابتدای مباحثات و انتخاب نام نهضت آزادی ایران و عضویت در آن، با دوستان هم عقیده در دو جلسه شرکت داشت و جلسه دوم در منزل او برگزار شده بود. در همین جلسه آیت الله طالقانی برای عضویت در این تشکیلات استخاره کرد و در نتیجه استخاره خوب آمد. حاج سیدجوادی در دوره نخستوزیری علی امینی، دادستان تهران شد و پس از بازداشت اعضای نهضت آزادی در بهمن ۱۳۴۱، مسئولیت اجرایی نهضت آزادی را برعهده گرفت. او پس از بازنشستگی، پروانه وکالت گرفت و به ریاست کانون وکلا انتخاب شد. اما با مخالفت مستقیم شاه با ریاست او بر کانون وکلا، انتخابات باطل شد و داماد دکتر مصدق به جای او انتخاب شد.
او وکالت مبارزان قبل از انقلاب از جمله آیتالله خامنهای، شیخعلی تهرانی، آیتالله منتظری و دکتر علی شریعتی مهدوی کنی، شیخصادق خلخالی، فرزندان موسوی اردبیلی و علی مشکینی، ربانی شیرازی، احمدی فروشانی در اصفهان و سیدعبدالحسین دستغیب در شیراز را برعهده داشت. وی خاطره خود را از وکالت آیتالله خامنهای در این خصوص چنین شرح میدهد: «بنده وکیل آقای خامنهای هم بودم. آقای هاشمی رفسنجانی واسطه این وکالت بود و خودش یک شب آمد منزل ما... به آقای هاشمی گفتم : «برادر ایشان، آقا سید محمد هم پروانه وکالت گرفته و امام جمعه فلان مسجد است. خب ایشان را وکیل کنید.» گفت: «اجازه بدهید بپرسم.» رفت منزلشان و شب تلفن زد به ایرانشهر که آقای خامنهای در تبعید بود. ایشان گفته بودند: «نه! اگر صدر حاج سیدجوادی خودش قبول کرد که هیچ، وگرنه دکتر اسدالله مبشری» که دکتر مبشری قبول نکرد و من به تنهایی از ایشان دفاع کردم. الان پرونده ایشان باید در دادگستری باشد. من به تنهایی برای دفاع رفتم مشهد. عدهای ساواکی جلوی دادگستری فریاد میزدند: «مرگ بر صدرحاج سیدجوادی». پاسبان آمد و یواشکی زیرگوش رئیس دادگاه گفت: «اینها آمدهاند و میخواهند فلانی که از دادگاه آمد بیرون کتکش بزنند!». رئیس دادگاه تیمورتاش، برادرزاده تیمورتاش معروف بود. او به دو نفر پاسبان دستور داد که مرا از در پشتی دادگاه بیرون ببرند که یک وقت مرا کتک نزنند». (3)
پس از تبعید آیت الله سیدمحمود طالقانی به زابل که سه سال بود، وکلای دادگستری و از جمله احمد حاجسید جوادی، با نفوذی که در کمیسیون امنیت تهران داشتند، مدت تبعید ایشان را به 18 ماه در بافت کرمان تبدیل کردند.(4) وی خاطره خود را از این موضوع چنین شرح میدهد: «یادم هست که دادگاهی بود و من در آن دادگاه خیلی فشار آوردم که هم جای ایشان را تغییر بدهند و هم مدت تبعید را کم کنند سعی کردم قرار توقیف ایشان را تبدیل یا قرار وثیقه صادر کنند که نکردند ولی جای ایشان را تغییر دادند و ایشان را از زابل به بافت آوردند.»(5) ایشان با وجودی که دادستان تهران بودند اما عضو فعال شورای مرکزی نهضت آزادی ایران بودند و پس از گرفتاری رهبران، همه بار مسئولیت بر دوش ایشان و دیگر همکارانشان بود.(6)
