به نظر جنابعالی سناتورهای بانفوذ چه کسانی بودند؟
هر وقت لایحهای مطرح میشد، همه سناتورها اظهارنظر میکردند، اما تیغ بران مجلس سنا در دست علی دشتی (سناتور، نویسنده و نماینده شاه در مجلس سنا) بود. وقتی میایستاد و میگفت: کفایت مذاکرات، هیچ کس جرأت نداشت صحبت کند. او در آن زمان حدود 80 ـ 90 سال داشت و هرگز ازدواج نکرد. همیشه یا در مجلس سنا بود، یا در کاخ مادر شاه. ابتدا منزل او داخل یک کوچه در چهارراه مخبرالدوله بود. پس از فروش آن، یک خانه روبهروی بولینگ خرید. منزل عباس مسعودی و محمدعلی مجد(14) (فطنالسلطنه) هم آنجا بود و همه سناتورها از او حرفشنوی داشتند. با مخالفتش، مخالف و با موافقتش موافق بودند. علاوه بر او تیمسار سپهبد احمد امیراحمدی و تیمسار سپهبد مرتضی یزدانپناه در مجلس از نفوذ بسیاری برخوردار بودند. آنها قزاق و هم دوره رضاشاه بودند. به همین علت، رضاشاه به محمدرضا گفته بود: این دو نفر هر وقت خواستند برای دیدار با تو به کاخ بیایند، لازم نیست اجازه بگیرند. البته همدورههای رضاشاه زیاد و از ابتدا سناتور بودند. تیمسار ایرج مطبوعی، سرلشکر وثیق (موثقالدوله) که بعدها سپهبد شد. پس از این دو نفر، جمال امامی از قدرت و نفوذ زیادی برخوردار بود. به یاد دارم، روز 15 بهمن سال 1327 در راهروی قسمت کارمندان در حال راه رفتن بودم که متوجه تیراندازی در کاخ مرمر شدم. پس از آن که صدای شلیک 13 گلوله را شنیدم، از پنجره بیرون را نگاه کردم. دیدم مستخدمین دربار در کاخ به طرف دفتر شاه میدویدند. سربازهای گارد در محوطه مشخصی از کاخ نگهبانی میدادند، و اجازه نداشتند پای خود را از محوطه تعیین شده بیرون بگذارند. اما گارد مخصوص اجازه داشت در همه مکانها حضور پیدا کند. تیمسار نصیری ـ رئیس گارد شاهنشاهی ـ آن طور که آن اواخر میگفتند، رئیس ساواک نبود، بلکه رئیس اصلی حسین فردوست بود. همیشه وقتی شاه میخواست به دفتر کارش که در کاخ مرمر بود، برود دکترهایش او را معاینه میکردند، بعد شاه به دفترش میرفت. سپس در جلوی دفترش بالای پلهها میایستاد تا نصیری گزارش گارد و کارش را میداد، سپس به دفترش میرفت. ولی در آن روز در حین معاینه پزشکی به نصیری میگوید تو هم گزارشت را بده تا من بروم. حالا گزارش چه بود، اطلاعی ندارم. یکی از سربازها منتظر بود شاه بایستد و سرهنگ نصیری به او گزارش بدهد، تا شاه را ترور کند. اما آن روز وقتی شاه به کاخ مرمر رفت، بر خلاف همیشه پایین پلهها نایستاد. مستقیم به طرف دفتر کارش رفت تا در را باز کند و به داخل دفتر برود. آن سرباز متوجه عمل شاه شد، همین که از محدوده خود بیرون آمد تا شاه را ترور کند، سر و صدا شد و او با وجود شلیک 13 گلوله موفق نشد. چون شاه تعلیم دیده بود، سینهخیز رفت و جان سالم به در برد. در این ماجرا دو نفر از استوارهای گارد شاهنشاهی به نامهای لشکری و بابایی که خودشان را ستون شاه کرده بودند، تا به او آسیبی نرسد، کشته شدند. چون در آن لحظه در مجلس سنا جلسهای برقرار بود، من با عجله به داخل مجلس رفتم تا ببینم در آنجا چه اتفاقی میافتد. شریفامامی، رئیس مجلس وقت، دکتر سعید مالک را به جای خود نشاند و به همراه علی دشتی، سپهبد امیراحمدی، تیمسار یزدانپناه و پروفسور جمشید اعلم ـ از آنجا برگشتند. علی دشتی در پارلمان بر روی صندلی خود نشست و گفت: به جان اعلیحضرت سوءقصد شد، اما به خیر گذشت و ایشان جان سالم به در بردند. یکی دیگر از افراد بانفوذ مجلس سنا، تیمسار سپهبد احمد امیراحمدی بود. او املاک زیادی داشت. مثل این که یک بار یک مأمور