در تعریف تاریخ شفاهی تعاریف بسیاری ارائه شده است. اما در یک جمعبندی میتوان گفت تاریخ شفاهی مجموعه تلاشهایی است که با بهرهگیری از فنون و ابزارهای خاص خود به جمعآوری و حفظ دادههای تاریخی حاصل از تجارب شخصی افراد وگروههای اجتماعی میپردازد. این دادههای تاریخی در یک بستر خاص و پذیرفتهشده فرهنگی و از تعامل و توافق میان مصاحبهشونده و مصاحبهگر پرسا در یک گفتگو طرفینی حاصل میگردد، که البته نقش مصاحبهگر فعال در هدایت و بیان ناب این خاطرت و ارائه دادهها تاثیر بسزایی دارد.
حال باید دید هدف اصلی تاریخ شفاهی چیست. به نظر میرسد هدف اصلی تاریخ شفاهی بازآفرینی گذشته نه چندان دور تمام رویدادهای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سایر جنبههای آن است که با مراجعه به بایگانی ذهن فعالان و شاهدان عینی آن وقایع تاریخی و آشنایی با فرهنگ ذهنی آنان دست یافتنی خواهد بود.
با عنایت به تعاریف و اهداف تاریخ شفاهی که به آن اشاره رفت، آنچه که در این گفتار قرار است به آن پرداخته شود، دادههای حاصل از گفتگوی فعال بین مصاحبهشونده و مصاحبهگر است که هم اکنون تدوینگر یا تاریخنگاری با آن روبرو است. در این جا سخن بر سر تدوین خاطرات افرادی مشخص و جدا از هم نیست. چرا که در این صورت متون تدوینشده حالت خاطرات افراد به خود گرفته که به حالت تک صدایی و بدون نقد و نظر و داوری عرضه میگردد. اما آنچه که در اینجا مطرح است استفاده از دادههایی درباره یک موضوع و در یک مقطع تاریخی است که تدوینگر در جایگاه تاریخنگار با دیدی تاریخنگر به مسائل تاریخ شفاهی موضوع یا واقعهای را به نگارش درآورد.
با توجه به موارد مذکور باید دید که تدوینگر که در این مقام از جایگاه یک تاریخنگار بر خوردار است به چه بایدهایی باید توجه کند و از چه مواردی باید برحذر باشد و از چه معیارها و ابزارهایی استفاده کند.
در این خصوص سوالات متعددی مطرح است:
تدوینگر در تاریخ شفاهی از چه ابزار و معیارهایی برخوردار است؟
چه آسیبها و مشکلاتی متوجه کار او است؟
برای رسیدن به پاسخی معقول و منطقی در این مقوله در قالب موارد ذیل میتوان به سوالات مطرح شده پاسخ داد:
الف) رویکرد تاریخنگار به دادههای تاریخ شفاهی
ب) ابزار و معیارهای تدوین
الف) رویکرد به دادههای تاریخ شفاهی
تاریخنگاری حاصل نوعی تاریخنگری است که منظور از آن دخالت اندیشه و تأملات نظری و فرضیات تاریخنگار در نگرش به یک حادثه در پی وقوف به شأن تاریخی آن است. این امر تاریخنگار را در نسبت جدیدی با حادثه تاریخی قرار میدهد و او را وامیدارد تا به کمک اسناد و مدارک و روششناسی خاص به بازتعریف و بازسازی واقعه بپردازد. بنابراین تاریخنگار از یک سو با واقعهای که متعلق به گذشته است و از سوی دیگر با نگرش جدیدی که متأثر از مقتضیات زمان حال است، با توصیف، توضیح، تفسیر و تبین یک واقعه سر و کار دارد.4 در تمام این مراحل تاریخنگار با دیدی انتقادی و نقد و نظر به دادهها میپردازد و پس از مراحل عقل به نقد میرسد و آن را به چالش میکشد. از این رو چنین رویکردی تنها یکی از منابع تاریخنگاری محسوب میشود که نظرگاهها و تلقیهای مختلف جمعی را به فرآیند تاریخنگاری وارد میکند و مفهوم گفتمانی بودن علم تاریخ وتاریخنگاری را به واقعیت نزدیکتر میسازد. به عبارتی عینیتهای تاریخی و آنچه که با عنوان دادهها از آن یاد میشود در پناه ذهنیت تاریخنگاری صورت معرفتشناسی به خود گرفته و به تاریخنگاری تبدیل میشود و منابع حاصل از رویکرد شفاهی تنها روند این جریان را پویاتر میکنند.6
اما باید توجه داشت که متون حاصل شده از رویکرد شفاهی تا حد زیادی با میزان درک و قدرت حافظه افراد مورد مصاحبه ارتباط دارند و صرف نظر از منفعتطلبیهای اجتماعی و برداشتهای قومی، سیاسی، حزبی، دینی و... از این منظر که ذهن و زبان افراد مورد نظر، یک مقوله نسبی است، حاصل کار نیز در مقایسه با متون تاریخنگاری، از جنبههای نسبی برخوردار است. بر همین اساس دادههای تاریخ شفاهی در مطالعات تاریخی میزان استفاده مشخصی دارند و استفاده از آنها در حکم بخشی از منابع تاریخی و نه تاریخنگاری – محدود به مطالعات دوران معاصر- میشود.
