هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 103    |    11 بهمن 1391

   


 



پنجاهمین سالگرد تاسیس کنفدراسیون جهانی دانشجویان و محصلین ایرانی در خارج از کشور

صفحه نخست شماره 103

پس از کودتای 28 مرداد 1332 و آغاز مجدد دیکتاتوری بیشترین دانشجویان ایرانی راهی کشور فرانسه و انگلیس شدند. هرچند این دو کشور نقطه آغاز ایجاد تشکل دانشجویی در مرزهای کشورهای اروپایی بودند اما به تدریج فراتر رفته و پیوندهایی با اتحادیه‌های دانشجویی در کشورهای مختلف ایجاد گردید. مهدی خانبابا تهرانی یکی از افرادی که سهم مهمی در ایجاد شکل گیری کنفدراسیون دانشجویی داشته است، دلیل اصلی ایجاد این تشکیلات را چنین توضیح می‏دهد: «پس از کودتای 28 مرداد 1332 و شکست جنبش ملی و هجوم دانشجویان ایرانی به اروپا و آمریکا، کنفدراسیون براساس نیاز فرهنگی، سیاسی و صنفی دانشجویان به همت جوانان فعال سیاسی که از ایران آمده و دارای اندیشه سیاسی بوده‏اند، رفته رفته پاگرفت. در ابتدا اساس کار بر این بود که فرهنگ ایران شناسانده شده و برای خواسته‏های صنفی چاره جویی شود.(1)
در دهه 1320حزب توده ایران قوی‌ترین نیروی سیاسی کشور بود و فضای دانشگاه‌ها را کاملاً در دست داشت. گفته می‏شود نیمی از دانشجویان دانشگاه تهران یا عضو و یا هوادار این حزب بودند. این حزب در 1329 «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» را تأسیس کرد و در اواخر دهه 1320و اوایل دهه بعد موفق به حفظ سلطه و نفوذ خود بر دانشگاه شد اما یک دهه بعد و با ظهور محمد مصدق و جبهه ملی، محوریت این حزب به چالش کشیده شد. جبهه ملی به مقابله  با حزب توده در دانشگاه برخواست. پس از کودتای ۲۸ مرداد فعالیت‌های دانشجویی نیز مانند سایر فعالیت‌ها در داخل شدیدا سرکوب شد اما در خارج از کشور فعالیت‌های قابل ملاحظه‌ای بین دانشجویان ایرانی آغاز گشته بود. کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی؛ اتحادیه ملی (CISNU)(2) فراگیرترین تشکلی بود که فعالیت‏های صنفی و سیاسی دانشجویان ایرانی خارج از کشور را در دهه‌های20 و 30 خورشیدی (40 و 50 میلادی) سازمان می‌بخشید. «شخصی به نام منوچهر آشتیانی که در شهر هایدلبرگ آلمان غربی زندگی می‏کرد این نام را در نشست شهر یاد شده پیشنهاد کرد. او جوان با فرهنگی بود که به نیروی سومی‌ها او را از آن خود می‏دانستند، هرچند که خود اصرار داشت بگوید توده‏ای است».(3)
در روزهای 27 و 30 فروردین 1339 نمایندگان سازمان‌های دانشجویی از فرانسه، آلمان و بریتانیا در باشگاه دانشجويان خارجی دانشگاه هايدلبرگ آلمان غربی گردهم آمده و در نتیجه ادغام سازمان‌های خود «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا» را تأسیس کردند. اين مجمع با تصويب بيانيه‌ای دوصفحه‌ای که تنها سند مصوبه‌ آن جمع به شمار می‌رفت، نام کنفدراسيون محصلين ايرانی در اروپا را برای اين تشکيلات انتخاب کرد.کنگره اهداف سازمان جدید را در «بیانیه» خود به این شکل اعلام کرد: «هماهنگ کردن تمام دانشجویان ایرانی در اروپا و انجمن‌ها و سازمان‌ها و اتحادیه‌های محلی ایشان به صورت یک کنفدراسیون به منظور ایجاد و حفظ و استواری روح همکاری بین ایشان در اروپا و آگاهانیدن بیشتر آن‌ها به حقوق و وظایف صنفی خویش و تدارک وسائل تشکیلاتی به منظور ارتباط همه محصلین ایرانی و مطالعه در شرایط کار و چاره‌جویی درباره مسائلی که بر قشر دانشجو و تحصیل‌کرده طبق منافع میهن ما معلوم است.»