مالیات پیش او بود تا مالیات بگیرد، نه تنها موفق نشده بود، بلکه از او کتک هم خورده بود. وقتی این موضوع را به شاه اطلاع دادند، او گفته بود لازم نیست از او مالیات بگیرید. اما پس از آن که سپهبد امیراحمدی براثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت، شاه به مأموران مالیاتی دستور داد مالیاتهای دریافت نشده را اخذ کنند. تیمسار یزدانپناه هم در مجلس سنا نفوذ بسیاری داشت. روزی که قرار بود به مجلس سنا بیاید، از صبح به گارد مجلس دستور میدادند که وقتی تیمسار یزدانپناه آمد، سریع صف ببندید و ایست، خبردار بگویید و سلام نظامی ادا کنید. تا وقتی تیمسار به طبقه بالای ساختمان نرفته باشد، هیچ کس اجازه استفاده از آسانسور را ندارد! پسرش هم از مقربین دربار بود و در اداره محرمانهای که هیچ کس اجازه ورود به آنجا را نداشت کار میکرد و اطلاعات و اخبار بدون سانسور و صحیح را به شاه گزارش میداد. نامهرسانهای مجلس سنا هم اجازه ورود به آن محل را نداشتند و نامه را دم در تحویل میدادند و میرفتند.
آیا سناتورها طرح ارائه میدادند؟
بله، ابتدا طرح آنها پس ازتصویب مجلس سنا به مجلس شورای ملی فرستاده میشد و پس از تأیید، تصویب میشد. در غیر این صورت آن طرح قابل اجرا نبود. آنگونه که در آن زمان شنیده بودم ـ در واقع من اطلاع دقیقی ندارم این گونه شایع بود ـ یک مجلس سری و غیر علنی وجود داشت و اشخاصی همچون علی دشتی، دکتر منوچهر اقبال، امیر اسدالله اعلم، سردار فاخر حکمت و... عضو آن بودند. اعضای آن محدود به چند نفر بود و افراد خاصی عضو آن بودند. طرحها و لوایح پیشنهادی، ابتدا به آن محفل فرستاده میشد، چنانچه آنها به صلاح میدانستند، پس از تأیید، به اطلاع شاه میرسید. پس از تأیید شاه، طرحها و لوایح مورد نظر را به وزارتخانه مربوطه میدادند و پس از آن در مجلس علنی شده و به صورت قانون درمیآمد. اما در صورت تأیید نشدن، اصلاً به مجلس نمیفرستادند.
لطفاً بفرمایید سناتورهای خانم از چه سالی به مجلس سنا راه یافتند و عملکردشان چه بود؟
از سال 1342 تا انحلال مجلس سنا، پنج سناتور خانم به نامهای دکتر مهرانگیز منوچهریان(15)، دکتر شمسالملوک مصاحب(16)، هاجر تربیت(17)، زهرا نبیل(18) و شوکت ملک جهانبانی(19) (عمه همسر شاهپور غلامرضا، برادر شاه) به مجلس سنا راه یافتند. از بین آنها فقط خانم مهرانگیز منوچهریان به مجلس سنا طرح ارائه کرد. به همین علت نام او بر سر زبانها افتاد. محتوای طرح او این بود که یک خانم بتواند بدون اجازه همسر خود به مسافرت خارج از کشور برود. 40 ـ 45 نفر از سناتورها این طرح را امضا کرده بودند. اما شریف امامی رئیس مجلس سنا با این طرح مخالفت کرد و به او گفت: این طرح را اصلاً مطرح نکنید، چون ایران مملکت اسلامی است و با ممالک دیگر تفاوت دارد. خانم منوچهریان در اعتراض به شریف امامی گفت: چون تعداد بسیاری از آقایان سناتور طرح من را امضا کردهاند، شما مجبور هستید این طرح را طبق اساسنامه داخلی مجلس سنا مطرح کنید تا در صورت تأیید از سوی سناتورها، به تصویب برسد و در غیر این صورت رد شود، اما نمیتوانید طرح را اصلاً قرائت نکنید. شریف امامی پاسخ داد: این موضوع در ایران اصلاً قابل طرح نیست. به این ترتیب با هم بحث کردند و خانم منوچهریان گفت: من از مجلس بیرون میروم. شریف امامی هم به او گفت: خواهش میکنم از مجلس بیرون بروید و به این ترتیب او را از مجلس سنا اخراج کرد و این آخرین دوره سناتوری منوچهریان بود. اما سایر سناتورهای خانم تا پایان ستمشان، در مجلس سنا حضور داشتند.