ب) ابزار و معیارهای تدوین
تاریخنگار وتاریخنگاری در تدوین تاریخ شفاهی میتوانند از ابزارهای مختلفی استفاده نمایند:
1. شناخت کامل از موضوع
2. شناخت نسبت به دادههای تاریخ شفاهی از نظر محتوا
3. آشنایی نسبت به راویان تاریخ شفاهی
4. بازنگری در محتوا و غنیتر کردن دادهها
5. نقد دادههای تاریخ شفاهی
1- شناخت کامل تاریخنگار از موضوع:
نکته اساسی در تاریخ شفاهی تعیین موضوع پژوهشی است. محقق پس از آنکه موضوع پژوهشی را برگزید مطالعات جامعی در باره آن انجام میدهد. مهمترین منابع اطلاعاتی در این زمینه، خاطرات منتشرشده، اخبار، روزنامهها، و مدارک آرشیو هستند. او پس از مطالعه در موضوع به سراغ دادهها رفته و به بررسی آنها میپردازد. این موضوع امر سادهای نیست. زیرا اولین مسئله در تاریخ شفاهی عشق و علاقه به تاریخ است. اگر پژوهشگر این خصیصه را نداشته باشد در بررسی داده و ارتباط با رویدادها و وقایع دچار مشکل میشود و نمیتواند مقصود و منظور خود را بیابد.7
در پرتوی این شناخت است که محقق در بهرهگیری از دادههای شفاهی در مراحل کار، رویکردی کاملاً انتقادی دارد و و به طور فعال از راهکارهای نقد بیرونی و درونی که مورد استفاده در شناخت دقیق دادهها منابع تاریخی هستند، بهره میگیرد. بنابراین تاریخنگار باید از خطر سهلباوری، بیدقتی، خستگی در جستجوی واقعیات... در همه مراحل اجتناب ورزد تا چشمبسته تسلیم دادهها نشود.
محقق برای بکارگیری این دید انتقادی در تدوین میباید از روشهای علمی بهره بگیرد. روششناسی در معنای وسیع کلمه، شناخت نظری و علمی روش آشکارسازی واقعیت است که به منظور دستیابی به حقیقت در علم باید پیموده شود.
تاریخنگار با علم و تکیه بر این موارد میتواند به ارزیابی دادهها بپردازد. البته نمیتوان این روش را به همه محققان که در امر تاریخ شفاهی کار میکنند تعمیم داد. زیرا آنان در بررسیهای خود راه و روش یکسانی را در پیش نمیگیرند و عوامل مختلفی را در انتخاب روش منظور میکنند. بر این اساس، بنابر موضوع پژوهش، شیوه کار هم متفاوت خواهد بود. اما در عین حال محقق میباید متوجه باشد که در دادههای تاریخ شفاهی، ما در آن واحد، دو نگرش داریم که یکی از آن نگاه مصاحبهشونده به موضوع است، زیرا در طرح آن نقش داشته است، و دیگری نگرش مصاحبهکننده به موضوع است.
بنابراین تاریخنگار با مطالعه عمیق در بررسی همه جانبه در پرتو شناختی که از موضوع و رویدادها دارد، باید این دو نگرش را از هم تمیز داده و آنها را به یکدیگر نزدیک کند تا به واقعیت رویداد در خلال دادهها نزدیکتر شود.