دانشجویان ایرانی از دوره رضاشاه تشکیلات و فعالیت‌هایی در اروپا داشتند و در دهه بیست نیز دانشجویان ایرانی ابتدا جامعه یا انجمن دانشجویان ایرانی و سپس اتحادیه دانشجویان ایرانی را به ترتیب به هواداری از حزب توده و جبهه ملی در فرانسه تشکیل دادند.در سال‏های 1338-1339 مبارزات درون ایران گسترش یافت. مبارزات مخفی نهضت مقاومت ملی جای خود را به مبارزات علنی جبهه ملی دوم و سپس نهضت آزادی ایران داد. در مرداد 1339 جمعی از دانشجویان ایرانی در نیویورک و واشنگتن در برابر سازمان ملل اولین تظاهرات ضد دولتی برگزار کردند. چند ماه بعد در کنگره دانشجویان ایرانی که در ایالت میشیگان تشکیل شده بود، نیروهای ملی در کنگره شرکت کردند. در این کنگره اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا بعد از افتتاح کنگره به دانشجویانی که در برابر سازمان ملل تظاهرات کرده بودند، ناسزا می‏دهد و آنها را «مصدقی» و «بی وطن» می‏خواند که آبروی «ایرانی» را در آمریکا برده‏اند و به دکتر مصدق توهین می‌کند. این موضع گیری زاهدی، خشم دانشجویان را بر می‏انگیزد و از هرطرف صدای اعتراضبرمی‌خیزد. چند نفری از دانشجویان از جمله صادق قطب‌زاده(4)، محمد نخشب (یکی از بنیانگذاران سازمان نهضت خداپرستان سوسیالیست) و علی فاطمی (از نیروهای ملی و غیرمذهبی) در سخنرانی‌هایی از مصدق و از مبارزات ملت ایران دفاع می‌کنند.(5)
حمید شوکت(6) که خود روزگاری از اعضای کنفدراسیون بود توضیح می‏دهد: «كنفدراسيون در آغاز كار به مبارزه در چهارچوب قوانين جاري ايران با رژيم شاه تکيه داشت. واقعيتي که خود بازتابي از نقطه نظرهاي سازمان‏هاي سياسي صاحب نفوذ در كنفدراسيون بود. مثلاً يكي از خواسته‏هاي دانشجويان اين بود كه هنگام انتخابات مجلس شوراي ملي بتوانند با مراجعه به كنسولگري‌هاي ايران راي بدهند و از اين راه در انتخابات وسرنوشت کشورشرکت داشته باشند. با رشد ديكتاتوري در ايران و فرمايشي شدن انتخابات، هنگامي که اپوزيسيون رفته رفته امكان هر نوع مبارزه قانوني را غير ممكن ديد، اين واقعيت در جنبش دانشجويي خارج نيز بازتاب يافت و در چگونگي نگاه کنفدراسيون به مبارزه صنفي و سياسي موثر افتاد. با توجه به همه اينها، مي‌توان گفت که کنفدراسيون سازماني دانشجويي بود که در آميزه‌اي از مبارزات صنفي و سياسي آغاز به کار کرد و رفته رفته به فعاليت کم و بيش صرف سياسي روي آورد.(7)
در اردیبهشت 1338 دانشجویان ایرانی هوادار نیروی سوم با انتشار فصلنامه فرهنگی «نامه پارسی» به سردبیری دکتر امیر پیشداد از بنیانگذاران جامعه سوسیالیست‏ها که خود در فرانسه پزشکی تحصیل می‏کرد، به عنوان ناشر افکار دانشجویان ایرانی در اروپاحلقه‌ای ارتباطی میان این دانشجویان ایجاد کردند. این نشریه ناشر افکار دانشجویان ایرانی در اروپا بود و در اریبهشت 1338 با شمارگان 500 نسخه به چاپ می‌رسید. این نشریه به صورت نامرتب و به فاصله چند ماه منشتر می‌شد.در واقع گروه‏ها‏ی تشکیل دهنده کنفدراسیون در کشورهای اروپا و آمریکا نشریات متفاوتیمنتشر می‌کردند که هدف اصلی آنها فعالیت فرهنگی بود. هرچند آمار دقیقی از این نشریات در دست نیست اما گفته می‌شود تعداد آنها 27 نشریه  بوده که مهمترین آنها نشریه «نامه پارسی» بود که نوعی ارگان کنفدراسیون به شمار می‏رفت.(8)
 کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی بر پایه یک نظم فدراتیو به وجود آمده بود. بر این پایه که هر واحد شهری دانشجویی برای هر ترم تحصیلی هیئت کاردارانی براساس اساسنامه انجمن شهری انتخاب می‌کرد. از مجموع انجمن‏های دانشجویی هرکشور فدراسیون کشوری تشکیل می‌شد که کنگره سالانه برگزار می‌کرد. در این کنگره سالانه یک هیئت دبیران فدراسیون کشوری برای رهبری و هماهنگ کردن کار واحدهای شهری انتخاب می‌شد. در فروردین 1339 در نشستی تدارکاتی در دانشگاه هایدلبرگ آلمان کنفدراسیون محصلین ایرانی در اروپا با برگزاری کنگره و انتخاب هیات دبیران تشکیل شد و مرامنامه و اساسنامه‏ای نیز تدوین کرد. در دی 39 و دی 41 کنگره‌های دوم و سوم در لندن و پاریس برگزار شد. در کنگره اخیر با حضور دانشجویانی از آمریکا کنفدراسیوناروپایی به کنفدراسیون جهانی تغییر نام یافت و کنگره پاریس نخستین کنگره این کنفدراسیون محسوب شد. سایر کنگره‌های در شهرهای مختلف اروپا برگزار شد.(9)
کنفدراسیون در این سال‌ها مهم‌ترین بلندگوی اعتراض نیروهای مخالف رژیم ایران به حساب می‌آمد. از لحاظ وسعت فعالیت، قابلیت انجام کارها و نفوذ سیاسی، این سازمان قابل قیاس یا مهمترین سازمان‌های دانشجویی معاصر همچون «دانشجویان برای برقراری جامعه دموکراتیک» آمریکا و «انجمن دانشجویان سوسیالیست» آلمانی است.
 در رهبری کنفدراسیون در آغاز هواداران جامعه سوسیالیست‏ها که ادامه خط فکری نیری سوم در دهه‏های سی و چهل بود، بیشترین نقش را داشتند. اما در این مدت اختلافاتی در این تشکیلات آشکار می‏شود. عضو عالی رتبه کنفدراسیون ریشه این اختلافات را چنین شرح می‌دهد: «اختلاف اصلی بین توده ای‏ها و نیروی سومی‏ها بود و جناح بندی‏ها برپایه اختاف  نظر میان آنها دور می‏زد. در کنگره پاریس اختلاف در واقع همان اختلافات پیش و پس از 28 مرداد بود. جنبش دانشجویی در ایران دوپاره شده بود. در یک سمت حزب توده و در سمت دیگر جبهه ملی بود. جدایی‏ها ریشه در تفکرات مسمومی داشت که از گذشته بجا مانده بود. ادامه همان پیش داوری‌ها، همان تفکری که جنبش را به شکست کشیده بود. ما چنین می‌پنداشتیم که کنفدراسیون دارد سازمان ملیون و مصدقی‏ها می‌شود  این برای ما قابل قبول نبود. نظر ما این بود که سازمان، سازمان چپی‏ها باشد.»(10)
حمید شوکت نیز این اختلافات را چنین شرح می‏دهد: «بنيانگذاران کنفدراسيون از همان آغاز کساني بودند که سابقه فعاليت سياسي در جريان مبارزات ملي شدن صنعت نفت را داشتند و در پي پيروزي کودتا به خارج از کشور آمده بودند. در خارج نيز يا به جامعه سوسياليست‎هاي ايراني در اروپا پيوستند و يا عضو حزب توده بودند. اين در مورد مدافعان جبهه ملي نيز صادق است. آنان هر چند در آغاز کار نقشي در تشکيل کنفدراسيون نداشتند، اما