حجاب سناتورهای خانم چگونه بود؟
همه آنها در داخل و بیرون از ساختمان مجلس سنا، کت و دامن و در زمستان به دلیل باران و سرما و... کت یا پالتو میپوشیدند. اما در هر صورت حجاب نداشتند.
نمایندگان مجلس شورای ملی و سناتورهای مجلس سنا از چه امکاناتی برخوردار بودند؟
آنها که از مشاغل مختلف بودند، هنگام اشتغال در مجلس، فقط از مجلس حقوق میگرفتند و امکانات خاصی از قبیل حق مسکن و یا ماشین دولتی در اختیار نداشتند. البته ماشین شخصی یا راننده شخصی داشتند، ولی فقط رئیس مجلس ماشین و راننده دولتی در اختیار داشت نمایندگان پس از بازنشستگی، طبق شغل قبلی خود حقوق میگرفتند و دیگر از مجلس حقوق نمیگرفتند. مثلاً آقای حسینعلی کمالی هدایت معروف به نصرالملک، وزیر پیشه و هنر، پس از بازنشستگی برای ریاست بر انتخابات برگزیده شد و پس از انجام انتخابات، در مقام سفیرکبیر دربار پاپ به رم رفت. در آنجا فوت شد و جنازهاش را به ایران آوردند. پس از آن من حقوق بازنشستگی او را از وزارتخانه مربوطه میگرفتم و به همسرش تحویل میدادم. به همین علت از این موضوع اطلاع دقیق دارم.
جلسههای مجلس سنا در کدام ساختمان تشکیل میشد؟
ابتدا جلسات هر دو مجلس در پارلمان مجلس شورای ملی سابق، بهارستان، برگزار میشد، اما چون مجلس گنجایش نداشت، جلسات علنی هر دو مجلس با هم تشکیل نمیشد. یک روز مجلس شورای ملی و روز دیگر مجلس سنا جلسه داشت. تا این که تقیزاده به ریاست مجلس سنا منصوب شد و دستور داد مجلس سنا را به مکان دیگری منتقل کنند. نخست تصمیم گرفتند، پارک شهر سنگلج را که مدت زیادی از ساخت آن نمیگذشت، خراب کنند و ساختمان مجلس سنا را در آنجا بنا کنند. اما سپهبد امانالله جهانبانی، در مجلس با آن تصمیم مخالفت کرد و گفت: اغلب آقایان به خارج از کشور مسافرت کردهاید و اطلاع دارید که در آنجا پارک زیاد است. اکنون یک پارک در تهران ساختهاید، میخواهید این را هم از مردم بگیرید و مجلس سنا بسازید؟ خوب ساختمان دیگری را برای این کار در نظر بگیرید. بالاخره پس از رأیگیری، تصویب شد که به آنجا نروند. پس از آن تصمیم گرفتند مجلس سنا را به ساختمان فرهنگ استان تهران که اداره تقریباً کوچکی در خیابان قوامالسلطنه (سی تیر فعلی) و در کنار موزه ایران باستان بود و ساختمان وزارت امور خارجه در شمال آن یعنی در باغ ملی قرار داشت، منتقل کنند. بالاخره آن اداره را به ساختمانی در نبش خیابان سپه (امام خمینی فعلی) که تقریباً مقابل موزه ایران باستان بود، انتقال دادند. بعد از آن که میز یکی از کارمندان به نام سرمدی را به آنجا بردند و قرار شد مجلس سنا به آنجا منتقل شود، هواپیمای شاهپور علیرضا سقوط کرد و ناپدید شد. یک چوپان جسد او را در کوههای لشگرک پیدا کرد و موضوع را اطلاع داد. سپس تقیزاده و معتصمالسلطنه فرخ به دربار رفتند و از مادر شاهپور علیرضا اجازه