در دوره ای که اکنون عصر طلايي پشت سر نهاده به نظر میرسد، بسياري از ما نشان دادیم که تاريخ شفاهي با گرد آوردن جماعتی که تاکنون نادیده انگاشته میشدند و شناسايي قابليتهاي آنها براي تدوین تاريخ خودشان، انقلابی در مطالعه تاريخ ايجاد کرده است. اکنون علیرغم وجود آنچه که مغایرتهای واضح تلقی میشوند، ما شادمان از این که دریافتهایم مصاحبههایی که گرد آوردهایم، و افرادی که با آنها گفتگو کردهایم، چیزی بیش از اطلاعات صرف گذشته به ما گفتهاند، میتوانیم نشان دهیم که آنان نه تنها غنیتر از مخزن دادهها و مستندات، بلکه خودِ متن بودهاند.
به عنوان بخشي از تلاش خود در درک بطن پيچيده، گاهي متغاير و پرتضاد مصاحبههايي که در کار خود انجام ميداديم، توجه خود را به موضوعاتي از قبيل يادآوري، بازگويي، آسيبهاي روحي، اجتماع، آگاهي جمعي، اساطير، ايدئولوژي، هويت و ديگر جنبههاي فردي متمایل ساختهایم.
در گيروداد اين شکوفايي تمایلات، اغلب فراموش ميکنيم که وظيفه اصلي ما هنوز تاريخ است، درک گذشته است حتی در حالي که ميدانيم مرز سيال ميان گذشته و حال گاهی ناپدید میشود.
وظيفه ما اين نيست که ببينيم چه میتوانيم به ديگران در مورد کار خود بگوييم، بلکه بايد ببينيم که آنها چه میتوانند در مورد کار ما به ما بگویند. کار ما اين است که تغييري شگفت در مطالعه تاريخ ايجاد کنيم. ما اين کار را از طریق کسانی که با آنها صحبت میکنیم و درک تفاوت بودن یا نبودن در این دنیا و سهیم بودن در اتفاقاتی که در آن رخ میدهد انجام میدهیم. مسئوليت جديد ما درک ابعاد بينالمللي اين انقلاب است.
متأسفانه تاکنون کسي به دنبال پیشبرد نهضت تاریخ شفاهی در سطح بينالمللي نبوده است اگر چه چندين ارائه در اين مجمع نشان از اين دارد که در آينده اين کار انجام خواهد شد. در نگاه اول اين کار آنقدر مهم به نظر نمیرسد. در دوراني که همه چيز در حال جهاني شدن است، توجه خاصي به جهانيسازي زندگي روشنفکرانه و ضابطهمند نشده است. نهضت تاريخ شفاهي عرصه ای را ارائه میکند که به قدر کفايت انجام این کار را ساده و دستیافتنی میسازد و بسیاری از کسانی که در حرکت جهانيسازی اخير دخيل بودند هنوز در قيد حيات هستند تا داستانهاي خود را بازگو کنند، مگر رافائل ساموئل Raphael Samuel، کارل رايان Karl Ryant و دورا شوارزشتاين Dora Schwarzstein که متاسفانه دیگر از دست رفته اند. تا آن زمان ما بايد تحقيقات تدريجي را انجام دهيم به اين اميد که آنها هر آنچه ما در مورد تاريخ خود تعميم دادهايم به متن تبديل کنند.
از دید من، جهانيسازي دنياي تاريخ شفاهي تا به حال از سه مرحله عبور کرده و در شرف گذر از مرحله چهام است. جالب است که من مراحل مشابهي را در چکیدهاي که آل تامسونAl Thomson در اينجا ارائه کرده است، پيدا کردم، ولی آن طور که خواهید دید، من اين مراحل را به شکل متفاوتي تعريف خواهم کرد. در مرحله نخست، افراد، خصوصاً لوئيز استار Louis Starr در ايالات متحده و پال تامپسون Paul Thompson و رافائل ساموئل Raphael Samuel در انگلستان ارتباطات شخصي را به سوی الگوهاي ارتباط جهاني گسترش دادند. در مرحله بعدي، در شماری از نشستها مانند اجلاس اسکس Essex و آمستردام Amsterdom، جامعهای غيررسمي متشکل از مورخان شفاهیکار در ميان نوچپگرايان در آمريکا و اروپا شکل گرفت که به تاريخ شفاهي با اميد به ساختن یک درک سياسي جديد از فرديت (subjectivity) روي آورده بودند. در مرحله سوم اين جامعه گسترش يافت و اعضايي از ديگر نقاط جهان، خصوصاً آمريکاي لاتين، پذيرفت، و در سال 1993 به يک نقطه عطف در نيويورک با ايجاد انجمن بینالمللی تاریخ شفاهی رسيد. چهارمين مرحله، که هم اکنون در حال ورود به آن هستيم، دنياي جهاني شدن است. در اين مرحله سوالي که مطرح است اين است که آيا جنبش تاريخ شفاهي توان اين را خواهد داشت این جهان را دربربگیرد و ما را برآن دارد که دیگر بار بیاندیشیم در آنچه که جهان پس از استعمار مینامند، چه میکنیم.
