هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 94    |    24 آبان 1391

   


 

«چو صد آید، نود هم پیش ماست»


نشست بررسی جایگاه تاریخ شفاهی در پژوهش‌های تاریخی


وقتی زندان، زندان نباشد


بررسی خاطرات «دختر شينا» با حضور مرتضی سرهنگی


سرگذشت‌های پنهان، حقایق رویارو: ابزار تاریخ شفاهی


بیست و هفتمین کنفرانس بین­ المللی تاریخ‌­نگاری


«شرح اسم» زندگینامه یک مبارز فرهنگی‌ است


علامه طباطبایی؛ چشم‌اندازی اصیل در تاریخِ تفسیر


خلیل طهماسبی و ترور رزم‏آرا‏


گفت‌وگو با محمد افراسیابی (3)


گزارش‌های تصویری ـ تاریخی از جنگ در دو آلبوم


علامه طباطبایی؛ چشم‌اندازی اصیل در تاریخِ تفسیر


 



«چو صد آید، نود هم پیش ماست»

صفحه نخست شماره 94

 عدد 100 برای برخی مقدس است و برای بسیاری از مردمان جهان معنای ویژه ای دارد. اما بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که این عدد بر پرشماری و فراوانی دلالت دارد. به همین سبب در بین ما ایرانی‏ها ضرب‌المثل شده است که هنگام شادمانی به هم می‌گوئیم: «صد سال به این سال‏ها!» یا اگر برای عزیزی عمر طولانی می‌خواهیم،‌ بلادرنگ سراغ این عبارت می‌رویم که «انشالله 100 ساله شوی!»؛ کودکان هم شماره 100 را بسیار می شمارند و هر زمانی که بخواهند فهمی از زیادی و غیرقابل شمارش بودن چیزی را در ذهن دیگری ایجاد کنند از آن کمک می‌گیرند.

 این چند جمله را آوردم برای پرداختن به قصدم از نوشتن این یادداشت. به گمان من احتمالاً همین اهمیت و مفهومی که در عدد 100 نهفته است دست‌اندرکاران هفته نامه تاریخ شفاهی را برآن داشته روی صدمین شماره خود حساب جداگانه‌ای باز کنند. آن هم از همین حالا که شش ـ هفت شماره (شما بخوانید 6 ـ 7 هفته) تا آن مانده است. البته من نیز موافقم که برنامه‌ریزی و جمع‌آوری و چینش مطالب مهم و مفید برای یک شماره ویژه ستودنی است. اما در این میان درباره تاریخ شفاهی نکته‏ای مغفول مانده که تأمل در چند سطر بالا مقدمه‌ای است برای مطرح کردن آن.

 هم‌اکنون حوزه تاریخ شفاهی گرفتار وضعیتی است که در آن پراکندگی نگاه، همراه با آشفتگی در توصیف به افراد اجازه داده با هر زبان و قلمی، و از هر کجا و هر زاویه‌ای که میلشان بکشد بدان بنگرند، بگویند و بنویسند، بی آنکه برنامة منسجمی برای آن داشته باشند. البته تردیدی نیست که تا هر صاحب فکر و اندیشه‌ای آزاد نباشد و از زاویه‌های گونا‌گون نتواند به موضوعی دقت و نظر کند، اندیشه‌اش بالیده نمی‌شود و وجوه و زوایا و خفایای آن موضوع آشکار نمی‌گردد. آزادی فکر و بیان هم در همین یک نکته نهفته است که هر زبان و قلمی باید آزاد باشد. اما آنچه باعث تأسف است نبود نهاد و پایگاهی دردآشنا، یا دست کم حامی موضوع تاریخ شفاهی، در مقام یکی از روش‌های مهم تاریخ‏نگاری است که آستین همت بالا زند و این همه پراکندگی را سر و سامان دهد. این تأسف دو چندان می شود وقتی به شماره‌های پیشین هفته نامه تاریخ شفاهی می‌نگری و بعد از رویّه چند شماره اخیر درمی‏یابی که گویا برای صدمین شماره هفته‌نامه تاریخ شفاهی می‌خواهند جشن تولد بگیرند!