گرفتند تا کاخ پسرش را که بدون استفاده مانده بود، به مجلس سنا بفروشد. آنها پذیرفتند و اسباب و وسایل کاخ را تخلیه کردند. اما فرش و مقداری از وسایل در کاخ باقی ماند. پدرم که کاخدار مجلس سنا بود، کاخ را تحویل گرفت و مجلس سنا به آنجا منتقل شد. زیرزمین آن تعدادی اتاق داشت که ادارهها به آنجا منتقل شد. طبقه اول آن چهار اتاق و یک سالن بزرگ داشت که اتاق کمیسیونها بود و تعدادی مبلمان آنجا بود که سناتورها روی آن مینشستند. طبقه دوم هم مانند طبقه اول چهار اتاق و یک سالن بزرگ داشت که جلسههای علنی در آنجا تشکیل میشد. جلسهها چند سال در کاخ به همین منوال تشکیل میشد، بعد اجازه ساخت و ساز گرفتند. کاخ را به شرکت ساختمانی سیوند کنترات دادند، و کارمندان را به بخش دیگری که اتاقهای کوچک داشت، منتقل کردند. کاخ توسط آن شرکت تخریب و ساختمان جدید ساخته شد. بخشی از آن ساختمان مربوط به کمیسیونها و پارلمان بود. یک قسمت دیگر را در شمال کاخ ساختند که به کارکنان و کارمندان مربوط بود. همه ادارهها مانند تندنویسی، دفتر، حسابداری، کارگزینی و بایگانی را جداگانه به اتاق خودشان فرستادند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی، جلسههای اولیه مجلس شورای اسلامی در آنجا تشکیل شد و اکنون هم جلسات مجلس خبرگان رهبری در آن مکان برگزار میشود. جلسههای مجلس شورای ملی از ابتدا در ساختمان قدیمی مجلس شورای ملی ـ بهارستان ـ تشکیل میشد. در واقع پشت مجلس شورای ملی کوچه بود. اما بعدها به خیابان تبدیل شد. همه منازل اطراف مجلس سابق را خریداری کردند و ساختمان جدید را بنا کردند. دوباره خانههای طرف دیگر مجلس را هم خریداری کردند و اکنون، تا محدوده بیمارستان شفا جزء مجلس شورای اسلامی شده است. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 همه برنامهها از جمله جلسه شورای عالی انقلاب در آنجا تشکیل شد و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ساختمان مجلس سنای سابق تصویب شد. هنگامی که جلسه مربوط به تصویب قانون اساسی تشکیل شد، دیوار آهنی ساختمان مجلس سنا را که با شاسی برقی بالا و پایین میرفت، پایین آوردند. رئیس آن جلسات مرحوم آیتالله منتظری بود. و شهید آیتالله بهشتی نایبرئیس بود و بیش از سایر افراد، مجلس را اداره میکرد. پس از تصویب قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی در همان ساختمان تشکیل شد و آیتالله هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. همان موقع بود که به کار دعوت شدم و به ریاست دایره صندوق امور مالی ـ حسابداری ـ منصوب شدم.
دیدگاه کشورهای خارجی درباره عملکرد مجلس شورای ملی و مجلس سنا چه بود؟
درباره دیدگاه کشورهای خارجی راجع به مجلس شورای ملی و مجلس سنا اطلاعی ندارم. فقط میدانم یک روابط دیپلماتیک مرسوم و ملاقاتهایی برقرار بود.