بسیاری از جلسات و نشستهای اعضای نهضت در منزل حاجسید جوادی برگزار میشد. دکتر مهدی جعفری از اعضای نهضت در رابطه با برگزاری یکی از این جلسات در منزل حاج سیدجوادی که خود وی در این نشست حضور نداشت، چنین شرح میدهد: «شب دوم خرداد ماه 1342 کمتر از یک ساعت از شروع جلسه در منزل آقای صدر حاج سیدجوادی گذشته بود که من دیدم ناگهان ماموران امنیتی و اطلاعاتی ریختند داخل منزل. معلوم شد از صبح ما را تعقیب میکردهاند. در آن شب در مجموع یازده نفر بود که دستگیر شدند. گفتند: صاحبخانه کو؟ پرویز یعقوبی که بعدها جزء سازمان مجاهدین خلق شد، همراه ما بود، به عکسی اشاره کرد که دکتر مصدق عکس خودش را برای آقای حاجسید جوادی امضاء کرده بودند، و گفت: روی عکس نوشته؛ «تقدیم به آقای احمد صدرحاج سیدجوادی» لابد منزل ایشان است! در منزل آقای صدر اسناد و مداراک خیل زیادی راجع به وقایع سی تیر 1331 بود. در این میان آقای حاجسید جوادی وارد منزلشان شدند. سرهنگ صدرات ایشان را نشناخت. آن موقع آقای صدر دادستان عمومی تهران بودند. بسیاری از سران ارتش که دزدی کرده بودند توسط همین آقای صدر تحت پیگرد قرار گرفته بودند. به همین دلیل نیز به ایشان کینه داشتند.»(7)
لطف الله میثمی خاطره خود در آشنایی با حاج سیدجوادی را چنین بیاد میآورد: «مهندس رضی آقای شمس را به ما معرفی کرد. شمس اسم مستعار آقای حاج سیدجوادی بود. گفت: «او آدم خیلی صدیقی است. در نهضت مقاومت و در همه کارها فعال بودند و شهرت زیادی هم ندارد. او را داشته باشید و ولش نکنید.» تراب (حق شناس) سراغ آقای صدرحاج سیدجوادی رفت و ارتباط ما با ایشان، برقرار شد. ایشان هم تصمیمهای بالای نهضت (آزادی) را به ما ابلاغ میکرد، که چه کار باید کرد و چه کار نباید کرد. ما هم مجری و پادوی فعالی بودیم. بیشتر کار اجرایی میکردیم. بعد از مدتی گفته بودند: «با میثمی هم تماس بگیرید.» آقای صدر به تراب گفته بود که میثمی هم بیاید. من هم به خانهاش رفتم. خیلی خودمانی شدیم. من دوچرخه داشتم و گاهی بچههای ایشان را به مدرسه میرساندم یا غروب از مدرسه بر میگرداندم. با هم عجین شده بودیم و هر کاری که میگفت، ما انجام میدادیم.»(8) بعد از اینکه دوچرخهام را دزدیدند مدتی فلج شدم و بی وسیله بودم. بعد به آقای صدر حاج سیدجوادی ماجرا را گفتم. ایشان هم پول داد و دوچرخهای که به نام نهضت آزادی خریداری شد، به خاطره ای شیرین بدل شد. (9)
وی پس از شکلگیری سازمان مجاهدین خلق، با اعضای این سازمان مرتبط بود. میثمی این ارتباط را چنین توضیح میدهد: «آقای صدر در تمامی مراحل، مجاهدین را کمک میکرد. در دیدار با او از زندان و خبرهای زندان گفتم و او هم درباره چگونگی بسته شدن حسینیه ارشاد و شرکت انتشار خبرهای نهضت آزادی و خانواده شهدا برایم گفت. آقای صدر از چهرههایی بود که هم در نهضت مقاومت ملی مجاهدتهای زیادی کرده بود و هم در نهضت آزادی، ولی کمتر از او در اینجا و آنجا نام برده میشد. این بنده خوب خدا حتی وقتی هم که مخفی و مسلح بودم، بر سرقرار میآمد. نهضت آزادی اعضایی داشت مثل آقای صدر که با تمام وجود جنبش مسلحانه را تائید میکردند و جنبش از هدایت معنوی این افراد برخوردار بود.(10)
اغلب هماهنگی برای مصاحبه با خبرنگاران خارجی با مطلعین از مسائل سیاسی در تهران توسط صدر صورت میگرفت. این مصاحبهها در منزل خود او یا محلهای دیگر صورت میگرفت و در روزنامههای خارجی منعکس میگردید. در بحبوحه انقلاب مسئول تماس با نیروهای مبارز فعال خارج از کشور بود و در سفر به کشورهای مختلف از نزدیک در جریان مشکلات آنها قرار میگرفت. در مسافرت به آمریکا خبر فوت دکتر علی شریعتی را دریافت نموده و به همراه سایر همفکرانش اقدام به حمل پیکر وی از لندن به سوریه مینماید. وی در آستانه پیروزی انقلاب به عضویت شورای انقلاب درآمد و در دولت موقت مهندس بازرگان، وزیر کشور و سپس دادگستری شد. او در مقام اولین وزیر کشور پس از انقلاب، رفراندوم جمهوری اسلامی را در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ برگزار کرد و در تدوین پیشنویس قانون اساسی نقش برجستهای داشت.