2- شناخت نسبت به دادههای تاریخ شفاهی از نظر محتوا
تدوینگر یا تاریخنگار در استفاده از دادههای تاریخ شفاهی میباید متوجه این قضیه باشد که این دادهها از مصاحبه با چه افرادی بدست آمده است، اصولاً افرادی که در تاریخ شفاهی مورد مصاحبه قرار میگیرند به سه دسته تقسیم میشوند:
الف) افراد و شخصیتهایی که در متن رویداد و وقایع حضور موثر و تعیینکننده دارند و از علل و عوامل بوجود آمدن رویداد و حادثه مطلع هستند و همچنین انگیزههای محرک آن را به خوبی میشناسند و میدانند که به دنبال چه هدف و یا اهدافی هستند؛ مثلاً با راهاندازی یک راهپیمایی یا تظاهرات از تمام مراحل آن اطلاع داشته و از آغاز تا پایان آن آگاه هستند. این افراد از اطلاعات خوبی درباره عوامل پشت پرده برخوردار بوده و در معرفی چهرههای شاخص آن جریان و رویداد، اطلاعات بکری میتوانند ارائه دهند. البته ممکن است این اطلاعات از آسیبهایی هم برخورد باشند که در بحث شخصیت به آنها پرداخته میشود.
ب) گروه دوم افرادی هستند که ناظر و شاهد یک رویداد بودهاند که حضور آنها از دو حال خارج نیست: یا در سیل جمعیت درگیرشدگان هستند که در درجه دوم اهمیت در آن حادثه بودهاند و در این صورت علاوه بر مشارکت از اطلاعات بصری جزئی نیز برخوردار هستند و ممکن است این اطلاعات به مکان و زمان خاصی از یک راهپیمایی، تظاهرات و یا جریانات دیگری تعلق داشته باشند و به ظاهر واقعه بازگشته و نه مسائل پشت پرده، و بر اين اساس تا اندازهای میتوانند از آسیبهای نوع اول برخوردار باشند. و یا افرادی هستند که فقط شاهد واقعه و حادثه بودهاند و در واقع گزارش شفاهی آنها شامل مشاهدات عینی از واقعه تاریخی است بدون آنکه دخالت و یا سهمی در آن داشته باشند.10
ج) گروه سوم افرادی هستندکه نه در واقعه شرکت داشتهاند و نه شاهد و ناظر بیطرف آن بودهاند، اما ممکن است که روایت آن واقعه تاریخی را از زبان دیگران شنیده باشند. البته این داده در درجه اول از اعتبار ساقط است، مگر زمانی که تاریخنگار هیچ داده و اطلاعات دیگری دردست نداشته باشد. البته ممکن است افراد گروه اول و دوم در لابلای مصاحبه خود به این دست از مطالب اشارهای داشته باشند که میباید بین آنها مرزبندی قائل شد.
در این جاست که معنا و مفهوم «تاریخ شفاهی» بروز و ظهور یافته و نقش و اهمیت خود را به رخ تاریخنگاران و تاریخ پژوهان میکشد. برای این که فقط در تاریخ شفاهی است که «شرح و باز شناخت یک رویداد بر اساس دیدهها، شنیدهها و کردههای شاهدان و ناظران و فعالان آن رویداد امکان پذیر میشود.»11
در نهایت میتوان گفت، یکی از قواعد پایهای پژوهش در تاریخ این است که همیشه از منابع و دادههای نخستین (دست اول) استفاده شود.
3- آشنایی نسبت به روایان تاریخ شفاهی
تاریخنگار در استفاده از دادههای تاریخ شفاهی در پژوهش خود برای تدوین تاریخ شفاهی یک واقعه یا گروه نباید انتظار داشته باشد در خلال بررسی این دادهها به تمام زوایا و ناپیداییهای واقعه دست یابد و به سؤالات خود پاسخی علمی بدهد. زیرا بسیاری ازکمبودها و ناگفتههای واقعه در این دادهها به مشکلات و آسیبهای مصاحبهشونده بر میگردد. تاریخنگار با آشنایی به این معضلات و دغدغهها و اشراف نسبت به موضوع شاید بتواند قسمتهای گمشده این پازل را کامل نماید و در کار تدوین موفق باشد؛ در ذیل فهرستوار به این مشکلات و موانع پرداخت میشود.
