بیداری اسلام: عرصه سیاسی مخالفت مذهبی در عربستان سعودی معاصر
AWAKENING ISLAM: THE POLITICS OF RELIGIOUS DISSENT IN ONTEMPORARY
SAUDI ARABIA.
اثر: استفان لاکروئا Stéphane Lacroix
ترجمه: جورجهالوک George Holoch
کمبریج، ماساچوست
انتشارات دانشگاههاروارد، 2011، 270 صفحه، جلد سخت، 29.95دلار
کتاب بیداری اسلام به قلم استفان لاکروئا ضمن آنکه نوعی تاریخ اجتماعی جنبش اسلامی سعودی است، ریشههای قیام ناموفق جنبش اسلامگرای اوایل دهه 1990 علیه دولت سعودی بررسی می کند که کمی پیش از آغاز دهه نود میلادی شکل گرفته بود.
لاکروئا، متخصص علوم سیاسی است که با موفقیت از دید تاریخی برای شناخت بهتر ریشههای اجتماعی عرصه سیاسی اسلامگراها در عربستان سعودی استفاده میکند.
او با ترکیب اطلاعات بدست آمده از مصاحبهها و منابع نوشتاری به زبانهای عربی، فرانسوی و انگلیسی، به بررسی نهضت «صحوه» در یک روایت گسترده تاریخی به ابعاد محلی، منطقهای و بینالمللی آن میپردازد. با اندک شناختی از مباحث مهم جامعهشناسیِ «پیربردیوPierre Bourdieu»، مطالعه مباحث این کتاب و به ویژه مفهوم «میدانfield» در آن شاید برای خواننده دیگر مشکل نباشد. برای فهم بهتر این میدانها –حوزههای رقابتی دیدگاه های اجتماعی سیاسی- است که لاکروئا از دید تاریخی کمک میگیرد.
«صحوه» از نزدیکی (همگرایی) پناهندگان اخوان المسلمین مصر(و به میزان کمتری سوریه و عراق) با وهابیون محلی سعودی، شکل گرفت. آنها از سرکوب دیکتاتورهای سکولار نظیر ناصر در مصر در دهه 1950 گریختند و عربستان سعودی آنها را پذیرفت. در عربستان بهترین امکانات برای آنها در نظر گرفته شد تا با حملات ایدئولوژیک ناصر علیه حکام سعودی، که آنها را به خاطر روابط نزدیک با غرب، عمال امپریالیسم میخواند، مقابله کنند. در دهه 1960، پادشاهی عربستان برنامه «مدرنسازی اسلامی» خود را کلید زد. مدرنسازی، برنامه مشروعیت بخشی به خاندان حاکم بود که هزینه آن با درآمد نفتی تامین میشد. به دلیل اینکه اخوانیها از روحانیون وهابی عربستان از تحصیلات بهتری برخوردار بودند و نیز اینکه نسبت به روشنفکران سعودی قابل اعتمادتر بودند، سعودیها آنها را برای مدرنسازی نظام آموزشی خود به کار گرفتند. اخوانیها، در تمام سطوح آموزشی نفوذ کردند و در مقام آموزگار بر جامعه اثرگذار گذاشتند و برنامههای درسی را تغییر شکل دادند. نسلی که آنها تربیت کردند به فعالیت اجتماعی مبتنی بر نظرات اخوان المسلمین و وهابیها پایبند شد.
با کاهش درآمدهای نفتی در دهه 1980و رکودی که پس از آن در پادشاهی عربستان حاکم شد؛ برای این نسل جدید فارغالتحصیلان صحوی فرصتهای چندانی بوجود نیامد. این وضعیت با رنجش آنها از مدرنسازان سکولاری که دیوانسالاری دولت را هدایت میکردند، بدتر نیز شد. قبل از رکود، توجه صحویها بر جذب هر چه بیشتر از منابع دولتی نسبت به دیگر گروههای اسلامی رقیب متمرکز بود. پس از رکود، توجه آنها معطوف به مخالفت با رژیمی گردید که دیگر در مشروعیت آن تردید داشتند. وقتی که در دهه 1990، حکومت سعودی بخاطر احتمال حمله عراق، از ارتش ایالات متحده درخواست حمایت نمود، این اقدام اشکال مختلف نارضایتی را که از چند سال قبل شروع به رشد کرده بود، دامن زد.
«قیام» صحوه در 1990 شروع اما ناکام ماند. این قیام فاقد ساختارهای لازم برای بسیج مردمی و پایدار نگهداشتن اعتراض مردمی بود. این دلیلی است که لاکروئا برای آن که چرا این قیام حتی قبل از آنکه دولت به آسانی آن را در 1994 سرکوب کند، محکوم به شکست بود، ارایه میدهد. معنای جنبش صحوه حتی در میان کسانی که خود را وارث این جنبش قلمداد میکردند مایه اختلاف بود. تلاش بعدی شماری از آنان برای بسیج کردن مردم علیه دولت نیز در اواخر دهه 1990 شکست خورد. تعدادی دیگر از سوی گروه نخبگان حاکم که سامانی تازه یافته و تسلط خود را بر زمینههای مذهبی و اجتماعی مستحکم نموده بودند، به همکاری پذیرفته شدند. لاکروئا معتقد است که جنبش صحوه، علیرغم ناکامی، به عنوان چارچوب انکارناپذیر الگوی تمام جنبشهای اجتماعی داخل پادشاهی عربستان شناخته شده است.