وقتی از توسعه بینالمللی تاريخ شفاهي حرف میزنیم رشد، منظورمان رشد تاریخ شفاهی در نقاط مختلف دنیا نیست. حرف ما این است که چگونه مورخان شفاهيکار يكديگر را در نقاط مختلف دنيا پيدا میكنند. در ابتدا اين كار از طريق تماسهاي شخصي صورت میگرفت، همانطور که اشاره کردم، خصوصاً توسط افرادي چون لوئيز استارLouis Starr، رافائل ساموئل Raphael Samauel و پال تامپسون Paul Thompson. از آنجا كه استار رياست اولين و بزرگترين دفتر تاريخ شفاهي در ايالات متحده را در اختيار داشت، در موقعيتي بود كه میتوانست در دامنه گستردهای از عرصهها نفوذ كند، و او از طرق مختلف تلاش كرد فعاليتهاي تاريخ شفاهي غيرآمريكاييها را به گوش مورخان آمريكايي برساند. در داخل انجمن تاريخ شفاهي آمريكا نيز او يكي از هواداران گسترش فعاليتهاي اين انجمن به كانادا و مكزيك بود. او با استفاده از نفوذ خود در تحريريه نشريه بررسی تاريخ شفاهي Oral History Review مجالی فراهم کرد تا تعدادی مقاله درباره تاريخ شفاهي در كشورهاي ديگر چون استراليا و اتحاد شوروي منتشر شوند. او با بهره از نفوذ خود در بنيادهاي آمريكايي موجب شد از فعاليتهاي آمريكاي لاتين، به خصوص برزيل، و نیز اندونزي حمايت شود. اگر درست خاطرم باشد، استار يكي از اولين آمريكاييهايي بود كه براي شركت در يكي از گردهماييهاي جامعه تاريخ شفاهي انگلستان British Oral History Society راهي اين كشور شد كه در آنجا با تامپسون ملاقات كرد و آنها بلافاصله دشمن یکدیگر شدند. اين استار بود كه نماينده ايالات متحده را در اولين كنفراس بينالمللي تاريخ انتخاب كرد، كه فكر میكنم در بخارست برگزار شد و در آن جا او درباره تاريخ شفاهي سخنرانی کرد. به علاوه او ميزباني تعداد زيادي از مورخان شفاهيکار از سرتاسر جهان را در نيويورك برعهده داشت. از ميان اين مورخان میتوان به مرسدس ويلانوا Mercedes Vilanova، لوتز نايتامر Lutz Neithammer و آنامشري تروژر Annamarie Troeger اشاره كرد. و درست ديشب، من متوجه شدم كه يك ارتباط مستقيم بين مورخان استراليايي كه به كلمبيا سفر كرده بودند و استار وجود داشت كه در اين بين استار هازل دي برگ Hazel de Berg را ترغيب كرده بود نخستین گامها را برای ضبط خاطرات استرالياييها براي كتابخانه ملي استراليا بردارد.
