متن قرائت شده توسط علیرضا کمری در مراسم رونمایی از کتاب خاطرات حمید حسام
ششم تیر 1391 در یکی از سالن های حوزه هنری، مراسم رونماییاز کتاب «سهم من از چشمان او» خاطرات حمید حسام که با همت مصطفی رحیمی به نگارش در آمده است، برگزار شد. یکی از سخنرانان این مراسم، علیرضا کمری بود. متن سخنرانی در پی میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم محضر همهی حاضران ارجمند و ایّام و اعیاد فرخندهی شعبانیه را تبریک و تهنیت میگویم. حضور بنده در این جمع و جلسهی گرانقدر صِرف اظهار ادب و ارادت خدمت دوست دانشور و برادر ارجمند، سردار حمید حسام، یادآفرین و یادآورِ روزگارانِ یاد و آن «نَبَاءِ به یادماندنی» است. گرچه توفیق یافتم کتاب فراهمآمده از خاطرات شفاهی یا گفته خاطراتِ مکتوبشدهی جناب آقای حسام را ـ که با نام «سهم من از چشمان او» تدوین و انتشار یافته ـ تماماً بخوانم و حَظّ و بهرهی وافر ببرم، اما بنای من در این دقایق بر ورود و چند و چون در این متن نیست و سزاست این مهم را دیگران کفایت یا برگزار کنند، مع هذا حاشیهوار به طرح چند خُرده نکته میپردازم.
1ـ دربارهی عَرصهی گسترده و بدیعِ خاطرهنویسی و خاطرهنگاری و خاطرهپردازی، و خاطرهنوشتهها و خاطرهنگاشتهها، نیز راجع به مباحث موضوعهی مترتب و مربوط به این قلمرو، در مقام شناخت و اظهارِ نظر و اقدام و عمل، به هر گونه زبان سخنها گفتهاند و میگویند و گاه به گاه به قلم آورده و میآورند؛ با شیوهها و شگردها و مقاصدِ گونهگون و در مراتب و درجات متفاوت. و بسا حرفها که در این میان تشبُهاً ابتنا دارد بر اقتباس و نقل گوینده و گزارنده از افواهیّات و سماعیّات؛ بیآنکه بتوان در اینگونه اظهارات فیالواقع به نکتهای و نادرهای در خورِ درنگ رسید و دست یافت.
2ـ با آنکه هر نوع کوشش صادقانه و بیریا در این قلمرو سزاوار توجه است به این اصلِ بنیادین، اعتنای بهجِدّ باید داشت که اندیشه و عمل در این گستره بر پایهی دانش و روشِ راستین و اخلاق و باور ممکن و میسور میشود. البته رعایتِ تمکین به اصالتِ دانش، اخلاصِ در عمل را اقتضا میکند. «دانش» در این منزلت، فوقِِ علم در معنی مُصطلح کلمه و حاصلِ آن «بینش» است.
3ـ نیک پیداست بر مبنایِ منظرها/ رویکردهای متعدد میتوان به جنبههای متنوع جنگ/ دفاع مقدس نگریست. از یک وجه و نظر، جنگ و جبهه از برای روندگان به ساحت این واقعه و باورمندان این میدان، موقعیتِ خاصِ خودشناسی و خودسازی بوده است. از این نِگر میتوان آن هنگام را هنگامهی انسانسازی انقلاب اسلامی خواند و نامید.
بخش مهم و معتنابهی از این تماشاگه راز در خاطراتِ گفته و نوشته و نقلشدهی جنگرفتگان و جبههمقیمانِ آسمانیْ نگاه، ثبتشده و انعکاسیافته است. به این دلیل میسزد این نوع از آثار را، که غالباً در پهنهی ادب جنگ/ دفاع مقدس بروز و ظهور پیدا کردهاند، جایگاه و مَجلای انسانشناسی این واقعه دانست: گسترهای از چگونهْ بود انسانها در جبهههای جنگ تا چگونهْ شد آنها در خاطراتِ به گفت و نوشت درآمده یا بازیافتشده از این واقعه. در این جا تمرکزِ معنا عمدتاً بر واژهی «واقعه» است، نه رویداد. زیرا رویداد ناظر بر وجه عینی سوانح و حوادث و رخدادهاست، حال آنکه واقعه حاصل انکشاف و روایتِ درونی و ترجمان همان امور واقع و مشهود است.
4ـ ادبیات، خاصه ادبیات دفاع مقدس و جنگ، نقطهی التقای انسانسازی و انسانشناسی است؛ انسانسازیِ مبتنی بر خودشناسی و خودیابی و انسانشناسی باشندگانِ باورمندِ جبهههایِ مواجهه و تقابل نور و ظلمت، حق و باطل. اگر این سخن پذیرفتنی باشد، آنگاه آن تجربهی عینی و انکشاف درونی و بازنمودِ زبانیِ واقعه شأنیت خود را بهتمامی بازخواهد نمود. این شأنیت ناظر است بر گسترهی وسیعی از خاطرهنویسیها و خاطرهنگاریها و خاطرهگوییها (خاطرهنگاشتهها و خاطرهنوشتهها و خاطرهپردازیها و، حتی، خاطرهْگفتههایِ نوشتهناشدهی شفاهیِ) جنگ و دفاع مقدس که در ادبیات آیینی، تعلیمی و تربیتی این دوره ردّ و نشان آن را بازمیتوان یافت.
5ـ شاید هم ازاین روی باشد که این نوع برگفتهها و بازنوشتهها، بهویژه آنجا که در هیأت کتاب و کتابت به دست و دیده میآیند، دانسته نادانسته، در جوار کتابهایِ اخلاقی، عرفانی، سلوکی، که واجد مواجید روحانی و معنویاند جای داده میشوند. از آن فراتر ادعیه و اوراد و اذکار را به یاد میآورند و برمیانگیزند و در فرازمندترین وضع و حال، آموزههای کتاب آسمانی و مأثورات وحیانی را تداعی میکنند. از این حیث خاصیتِ آیینگی این سنخ از خاطرات در جهت مواجهه و محاسبه خواننده و مخاطب با خود و تأثیرات روحانی آنها، خاصه آنچه در مقام پالایش و تنزیه نفس، «کارتاسیس» میتوانش نامید، قابل اعتنای تام است. بدینسان ادبیّت متن در ادبیات جنگ از این آبشخور مایهور و سرشار میشود.
6ـ رشحاتی از این حال، مرا از مرور و خوانش «سهم من از چشمان او» نصیب بوده است؛ و این تازه نقلی است باواسطه «از او» و «دربارهی او». همچنین «از او» راجع به «همبودگان او».
7ـ این حس و حال، اگر در میان و شمار دیگر خوانندگان و مخاطبان این کتاب مشترک باشد، این فریضه را بر ذِمّهی قلمِ صاحبْیاد و مُصاحبِ آن روزگارانِ یاد ـ حسام عزیز ـ میگذارد که خود او به زبانِ قلمِ نیستانیاش ما را بهرهمندتر کند و دریابد؛ همو که مَحرَم و شنوای بوی نعناها و غواصان معرفتِ آن ایّام و آنات بوده است.
در غـــم ما روزهــا بیگاه شـد
روزهـــا بـــــــا سـوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست.
منبع: پلاک هشت ش 18 تابستان 91، ص53