در تاریخ شفاهی، محقق با شخصیتها و گونههای متفاوتی از نظر فکری، عقیدتی، فرهنگی و اجتماعی برخورد میکند که هر کدام مسائل خاص خود را دارند که البته بخشی از مسائل عمومی است و شاید بتوان گفت که به نوعی دربرگیرنده همه آنان است؛ از جمله خود محوری، مصلحتنگری، قهرمانسازی، تعصبات قومی و منطقهای، اغراض جهتدار...؛13 اما در این میان عدهای هستند که از مسائل و مشکلات خاصی برخوردارند، به ویژه افراد سیاسی که دارای عقاید و تفکری بوده و هستند؛ عدهای از آنان نگرانند به عدم وفاداری از حکومت موجود متهم شوند، عدهای از آینده خود و خانواده و اموالشان واهمه دارند، عدهای نیز خاطرات بکر و مهم خود را محرمانه میدانند و از باز گفتن آن سر میپیچند، عدهای نیز نمیخواهند به علت عملکرد گذشتهشان در معرض انتقاد قرار بگیرند. برخی از چهرههای مطرح نیز، بر این عقیده بوده و هستند که به اندازه کافی دشمن دارند و مایل نیستند که به تعداد آنان اضافه شود.14 حتی تعدادی از آنان به شرطی حاضر به مصاحبه و ارائه خاطرات خود میشوند که بعد از مرگشان منتشر شود که عملاً از دسترس تاریخنگار شفاهی خارج میشود.
علاوه بر مسائل مطرحشده در خصوص مصاحبه شوندگان که دادههای شفاهی از ذهن بر زبان آنان جاری میشود، میباید به مقوله زبان، مفاهیم و اصطلاحات این دادهها توجه داشت. زیرا هریک از آنان بار معنایی و ویژگی خاص خود را دارند. به همین دلیل برای درک این زبان و تبدیل آن زبان به زبان رسمی و متن نوشتاری نیاز به آشنایی با این گونه زبان است.15 این زبان در عین حال که از حیث تلفظ، آهنگ جملات و دستور زبان ویژگیهای خاصی دارد، دارای واژگان مخصوص به خود نیز هست. در کنار این ویژگیها القاب و عناوین حکایت از جایگاه و موقعیت صاحب خاطره و افراد مطرح شده در روایت را دارد.
4- بازنگری در محتوا و غنیتر کردن دادهها
یکی دیگر از ابزارهایی که در تدوین از آن میتوان بهره گرفت، استفاده از نسخه اصلی و اولیه مصاحبهها است که در پرتوی بررسی در این نسخهها میتوان دست به بازنگری زد. چون ناظران و شاهدان آن رویدادها هنوز زنده هستند و میتوانند خاطرات خود را در باره آنها مرور کرده و آنها را بازسازی کنند. این دست از وقایع تاریخی (اگر تاریخی شده باشند) بر خلاف سایر وقایع، هنوز کاملاً کفن و دفن نشدهاند و فعالان و شاهدان آنها نه تنها میتوانند درباره آن اخبار و رویدادها اطلاعات بدهند، بلکه میتوانند در گسترش و بازسازی کم و بیش و همهجانبه آنها، تاریخنگار را نیز یاری دهند.16 در تاریخ شفاهی، «بایگانی ذهن» شاهدان و فعالان یک رویداد تاریخی از اهمیت به سزایی برخوردار است.
بنابراین تا وقتی که فاعلان و عاملان تاثیرگذار در وقوع یک واقعه تاریخی و شاهدان و ناظران عینی آن رویداد هنوز زنده هستند. شایسته نیست که سایر منابع مربوط به آن واقعه در اولویت قرار بگیرند؛ تاریخنگار بدین ترتیب میتواند به رفع مجهولات پرداخته و دادههای خود را کامل نماید.
5- نقد دادههای تاریخ شفاهی
تاریخنگار باید متوجه باشد که متن تاریخ شفاهی قابل نقد است و برای همین منظور ميباید خاطرات را با خاطرات دیگر –البته در همان رشته و موضوع – و همچنین با اسناد و مدارک دیگر تطبیق دهد. زیرا رخداد واحد، اما برداشت و تصور افراد از آن متفاوت است. به همین دلیل پژوهشگر تاریخ شفاهی بدون استفاده و بهرهبرداری از اسناد معتبر قادر نخواهد بود تحلیلی منطبق بر واقعیات از سیر رویدادها ارائه دهد. بر این اساس صادقترین و گویاترین راویان رویدادهای یک کشور و منطقه، اسناد و مدارکی هستند که از زمان وقوع حوادث بر جای ماندهاند.
