هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 88    |    12 مهر 1391

   


 



شبی پرخاطره برای مردی که در قلب مردم کردستان نفوذ کرده بود

صفحه نخست شماره 88

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ دویست و بیست و هشتمین جلسه شب خاطره با حضور محسن مومنی، ریاست حوزه هنری، بیاتیان، نماینده مردم شهر بیجار در مجلس شورای اسلامی و جمعی از خانواده‏های ایثارگر و جانباز وعلاقه‏مندان به خاطرات دوران دفاع مقدس عصر (ششم مهر ماه 1391) در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد. این شب خاطره به خاطرات شهید سرتیپ محمود امان‏اللهی از زبان فرماندهان، همرزمان و خانواده این شهید اختصاص داشت. رحیم مخدومی، خاطره‏نویس نیز به سفارش بنیاد شهید و امور ایثارگران در حال نگارش خاطرات شهید امان‏اللهی است.
در آغاز این مراسم امیر سرتیپ بهرام پور، یکی از فرماندهان شهید امان‏اللهی در دوران دفاع مقدس خاطراتی از جبهه‏های جنگ در کردستان و رشادت‏های رزمندگان در منطقه کردستان و همچنین شهید امان‏اللهی بیان کرد و با افتخار به اینکه 30 سال خدمت داشته و بخشی از آن در دوران دفاع مقدس گذشته، امیدوار است پیش از اینکه از دنیا برود، خاطراتش در قالب کتابی چاپ و منتشر شود.
در ادامه، ابوالفتح زنجانی، برادر ناتنی شهید محمود امان‏اللهی که خود 8 سال اسیر رژیم بعثی عراق بوده، با بیان اینکه محمود مرد خدا و مرد جبهه‏های کردستان بود و کمر صدام را در کمتر از یک سال در منطقه کردستان شکست، اظهار داشت: «محمود بسیار فرد معتقد و مومن و با خدایی بود، به محمود بارها پیشنهاد کردند که هرچه بخواهد به او می‏دهند تا دست از کار‏های خود بردارد، اما محمود قبول نکرد چون آزادمرد بود. بزرگ و کوچک او را به سرگرد می‏شناختند، آن زمان من اسیر بودم اما محمود همه جا از من به عنوان برادر بزرگتر یاد می‏کرد.»
وی در ادامه گفت: «زمانی با محمود به سرکشی خانواده‏ای بی‏سرپرست در کردستان رفتیم. بزرگی محمود را آنجا دیدم، پسر جوان خانواده کفش‏های محمود را بوسید و بالای تاقچه خانه‏شان گذاشت از او سوال کردم: «این چه کاری است می‏کند؟» گفت: «من جانم را برای این مرد می‏دهم. اینکه چیزی نیست.» محمود ارج و قرب ویژه‏ای میان اهل تسنن و کرد‏ها داشت. در حقیقت محمود امان‏اللهی، امان‏نامه کردها شده بود.»
زنجانی خاطر نشان کرد: «محمود همیشه ناراحت بود چرا جسمش در جبهه‏ها تکه تکه نشد، وصیت کرده بود بعد از مرگش اعضای بدنش را اهدا کنند. ما باید کاری کنیم که شرمنده شهدا نشویم. امان‏اللهی به همراه سه یار و همرزمش شهید صیاد شیرازی و مرحوم ابوتربی در بهار 79 به دیدار حق شتافتند.»
امیر سرتیپ احمد دادبین، فرمانده سابق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی یکی دیگر از مدعوین مراسم شب خاطره بود که درباره شهید امان‏اللهی گفت: «امان‏اللهی از دانشگاه افسری فارغ‏التحصیل نشده بود که جنگ  تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، در همان روز‏های نخست وارد جبهه شد، مدتی بعد مجروح و به اسارت بعثی‏ها درآمد. محمود در مدت اسارت به قدری بعثیان را تحت فشار قرار داد و به دلیل نوع جراحتش حاضر به نگهداری او نشدند و بالاخره او را با چند تن از اسرای عراقی معاوضه کردند. محمود زمانی که به ایران بازگشت رزمنده‏ای مجروح و آزاده‏ای فداکار بود. مدتی بعد به واحد نیروهای تخصصی در ارتش رفت و فرماندهی گردان 33 نوهد را برعهده گرفت.»
وی ادامه داد: «محمود از من یک ماه مرخصی می‏خواست، در صورتی که به کسی بیشتر  از 5 روز مرخصی نمی‏دادند. گفت: «می‏خواهم برای خواهرم که همسرش شهید شده خانه‏ای بسازم و یک ماه مرخصی می‏خواهم تا این کار را انجام دهم.» خلاصه با مرخصی او موافقت کردم، پس از رفتنش هر روز با ما که در مریوان بودیم در تماس بود و اوضاع را جویا می‏شد. پس از یک ماه با من تماس گرفت و گفت کارش تمام شده و قصد دارد دوباره به جبهه برگردد. آن زمان فرمانده سپاه سنندج، حاج احمد متوسلیان و فرمانده سپاه  سردشت سردار اسماعیل احمدی مقدم (فرمانده فعلی نیروی انتظامی) بود، هر دو با اینکه محمود امان‏اللهی به عنوان قائم مقام سپاه پاسداران در کردستان فعالیت خود را در منطقه ادامه دهد، موافقت کردند.»
امیر دادبین  با بیان اینکه محمود امان‏اللهی عملیات‏های متعددی علیه ضد انقلاب و دموکرات در منطقه انجام داد، اظهار داشت: «بار‏ها مجروح شد اما تسلیم نشد، یکبار منطقه را به بمب‏های شیمیایی آلوده شد و محمود همان جا شیمیایی شد. نوع مجروحیتش این بار به حدی بود که او را برای درمان به بیمارستان بقیه‏الله تهران منتقل کردند، به علت شدت شیمیایی دچار مرگ مغزی شد و همان گونه که وصیت کرده بود، اعضای بدنش را اهدا کردند. وی رزمنده‏ای شجاع و فداکار بود، جز خدمت چیزی در ذهنش نبود. او خود را رزمنده اسلام می‏دانست نه رزمنده سپاه، ارتش، ارتش، بسیج و ژاندارمری...»
در پایان با حضور مومنی، رئیس حوزه هنری و بیاتیان، نماینده مردم بیجار در مجلس شورای اسلامی از موحد امان‏اللهی، فرزند این شهید بزرگوار تقدیر شد. موحد امان‏اللهی در سخنی کوتاه گفت: «امان‏اللهی چه در دشت‏های جنوب و چه در کوه‏های کردستان همواره در حال دفاع بود و در قلب مردم کردستان نفوذ کرد. افتخار می‏کنم که فرزند امان‏اللهی را هستم.»
در حاشیه‏ این مراسم بخش‏هایی از سخنرانی شهید امان‏اللهی برای حاضران در سالن پخش می‏شد. همچنین نمایش «هزار نامه نانوشته برای مادرم» به نویسندگی و کارگردانی مریم خاکسار تهرانی و حامد زارعان، اثر برگزیده در جشنواره ماه حوزه هنری برای حاضران به اجرا درآمد. 
دویست و بیست و هشتمین شب خاطره دفاع مقدس عصر ششم مهر ماه 91 در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.

گزارشگر فاطمه نوروند



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.