در انگلستان، تأسيس كارگاه تاريخ History Workshop، که رافائل ساموئل و همقطارانش را با هدف ايجاد تاريخ سوسیالیستی گرد هم آورد، نقش مهمي در ارایه فعاليتهاي تاریخ شفاهی آن كشور و ديگر كشورهاي اروپايي به شمار بیشتری از مخاطبان ايفا كرد. اگر اشتباه نكنم فكر میكنم نشريه كارگاه تاريخ History Workshop Journal نخستین مقالات انگلیسی زبان درباره تاریخ شفاهی را از الساندرو پورتلي Alessandro Portelli و لويزا پاسريني Luisa Passerini منتشر کرد. ولي نقش اصلي را تامپسون بازي كرد ه بود. از زمان تأسيس نشریه تاريخ شفاهي Oral History در سالهاي 72-1971، تامپسون، سردبير نشريه، در هر شماره نشريه مقالهای درباره تاريخ شفاهي در نقاط مختلف جهان به چاپ میرساند. او از طريق ارتباطاتش با جامعهشناسانی که روی روشهاي بررسی زندگي (life review methods) کار میکردند، توانست به دامنه گستردهاي از ارتباطات دست پيدا کند. او همچنين پیوسته به كشورهاي مختلف در اروپا، افريقا و آمريكاي شمالي و جنوبي سفر میكرد. او به خاطر دوستي با تاريخنگاران اجتماعي در آفريقاي جنوبی توانست توجه ها را به کارهای متعدد انجام شده توسط کسانی كه بعداً تبديل به طلايهداران تاريخ شفاهي در اين كشور شدند، جلب کند. از همه مهمتر اين كه او نقش اساسي در سازماندهي نخستین چهار گردهمايي مورخان شفاهيکار را از بسياري از كشورها (تورينTurin ، اسكسEssex ، آمستردامAmsterdam، ايكس ان پراوينسAix-en-Province ) ايفا كرد. دومين گردهمايي از اين دست ملاقاتها در اسکس Essex بود که از نظر بینالمللی تبديل به نقطه عطفي در تاريخ تاريخ شفاهي شد. من در جايي ديگر توضيحات نسبتا مبسوطي در مورد تحولات نهضت تاريخ شفاهي در سطح جهاني ارائه کرده ام و البته مقالات دیگري نیز از ديگران در این رابطه به چاپ رسيده كه ریشه ها و مفهوم اين مرحله را توضيح داده اند، پس در اين قسمت تنها به ارائه برخي از مشخصات اين مرحله بسنده میكنم. اولاً، همان طور كه قبلاً اشاره شد، اين گردهماييها موجب تشکیل جامعه ای در ميان تاريخ نگاران شفاهيکار از طريق جمع كردن آنها در يك مكان شد كه قبلاً در كشورهاي خود به طور جداگانه كار میكردند و اکنون علايق مشابهي با دیگران یافتند. بسياري از آنها نوچپگرایان کهنهكاري بودند كه دامنه علایق خود را در حوزه کار تاریخ شفاهی به مسائل مربوط به آگاهی و ذهنیت بسط داده بودند. اين به معنای كار در حوزههایي چون ايدئولوژي، خاطره و از همه مهمتر، در پیروی از باختين Bakhtine، مقولات مربوط به متن بود. بنابراين عمدهترین تنشی که توجه بسياري را به خود جلب کرد، تبدیل مصاحبه از یک سند به یک متن بود. علاوه بر این در ميان تاريخنگاران علاقه عامدانهای به وجود آمد تا از تاريخ شفاهي به عنوان روشي براي بازيابي تاريخ کساني که تا به حال در روشهاي سنتي تاريخنگاري به شمار نمیآمدند استفاده شود: افراد طبقه کارگر، زنان، سياه پوستان، اقليتهاي ستمديده و غيره.. گفتمان اصلي اين گروه گفتماني بود که در غالب سنتهاي مارکسيسم و چپهای دو سوی اقیانوس اطلس در اروپا و آمریکا قرار داشت که بر محوریت دنياي توليد تکيه داشتند. همگاني بودن اين زبان و معنای آن را میتواند در بيشتر مقالات مربوط به تاريخ شفاهي منتشر شده در نشريه کارگاه تاريخ History Workshop Journal و سپس در نشريه بين المللي تاريخ شفاهي International Journal of Oral History يافت که پس از نشست اسکس بنيان گذاشته شد. اين همگاني بودن به علوم و زمینه های ديگر نيز راه پيدا کرد. در واقع، بسياري از کساني که به نوعي در اين سالها با مقوله تاريخ شفاهي درگير بودند دانشگاهیانی بودند که نسبتاً ارتباط تنگاتنگي با رشتههاي خودداشتند، و یا افراد غيردانشگاهی و مورخان محلی بودند، به ویژه در انگلستان و ايالات متحده. تاريخ شفاهي جامعه روشنفکری آنان شد.
