یکی دیگر از چهره های سرشناس تاریخ اخیر ایران درگذشت. او رفت بی آنکه آنچه در یاد خود داشت برای کسی بگوید یا بنویسد. از دست رفتن این فرصت برای ثبت بخش مهمی از رویدادهای اخیر ایران از سال های آغاز شکل گیری مبارزات تا به امروز، جبران شدنی نیست. نگاهی به زندگی و فعالیت های سیاسی، اجتماعی و علمی حسن ابراهیم حبیبی نشان می دهد که اهمیت این فرصت برای روشن شدن بسیاری از موضوعات تاریخ چند دهه اخیر که شاید تنها در یاد او بود تا چه اندازه است.
او در 1315 در خانواده ای از سلک روحانیت در تهران زاده شد. پس از تحصیلات اولیه برای رشته حقوق در دانشگاه تهران پذیرفته شد. از همان زمان همراه با افرادی چون ابوالحسن بنی صدر که در یک رشته درس می خواندند، فعالیت های سیاسی را در جبهه ملی آغاز کرد. استادش احسان نراقی او را در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی به کار گمارد و از همین طریق برای ادامه تحصیل با اخذ بورسیه عازم دانشگاه سوربن در فرانسه شد. در آنجا جامعه شناسی را با گرایش حقوق تا دکتری خواند و ضمن تحصیل فعالیت های سیاسی اجتماعی خود را با عضویت در کنفدراسیون و سپس انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ادامه داد. ترجمه کتاب و نوشتن جزوه هایی که میان دانشجویان مذهبی در گردش بودند از جمله فعالیت های او بود که تا زمان حضور او در فرانسه تا سال 1357 که در حلقه یاران امام (ره) در پاریس جای گرفت ادامه داد. در همان ایام تدوین قانون اساسی نظام آینده به او سپرده شد و او پیش نویسی مشابه با قانون اساسی فرانسه تنظیم کرد که مورد پسند قرار گرفت.
او پس از بازگشت به وطن عضو شورای انقلاب شد و همراه با چند حقوقدان دیگر پیش نویس اولیه را تکمیل کرده و این نسخه بعد از تایید دولت موقت مبنای تدوین قانون اساسی قرار گرفت. او که در دولت موقت به وزارت رسید، با وجود پایان کار این دولت به عنوان سرپرست وزرات فرهنگ و آموزش عالی به کار خود ادامه داد و ضمن آن سخنگوی شورای انقلاب نیز بود.
در اولین انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد و پس از خروج جلالالدین فارسی از صحنه، با حمایت ضمنی حزب جمهوری اسلامی و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به امید پیروزی پا به این عرصه گذاشت اما رفیق دوران جوانی و تحصیل در تهران و پاریس، ابوالحسن بنی صدر، میدان را از او گرفت.
در انتخابات مجلس اول نام او در فهرست های انتخاباتی گروه های مختلف و گاه متضاد جای گرفت و با اختلاف کمی نسبت به فخرالدین حجازی که بیشترین آرا، را کسب کرد، در میان نامزدهای نمایندگی تهران در رتبه دوم جای گرفت، و پس از او مهدی بازرگان. شاید به همین پشتوانه چشم به کرسی ریاست مجلس هم دوخت اما بیشتر از بیست رأی نیاورد. همزمان، او و شش تن دیگر از سوی رهبر انقلاب مأمور تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی شدند که قرار بود خط مشی آینده دانشگاه ها را بر اساس فرهنگ اسلامی تعیین کند. حسن حبیبی از فعال ترین اعضای این ستاد بود و شاید به همین دلیل، در مجلس فعالیت چشمگیری نداشت مگر امضای منشور دفاع از قانون اساسی، اعتراض به حمله به دفتر روزنامه میزان (ارگان نهضت آزادی)، مخالفت با نخست وزیری محمدعلی رجایی و غیبت در جلسه رای به عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی صدر.
پس از عزل بنی صدر، میرحسین موسوی نخست وزیر وقت او را برای کسب رأی اعتماد به عنوان وزیر دادگستری به مجلس معرفی کرد، مختصر فعالیت های او در مجلس دستمایه برخی نمایندگان مخالف شد تا او را در خط اسلام فقاهتی و حزب الله برنشمارند.
او در نطق دفاعیه اش از همراهی اش با برخی برخی جریان های سیاسی، امضای اعلامیه دفاع از منشور قانون اساسی، نزدیکی به بنی صدر، همراهی با «لیبرال ها» در شورای انقلاب و دولت موقت برائت جست و اظهار داشت که همکاری با آنها یا به حکم مصلحت یا برای به راه آوردن آنها بوده است.
در این جلسه، با سخنان مؤثر اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس، رای اعتماد برای او با ۱۷۶ رای موافق در مقابل چهارده رای مخالف و ده رای ممتنع، به دست آمد.
او سال های پرتلاطم دفاع مقدس را در سمت وزارت دادگستری در دولت خدمت کرد. پس از اصلاح قانون اساسی در 1368 و آغاز ریاست جمهوری آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی، از سوی وی به عنوان معاون اول رئیس جمهوری برگزیده شد و او این سمت را تا پایان دولت اول سید محمد خاتمی همچنان در اختیار داشت؛ سال هایی که رفاقتی صمیمی را با کاریکاتورهای کنایه آمیز نشریه طنز گل آقا در تاریخ مطبوعات ایران به یادگار گذاشت.
در 1380 از امور سیاسی مگر عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام کناره گرفت و به فعالیت های علمی و حقوقی روی آورد. از جمله این فعالیت ها می توان به ریاست بنیاد ایرانشناسی، ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی، و عضویت در دیوان داوری لاهه شاره کرد.
او سال های آخر عمر 76 ساله اش را با بیماری دیابت و عارضه قلبی دست و پنجه نرم کرد و نهایتاً ساعت 1 بامداد روز پنج شنبه، 12 بهمن 1391، همزمان با آغاز سی و چهارمین دهه فجر در اثر ایست قلبی در بیمارستان شهید باهنر درگذشت و یک روز بعد با بدرقه طیف گوناگونی از رجال سیاسی، علمی و فرهنگی در جوار آرامگاه امام خمینی (ره) به خاک سپرده شد.
نگاه گذرا به چکیده مختصری که از نزدیک به هشت دهه زندگی آورده شد، نشان از آن دارد که فردی چون او شاهد و ناظر و یا دست کم آگاه از مسائل، رویدادها، و حقایقی بوده است که هر کدامشان می توانسته اند روشنگر بخشی از تاریخ معاصر این سرزمین باشند. و اکنون او رفته است بی آنکه آنچه در یاد داشت را با ما درمیان بگذارد. دست کم تا جایی که نگارنده می داند تلاش های واحد تاریخ شفاهی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی در طول سال های گذشته برای ایجاد فرصتی برای ضبط خاطرات این چهره برجسته بی ثمر ماند و او هیچ گاه موافقت خود را به این منظور علیرغم همه رایزنی های این دفتر اعلام نکرد.
تنها می توانیم امید داشته باشیم که شاید حسن حبیبی خاطراتش را بی آنکه کسی بداند در جایی نوشته یا گفته باشد تا سال ها بعد برای تاریخ منتشر شوند. و اینکه آنها که مانده اند تا فرصت هست، بگویند آنچه را که باید، برای تاریخ، برای مردم و برای آیندگان.
محمد کریمی