  تاریخ شفاهی مظلوم واقع شده است. عده‌ای آن را ملغمه‌ای از اندیشه‌ها و باورهای خود ساخته‌اند. بدون آنکه توجهی به اصالت و انگیزه بنیادین آن بنمایند. پیش از آنکه تعریف جامعی از ساختمان آن به دست بدهند، دیوارهای نه‌چندان راست را برایش بالا می‌برند. و همین هم باعث می‌شود آثار به دست آمده در حوزه تاریخ شفاهی را یکی داستان بشمارد و دیگری رمان، و آن یکی فیلم‌نامه. راوی، متن برآمده را به تدوینگر منسوب کند و تدوینگر هم از انعطاف و بی‌اختیار بودنش را در بیان مطالب عذر تقصیر می آورد. سهم و نقش عوامل دخیل در تولید یک اثر تاریخ شفاهی گم ‌مانده است. یک بایگانی متمرکز و منسجم در مراکزی که به تاریخ شفاهی می‌پردازند وجود ندارد. و همین موضوع تاریخ شفاهی را پا در هوا نگه داشته است، بدون آنکه به جایی متکی باشد و بتواند اعتماد دیگران را جلب کند. به گونه‌‌ای می‌شود گفت تاریخ شفاهی انتزاعی شده است.

 لازم است هفته‌نامه تاریخ شفاهی پیش از آنکه به فکر صدمین شمارة خود باشد در اندیشه «مفهوم تاریخ شفاهی» باشد. گفتارها و نوشتارهای متعدد و مختلف، و گاه متضاد ارائه شده در موضوع اصلی خویش را انسجام بخشد و با ارائه مولفه‌های منطقی، مبانی چنین موضوع گسترده‏ای را تبیین نماید. موضوعی که در دنیای مجازی امروز، مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده، و روز به روز بر شمارشان افزوده می‌شود.

 این رسانه می‏باید شیوه‌های تاریخ شفاهی را که فعالان این عرصه به کار می‌گیرند منسجم‌تر و روشن‌تر تعریف کند. از اختلاف و تضارب آرا بیشترین سود را ببرد و از طریق آنها دریافت‏ها و خوانش‏های گوناگون حوزه تاریخ شفاهی را مستدل‌تر و استوارتر سازد. خطوط فکری و کاری تاریخ شفاهی را با حد و حدود رشته‌های دیگری که در این عرصه وارد شده‌اند بشناسد و برای مخاطبانش بازشناساند. این نشریه نباید تنها به مخزنی تبدیل شود که اطلاعات و اخبار جوراجور را در انبان خود نگه دارد. شأن و ارزش هفته نامه تاریخ شفاهی والاتر از آن است که به چنین مخزنی بدل گردد. انتظار می‌رود این رسانه دست به دست نویسندگان، نهادها و دیگر پایگاه‏های مجازی و حقیقی به انسجام بیشتر و تبیین مبانی تاریخ شفاهی اندیشیده و با ارائه راهکارهای مستدل آن را به مسیر اصلی و تاریخی خود سوق دهد.

