هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 99    |    6 دي 1391

   


 



تاریخ گویا: نامه‏های ناگازاکی از وحشت بمب اتمی می‏گویند

صفحه نخست شماره 99

این مقاله که توسط کارولین کراوزه Carolyn Krause  نوشته شده اطلاعات تکمیلی درباره کارل برتز Carl Bretz به ما ارائه می‏کند. او دو هفته پیش او را به ما معرفی کرد. کراوزه از شغل او گفت و توضیح داد که چگونه در روزنامه اکریجرمشغول بکارشد . منبعی که کارولین در این مقاله از آن استفاده کرد بزودی به شکل تاریخ شفاهی منتشر می‏شود.
اکنون بیایید با کارولین در ورودش به تاریخ گویا همراه شویم که با استفاده از نامه‏های برتز به وطنش درباره شهرهایی که با بمب اتمی در پایان جنگ جهانی ویران شدند، دید بهتری درباره او به ما می‏دهد. اولین دیدار کارل برتز از آن شهر مخروبه، برای همه عمر او را تحت تاثیر خود قرار داد، گو اینکه اگر هر کس دیگری هم که از هیروشیما یا ناگازاکی بازدید می‏کرد، چنین می‏شد؛ شهرهایی که به لحاظ تاریخی با بمب اتمی برای همیشه گره خورده اند.

