خاطرات ستوانیار مخابرات؛ صابر قرهداغلو
کتاب «تلگرافچي پنج ستاره، خاطرات صابر قرهداغلو» در 19 فصل با خاطرهنگاری ساسان ناطق، رئیس حوزه هنری اردبیل تنظيم شده است.
البته شماره فصلها در فهرست کتاب 18 است که هنگام ورق زدن در می یابیم در صفحه فهرست کتاب دارای دو فصل 14 است؛ یکی از ص 353 تا 387 و دیگری از ص 389 تا ص 408. به نظر می رسد در چاپ بعدی این کتاب در فهرست نیز دارای 19 فصل بشود.
قرهداغلو که از شعر و موسيقي هم سررشته دارد، از ارتشيهایی بوده که در عمليات بيتالمقدس، گلوله توپ به نزديکي او برخورد ميکند و نامش در ردیف جانبازان هفتاد درصد جنگ قرار دارد. خاطرات قرهداغلو از كودكی آغاز میشود و در پایان به فعالیت های او پس از جنگ می رسد.
ساسان ناطق در مقدمه کتاب، صابر قرهداغلو را معرفی کرده و روند کار را توضیح داده است:
«صابر قرهداغلو فرزند علیحیدر در سیام آذرماه 1328به دنیا آمد؛ بهمن ماه 1346 در ششم متوسطه ترک تحصیل کرد و به استخدام ارتش درآمد. ضبط خاطرات قرهداغلو در دیدارهای دو تا چهار ساعته از هفدهم فروردین تا بیستم خرداد 1388 طول کشید.»
نتیجه 52 ساعت گفتوگو با قرهداغلو در این کتاب آمده است؛ او دوره آموزش مقدماتی را در کرمانشاه، رسته مخابرات را در دانشکده مخابرات دانشگاه نظامی تهران سپری کرده است. دوران خدمتش پیش از انقلاب با درگیریهای مرزی ایران و عراق همزمان میشود و خاطرات او، جزئیات و زمینه شروع جنگ را به تصویر میکشد.
قرهداغلو کارشناس و از داوران شعر استان اردبیل و سرپرست انجمن موسیقی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی است. او مجموعه شعری با عنوان «از ناکجای یک دل پردرد» دارد.
***
فصل اول و دوم کتاب دوران کودکی قرهداغلو است؛ زمان مدرسه و آشنایی او با اعلامیه های امام خمینی (ره) که از شیر برنجفروشی جزوههای امام را می خریده و پس از مدتی ساواک، شیربرنجفروش را دستگیر میکند. سپس از خاطرات کودکی و محله و فامیل می گذرد و در فصل سوم به سال 1346 و رفتن به پادگان میرسد. در فصل های بعدی راوی به توضیح خاطرات جزئی خود از دوران سربازی می پردازد و در میان این خاطرات، به ترتیب جاهایی از تاریخ را هم بیان داشته است:
«اواخر بهمنماه، خبرهای ضد و نقیضی از تبریز می رسید. میگفتند چند ماشین و بانک و ساختمان را آتش زدند. (قیام 29 بهمن تبریز) بعضی میگفتند آنهایی که در اغتشاش شرکت داشتند، خارجی بودند. عدهای هم میگفتند خود مردم این کار را کردند. (فصل 11، ص 274س)
... یکدفعه شنیدیم مسجد جامع کرمان(24 مهر1357)، را آتش زدهاند. قبل از آن سینما رکس آبادان را هم آتش زده بودند.(ساعت ده 28 مرداد 1357هفتصد نفر فیلم گوزنها راتماشا میکردند که سینما آتش گرفت. مردم برای خروج به طرف درها رفتند؛ ولی درها از پشت بسته شده بود. در این آتشسوزی 377 نفر در آـش سوختند و ساواک مذهبیها را مسبب آتشسوزی اعلام کرد.) (فصل 12، ص 302)»
در فصل 14 قرهداغلو از دو فرزند پسر و خانوادهاش هم در کنار دیگر خاطرات میگوید. همچنین اولین سالگرد پیروزی انقلاب و مراسم رژه و ... را تعریف میکند.
هر جایی از کتاب تکبیتهایی از شعرهای قرهداغلو آمده است. از نظر مکانی میتوان گفت مخاطب سردرگم است. زیرا راوی هر لحظه در سفر است و چون خاطره توقفهای کوتاه او هم بیان شده است، خواننده پیاپی باید به صفحات قبل بازگردد و ببیند این اتفاق در کدام شهر افتاده است.
فصل هفده ماجرای زخمی شدن قرهداغلو است و تمام حالاتی که آن زمان دارد و صداهایی که میشنود و زمانی که او را به بیمارستان منتقل کنند، و یا هنگامی در بیهوشی به یاد خاطرات کودکیاش میافتد. زمانی که در بیمارستان بوده، از سوم خرداد و بازپسگیری خرمشهر میگوید که تصاویر آن را از تلویزیون اتاقش تماشا میکرده و پخش شیرینی و...
در فصل پایانی او از شغل خود و وفات امام خمینی(ره) در سال 1368 و دیدار اتفاقی خود با رئیس بنیاد شهید اردبیل که باعث شده او مسئول دارالقرآن شود، میگوید:
«با فرا رسیدن خرداد به یکباره تلویزیون اعلام کرد حضرت امام در بستر بیماری است. هر روز سر نماز برای چند نفر دعا میکردم... .... امام رحلت کرد وایران سیاهپوش شد.» (فصل 18، ص547)
همچنین در ص 549 آمده است:
«سال 1372 اردبیل استان شد. محمود احمدینژاد اولین استاندار این استان و خدابخشزاده مدیرکل بنیاد شهید انتخاب شد...»
در انتهای کتاب عکسهایی از قرهداغلو همراه توضیح آمده است.
کتاب «تلگرافچي پنج ستاره» در 564 صفحه، با شمارگان ۲۵۰۰ جلد و قیمت 15900 تومان توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
ملیحه کمالالدین