یحیی آریابخشایش



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

24 آبان 1391

با سلام و ادب به محضر مدير سايت . نمي دانم نويسنده ارجمند اين يادداشت تا چه حدي با تاريخ شفاهي و مفهوم آن آشنايي دارند . اما امروزه معنا و مفهوم آن براي كساني كه دستي در تاريخ دارند آشناست . ناآشنايي از اين مقوله و تاختن بي محابا به توليدات مربوط به تاريخ شفاهي و فعاليت هاي مستمر شفاهي كاران كه نشان از بي اطلاعي نويسنده بزرگوار اين يادداشت از اين علم دارد مرا بر آن داشت در جهت آشنايي خواننده با پژوهش هاي تاريخ شفاهي و روشن شدن محتوا و ساختار آن اين نكته را اشاره كنم كه امروزه با توجه به پژوهش هاي گسترده اي كه در موضوع تاريخ شفاهي صورت مي گيرد و آثاري كه در اين باره انتشار مي يابد بعيد مي دانم براي كسي اين ابهام پديد آيد كه تاريخ شفاهي رمان و داستان باشد . هيچ ارتباطي بين اين دو نيست . احتمالا نويسنده محترم تاريخ شفاهي را با خاطره اشتباه گرفته اند . ما آثار خاطره اي ارزشمندي داريم كه مرز بين داستان و خاطره را حفظ كرده اند كتاب عزت شاهي را بخوانيد . اميدوارم سايت تاريخ شفاهي كه به نوعي بازتاباننده اخبار و احاديث شفاهي كاران است در درج ياداشت هايش كه پيشاني هفته نامه است دقت بيشتري بنمايد . توفيق تان را از درگاه ايزد منان و متعال خواستارم و براي همگان آرزوي سلامتي دارم . اميدوار. بيرجند

24 آبان 1391

با سلام و خسته نباشيد. لطفا دقت فرماييد . عنوان تيتر برگرفته از شعر مولوي است كه اشتباه درج شده درستش اينه : نام احمد، نام جمله انبیاست چون که صد آمد، نود هم پیش ماست . ديگه اينكه ارتباط اين تيتر را با موضوع يادداشت نفهميدم

27 آبان 1391

با احترام ویژه. برای ادای احترام و پاسداشت نظر نویسنده محترم بیرجندی باید یادآور شوم که هیچ ادعایی مبنی بر اینکه تاریخ شفاهی را درست فهمیده‌ام و در این زمینه دارای علم کافی و لازم هستم ندارم. اما خوشحالم از اینکه نوشته‌ام حس این خواننده گرامی را برانگیخته است. از قضا ابراز نظر این عزیز گفته مرا در اینکه عالم تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی ناشناخته و مظلوم مانده است تکمیل کرد. من هم با او همدردم. . حتما دوست عزیزم می‌دانند که خاطرات افراد جزئی از تاریخ شفاهی و یکی از مهمترین منابع اساسی آن به شمار می‌رود. به همین سبب هم وقتی خاطره‌ای شأنیت خود را حفظ نکند دیگر هیچ انتظاری در این نیست که بدنه تاریخ شفاهی هم سالم و بی‌عیب باشد. آثار بیماری نگاه در بیان و تدوین خاطرات اگر تداوم یابد که متأسفانه در حال تداوم یافتن است، به مراتب در حوزه تاریخ شفاهی جبران ناپذیرتر خواهد بود. کاش نمونه‌‌ای از آنچه به نظر نویسنده بیرجندی جزئی از تاریخ شفاهی است ارائه می‌شد که اقلاً تعریف و شناخت ایشان ار از این مبحث با مصداق روشن می‌گشت. شما نگران سایت و مدیریت آن نباشید. فکر خود را بنمائید که اندیشه‌ای را در حوزه تاریخ شفاهی ارائه دهید. والا بقای تاریخ شفاهی در گرو همین نوشتار و یادداشتهایی است که به نظر شما در نتیجه بی‌دقتی مدیریت سایت منتشر شده است.

با منتقد دیگری که لطف کرده، بیت صحیح مولانا را تذکر داده‌اند موافقم و از لطف ایشان بسیار سپاسگزارم. نوشته ایشان نشان می‌دهد که نکته‌سنجی دارند. اما تغییر ناچیزی که در مصرع دوم صورت پذیرفته، به همراه عدم تطابق آن با موضوع نوشتار همه حاکی از آشفتگی بیان شده در قسمت اول این نوشته است. یعنی همان عنوان و چند سطر آغازین و آشفتگی و پراکندگی موجود در آنها نمونه‌ای است از آنچه در حوزه تاریخ شفاهی روی می‌دهد. و چه ظریفانه اشاره فرموده‌اید که در این حوزه متن برآمده را با موضوع تاریخ شفاهی ارتباطی نیست. ارادتمند شما آریابخشایش