بعدها در موقعيتي قرار گرفتند که مي‎توان از آن به عنوان يکي از نيروهاي مهم و موثر کنفدراسيون ياد کرد. از اين سه جريان، برخي پيش از ترک ايران در سازمان‏ها و احزاب سياسي عضويت داشتند. بقيه نيز اگر عضو هيچ يک از جريانات سياسي نبودند، اما با تمايلات سياسي در مبارزه دانشجويي شرکت مي‌کردند. به اين معنا، عدم فعاليت آشکار آنان در مبارزه صرفا سياسي بيشتر از بابت محدوديت‏هايي بود که به آنها اشاره کردم.(11) سپس به ترتیب حزب توده و سازمان انقلابی عمده‌ترین نقش را در اداره کنفدراسیون به دست گرفتند و نهایتاً جریان‌های مختلف وابسته به سازمان انقلابی حزب توده، گروه کادرها، سازمان توفان، سازمان انقلابیون کمونیست و شاخه‌های مختلف جبهه ملی به اتفاق کنفدراسیون را اداره می‏کردند. کنفدراسیون در طول قریب 15 سال حیات خود به برگزاری اعتصابات، تحصن‏ها، تظاهرات، افشاگری‏ها، انتشار نشریات، استفاده از رسانه‏ها و افکار عمومی غرب، ارتباط با دانشجویان و مقامات کشورهای مختلف و مجامع بین‏المللی و اعزام برخی رهبران و فعالان خود برای تدارک مبارزه مسلحانه به ایران پرداخت. کنفدراسیون پس از کنگره لوزان از سال‌های 1343 به بعد به رادیکالیسم و راه حل‏های انقلابی کشیده شده و از سال 1344 دیگر به صورت یک جریان انقلابی و رادیکال درآمد. در این مقطع در کنفدراسیون چه از جانب ملیون و چه از جانب چپی‏ها آهنگ مبارزه مسلحانه نواخته می‏شد. الگوی ملیون، الجزایر و مصر و الگوی چپی‏ها کوبا و چین بود. (12)
در طول پانزده سال یعنی بین سرکوب نیروهای مخالف در خرداد 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی کنفدراسیون تنها تشکیلات منسجم و شناخته شده‌ای بود که آشکارا و به گونه‏ای موثر از طریق بسیج هزاران دانشجوی ایرانی خارج از کشور به مخالفت با رژیم شاه به عنوان رژیمی سرکوبگر ایفا نمود و بدین طریق مشروعیت و حمایت بین‏المللی از آن را تضعیف کرد. کنفدراسیون از طریق تظاهرات گسترده و مبارزات آشکار، در جلب نظر رسانه‏های بین‏المللی، سازمان‏های حقوق بشر، دولت‌ها و سازمان‏های سیاسی مختلف نسبت به سرکوب و اختناق در ایران تاثیر به سزایی داشت. کنفدراسیون به رغم همه نارسائی‏هایش تجربه‌ای در زمینه سیاست چند حزبی محسوب می‌شود. پدیده‌ای که در ایران سده بیستم یعنی کشوری با فرهنگ سیاسی مبتنی بر اقتدارگرایی و فرقه‌گرایی منحصر به فرد است. کنفدراسیوننقش مهمی در جنبش‏های اعتراضی دانشجویان و جوانان در دهه‌های 1350-1340 در اروپا و آمریکا ایفا نمود.(13)
با پیروزی انقلاب اسلامی کنفدراسیون با انقلاب اسلامی اعلام همبستگی کرد. حمید شوکت «تحلیل کنفدراسیون از انقلاب و رهبری» آن را چنین شرح می‌دهد: «کنفدراسیون از همان آغاز کار خود، حمایت از زندانیان سیاسی را در دستور کار خود قرار داده بود. برخی از این زندانیان، افراد مذهبی و روحانی بودند. همواره در نشریات کنفدراسیون به موضوع روحانیت مترقی هم پرداخته می‌شد. شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» به یک معنی با وحدت