طی هفت يا هشت سال بعد، اين جامعه در مسیرهای مهمی گسترش فوق العادهای یافت. نشست بارسلونا و ايجاد انجمن تاریخ و منبع شفاهی Historia y Fuente Oral به دست مرسدس ويلانووا Mercedes Vilanova، و تصميم قرار دادن اسپانيايي به عنوان یکی از زبان های رسمي همایشها، تعداد زيادي از تاریخنگاران شفاهيکار آمريکاي لاتين را به اين همایشها به ویژه از کشورهايي مانند برزيل، مکزيک و آرژانتين جذب کرد. کار لوتز نايتامر Lutz Neithammer و همکارانش و تماسهای تامپسونThompson و دانيل برتوکس Daniel Bertaux در جذب پژوهشگران اروپاي شرقي و شوروی، بعدها روسیه، و فعالان عرصه تاريخ و جامعهشناسي بسيار سودمند واقع شد. علاوه بر این نخستین افراد از استراليا، آفريقاي جنوبي و آسيا در همایشها حضور پيدا کردند، که اوج اين گرد هم آمدن در همایش نيويورک 1993 بود. اين رشد به پيشنهاداتي انجامید مبنی بر اينکه برای میل به اهداف عملي سازماندهی همایش هایی که رو به فزونی و پیچیدگی می رفتند و دیگر بر مبنایی کمابیش منظم بر پا می شدند، چارچوبی کمابیش رسميتر به کار گرفته شود. خاطرم هست که اولين بار پال تامپسون بود در ايکس ان پراوینس Aix-en Province پيشنهاد کرد یک سازمان رسمي تشکیل شود، ولي بسياري با وي به مخالفت برخواستند، به ویژه من واکنش خودم و مرسدس را به يادم میآيد، که معتقد بوديم که اين کار موجب تخریب جامعه دوستانه نهضت تاريخ شفاهي خواهد شد. به اين ترتیب این کار تا سال 1996 که انجمن بين المللي تاريخ شفاهي IOHA تأسيس شد و سومين مرحله از تاريخ اين نهضت را رقم زد، صورت نگرفت.
يقيناً دلايل محکم ديگري نيز براي ايجاد يک سازمان رسمي وجود داشت. ضرورت نوعی پيوستگي برای آن که این نهضت بتواند به رشد خود ادامه دهد و در خدمت تشکیلدهندگان تازه خود باشد، احساس شد. باور این بود که يک سازمان متکی بر حق عضويت می تواند بهتر از یک شبکه دوستانه هزينههاي اوليه برگزاري يک همایش و يا يک خبرنامه برای حفظ ارتباط ميان گروهی که دیگر بسیار بزرگتر بود تامین کند. همچنين پر واضح بود که با حرکت نسل آغازین اسکس و آمستردام به سمت کارهای روشنفکرانه و یا درگیری بيشتر در مشاغل مختلف، يک رهبري جديد مورد نياز بود. براي بسياري از ما اين يک تحول طبیعی به شمار میرفت. زمان آن رسيده بود تا هماهنگيهاي رسميتري شکل بگيرند و انجمني فراگیرتر با محوریت کمتر اروپا ايجاد شود. اين گسترش در همایشهايي که از آن زمان تا به حال برگزار شده است آشکارا مطرح شده است. جداي از رم، این امر در تمام همایشهایی در مکانهاي ديگري برگزار شده است یعنی برزيل، آفريقاي جنوبي، ترکيه، و حالا استراليا، مطرح شده است.