علاوه بر جلسات قانونگذاری، در مجلس شورای ملی و مجلس سنا چه مراسم دیگری برگزار میشد؟
شاه هر سال در روز 14 مهر که کار مجلس آغاز میشد و سناتورها از مرخصی میآمدند در دو مراسم جداگانه مجلس سنا و مجلس شورای ملی را افتتاح میکرد. مجلس شورای اسلامی، هیئت رئیسه مجلس سنا هم سالی یک بار انتخاب میشد. اما چون افتتاح دو مجلس در دو مراسم جداگانه برای شاه مشکل بود، به دستور او اعضای مجلس شورای ملی سابق به مجلس سنا میآمدند تا مراسم افتتاحیه در یک مکان انجام شود. از وقتی که قرار شد هر دو مجلس با هم افتتاح بشود، دیوار آهنی را پایین میآوردند تا محوطه مجلس بزرگتر شود. اما پس از انحلال مجلس سنا و تشکیل مجلس شورای اسلامی در سال 1357، چون تعداد نمایندگان بیشتر از سابق بود، دیوار آهنی همیشه پایین بود. آن دیوار تا موقعی که بازنشسته شدم در آنجا وجود داشت. اما از وجود و کاربرد آن در سالهای اخیر اطلاعی ندارم. 24 ساعت پیش از شروع افتتاح مجلس، گارد مخصوص از دربار میآمد و پارلمان مجلس را تحویل میگرفت. فقط افرادی که اسامی آنها به ساواک رفته بود و در آنجا تأیید شده بود که سوءپیشینه ندارند، برایشان کارت صادر میشد و اجازه داشتند در قسمت پارلمان مجلس سنا رفت و آمد کنند. یکی دو سال در آن مراسم شرکت کردم. اما چون میدیدم هر سال باید برای کرایه فراک(20) که همه مدعوین، حتی سفیران خارجی هم باید میپوشیدند، به خیابان فردوسی بروم، سپس لباس را به لباسشویی ببرم و صبح روز بعد آماده شوم و با تاکسی به مجلس سنا بروم، در سالهای بعد به آنها گفتم خیلی ممنونم، دیگر به من کارت دعوت ندهید. در روز افتتاح مجلس، در میدان اسبدوانی که در انتهای خیابان نیروی هوایی ـ قصر فیروزه (خیابان پیروزی فعلی) بود، 7 ـ 8 رأس اسب تزیین شده را به کالسکه مخصوصی که کشیده و بلند بود و گنجایش 5 ـ 6 نفر را داشت، میبستند و با تشریفات روبهروی کاخ مرمر که در اصل در خیابان کاخ (فلسطین فعلی) بود و به آن کاخ ملکه مادر میگفتند، میآوردند. شاه و فرح و چند نفر از خواهرها و برادران شاه در صورت تمایل، با آنها میرفتند. چون کاخ مرمر به مجلس سنا نزدیک بود، 4 ـ 5 قراول که لباسهای معمول تشریفات با دکمههای زرد رنگ به تن داشتند و کلاههایی که با پر تزیین شده بود بر سر میگذاشتند، به دنبال کالسکه میدویدند و هنگام توقف کالسکه مقابل پلههای مجلس سنا میایستادند. موقعی که شاه و فرح از کالسکه پیاده میشدند، هیئت رئیسه مجلس سنا یک طرف پلهها و هیأت رئیسه مجلس شورای ملی طرف دیگر آن میایستادند و از شاه استقبال میکردند و او را از پلهها به طبقه بالا میبردند. در آن طبقه دو اتاق یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ بود. کلید اتاق سمت راست که اتاق شاه بود، در دست پدرم بود، و فقط او اجازه داشت که به آن اتاق رفت و آمد کند. حتی رئیس مجلس هم با پدرم نمیتوانست به آن اتاق وارد شود. پدرم اتاق را برای شاه مرتب میکرد. شاه در اتاقش استراحت میکرد. همیشه از کاخ وسایل چای میآوردند و چون برقی بود، سوییچ آن را به برق میزدند و