کلمه‌ای که سرنوشت نظام سلطنت را رقم زد، جور درمی‌آمد. کنفدراسیون موضوع را چنین می‌دید که باید به هر قیمتی شده، همه مخالفان برای سرنگونی نظام شاه باهمدیگر متحد شوند. دفاع از این حرکت با نظریه و مشی کنفدراسیون تطابق داشت. کنفدراسیون همواره از مبارزاتی که تحت نظر آیت‌الله خمینی انجام گرفت، پشتیبانی کرد و نظرها و اعلامیه‌های ایشان را در نشریات خودش چاپ می‌کرد. در بسیاری از کنگره‌های کنفدراسیون برای آقای خمینی پیام فرستاده می‌شد.»(14)
وی در خصوص وجود اختلاف میان اعضای کنفدراسیون معتقد است: «اختلاف‌ در عرصه نظر و عمل حتی در آخرین روزهای حیات کنفدراسیون، وجود داشت و گاه به فراز و نشیب‌های تندی هم می‌انجامید. اختلاف‌ها بیشتر بین طرفداران حزب توده با جامعه سوسیالیست‌ها یا جبهه ملی و در سال‌های آخر بین جریان‌های مائوئیستی که در اکثریت بودند، پیش می‌آمد. دانشجویانی هم بودند که تمایلات مذهبی داشتند اما شمارشان اندک بود و بعد از دوره‌ای، دیگر در کنفدراسیون شرکت نداشتند. ملاک و فصل مشترک کار ما، مبارزه با شاه بود.»(15)
وی از «خطاها یا دستاورد شاخص کنفدراسیون» چنین یاد می‏کند: «یکی از دستاوردهای کنفدراسیون این بود که برای سال‌های طولانی گرایش‌های مختلفی را روی موضوع مبارزه با شاه متحد کرد. این یک تجربه منحصر به فرد بود. کنفدراسیون هیچ گاه از مبارزه با استبداد و دفاع از محرومان باز نایستاد و از حقوق زندانیان سیاسی همواره دفاع کرد. یکی از دلایل نزدیکی آن با جریان روحانیت یا سنت همین بود. اما کنفدراسیون از تلاش برای نجات جان زندانیان سیاسی یا مبارزه با استبداد به این تمایل یافت که همه معضلات را با پاسخ‌های سریع و آسان حل کند. این ضعف بود. کنفدارسیون، استقبال از هر تغییر و پیشرفت در جامعه ایران را نشانه سستی و سازش با شاه تلقی می‌کرد و این منفی بود. کنفدراسیون از ستیز با حکومت خودکامه شاه به نقد دمکراسی رسید و تمدن و لیبرالیسم غرب را به خصوص در سال‌های آخر کار خود، نشانه بی‌بند و باری یا مانعی در زندگی محرومان به حساب آورد. با این‌همه کنفدراسیون در دفاع از زندانیان سیاسی و دفاع از محرومان، یک پرچم بدون لکه عرضه کرد.(16) خانبابا تهرانی نیز نقطه ضعف کنفدراسیون را چنین توضیح می‏دهد: «کنفدراسیون در واقع سازمانی بود که براساس نفی مطلق بنا شده بود و این نکته نشانه عقب ماندگی بود و نه علامت ترقی‏خواهی و پیشرفت. در واقع دچار نوعی افراط‌گرایی کور بودیم.»(17)
چهار سال پیش از پیروزی انقلاب، انشعاب بزرگی در شانزدهمین کنگره کنفدراسیون در دی ماه ۵۳ در شهر فرانکفورت آلمان روی داد. البته گرایش‌های مختلف تا آستانه انقلاب همیشه خود را تحت رهبری و نام کنفدراسیون معرفی کردند و خود را حافظ سنت‌ها و دستاوردهای این سازمان ‌دانستند. پس از پیروزی انقلاب و بازگشت کادرها و اعضای کنفدراسیون، دیگر مناسبتی برای ادامه کار کنفدراسیون باقی نماند. در آستانه انقلاب با بازگشت بسیاری از رهبران و اعضای کنفدراسیون به ایران، آخرین بقایای آن از میان رفت.