يکي ديگر از مسائلي که به گمان من به همان اندازه حائز اهميت بود، توسعه افقهاي دید تاریخنگاران شفاهيکار در فاصله دو نشست اسکس و گوتبرگ بود. فعاليتهاي اوليه تاريخ شفاهي در بين دو قطب جابجا میشد: جمعآوري خاطرات گوناگون، يا نشر تکنگاريهاي مرتبط با سياست در گستردهترین معنای سياست عمومي از یک طرف، و جمعآوري مصاحبهها و نشر تکنگاريهاي تاريخ اجتماعي نوين از طرفی دیگر. به رغم تفاوتهاي موجود در این گرایشها، این دو اطلاعات و مفاهیم خود را از يک دنياي صنعتي مشترک می گرفتند که در آن روابط میان طبقه، نژاد و جنسيت در تضارب با یکدیگر قرار داشتند و مقولاتی عمومی محسوب می شدند. علاقه به ذهنیت (subjectivity) و طرحهاي تاريخ شفاهي و انتشار آثار متمرکز بر جوامع خاص، به آرامی اما با اطمینان، سخن گفتن با دنيايي از تفاوتهای چندگانه، سياستهاي هويتي، شکلی متفاوت از زندگینامهنويسي، ضربات روحي، خاطرات مخدوش، و انواع سرکوب را آغاز کرد. این امر آشکارا در طرحهاي مربوط به هولوکاست و نيز طرحهاي دوران پسااستعماری جهان غيراروپايي و نیز طرحهاي مرتبط با حقوق بشر و بازسازی دیده شد. همزمان با گسترش دامنه جغرافیایی تاريخ شفاهي، بعد نظری آن نيز گسترش یافت، اما این بعد مقوله تازهای بود. فاصله بين تاريخ و درمان therapy کوچک شد. بسياري از طرحها، آنهايي نبودند که 20 سال بعد از وقوع يک واقعه صورت انجام بگیرند، بلکه طرحهایی بودند که در حين وقوع رویدادها انجام ميشدند. اين امر براي تاریخنگاران شفاهيکار نقشي تازه و بسيار پر دردسرتر بود.
همان طور که مشهود است، با نگاهي اجمالي به برنامههاي سه يا چهار همایش گذشته، می توان دید در شبکه ای تقریباً بدون مرز که مقوله دیگری است و از این پس وجود دارد، یک شکاف عميق وجود دارد و مقولات طبقاتی آن را احاطه کرده اند و ساختار آن بر اساس زبان سنتی اروپایی برای بیان طبقه و انگيزه طبقاتي (class motive) شکل گرفته است. و اين چهارمين و جديدترين مرحله از نهضت جهاني ماست. با توجه به زمان کمي که در اختيار دارم نمیتواند به ارائه تمامي جزئيات بپردازم، ولي اجازه بدهيد تا به طور اجمالي بعضي از مفاهيم را برای ترسیم این دنیای تازه نام ببرم: استعمار چند وجهي زنان، سياه پوستان، همجنسگرايان و غيره. مطالعات مربوط به مردان، مطالعات عجایب، مطالعات سفیدها، دولتسازي در اروپا، گفتمان اقليتها و به حاشيه رانده شدگان، ساختارهاي روایت های خودسانسورشده، دورگه بودن، چندگونهگی در یک زبان، هویت ناشی از مهاجرت اجباری و کمرنگ شدن «من» غربي. مرحله بعد تاريخ شفاهي به نظر من دوران ديجيتال نیست- که آن تنها رسانه است. مرحله بعدي تمرکز بر جهانيسازي و اشکال ستم خواهد بود که به واسطه ساختارهاي همان شبکه شکلگرفته به وجود میآيند و بناست چیزی را روشن کنند که به نظر میرسد کار طبيعت است.
پساندیشه:
در فضایي متفاوت، اورلاندو پترسون Orlando Paterson هنگام سخن گفتن از به بردگي گرفتن آفريقاييها در قرن نوزدهم ميلادي، مقوله اي به نام «مرگ اجتماعي» را ارائه کرد. به نظر من واضح است که يکي از بدترين جنبههاي اندیشه جاری جهاني شدن، دچار شدن ميليونها تن به مرگ اجتماعي است: مردم ناپديد میشوند، آنها نابود میشوند و زندگي آنها به جایی فراتر از خاطره فرستاده میشود. به آنها دستور داده میشود که حق ندارند بدانند آنچه میدانند. اين چالش ماست- تاريخ شفاهي روشي بسيار مهم براي مقابله با مرگ اجتماعي است. تاریخ شفاهی چیزی است که با آن میتوانيم گذشته و حال خود را درک کنيم.
رونالد جي. گریل
رئیس پیشین دفتر تاريخ شفاهي دانشگاه کلمبيا
ايالات متحده آمريکا
ترجمه: عباس حاجی هاشمی
Source: Words and Silences, (The Journal of International Oral History Association, New Series), Vol. 4, No. 1 and 2, November 2007 - November 2008, pp: 1-4.