وی خاطره خود را از همه پرسی 12 فروردین 1358 چنین شرح میدهد: «وقتی حکم نخست وزیری مهندس بازرگان صادر شد و ایشان برای وزرا ابلاغ صادر کردند، بنده به عنوان وزیر کشور تعیین شدم. مهمترین کار ما در وزرات کشور مساله همهپرسی بود. امام میخواستند مساله سلطنت با نظر مردم خاتمه یابد و جمهوری اسلامی ایران با رای مردم تصویب شود، البته نظر مرحوم بازرگان جمهوری دموکراتیک بود که امام نمیپذیرفتند... امام از من مساله همه پرسی را مرتب پیگیری میکردند و من با ایشان میگفتم خیالتان راحت باشد. تمام کوشش خود را در این راه مصرف کردهایم.(11) او در تیر ماه ۱۳۵۸ با استعفای اسدالله مبشری به وزارت دادگستری منصوب گردید که تا آخر مأموریت دولت موقت، ادامه داشت. در دادگستری هم برای تنظیم قوانین لزوم که قانون دادگاههای مدنی خاص از آن جمله بود همت گماشت.
درپی بالاگرفتن کشمکشهای دولت موقت و شورای انقلاب و همچنین کشاکشهای فکری و سیاسی پیرامون نحوه تدوین، تصویب و همه پرسی قانون اساسی، سرانجام جلسه مشترک و مرکب از اعضای دولت موقت و شورای انقلاب با حضور امام خمینی(ره) در قم برگزار شد. در این نشست دو دیدگاه کاملاً متفاوت مطرح شد؛ نگرش اول با استناد به تنگنای زمانی و توطئهها و بحرانهای روزافزون علیه حاکمیت انقلابی خواستار رفراندوم مستقیم و صرف نظر کردن از تشکیل مجلس موسسان بود. آیتالله طالقانی، آقایان سیدعلی خامنهای، بهشتی، باهنر، هاشمی، مهدوی کنی، قطبزاده و کتیرایی مدافع این رویکرد بودند. نگرش دوم از جمله احمد صدرحاج سیدجوادی آشکارا از تشکیل مجلس موسسان پشتیبانی میکرد و معتقد بود این امر قبلا وعده داده شده است.(12)
وی پس از دولت موقت، به نمایندگی مردم قزوین در مجلس اول شورای اسلامی انتخاب شد. حاج سیدجوادی در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی با صدور اطلاعیه مستقلی مسعود رجوی را از «چهرههای مبارز و انقلابی» نام برد و از حضور وی در مجلس حمایت نمود.(13) در اولین روز جلسه بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس به همراه 15 تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از شرکت در جلسه خودداری کرد. وی از سال ۱۳۶۰ همکاری خود را با دایرةالمعارف تشیع آغاز کرد و پس از دو سال سرپرستی آن را برعهده گرفت که تاکنون ۱۴ جلد آن منتشر شده است و در سال ۱۳۸۲ به عنوان «کتاب سال» انتخاب شد. او همچنین پس از انقلاب وکالت مهدی بازرگان، نخستوزیر دولت موقت و ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی را نیز بر عهده داشت. حاج سیدجوادی تا پایان عمر به فعالیت سیاسی در نهضت آزادی ادامه داد و در مقاطعی نیز بازداشت شد. در سال ۱۳۸۱ دبیرکل نهضت آزادی به خاطر زحماتش از او تقدیر به عمل آورد. از وی کتاب «خاطرات صدر انقلاب»(14) شامل یادداشتهای روزانه وی از ۹ دی تا ۲۰ بهمن ۱۳۵۷ بجای مانده است.