انشعاب نهایی کنفدراسیون و در زمانی روی داد جناج جبهه ملی و کادرهای وابسته به خانبابا تهرانی نوک تیز حملات خود را متوجه گروه توفان و سازمان انقلابی کردند. آنان همه توانخود را به کار گرفتند تا این دو سازمان را که به دلیل متهم بودن به «ارتداد» اعضا و نیز احتمال نفوذ ساواک در تشکیلات‌شان، بیش از پیش آسیب‏پذیر شده بودند از کنفدراسیون خارج نمایند.(18) انشعاب در ساختار و تضعیف قدرت اجرایی آن، سیاسی شدن صرف کنفدراسیون، تلاش جناح‏ها و فرقه متعصب و متخاصم مارکسیستی برای کسب نفوذ بیشتر در میان دانشجویان، تضعیف و ناکارآمدی آن در برابر جریان‏های گروه‏ها‏ی سیاسی مختلف مهمترین عوامل فروپاشی کنفدراسیون پس از پانزده سال فعالیت بی وقفه بود.(19)


پانوشت:
1- نگاهی از درون به جنبش چپ، گفتگو با مهدی خانبابا تهرانی، حمید شوکت، شرکت سهامی انتشار،1372 ص 254.
2- Confederation of Iranian Students; National Union.
3- نگاهی از درون به جنبش چپ، همان ص 259.
4- برای اطلاعات بیشتر در خصوص نقش صادق قطب زاده در مبارزات جنبش دانشجویی خارج از کشور بنگرید به تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، مجتبی باقرنژاد، انتشارات اطلاعات  جلد اول، 1386 ص197-195.
5- تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، همان،ص 24 .
6- حميد شوکت که در سال ١٣٤٦ به آمريکا رفت به جريان سياسی چپ پيوست و به عضويت در سازمان دانشجويان ايرانی در آمريکا و کنفدراسيون جهانی درآمد. شوکت در آستانه‌ انقلاب در پایه‌ریزی جبهه دمکراتیک ملی شرکت کرد و مدتی عضو هیئت‌ تحریریه نشریه‌آزادی، ارگان آن تشکیلات بود. او در بازگشت به اروپا چندی با نشريه‌ نامه جمهوری‌خواهان همکاری داشت و نخستين کتابش که زمينه‌های گذار به نظام تک‌حزبی در روسيه شوروی نام داشت را نوشت. وی در بررسی تاريخ جنبش چپ ايران با چهار تن از رهبران اين جنبش به گفتگو پرداخت. اين گفتگوها و انتخاب اين روش در ارائه و بازبينی رويدادهای تاريخی، بيانی ويژه و قالبی نو در طرح مسايل اجتماعی به شمار می‌آيد که انجام آن در ايران نخستين بار به ابتکار وی صورت گرفته است. حاصل اين گفتگوها در کتابی تحت عنوان نگاهی از درون به جنبش چپ ايران آغاز شد، بررسی گوشه‌هايی از تاريخ جنبش چپ از زبان رهبران آن و تصوير آرمان و توهمی است که سرنوشت کوشندگان اين جنبش را رقم زده است.
7- عملكردكنفدراسيون جهاني وجنبش دانشجويي، گفتگو با حميد شوكت، فرشادقربانپور، شهروند امروز،
http://shokat.com/?p=182
8-کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383،ص 23-24.  
9- فرهنگ احزاب و جمعیت‏های سیاسی، محسن مدیر شانه چی، نگاه معاصر، 1385، ص 116-117.
10- نگاهی ار درون به جنبش چپ، همان ص 260.
11-عملكرد كنفدراسيون جهاني ...، همان.
12- نگاهی ار درون به جنبش چپ، همان ص 264.
13- کنفدراسیون، افشین متین، ترجمه ارسطو آذری، شیرازه، 1378،ص2.