27 آبان 1391

با سلام دوباره . با مطالعه يادداشت تازه نويسنده بزرگوار پي بردم كه ايشان اطلاعي از علم تاريخ شفاهي و انديشه هاي مطرح شده در تاريخ شفاهي ندارند كه هيج ،كتابي در مباحث نظري تاريخ شفاهي هم نخوانده اند.سؤال من اينجاست وقتي در علمي ورود نداريم و اطلاعاتمان در حد آگاهي از كليات آن علم هم نيست چرا بايد به خودمان اجازه دهيم فضا و ساختار ايجاد شده در آن علم و نيز تحقيقات انجام شده در آن را براي اينكه يادداشتي نوشته باشيم زير سؤال ببريم . چه خوب بود نويسنده محترم يكي دو اثر از آثاري را كه حاصل تجربيات و اندوخته هاي او از تاريخ شفاهي است و توسط او به نگارش در آمده معرفي مي كردند تا ما با مطالعه آن پي مي برديم كه ايشان در زمره كساني است كه دغدغه اي براي هدايت تاريخ درست شفاهي دارند و گرنه ايجادتشكيك در اين كه تاريخ شفاهي به كجا مي رود به درد هيچ كس كه نمي خورد هيچ ، بلكه نشان مي دهد تاريخ شفاهي به حدي مظلوم است كه فردي با اطلاع و بي اطلاع از ساختار و روش و اهداف و فوايد آن مي تواند در آن افاضه فيض كند و اذهان را مشوش نمايد .آثار استاد كمره اي و استاد حسن آبادي مي تواند بسياري از مشكلات نويسنده اين يادداشت را حل كند. مشكل اساسي ما در شهرستان ها هم همين نكته است . در جلسات تاريخ شفاهي شوربختانه كساني ابراز دانستن مي كنند كه كمترين اطلاع را در آن دارند .از اينكه حوزه هنري جلساتي را در شهرستان ها برگزار مي كند سپاسگزارم و معتقدم اين جلسات در تهران هم تداوم يابد بي اثر نخواهد بود . باز هم معتقدم علم تاريخ شفاهي برخلاف نظرهاي بي ربط مسير تكاملي خود را مي پيمايد و از سايت تاريخ شفاهي خواهانم در جهت شكوفا شدن آن تلاش زيادي داشته باشد و با انتشار يادداشت هايي اين چنين اذهان ما را به نقطه اول كار باز نگرداند . از نويسنده محترم اين يادداشت هم كه به كامنت من پاسخ دادند ممنونم .اميدوار

28 آبان 1391

باسلام و امتنان خاطر. چون موضوع مناقشه به علم و آگاهی و دارائیهای مطالعاتی کشیده شده, و من هم ادعایی در این باره ندارم با نهایت احترام و ادب از پاسخ به نظرات صاحب قلم صرف نظر، و از ادامه دادن به این مبحث خودداری می‌کنم. بسزا بود که نویسنده بزرگوار درباره نقدی که به رویه هفته نامه محرتم تاریخ شفاهی مطرح شده، راهکاری ارائه می‌دادند. عزت زیاد.

30 آبان 1391
قبادی
آقای امیدوا و آقای آریا بهتر نیست بجای تاختن ها و پا پس کشیدن ها هر یک از دو بزرگوار در یکی دو جمله, یا معرفی یکی دو اثر در حوزه تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی یادداشتی بنویسید. بحث بر سر موضوع عزیزی چون تاریخ آن هم از نوع نوپایش, شفاهی بحث ارزشمندیست. شاید در این میان ما نیز چیزی فهمیدیم.
دوست عزیز جناب آقای امیدوار آنگونه که شما یادداشتتان را آغاز کردید و ادامه دادید گمان بردم مثالتان چیزی در خور توجه تر از کتاب عزت شاهی است که البته آقای کاظمی تلاش بزرگی در تدوین این کار صورت دادند. ایام به کام

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.