پانوشتها:
1-کمیته انتشارات و تبلیغات نهضت مقاومت ملی یکی از مهمترین بخشهای نهضت بود و در سالهای فعالیت خود نقش بسزایی در پیشبرد اهداف آن ایفا نمود. این کمیته بطور مخفی با تهیه ماشینهای پلیکپی توانست با انتشار نشریات، تراکتها، اعلامیهها و خبرنامهها بویژه خبرنامه «راه مصدق» ارگان رسمی این نهضت نقش مهمی در آگاهسازی مردم بردارد. آقایان مهدی بازرگان، محمدعلی خنجی، فتحالله بنیصدر، عزتالله سحابی، جهانگیر عظیما، مسعود حجازی، محمد پورسرتیپ، عبدالحسین دانشپور، حسین سکاکی و عباس شیبانی مهمترین اعضای آن بودند.
2-اسناد نهضت آزادی ایران (1344-1340) گردآورنده نهضت آزادی، جلد دو، 1361،ص 30.
3- گفتگو با احمد صدر حاج سیدجوادی، ماهنامه یادآور، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول 1391، ص 218.
4- همگام با آزادی، خاطرات شفاهی دکتر مهدی جعفری، قاسم یاحسینی، نشر صحیفه خرد، 1389 جلد2، ص 66.
5- گفتگو با احمد صدر حاج سیدجوادی، همان،ص217.
6- همگام با آزادی، جلد 1 ص 118.
7- همگام با آزادی، جلد 1، ص 119-120.
8- از نهضت آزادی تا مجاهدین، خاطرات لطفالله میثمی، جلد اول، نشر صمدیه، چاپ سوم،ص 140-141.
9- نهضت آزادی تا مجاهدین، جلد اول، همان،ص 151.
10- آنها که رفتند، خاطرات لطفالله میثمی، جلد دوم، نشر صمدیه، 1382،ص 313-314.
11- همه ترس ما از كودتا بود، گفت وگو با احمد صدر حاج سيدجوادي، روزنامه اعتماد، 5 بهمن، 1387، ص 7.
12- زندگینامه سیاسی آیتالله طالقانی، علیرضا ملائی توانی، نشر نی 1388، ص329.
13- کیهان 21/2/59،ص 2.
14- كتاب «خاطرات صدر انقلاب» مجموعه يادداشتهاي احمدصدر حاج سيدجوادي است که از سوی انتشارات شهيد سعيد محبي در سال 1387 انتشار یافته است. این کتاب علاوه بر خاطرات وی شامل ضمائم گزارشها، پیامها، نامهها، اعلامیهها، اسناد، اساسنامه شورای انقلاب و نهضت آزادی و گفتگوی وی با دوماهنامه چشم انداز ایران و روزنامه شرق است.