14-بازخوانی تجربه‌های کنفدراسیون دانشجویی، گفتگوی حمید شوکت با دویچه‌وله فارسی تاریخ 6.12.2009.
15- بازخوانی تجربه‌های کنفدراسیون دانشجویی، همان.
16- بازخوانی تجربه‌های کنفدراسیون دانشجویی، همان.
17- نگاهی از درون به جنبش چپ، همان، 272.
18- کنفدراسیون، همان،ص367.
19- در این نوشتار نقش و یا دلایل اختلاف گروه‏ها‏ و شخصیت‏های مذهبی و بعدها انجمن‌های اسلامی با سایر گروه‏ها‏ی داخلی در کنفدراسیون مورد نظر نبوده است.

محمود فاضلی



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

13 بهمن 1391
علی
ضمن تشکر از پژوهش کوتاه شما در رابطه با کنفدراسیون نکات ذیل جهت تذکر و احیاناً تصحیح تقدیم می گردد:
1- همانطور که از فهوای مقاله بر می آید این تشکیلات از ابتدا با تفکرات مارکسیستی و نواهای همسوی با آن سازمان یافت. اگر چه ظاهر آن در استتار فعالیت های صنفی دانشجویی و مبارزات سیاسی بود. به همین لحاظ نیروهای دگر اندیش همانند مذهبیون و ملی مذهبی ها پس از مدت کوتاهی فعالیت از این تشکیلات خارج شدند. در این زمینه بحث های فراوانی قابلیت طرح دارد که از این مقال خارج است.
2- به دلیل یکسویه بودن تفکرات در این تشکیلات که در بند 1 بیان شد، انشعابات کنفدراسییون علی رغم بحث مقاله فوق در همان سال های اول روی داد و هر گروهی داعیه سردمداری کنفدراسیون را داشت.
3- کنفدراسون از سال 1344 به بعد تنها صدای اعتراضی علیه رژیم استبدادی پهلوی نبود. زیرا در همین سال ها مذهبیون با تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا و متعاقب آن انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا به یکی از استوانه های مبارزاتی که با ریشه های فرهنگی مردم ایران سازگاری داشت، تبدیل شد. و تا سال 1360 اصالت خویش را حفظ و هیچگونه انشعابی هم در آن به وجود نیامد.
4- در پاراگرافی مربوط به پی نویس 13 مرقوم فرموده بودید که : در طول پانزده سال یعنی بین سرکوب نیروهای مخالف در خرداد 1342 تا پیروزی انقلاب اسلامی کنفدراسیون تنها تشکیلات منسجم و شناخته شده‌ای بود که ......
این مطلب با نگاهی به اسناد کنفدراسیون و تذکرات بالا به هیچ وجه نمی تواند صحیح باشد.
5- در پاراگراف بعد مربوط به پی نویس 15 مطلبی در رابطه با همراهی کنفدراسیون با انقلاب اسلامی و رهبریت حضرت امام(ره) آورده شده که اساساً غیر قابل قبول می باشد. اگر چه بعضی از شاخه های انشعابیون کنفدراسیون مانند سازمان CIS (از طرفداران حزب توده) به ظاهر از روند انقلاب طرفداری می کردند، اما اکثریت گروه های کنفدراسیون از همان ابتدا با مخالفت های بسیار تند علیه انقلاب اسلامی ایران اعلام مواضع می کردند. نشریات آنها در همان اوایل پیروزی انقلاب و بخصوص در سال 1358 مؤید این مدعا است. تشکیل مراسم های مختلف از قبیل سخنرانی به زبان های مختلف، اجرای تاترهای بسیار وقیح و.... علیه انقلاب اسلامی و شخص حضرت امام (ره) و دیگر رهبران انقلاب در سال 1358 در کشور های مختلف اروپا و بخصوص در آلمان از فعالیت های شاخه های مختلف کنفدراسیون بود.

البته مطالب عدیده دیگری در رابطه با کنفدراسیون قابل ذکر است که در این مقال نمی گنجد.
موفق باشید.

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.