آمریکاییان چک و اسلواک تبار یاد و خاطره کمبود مواد غذایی، کار اجباری و وحشت در اردوگاهها را به عنوان بخشی از تجربیات خود در زمان جنگ جهانی دوم زنده نگه داشته اند.
تاریخهای شفاهی ضبط شده به عنوان طرحی برای موزه و کتابخانه ملی چک و اسلواک در روز 11 نوامبر، روز کهنه سربازان، در کانون توجه همگان قرار خواهد گرفت. طرح تاریخ شفاهی این موزه ماجراهای چکها و اسلوواکهایی را که در زمان جنگ سرد از خانه و کاشانه خود فرار کردند، ثبت و ضبط کرده است.
اکنون آنها میخواهند بار دیگر تاریخ را ورق زده و توجه خود را به جنگ جهانی دوم معطوف کنند.
رُزی جانستون (Rosie Johnston) هماهنگ کننده تاریخ شفاهی این موزه و کتی شافر (Katie Shaffer) ویراستار ویدیویی، 540 ساعت مصاحبه را مورد جستجو قرار دادند تا گزیدههایی را که قرار است در روز کهنه سربازان استفاده شود، پیدا کنند.
جانستون زبان چک کاملاً مسلط است و تیم او تاکنون با 250 نفر از اهالی چک و اسلواک در شیکاگو، کلیولند، واشنتگتن دی سی، نیویورک و سانفرانسیسکو مصاحبه کرده است. وی بزودی کار خود را در فلوریدا آغاز میکند.
بعضی از مصاحبه شوندگان در آن زمان سن کمی داشتند و لذا چیزی به خاطر نمیآوردند. بنابراین در حدود 180 مصاحبه قابل بررسی بود.
هزینه این طرح تاریخ شفاهی از سوی مؤسسه خدمات موزه و کتابخانه تأمین شده است. در ابتدا قرار بود این پروژه دو سال طول بکشد اما تا سپتامبر 2013 تمدید گردید.
تابستان آینده در یک نمایشگاه دائمی در این موزه از تاریخهای شفاهی که بر روی زندگی روزمره مردم در زمان کمونیستها متمرکز شده، استفاده خواهد شد.
شافر و جانستون وقتی که فهمیدند چه تعداد تجربیات خود را ازجنگ دوم جهانی بازگو کردهاند، اقدام به جستجوی مصاحبهها برای گردآوری قطعهای برای این نمایشگاه دائمی کردند.
جانستون گفت: «این موضوعی است که میتواند تکرار شود. از این پس بود که ما پی بردیم این چیزی است که میتوانیم در باره آن کند و کاو کنیم.»
ماری کادا(Marie Cada) که امسال در سن 92 سالگی در گذشت، به خاطر داشت که چطور مجبور بود برای نازیها کار کند و اونیفورم سربازان را بدوزد.
جانستون میگوید: «دیدگاههایی را که مردم با ما مطرح کرده اند بسیار جذاب است. این امر هنوز برای بسیاری از مردم مهیج است.»
یکی از افراد محبوب جانستون، یکی از اهالی زدنکا نوواک (Zdenka Novak) است که زن جوانی را بخاطر میآورد که حتی در بحبوحه کمبودهای زمان جنگ تلاش میکرد شیک به نظر برسد. این موضوع جانستون را یاد مادر بزرگش میاندازد که همین کار را در اسکاتلند در زمان جنگ میکرد.
وی با یک مدادِ ابرو خطی را پشت پاهایش میکشیده تا این طور به نظر برسد که جورابهای نایلونی پوشیده است.
جانستون میگوید: «جای تعجب است که بعضی از مردم تقریباً با حسرت یاد آن دوران میکردند. یاد دوران نوجوانی و جوانی.»
برخی دیگر نظیر کلارا سور (Klara Sever) که یک یهودی اهل تربیشوف (Trebisov) در اسلوواکی است، بیاد میآورد که در چندین مکان مختلف زندگی کرده تا اینکه مجبور میشود در سال 1942 از دست نازیها خود را مخفی کند. او همچنین به خاطر دارد که یک سرباز اهل مجارستان آنها را پیدا میکند و میخواست مردان را اسیر کند و زنان و کودکان را به گلوله ببندد. اما در آخرین لحظات فرمانده به داد آنها میرسد و جانشان را نجات میدهد.
قطعههای ویدیویی از این مصاحبهها و همینطور عکسها و زندگینامههای سوژهها بر روی وبسایت موزه در دسترس هستند.
جانستون میگوید: «برخی کاملاً غیر قابل تصور بودند. مثل ماجراهایی درباره گذراندن زندگی در خفا در زمان جنگ دوم جهانی. که عملاً به معنی وجود نداشتن به مدت چهار پنج سال بوده است.»
متن کامل مصاحبهها در محل موزه برای تحقیق در دسترس است و یک نمایشگاه سیار در نیویورک، شیکاگو و دس موینس Des Moines به نمایش گذاشته شده است.
ترجمه: محمدباقر خوشنویسان
منبع: thegazette.com