***

کارل برتز، ساکن اوک ریج Oak Ridge و کشیش بازنشسته کلیسای یونیتاری، اندکی پس از ویرانی ناگازاکی ژاپن در اوت 1945 با آخرین بمب اتمی که بر منطقه مسکونی فرو افتاد، روزانه نامه‏هایی به والدینش می‏نوشت.
در جریان اشغال نظامی ژاپن توسط آمریکا پس از جنگ دوم جهانی، گردان مهندسی عمران ارتش که کارل برتز در آن به عنوان منشی تایپیست مشغول به خدمت بود، مدرسه‏ای ‏را در یک روز بارانی به تصرف خود درآورد. کارل برتز همراه با اشیائی از جنگ جهانی دوم که او به موزه علم و نیروی آمریکا هدیه کرده است
نامه 28 سپتامبر 1945 برتز به این مطلب اشاره می‏کند که دانش آموزان خردسال و کوچولو، میزها و صندلی‏ها و کتاب‏های خود را از مدرسه خارج کردند. برتز جاده‏های باریک، پیچ در پیچ و کثیفی را توصیف می‏کند که تقریباً عبور کامیون‏های آمریکایی برای ارسال وسایل و تجهیزات به پادگان و ستاد تازه گردان را ناممکن کرده بودند.
تقریباً یک سوم پنجره‏های مدرسه شکسته شده بودند و از داخل توالت‏های صحرایی بوی بدی به مشام می‏رسید و قسمتی از سقف پشت بام مدرسه ریخته بود و باران وارد مدرسه می‏شد. برتز و سایرین تورهایی نصب کردند تا جلوی ورود پشه‏های مالاریا را بگیرند.
او نوشت: «ژاپنی‏ها، مخصوصاً کودکانشان بسیار با محبت بودند؛ اما، آنها اول می‏ترسیدند، وقتی روز یکشنبه سربازان وارد شدند، بسیاری از مردم بسوی تپه‏ها گریختند تا به سایر کسانی که موقع افتادن بمب شهر را ترک کرده بودند، بپیوندند. ما گروه زیادی از آنها را دیدیم که دیروز و بیشتر امروز در حال بازگشت به شهر بودند؛ من حدس می‏زنم انتظار داشتند که ما آنها را بکشیم.»
«در مورد بمباران به من گفتند که کل منطقه تجاری شهر با خاک یکسان شده ... بوی تعفن وحشتناک است، لاشخورها در دسته‏های بزرگ دیده شده و دور اجساد می‏چرخیدند. هنوز اجساد شناخته نشده‏ای ‏وجود دارد.
«با این وجود، سر راه خود دیدم که هر نوع تاسیسات و ساختمانی که در شهر وجود داشت سوخته، منفجر یا کاملاً منهدم شده بود... هر ساختمان بزرگی که وجود داشت یا خالی یا ویران شده بود... از هر وسیله‏ای ‏استفاده کرده و بقول خودشان خانه‏هایی سر هم کرده بودند. اما بالاخره همه این‏ها بخاطر جنگ است دیگر- شاید هر دو ملت به این نتیجه رسیده باشند که پس از این همه مصیبت دیگر می‏توان در صلح زندگی کرد.»
29 سپتامبر 1945، «اهالی اینجا واقعاً در شرایط بسیار اسفناکی زندگی می‏کنند. بیشتر خانه‏هایشان به شکل آلونکهایی است که معمولاً سقف سفالی دارند؛ آنها هر چه را که به دستشان می‏رسد، می‏کارند... بیشترین چیزی که زیر کشت برده اند شامل سیب زمینی، کدو حلوایی و بادمجان است .. زنان در پشت خود بارهای سنگین گذاشته و از تپه‏ها بالا و پایین می‏روند.»
«امروز برای اولین بار یک اسب ژاپنی دیدم و طبق معمول به جای اینکه از او سواری بگیرند یا بگردانند برای خود می‏چرخید. اسب خیلی قشنگی بود ولی باری بر دوش نداشت.»
6 اکتبر 1945: «امروز از آن روزهایی است که تا عمر دارم آنرا فراموش نمی کنم. در این روز برای اولین بار از تمام شهر ناگازاکی دیدن کردم. در تمام شهر چیز زیبا یا جالبی ندیدم. اصلاً فکرش را نمی کردم که با چنین حجمی از ویرانی روبرو شوم. در منطقه‏ای ‏شروع به قدم زدن کردم که میزان خسارت بسیار سنگین بود ... تقریباً هر ساختمانی به هر اندازه‏ای ‏که پنجره، پشت بام و... داشت، به کلی ویران شده بود، ... منظورم این است که تنها دیوارهای سوخته، سیاه و زشت، ... به جا مانده... «یکی از همقطاران که می‏شناختمش ... با کامیونش ایستاد و پیشنهاد کرد که برای دیدن اطراف چرخی بزنیم ... او بمن گفت که از حدود 7 مایلی اینجا همه چیز ویران شده ... او جایی را که گروهان C در آنجا پلی ساخته بود و هم چنین جایی که گروهان A در حال ساخت باند فرود هواپیماهای B29 بود را به من نشان داد... از آنجایی که بمب قبل از رسیدن به زمین در هوا منفجر شده بود، چاله انفجاری بوجود نیاورده بود و شما فقط می‏توانستید حدس بزنید که کجا فرود آمده (بر اساس اینکه مواد سیمانی ساختمان‏های با اسکلت فلزی و آهنهای مچاله شده کجا روی هم ریخته شده بودند). ... ایستادن در وسط این منطقه مثل این بود که در وسط مزرعه شخم زده‏ای ‏ایستاده‏ای ‏که فقط چند ساقه ذرت اینجا و آنجا به شکل کج و معوج سرپا مانده‏اند.
«می توان حدس زد که تلفات انسانی فاجعه بسیار وحشتناک بوده. و واقعاً می‏توانی ببینید که  در میان مردم این شهر واقعاً کسی ما را دوست ندارد. نمی توانی مانع از درک این احساس در خودت شوی که یک حس بسیار قوی اما پنهان سرشار از نفرت نسبت به ما وجود دارد. مردم دیگر نقاط این به اصطلاح کشور به مراتب با ما دوستانه تر رفتار می‏کنند.
«بوها هم فوق‏العاده تهوع‏آور هستند، تمام بوهای خاص یک شهر ماهیگیری به اضافه اجسادی که در زیر آوار مانده و به حال خود رها شده اند ... خوشحالم که به بالای تپه آرام خودمان به دور از خرابه‏های یک شهر ویران برگشتم. باید خودتان ببینید تا باور کنید و لمس کنید چه ترس و وحشتی به تنتان می‏اندازد.
«احساس می‏کنم که اشتباه بود که مسبب چنین ویرانی‏ای ‏شدیم. شاید بشود کمی از این ویرانی را  با روش‏های انساندوستانه جبران کرد. ما باید تا حد امکان و هرچه که در توان داریم تلاش کنیم تا چنین حادثه‏ای ‏دیگر اتفاق نیافتد.»
خوشبختانه از سال 1945 به این طرف دیگر هیچ نوع بمب اتمی یا هیدروژنی در نقاط مسکونی بر سر کسی نیفتاده است.  با این وجود 9 کشوردارای سلاح هسته‏ای ‏و 2 کشور به دنبال تهیه آن هستند. فن آوری که سلاح‏های هسته‏ای ‏را بوجود آورده برای پزشکی هسته‏ای ‏(در مورد تشخیص و درمان بیماری‏ها)  و همین طور برق هسته‏ای ‏که 20 درصد برق ایالات متحده را تامین می‏کند، به کار گرفته شده است. این چیزی است که باید در وطن درباره اش نوشت.

***
با تشکر از کارولین بخاطر تحقیقات و جزئیاتی که از مصاحبه تاریخ شفاهی خود با کارل برتز ارایه کرد. او اکنون مشغول کار روی دیگر مقالات مشابه تاریخ شفاهی و دیگر منابع است. من از کمک‏های او به تاریخ گویا تشکر می‏کنم و امیدوارم که شما نیز همین حس را داشته باشید.

د. ری اسمیت
D. Ray Smith
ترجمه: علی محمد آزاده

منبع: oakridger


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.