شهلا اعزازی ـ جامعهشناس ـ كه 29 شهریور ماه 1391در پنجاه و ششمین «گفتمان هنر و معماری» در موزه امام علی (ع) سخن میگفت، با بیان اینكه تاریخ، روشی است كه افراد جامعه هویت خود را از طریق جامعه خلق میكنند و اهمیت تاریخ در ساخت هویت است، به تاریخچه كوتاهی از تهران كه هسته اولیه آن 200 سال پیش توسط پادشاهان قاجار پایهگذاری و به مرور فناوری به آن وارد شد، اشاره كرد و گفت: «هنوز اطلاعات زیادی از تهران نداریم، هر اطلاعاتی موجود است، درباره اشراف و نحوه زندگی آنهاست. درباره نوع غذا، معماری و شیوههای زندگی مردم عادی هیچ اطلاعاتی در دسترس نیست. این به آن معناست كه اكنون فقط مجموعهای اطلاعات كلیشهای و تكراری در دست داریم كه سبب برخی اعتراضها در حوزه تاریخنگاری شده است.
او تاریخ تهران را طبقاتی دانست و اضافه كرد: «آنچه در تاریخ تهران اهمیت داشت، طبقه اشراف بود و مردم عادی و زندگی كارگری اصلاً اهمیت نداشتند و آنچه اكنون به صورت مكتوب از گذشته به جا مانده، با وجود تغییراتی كه گاهی اوقات در متنها ایجاد شده، روایتهای مختلفی است كه نمیتوان در برخی مواقع صحت آنها را تایید كرد.»
این جامعهشناس معتقد است: «چیزی كه از گذشته روایت میشد، تاریخ طبقاتی مردانه بود كه تا 70 سال پیش نیز در همین وضعیت قرار داشت.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش با بیان اینكه با گذشت زمان همه چیز تغییر میكند، افزود: «نگاه به تاریخ نیز تغییر میكند، در تاریخ به هرچیز نگاه میكنیم، نخست باید به اسناد آنها توجه كنیم.»
اعزازی یادآور شد: «تاریخ شفاهی جمعآوری اطلاعات تاریخی درباره افراد، خانوادهها و اعضای یك جامعه است و با یادداشت مصاحبهها و حتی ضبط آنها به صورت هدفمند میتوانیم تاریخ را حفظ كنیم. تاریخ شفاهی معمولا بر یك هدف خاص متمركز است. ما به دنبال كسب اطلاعات از یك پدیده خاص هستیم، پس سوالات هدفمند میشوند.»
این جامعهشناس با بیان اینكه متاسفانه اكنون تهران در حال بیهویت شدن است، اظهار كرد: «ما تاریخ تهران و خاطرههای جنبی خود درباره تهران را از دست دادهایم. ما خیابانهایی با نامهای زیبا و تاریخی داشتیم كه متاسفانه اكنون بسیاری از آنها و حتی نامها از بین رفتهاند.»
وی افزود: «تاریخ شفاهی یك رشته میانرشتهای است كه هیچ كس به آن توجهی نمیكند.»
مجید ابهری ـ كارشناس علوم رفتاری با گرایش آسیبشناسی اجتماعی ـ نیز در ادامه این نشست اظهار كرد: «من اعتقاد زیادی به تاریخ ندارم، چون آن همیشه باب طبع قُلدرها نوشته میشود. تاریخ كتبی ما همیشه به نفع زر و زور بوده است.»
او افزود: «اگر قرآن كریم ماندگار شد و دستی بر آن نرفت، به این دلیل بود كه سینه به سینه و توسط كاتبان قرآن منتقل شد و به درستی به رشته تحریر درآمد.»
وی در ادامه با بیان اینكه ما چیزی به نام هویت ملی ایرانی نداریم، گفت: «در روز ایران، در سازمان ملل میخواستیم لباسهای ایرانی بپوشیم و به سازمان ملل وارد شویم؛ ولی به ما گفتند كه هیچ شخصی، ایرانیها را با این لباسها نمیشناسد و ممكن است فكر كنند كه ما از ملتهای دیگر هستیم.»