او چای نعناع میخورد. پیش از شروع مراسم، هرمز قریب ـ رئیس تشریفات دربار که اصلیت گرکانی داشت، اما در تهران به دنیا آمده و بزرگ شده بود ـ مهمانها را به داخل سالن دعوت میکرد و هیئت رئیسه هر دو مجلس، سناتورها، نمایندهها، وزرای سابق و همکاران و نمایندههای سفارتخانهها در جایگاه خودشان در پارلمان، یعنی صندلیهایی که شماره داشت و نام و نام خانوادگی سناتورها روی آن نوشته شده بود، مینشستند. اعضای سفارتخانهها هم در جایگاه مخصوص خود مستقر میشدند. سایر مهمانها در طبقه بالا که جایگاه تماشاچیان بود، مینشستند و در آنجا مکانی نیز برای سفیران سفارتخانهها بود. پس از آن هرمز قریب، رئیس تشریفات دربار، در را باز میکرد و میگفت: اعلیحضرت همایونی، شاهنشاه آریا مهر. همه به احترام شاه میایستادند و او را تشویق میکردند. شاه و فرح وارد میشدند و خواهر و برادرهای او در دو طرف آنها میایستادند. یکی دو نفر ارتشی هم در آنجا حضور داشتند. آن اواخر یکی دو ارتشبد هم اضافه شده بود. اوایل ما اصلاً ارتشبد و از سپهبد بالاتر نداشتیم. بعدها اضافه شد. نخستین ارتشبد، عبدالله هدایت(21)، عموی حسنعلی کمال هدایت، بود که چند دوره وزیر جنگ بود. پس از آن در ارتش کمیسیون کردند و تصمیم گرفتند درجه سپهبدی را اضافه کنند. او با ارتشبد آریانا میایستاد و محمدرضا شاه نطق افتتاحیه را قرائت میکرد.
محمدرضا شاه در نطق افتتاحیه چه گفت؟
«من به میمنت و مبارکی این مجلس را افتتاح میکنم و از اوضاع آن رضایت دارم و...» پس از افتتاح مجلس، اگر شاه حوصله داشت دوباره در اتاقش 10 دقیقه استراحت میکرد و چای نعناع میخورد و با همان کالسکهای که آمده بود به دربار برمیگشت. در غیر این صورت خداحافظی میکرد و مستقیم به دربار میرفت. آن موقع اجازه داشتند از حاضرین با چای و شیرینی پذیرایی کنند. وقتی شاه در مقابل کاخ مرمر از کالسکه پیاده میشد، تا مراسم افتتاح مجلس در سال بعد از آن کالسکه استفاده نمیشد. شاه با کالسکه به جایی نمیرفت. بعد از واقعه قصد ترور محمدرضا شاه در کاخ مرمر، برای او در نیاوران کاخ ساختند. هنگام افتتاح مجلس سنا چون کاخ مرمر به مجلس سنا نزدیک بود، او را با هلیکوپتر یا اتومبیل به کاخ مرمر میآوردند و به وسیله کالسکهای که از انتهای خیابان دوشانتپه ـ میدان اسبدوانی فعلی ـ به کاخ مرمر میآمد او را به مجلس سنا میبردند و پس از افتتاح مجلس به نیاوران میرفت.
عبدالحسین فرمانفرما املاک بسیاری داشت. در خیابان پاستور جایی بود که از آن آب قنات ـ به آن قنات فرمانفرما میگفتند ـ میآمد و به سر آب فرمانفرما نیز معروف بود. او باغ بسیار بزرگی هم داشت. شمال آن از ابتدای خیابان حشمتالدوله در خیابان پهلوی سابق (ولیعصر فعلی) تا خیابان 30 تیر بود. جنوب آن از میدان باغ شاه قبلی تا خیابان پهلوی سابق (ولیعصر فعلی) بود و به پایینتر از آن خیابان امیریه میگفتند. شرق آن از خیابان پهلوی سابق، چهارراه سپه سابق (امام خمینی) تا خیابان حشمتالدوله بود. غرب آن از خیابان حشمتالدوله تا روبهروی میدان باغ شاه در خیابان 30 متری (کارگر) میرسید. خیابان حشمتالدوله را به نام حشمتالدوله والاتبار، برادر ناتنی دکتر محمد مصدق نامگذاری کرده بودند. منزل آن دو برادر روبهروی هم بود. اما پس از سقوط هواپیمای شاهپور علیرضا نام آن خیابان را به نام او تغییر دادند. این خیابان شرقی ـ غربی بود و ابتدای آن در خیابانی بود که آن موقع به آن پهلوی پایین (ولیعصر) میگفتند و غرب آن خیابان 30 متری بود که اکنون به آن خیابان کارگر میگویند و به ادامه آن خیابان که آسفالت نبود، حشمتالدوله خاکی میگفتند. وقتی رضا شاه بر تخت سلطنت نشست، قسمت زیادی از املاک فرمانفرما را ضبط کرد و تعدادی کاخ در آنجا ساخت و هر یک از آنها را به فرزندانش غلامرضا، علیرضا، عبدالرضا، اشرف و شمس واگذار کرد. داخل کاخها، کاخ در کاخ بود. کاخ اختصاصی رضاشاه، در ضلع جنوبی خیابان فرمانفرما، کاخ ملکه مادر که به آن کاخ مرمر میگفتند در وسط خیابان کاخ و با سنگ مرمر ساخته شد. اما این که چه استفادهای از آن میشد، اطلاعی ندارم. چون کاخ مرمر بزرگ بود، سه ـ چهار کاخ در آنجا ساختند. ملکه ـ مادر شاه ـ در یکی از کاخها ساکن بود. در یک بخش آن دفتر مخصوص شاه بود که ادارههای آن در طبقه پایین (زیرزمین) واقع بود. در بخش دیگر دفتر فرح بود و بخش دیگر آن متعلق به روزنامه شاهنشاهی بود. رضاشاه بعدها در خیابان کاخ سابق (فلسطین فعلی) یک چهارراه معروف به سر در سنگی ساخت. خیابان کاخ یک سره بالا میآمد. یکی هم خیابان پاستور. آن چهارراه 4 در بزرگ داشت. دفتر مخصوص شاه، روبهروی کاخ اختصاصیاش بود. سرهنگ آیرانلو هم در آنجا امور دفتر را انجام میداد. منزل محمدعلی نظام مافی ـ پسر ارشد عبدالحسین فرمانفرما که بعدها سناتور شد ـ پشت کاخ اختصاصی و سلطنتی رضاشاه، در یک فلکه کوچک، بود. در بالای کاخ که دیگر کاخهای سلطنتی در آنجا نبود، چهارراهی بود که منزل دکتر محمد مصدق سمت راست آن بود و منزل حشمتالدوله والاتبار ـ برادر ناتنیاش ـ روبهروی آن بود. مدرسه ایران ـ سوئیس و سفارت کره هم در خیابان کاخ قرار داشت. کاخ اختصاصی رضاشاه، غلامرضا، عبدالرضا و کاخ مرمر در یک محوطه واقع بود. کاخ اختصاصی شاه کنار خیابان فرمانفرما بود، بالای کاخ اختصاصی رضاشاه کاخ شمس ـ همسر پهلبد، پسر عمویش ـ بود که ورودی آن در خیابان حشمتالدوله قرار داشت. وقتی رضاشاه بر سر کار آمد، به افراد اجازه نداد نام پهلوی برای خود انتخاب کنند. بستگان او نام پهلوان و پهلبد را برای خود انتخاب میکردند. وجه تسمیه سر در سنگی این بود که سر در کاخ را با سنگ ساخته بودند. آن موقع در ایران کارخانه سنگبری وجود نداشت. ایتالیا سنگ میبرد و خاک سنگ را خمیر میکرد و به رنگهای مختلف کرم، مشکی، سبز یشمی رنگ میزد و در جعبه میگذاشت و به ایران میفرستاد. سنگهای ساختمان مجلس سنا را هم به سفارش ایران از ایتالیا آوردند. اما وقتی محمدرضا با فوزیه ازدواج کرد، پدرش در کاخ اختصاصی خود یک کاخ برای او درست کرد. آنجا بزرگ بود و 3 کاخ داشت. چون آنها 6 ـ 7 ـ 8 خواهر و برادر بودند، او در سعدآباد برای محمود و احمد و... کاخ ساخت.