این کتاب، بررسی مفصل این جنبش است، اما تنها 2 صفحه از آن به روششناسی به کار گرفته شده برای آن اختصاص یافته است (280 – 279).
لاکروئا تحقیقات میدانی را بین ژوئن 2003 و می2007 بیشتر در عربستان سعودی، و نیز کویت، امارات متحده عربی، مصر، اردن و بریتانیا انجام داد. او بالغ بر50 مصاحبه بلند با شخصیتهایی که در جنبشهای اسلامگرای سنی سعودی مشارکت داشتند، انجام داد. او در پانویسها، به آنها به شکل گذرا اشاره میکند اما ارایه اطلاعات بیشتر در این باره جالبتر میبود. لاکروئا توصیح میدهد این ملاقاتها به کار مقدماتی بسیاری نیاز داشتند و «لازم بود یک شبکه اجتماعی به کار گرفته شود تا بتوان با یکی از فعالان در این باره دیدار کرد»(279). لاکروئا با تعداد زیادی از اعضای صف یا ستاد گروههای اسلامگرای سعودی یا اعضای پیشینی که از ارکان جنبش محسوب میشدند، آشنا شد. او هم چنین با اسلامگرایان غیرسعودی و کسانی که در گروههای روشنفکری و فرقهای در این پادشاهی فعالیت داشتند، صحبت کرده است.
ما در نمییابیم که او چگونه افراد را برای مصاحبه انتخاب کرده است، و چگونه مصاحبه را با آنها انجام داده است، و چگونه این روند احتمالاً بر کار او اثرگذارده است. عربستان سعودی کشور محدود و بسته ای است. سانسور و سرکوب در آنجا عادی است. این جو چگونه بر کار او و روند تحقیقات او درباره گروهی که در پس قیامی در آن کشور فعالیت میکردند اثر گذاشته و محدودیت ایجاد کرده است؟ آیا اینکه او استاد مدعو مرکز شاه فیصل در ریاض بوده است کمک (یا مانع) تحقیقات او بوده است؟ آیا دستگاه امنیتی عربستان، هنگامی که او به دنبال انجام مصاحبه برای نگارش تاریخ اسلامگرایانی بوده است که درصدد قیام برضد خاندان حاکم بودهاند، مزاحمتی برای او به وجود نیاورده است؟ گزارشی از این که او چگونه این موانع را از سر راه برداشته و چگونه توانسته است شبکه ارتباطی اش را ایجاد کند میتوانست جالب و خواندنی باشد.
لاکروئا از اطلاعات حاصل از مصاحبهها استفاده میکند تا روایتی گستردهتر را ساخته و پرداخته کند، اما نقل قولهای بسیط محدودی از مصاحبهشوندگان دیده میشوند. روایتها و واکنشهای مصاحبهشوندگان عرصه مرکزی کتاب را در بر نمیگیرند، هرچند که اطلاعات گردآوری شده از آنها محور اصلی کتاب است. این نکته شگفتآور است که از طریق این تاریخهای شفاهی، لاکروئا توانسته چنین دانش مفصلی درباره کارکرد درونی این شبکههای مردمی در این کتاب ارائه کند. در فصل مربوط به مبارزه علیه بالاگرفتن صحوه، او به دفعات به مصاحبههایش با ناصرالحزیمی، عضو سابق الجماعةالسلفیة المحتسبة -گروهی که مسجد الحرام در مکه در سال 1979را محاصره کردند و رقیب صحوه محسوب میشد، اشاره میکند. لاکروئا با آن که ذکر میکند ناصر با وجود ترک گروه قبل از این محاصره، 7 سال در زندان به سر برد، اما درباره او (و یا از رابطه خودش با او) اطلاع چندانی به ما نمیدهد. این مایه تاسف است؛ که خواننده از کسانی که مصاحبه شده اند و بسیار بر غنای مطالب این کتاب افزوده و مایه تعادل این کار میدانی تاثیرگذار شدهاند، میشنود، ولی از خودشان اطلاع چندانی نمییابد.
رویکرد لاکروئا به آموزههای مذهبی گروهها، کامل و جامع است؛ او به لحاظ تحلیلی روابط متقابل عاطفی میان باورهای سیاسی و دینی آنها را تفکیک نمیکند. سبک سنگین این اثر علمی و موشکافانه ممکن است خواننده عادی را از خواندن باز دارد؛ و با آنکه لاکروئا واژهنامه کارآمدی در کتاب آورده است، اما این گونه فرض شده که خواننده از اسلام بسیار میداند.
تاریخنگاران شفاهیکار احتمالاً آرزو میکنند کاش لاکروئا درباره روشهایش بیشتر توضیح میداد، اما استفاده از تاریخ برای ارتقاء درک ما از سیاست بسیار امر پسندیدهای است.
علی علی
دانشگاه شرق لندن، انگلستان
ترجمه: علی محمد آزاده
منبع: Oral History Review (2012) 39(2): 323-325 first published online August 16, 2012