نمیدانم چه کسی اولین بار مجازات زندان را ابداع کرد و مخالفین خود یا خلافکاران را به بند کشید، ولی از زندان رفتن یوسف در حکایات مذهبی و به بند کشیده شدن ضحاک در اسطورههای میهنی معلوم است زندان پیشینۀ چند هزار ساله دارد . اما این که این روش برای جلوگیری از گسترش مخالفت با حکومت یا مهار بزهکاری چقدر مفید بوده امری است که درهم تاریخ و هم در جامعه امروز بشری پاسخ روشنی ندارد و حکومتگران تا صدای آنان به گوش ناآگاهان نرسد و آنان نتوانند به جذب نیرو و گسترش اندیشه خود و در نتیجه سرنگونی حاکمان بپردازند. اما به نظر میرسد همین ترفند زندان در عمل به عکس خود تبدیل شده و باعث تزلزل پایههای حکومت شده است. تجربه زندان در دوران ستمشاهی گواه آشکاری بر این ادعا است.
1-زندان، بستر رشد
مرداد 1354 بعداز ماهها بازجوئی و شکنجه درسلولهای انفرادی کمیته مشترک به زندان قصر منتقل شدم. باورم نمیشد که پس از 24 ماه تنهایی اکنون در جمع کثیری از فعالان سیاسی از گروهها و نحلههای مختلف آزادانه بچرخم و با آنها به گفت وگو بنشینم. اکنون میتوانستم با کسانی به بحث آزاد بپردازم که در بیرون زندان تصورش را هم نمیشد کرد و در صورت امکان هم باید هزینه هنگفتی برای آن میپرداختیم. اما هر زمان گذشت بر شگفتیام افزود. بعدها که با سایر زندانیان مرتبط شدم دریافتم بسیاری کتابها و جزوات ممنوعه که در بیرون زندان در جست و جویش بودم و تهیه و حمل و نگهداریش جرم و مجازات سنگینی داشت، اینجا در زیر چتر پلیس در دسترس است و با کمی احتیاط میتوان آنها را مطالعه کرد. ماههای بعدچنان برنامۀ مطالعاتی فشردهای داشتم که درطول دوران دانشگاه و قبل از آن نیز نداشتم. گوئی به جای زندان به دانشگاه آمده بودم. دانشگاهی که علاوه بر درسهای آکادمیک، بستر تجربههای انسانی، اجتماعی و سیاسی گرانقدری نیز بود چنان که روزی که از زندان آزاد شدم نه تنها از گذران عمر در این محبس پشیمان نبودم بلکه بریدن از آن فضا برایم دشوارتر بود.
2-زندان کانون مبارزه
همه کسانی که به نحوی توسط مأموران ساواک دستگیر و زندانی شده بودند در این دانشگاه سیاسی فرهنگی، چیزهای زیادی آموختند. از تجربیات دیگران با خبر شدند. بادیدگاههای دیگر آشنا شده و تجربه زندگی با غیر را آزمودند. درحقیقت ساواک با گشودن این زندان، فضا و محیطی فراهم کرده بود که مخالفانش در آن به تقویت فکری، روحی و علمی خود بپردازند و برای مراحل بالاتر مبارزه آماده شوند. بازجوها میگفتند هرکس را میگیریم یک سابقه دستگیری قبلی دارد. بر اساس همین دریافت بود که در سال 54 مقامات ساواک به این نتیجه رسیدند که زندانیانی را که دوران محکومیت قانونی شان به سر رسیده آزاد نکنند چرا که بدون شک آنها به محض آزادی به سازمانهای مبارز و چریکی میپیوستند و در سطحی بالاتر از گذشته به مبارزه با حاکمیت مشغول میشدند. لذا پدیده جدیدی به نام «ملی کشی» در زندان درست شد. کسانی که مدت محکومیت قانونیشان تمام شده بود و بدون حکم دادگاه حتی نظامی اضافه زندان میکشیدند. این تصمیم آشکارا نشان میداد که زندانی که قرار بود مانع گسترش مبارزه شود، خود تبدیل به امکانی برای گسترش مبارزه شده است.
3-زندانی عامل نارضایتی
در آن دوران مبارزات مخفی بود. فردی که پا به عرصۀ سیاست میگذاشت شناخته شده نبود. تنها دوستان همفکر و همراهش میدانستند او چه در سرمیپروراند. حتی اغلب اوقات خواهر و برادر و نزدیکانش هم از فعالیت او اطلاع نداشتند. با دستگیری وی همه فامیل، دوستان و آشنایان او مطلع میشدند که او با حکومت مخالف بوده است. این مسأله موجب تحریک و تشویق آنان به فعالیت سیاسی و مخالفت با رژیم میشد به ویژه اگر فرد دستگیر شده از رفتار شخصیت خوبی برخوردار میبود. با زندان افتادن یک معلم، شاگردانش تحریک میشدند. دستگیری یک دانشجو سایر همکلاسیهایش را متأثر میکرد این مسأله با توجه به مظلومیت فرد زندانی، و فرهنگ حمایت از مظلوم در میان مردم اهمیت دو چندانی پیدا میکرد.
