جای مدخلی با عنوان «روزنامهنگاری جنگ تحمیلی عراق علیه ایران» یا «روزنامهنگاری دفاع مقدس» خالیست. نه فقط از آن رو که اثبات کنیم این شاخه و تجربه را داشتهایم یا نه و روزنامهنگاران بعد از این دریابند که اخبار جنگ چگونه مخابره میشده و گزارشها چه حال و هوایی داشتهاند و در دامنه نگاه ژورنالیستی به آن تحول سراپا حادثه چند زاویه دید ماندگار شدهاند؟ از آن رو که به هر حال این جنگ را خبرنگاران و عکاسان هم در شهر و جبهه تجربه کردهاند و یادگارهایشان در صفحههای روزنامههای آن دوران یا آلبومهای عکسهای جنگ دیده میشوند. اما آمار و جمعبندی و تحلیلی از همین یادگارها هم دیده نمیشود که کنار آنها چند نمونه آمده باشد برای این که بگوییم روزنامهنگاری جنگ و دفاع ما در این مایهها بود. وقتی حرف «راویان» جنگ به میان آمد و رفت و آمد آنان با قلم و کاغذ و ضبط صوت و دوربین در خاکریز ها و قرارگاهها و کنار فرماندهان، این فرض در ذهن ما شکل گرفت که شاید اینان هم از خبرنگاران جنگ باشند. این نظر را به دکتر احمد توکلی، روزنامهنگار و مدرس علوم ارتباطات و مدیریت رسانه گفتیم و سر حرف باز شد و این شد که میخوانید.
×دکتر توکلی چه شد وارد جبهه شدید و آیا در همان بحبوحه جنگ هم کار خبری میکردید؟
من خیلی اتفاقی وارد دنیای روزنامهنگاران شدم. فکر کنم سال 60 بود که از مشهد به عنوان نیروی داوطلب به جبههی آبادان رفتم. چون آن زمان، رشتهی تحصیلیام تاسیسات حرارتی بود، در هتل آبادان که آن زمان مقر بسیج بود، به عنوان فنیکار به همراه جوانی آبادانی مسوول تعمیر و نگهداری تاسیسات آنجا شدم. دو ماهی بیشتر نگذشته بود که هنگام تعمیر برق سه فاز، جرقهاش دست و صورتم را زخمی کرد. یک هفتهای که به کار مداوا مشغول بودم، در بخش اطلاعات هتل که آن روزها بسیجیهای زیادی به خود میدید، مشغول شدم. یادم هست که حصر آبادان در همان زمان شکسته شد. چون محیط خیلی خاکی و آلوده بود، دو هفته به من مرخصی دادند و آمدم تهران. دوستی داشتم که در روزنامهی جمهوری اسلامی مشغول بود. به من پیشنهاد داد که در روزنامه مشغول شوم. وقتی اصرارم برای بازگشت به جبهه را شنید، گفت میتوانی این بار در کسوت خبرنگاری به جبهه بروی و چون موضوع خبرنگاری برای خود من جذاب بود، وسوسه شدم. ولی کار من در تحریریه ابتدا با کارهای حاشیهای تحریریه آغاز شد. یک سالی هم مسوول روابط عمومی شدم و بعد هم که به تحریریه بازگشتم، در بخش اخبار بینالملل مشغول شدم و هفت سال در این بخش کار کردم. با این حساب، درگیر اخبار جبهه نبودم.
× با این حال، با توجه به مشاهدات شما از فعالیت خبرنگاران در آن دوران و تصویری که از اقدامات راویان جنگ سپاه در صحنهی نبرد وجود دارد، به نظر شما اين دو گروه را به اتفاق ميتوان در محدودهی خبرنگاران جنگ محسوب كرد؟
بر اساس تعاریفی که وجود دارد، نمیتوان به راویان جنگ، لقب خبرنگار داد. چرا که نخستین اصل در حوزهی خبری، اصل تازگی و فوری- فوتی بودن گزارش رویداد است و این با کاری که راویان در جبهه داشتهاند، همخوانی ندارد. کار آنها را میتوان در ردیف پژوهشگری، تاریخنگاری و یا نهایتاً مقولهای به نام «تاریخ شفاهی» قلمداد کرد.
×با این حساب، شما معتقدید که حاصل كار راويان جنگ در محدودهی روزنامهنگاري، خبرنگاري و ژورناليسم جنگ اثرگذار نبوده است.
اگر منظورتان تولید مکتوبات ژورنالیستی بعد از پایان جنگ است، باید گفت اثری نداشته و همین که ما امروز بعد از بیست و چند سال که از پایان جنگ میگذرد، اثر قابل توجهی را در این زمینه شاهد نیستیم، یکی از دلایل آن است.