جشن «عید نوروز» یکی دیگر از مراسمی بود که در مجلس سنا برگزار میشد. در نخستین روز فروردین، ابتدا سناتورهای مجلس سنا ـ که مسنتر از افراد دیگر بودند ـ سپس نمایندگان مجلس شورای ملی، وزرا و نمایندگان اصناف و... برای تبریک سال نو به دیدار محمدرضا شاه میرفتند و پس از بازگشت از دربار به دیدار سناتورهای مجلس سنا میرفتند و با شیرینی و میوههای دستچینی که بیشتر از میوهفروشی بزرگی در خیابان دروازه دولت، روبهروی بیمارستان امیراعلم که میوههایش معروف بود، تهیه میشد، پذیرایی میشدند.
به یاد دارم در سال 1344 کمیسیونی مشترک از مجلس سنا و مجلس شورای ملی برای اعطای لقب آریامهری به محمدرضا شاه پهلوی تشکیل شد و پس از تصویب آن از سوی وزرا و معاونین، در پایان مراسم جشنی برپا شد و از آن پس به او اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر میگفتند.
علاوه بر آن، مجلس سنا در سال 1336 یا 1337 (دقیق یادم نیست) وزرای فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) همه کشورها را به مراسمی که در رابطه با فرهنگ دنیا بود، دعوت کردند. آن موقع مهندس جعفر شریف امامی هنوز به ریاست مجلس سنا منصوب نشده بود. اما اشرف پهلوی او را به عنوان رئیس کمیسیون آن جشن انتخاب کرد. و پسر یکی از برادران بوشهری هم به معاونت انتخاب شد. بعدها یکی از آنها با اشرف پهلوی ازدواج کرد. پس از آن که کمیسیونها در اتاقها تشکیل شد، در آخرین روز مراسم، جشن خداحافظی گرفتند و پس از پذیرایی با بستنی و آب میوه، ختم جلسه اعلام شد.
هر سال در روز 14 مرداد در مجلس شورای ملی به مناسبت سالروز نهضت مشروطیت، در بهارستان جشن میگرفتند و از مدعوین با پسته و میوه پذیرایی میکردند. در مجلس سنا هم جشن مشروطه را جداگانه برگزار میکردند. مدعوین با سیگار، و آبمیوههایی که با سفارش مجلس سنا از قنادی یاس ـ که بهداشت را رعایت میکرد ـ در بهارستان تهیه میشد، پذیرایی میشدند.
14ـ نامبرده در دوره 2 مجلس سنا از شهرستان قزوین به نمایندگی مردم انتخاب شد. (همان، ص 414).
15ـ نامبرده در ادوار 4 ـ 5 ـ 6 مجلس سنا، نماینده انتصابی از استان تهران بود. (عطاءالله فرهنگ قهرمانی، اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری و نمایندگان مجلس سنا در هفت دوره تقنینیه از 2508 تا 2536، ص 415)
16ـ نامبرده در ادوار 4 ـ 5 ـ 6 ـ 7 مجلس سنا، نماینده انتصابی از استان تهران بود. (همان، ص 415).
17ـ نامبرده در دوره 6 مجلس سنا، نماینده انتخابی از استان تهران بود. (همان، 409).
18ـ نامبرده در دوره 6 مجلس سنا، نماینده انتخابی از استان تهران بود. (همان، ص 415).
19ـ نامبرده در دوره 7 مجلس سنا، نماینده انتخابی از استان تهران بود. (همان، ص 410).
20ـ لباس رسمی مشکی که پشت آن کمی بریدگی داشت و تا پشت زانو میرسید. بعضی از لباسها یک رنگ و مشکی بود و بعضی از آنها کت مشکی و شلوار راه راه تقریباً مشکی / طوسی داشت و بیشتر در خیابان فردوسی روبهروی سفارت انگلیس کرایه داده میشد، اما رجالی که سناتور، وزیر یا وکیل بودند، برای دیدار با شاه، تبریک عید و سایر مراسم رسمی این لباس را در منزل خود داشتند.
21ـ نامبرده در دوره 3 مجلس سنا نماینده انتصابی از استان تهران بود. (عطاءالله فرهنگ قهرمانی، اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری و نمایندگان مجلس سنا در هفت دوره تقنینیه از 2508 تا 2536، ص 416).
ادامه دارد...
گفتوگو و استخراج: محبوبه میرپور کلایه،کارشناس تاریخ
منبع: فصلنامه اسناد بهارستان، سال اول، شماره اول، بهار 1390، بخش تاریخ شفاهی، ص 382