ابهری بیان كرد: «ما در طول تاریخ گم شدهایم. اقوام مختلف آمدند و همه چیز را زیر و رو كردند و فرهنگ ایران عوض شد. تاریخ شفاهی ایران سینه به سینه نقل میشد؛ ولی امروز دیگر چیزی از آن نمانده است.»
این استاد دانشگاه همچنین اظهار كرد: «حافظه تاریخی تهران این بود كه همسایه به داد همسایه میرسید و همه به هم كمك میكردند؛ اما امروز دیگر همسایه، همسایه را نمیشناسد.»
وی تاكید كرد: «در حافظه تاریخی تهران، بازیهای «الك دولك»، «خاله بازی» و «لی لی» وجود داشت، همه روابط اجتماعی در بازیها تجلی پیدا میكرد؛ اما امروز اینترنت، كودكان را بر سر جای خود میخكوب كرده است و مدیریت اجتماعی دیگر تحمل شكست را ندارد.»
ابهری افزود: «باید دوباره به ارزیابی هویت خود بپردازیم؛ اگر معماری سلیقهای باشد و تاریخ ما به هنر معماری مسلط شود، ما دیگر به «پكیج» و «فن كویل» نیاز نداریم، پایان تمدن دوباره به اول بربریت میرسد. اكنون وضعیت به گونهای است كه اگر سازمان آب و فاضلاب شیر آب را ببندد، همگی از تشنگی میمیریم. اگر تلویزیون یك شب در خانهها خاموش شود، همه افسرده میشویم. ما باید به دنبال تاریخ شفاهی در جایی كه هویت خود را گم كردهایم، بگردیم. هر زمان به جایی رسیدیم كه داشتههایمان را از ذهن و انبار موزهها بیرون آوردیم و در زندگی روزمره از آنها استفاده كردیم، خوب است.»
این كارشناس علوم رفتاری با گرایش آسیبشناسی اجتماعی گفت: «اكنون كه این همه در تمدن غرق شدهایم، به كجا رسیدهایم. آیا انسانیت و عواطف مانند پنجرههای دوجداره خانههایمان، دوجداره شده و مثل برج به آسمان رسیده است؟ تا زمانی كه سبك معماری، حكایت گفتن، بازیها، عشق ورزیدن، روابط اجتماعی، عرف و قوانین ما به اصالت ایرانی و فرهنگ خودمان برنگردد، ما جزو گمشدگان تاریخ و هویت باختگان هستیم.»
ابهری با تاكید بر اینكه تا زمانی كه ایرانی به باورهای ایرانی و اصالت فرهنگی و داشتههایش نرسد، اگر بلندترین برجها را نیز بسازد، باز هم به جایی نمیرسد، افزود: «تا زمانی كه قصهها، مثلها و ضربالمثلهای دهخدا به زبان ما بازنگردد و به معماری و اصالت شفاهی خود بر نگردیم، جامعه ما نیز جامعهای عاریه و غریبه با فرهنگ خواهد بود.»
علیرضا قهاری، دبیر انجمن مفاخر معماری ایران نیز در این نشست، اظهار كرد: «پیش از پیدایش خط، اطلاعات بشر به صورت شنیداری بود و انسانها اطلاعات را از طریق زبان و شنیدار به یكدیگر منتقل میكردند. امروز نیز حافظه پژوهی و تكیه بر اطلاعات شنیداری، نوعی از شیوههای پژوهش تاریخ است و بخش مهمی از شناخت، معرفی فرهنگ و دانش بشری میتواند باشد.»
وی یادآور شد: «حافظهپژوهی به عنوان منبع مهم انتقال اطلاعات دانش مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و متن تاریخ را مبتنی بر گفتوگو، دیالوگ، مباحثه و مناظره میكند.»