4-زندان تجربه مدنیت
زندان قصر علاوه بر اینکه آموزشگاهی برای پرورش کادرهای سیاسی و مبارز بود، از یک جنبه دیگر نیز مفید فایده بود. زندگی در یک جمع با گرایشهای بسیار متفاوت و فرهنگهای متنوع از اقوام و مناطق گوناگون، صحنه آزمون خوبی برای تمرین زندگی مدنی و فرهنگی کار جمعی بود. آنجا همچون شهری کوچک همه ابعاد زندگی اجتماعی را در خود داشت. مسأله بهداشت محیط، مدیریت اوقات فراغت، مدیریت بهرهوری از امکانات جمعی، ساماندهی تغذیه، ورزش جمعی و فردی، مسأله امنیت فردی و جمعی، نیاز به آرامش و استراحت، مدیریت وسایل و ابزار، مسأله سلامتی و بیماریها، اطلاع رسانی و کسب خبر و. . . هر کدام از این امور مسئولی داشت و شغلی به حساب میآمد.
5-آزادی زندانیان
زندانی که برای مهار مبارزان و تحکیم پایههای حکومت بنا شده بود کار را به جایی رساند که حکومت برای بقای خود مجبور شد در آن را بگشاید و زندانیان را به آغوش ملت بازگرداند. رفتارهای غیرانسانی با زندانیان و شکنجههای ساواک بتدریج افشا شده و افکار عمومی را تحت تأثیر قرارداد. حاکمان ابتدا به انکار آن پرداخته و این تبلیغات را ترفند دشمنان اعلام کردند اما با فراگیری و گسترش آن هیچ توجهی جز شرمندگی و سرگردانی نداشتند. یکی از برنامههای شاپور بختیار برای بازگرداندن آرامش به جامعه آزادی زندانیان سیاسی اعلام شد. به صلاحدیدشاه تیمسار نعمتالله نصیری ریاست قبلی ساواک را که درآن روزگار درکسوت سفارت در خارج کشور به سر میبرد به داخل کشانده و به جرم بدرفتاری با زندانیان به همان زندان روانه کردند تا شاید خشم مردم را مهار کنند. درحالی که کینههای انباشته شده و بیاعتمادی به حاکمیت احتمال تغییر رفتار را برای حاکمان نپذیرفت وآتش، شعله ورتر شد.
6-دانشکده بزهکاری
آنچه دربارۀ زندان سیاسی قصر گفته شد درباره سایر زندانیان نیز مصداق داشت. بزهکاران از زندان همین بهره را میبردند. برای آنها هم زندان دانشگاهی رایگان در سطوح عالی بود. یک خلافکار ساده با کارکشتهترین و با تجربهترین بزهکاران رشتههای مختلف در زندان آشنا میشد. پای درس و تجربیات آنها مینشست. اشتباهات خود را در مییافت و راه و چاه خلافکاری در سطوح عالی را فرا میگرفت و پس از آزادی تبدیل به یک دزد یا جیببر یا قاچاقچی حرفهای میشد. نگارنده خود از نزدیک شاهد این ماجرا در بازداشتگاهی بودم که چطور زندانیان قدیمی راه و چاه را به دستگیرشدگان جدید که به جرم دزدی، مشروب خواری، مواد مخدرو. . . دستگیر شده بودند میآموختند و به آنها دلداری میدادند که وقتی به قصر رفتی آنجا یاد میگیری کجا و چطوری دزدی کنی که گیر نیفتی.
7-موزۀ عبرت
تبدیل زندان به «موزه» کار نیکویی است که گرچه جنبه نمادین دارد اما میتواند سرآغاز تأملات و پژوهشهای نوینی باشد. نام کمیته مشترک را موزه «عبرت» گذاشتند. عنوانی که معانی کشداری از آن میتوان برگرفت: عبرت برای کسانی که راهی مخالف قوانین رسمی میپیمایند و سرانجامشان به زندان ختم میشود. همچنین عبرت برای مدافعان مجازات زندان که چه نتیجهای از این روش به دست آمده است و اینکه به شهادت تاریخ، زندان اگر عامل امنیت درکوتاه مدت بود در دراز مدت به ضد خود و عامل تشدید ناامنی تبدیل شد. حداقل باید دید چه نوع زندانی امنیت پایدار را به ارمغان میآورد.
مهدی غنی
منبع: هفته نامه آسمان، ش 35، 20آبان 91، ص 83