بنابراین محقق تاریخ شفاهی هیچگاه نباید خود را از اسناد بی نیاز بداند. هر چند که موضوع مورد بحث، هنوز تاریخی نشده و اسناد و مدارک آن در دسترس نباشد. اما باید دانست که منابع شفاهی همواره در کنار منابع کتبی کاربرد دارند. کاربرد اسناد در تاریخ شفاهی را به موارد ذیل میتوان خلاصه کرد:
الف ) کاربرد اسناد در تاریخ شفاهی، برای تعیین دقیق زمان حادثه و مکان وقوع آن است. در تاریخ شفاهی در اغلب موارد نمیتوان تاریخ دقیق وقوع را از اقوال مختلف استخراج کرد و روایات ضد و نقیض از آن دیده میشود.
ب ) بر اساس اسناد، مشخص میشود چه کسانی یا گروههایی در هنگام حادثه حضور داشتهاند که در امر بازنگری محتوا میتوانند کمک کنند.
ج ) در جریان بازنگری و طرح پرسش مجدد محقق از شاهدان حادثه و منابع دیگر درباره موضوع مورد تحقیق، باز هم اسناد جایگاهی ویژه مییابند. زیرا با دادههایی که در اسناد درباره کمیت و کیفیت واقعه وجود دارند، محقق به زوایای مبهم و سؤال برانگیز آن راهنمایی میشود.
ه ) پس از انجام مصاحبه و مراحل آمادهسازی دادهها برای استفاده و تدوین تاریخ شفاهی باز هم اسناد برای سازماندهی فصول و مطالب به یاری محقق میآیند. زیرا بر اساس دادههای تاریخ شفاهی نمیتوان ترتیب وقوع حوادث را به دقت مشخص ساخت چه بسا در نقل روایات این تسلسل پس و پیش شده باشد. در حالی که تاریخ دقیق حادثه در اغلب موارد در اسناد یافت میشود و بر همین اساس میتوان تاریخ مطالب و خاطرات شفاهی را مرتب کرد.
حاصل سخن
با توجه به تعریف تاریخ شفاهی و اهداف آن که در واقع به گفتار آوردن انباشتههای ذهنی راوی در یک گفتگوی فعال است، طیفی از جامعه که معمولاً کسانی هستند که در تاریخ سنتی و کتبی جای نداشتهاند، در بیان وقایع و رویدادها سهیم میشوند و بسیاری از زوایای ناگفته و ناپیدا در اسناد و مدارک آرشیوی را عیان میشوند. تاریخنگار در تدوین این دادهها با استفاده از شناخت و اشرافیت خود نسبت به موضوع میتواند با بهرهگیری از ابزارها و معیارهای تدوین، که شامل بازنگری محتوایی، نقد دادههای تاریخ شفاهی، مقابله و به خوانش خواندن دیگر روایتهای همسو و همموضوع است و همچنین بهرهگیری از اسناد در دسترس تاریخی، میتواند تاریخ شفاهی یک رویداد را پس از گذراندن از فیلتر نقد و بررسی تاریخی با روشهای علمی تدوین نماید. البته این تدوین تفاوتهایی با تاریخ کتبی دارد. متن تاریخ شفاهی خصلت گفتاری دارد، یعنی از طریق خواندن شنیده میشود. به همین دلیل تاریخ شفاهی با سنت شفاهی درهم میآمیزد و همین امر اثر را خواندنیتر و شنیدنیتر میکند. البته این سخن بدان معنا نیست که متن تاریخ شفاهی باید در شکل زبان محاورهای آورده شود، به عبارتی زبان متن تاریخ شفاهی، گفتاری است و نه نوشتاری. البته موضوع دیگری که مطرح است این که زبان گفتار به واقعیت تاریخی نزدیکتر است یا نوشتار؟ یکی از موارد تمایز تاریخ کتبی و شفاهی در اینجا رخ مینماید. همچنان که گفته شد در زبان گفتار، ملاحظات نوشتاری و مقیدات کلامی از میان میرود و طیف وسیعتری از طبقات و لایههای اجتماعی و افراد صاحب یاد و حضور مجال سخن گفتن مییابند.