او ادامه داد: «در ایران به ویژه در سالهای بعد از انقلاب، تكنیك ضبط و قابلیت دسترسی آسان به آن موجب شد كه بسیاری از خاطرات و دیدهها توسط افراد و شخصیتها بازگو و حفظ شود، به خصوص از اواسط سال 1363 كه در مركز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، پروژهای به عنوان تاریخ شفاهی ایران تعریف و سبب شد به تدریج در خارج از كشور توسط بخشهای خصوصی و در داخل كشور توسط نهادهای دولتی، منابع شفاهی درباره تاریخ معاصر ایران جمعآوری شود.»
قهاری اضافه كرد: «اقدام به تهیه آرشیو و تاریخ شفاهی معماری و شهرسازی معاصر ایران از سال 1385 در انجمن مفاخر معماری ایران آغاز شد و با همكاری مركز اسناد ملی مقدمات ضبط و ثبت خاطرات فراهم شد كه بسیاری از این اسناد تا كنون توانسته است زیربنای پژوهش و دستیابی به الگوی مناسب برای تدوین تاریخ معماری و شهرسازی معاصر ایران باشد.»
به گفته او، سخنرانیها، مناظرهها، خاطرات و بحثها علاوهبر جذابیتهایی كه امروز دارند، در آینده منبع مهمی برای پژوهشگران و تاریخنگاران این عرصه خواهد بود.
قهاری اضافه كرد: «این گفتوگوها معمولاً از زبان اشخاصی است كه زمانی در این عرصهها تاثیرگذار بودهاند و آنچه بیان میشود میتواند به نوعی مبنای ارزیابی دوباره از چگونگی معماری و شهرسازی معاصر باشد.»
وی در ادامه گفت: «به همان میزان كه طراحان و شهرسازان در شكلگیری شهرها موثر هستند، مدیران شهری، تصمیمسازان و تصمیمگیران اقتصادی و سیاسی كشور و حتی مردم نیز در این مورد تاثیرگذارند و حافظه تاریخی درباره چگونگی این تاثیرات به قضاوت مینشیند.»
آلبرت كوچوئی ـ معمار ـ نیز در سخنانی كوتاه با اشاره به چگونگی ورود آشوریان به ایران بعد از جنگ جهانی اول و دوم اظهار كرد: «حافظه تاریخی آشوریها نیز در ایران كاملاً از بین رفته است.»
در ادامه این نشست محمدمنصور سلامتی ـ معمارـ نیز گفت: «از خاطره كه بگذریم به حافظه میرسیم و برای تعریف حافظه به ابزار نیاز داریم، حافظه به تكشخص و تكانسان تعلق دارد و از ذهن او به دیگران منتقل میشود.»
این معمار ادامه داد: «اعتقاد ندارم ایرانیها بیهویت هستند، هر انسان همیشه به یك جایی تعلق دارد، هر شخص یك زمینه علمی و عشقی دارد كه در آن زندگی میكند.»
او اضافه كرد: «ما فكر میكنیم اگر با اشخاصی برخورد كنیم كه در گوشهها و كوچههای شهر نمیدانند چگونه سخن مشترك داشته باشند، ما نیز مانند آنها میشویم. باید دید چگونه كلمات ناگفته را با همدلی میتوان بیان كرد، بدون اینكه خود را از دست بدهیم.»
سلامتی افزود: «تكیه كردن بر حافظه، این خطر را با خود به دنبال دارد كه تعدادی از افراد گاهی فقط در گذشته خود و با تفكر بر مشكلات موجود در گذشته به سر میبرند. اگر به دلیل دشواریها، خودمان را بینهایت سرزنش كنیم، نمیدانیم به كجا میرسیم.»
این استاد دانشگاه تاكید كرد: «باور نمیكنم بحرانها بتوانند هویت انسان را نابود كنند، هویت یك شاخصه اصلی برای هر انسان است كه نسبت به رفتار شخص ایجاد میشود.»
او گفت: «ما باید مراقب باشیم كه خودمان را گرفتار اصطلاحاتی نكنیم كه در ذهن جوانان خطور میكند و آنها را به جایی ببرد كه پرداختن به مسائل روزمره از بین میرود.»
منبع: ایسنا