× اگر از موضوع راویان جنگ بگذریم و نگاهی به وضعیت روزنامهنگاری جنگ در دههي 60 داشته باشیم، به نظر شما آیا دامنهی جنگ تحميلي، روزنامهنگاري و ژورناليسم جنگي خاص خود را ايجاد كرده است؟ اگر روزنامهنگاری جنگ در ایران، مسیر تازهای باز کرده، در چه نسبتي با اين حوزه در جهان قرار دارد و آيا ميتوان تاريخچه و حتي مجموعهاي از تجربيات حرفهاي روزنامهنگاري جنگ و بحران را از دل آن استخراج و ارايه كرد؟
واقعیت این است که وقوع جنگ تحمیلی، یک شرایط کاملاً استثنایی از چند جنبه برای ما ایجاد کرد که توجه به آن برای پاسخ به سوال شما لازم است. اول اینکه وقوع جنگ با انقلاب عجین شد و در کشور، انقلابیونی بر سرکار آمده بودند که اغلب سابقه سیاست نداشتند. دوم اینکه ارتش تا حدود زیادی تعدیل شده بود و به عبارتی اتکا به نفس لازم برای نبرد نداشت. بنابراین هستههای اولیهی سپاه و بسیج شکل گرفت؛ نیروهایی که باید همه چیز را با آزمایش و خطا پیش میبردند و به جنگهای پارتیزانی غیر منظم روی میآوردند.
در سمت دیگر، «ارتش ژورنالیسم» نیز در پی انقلاب اسلامی، به همان سرنوشت ارتش نظامی دچار شد. بسیاری از روزنامهنگاران قدیمی یا از ایران رفتند و یا در سطح رسانهها جای خود را به جوانان انقلابی دادند که علاوه بر آنکه هیچ سابقهای از ژورنالیسم علمی و دانشگاهی نداشتند، تحریریههای خبری را هم تجربه نکرده بودند.
بنابراین دفاعمقدس ناچار بود، خبرنگارانش را از میان همین لشکر روزنامهنگار بیتجربه انتخاب کند و چون حضور در جبهه، ازخودگذشتی بسیجیوار میطلبید و شهرت و پول به دنبال نمیآورد، پس خالصترین و کمتجربهترین جوانان را از میان همین جمع کمتجربه به خود جلب و جذب کرد. حال در نظر بگیرید در میدانی که نه رزمندهاش به اصول کلاسیک خبرپراکنی و تاثیر آن واقف است و نه روزنامهنگارش اصول خبرنگاری میداند، نباید هم بیش از این انتظار داشت. با این مقدمه میخواهم بگویم که ما روزنامهنگاری جنگ را خوب تجربه نکردیم. جبهه و جنگ، زخمیشدن، کشته شدن و شهادت چون قابل لمس و عینیتر بود، بسیجی ما را تنومند بار آورد. ولی روزنامهنگاری عینی ما نتوانست به همان میزان و به موازات آن رشد کند. لذا من بعید میدانم مجموعهی قابل توجهی از تجربيات حرفهاي روزنامهنگاري جنگ و بحران را بشود از دل آن استخراج و ارايه كرد.
اگر این دلایل را برای کمبودهای حوزه ژورنالیزم جنگ بپذیریم، بدیهی است که ما در آن مقطع به هیچ وجه قابل مقایسه با تجربهی مشابه جهانی نبودهایم. چرا که غربیها به لحاظ سابقه روزنامهنگاری گستردهای که دارند و از طرفی روزنامهنگارانشان میدانهای مختلف جنگی مثل جنگ جهانی اول و دوم و جنگهای داخلی، جنگ ویتنام، خلیج فارس، فالکلند و دهها جنگ دیگر را تجربه کردهاند، بسیار کار آزمودهتر هستند.
× نظرات شما دربارهی جایگاه روزنامهنگاری جنگ در ایران با تورق چند صحفه از روزنامههای دههي 60 قابل اثبات است. بیشتر گزارشها، مصاحبهها و اخبار با هدف تهییج نیروها و مردم و افزایش روحیهی مردم منتشر شدهاند و شاید به جرات بتوانیم بگوییم که هیچ گزارش شاخصی را نمیتوان از میان آنها برای دانشتجویان روزنامهنگاری رو کرد. اما خواه یا ناخواه، تعداد زیادی خبرنگار و عکاس خبرنگار در صحنهی جنگ ایران و عراق حضور داشتهاند. اگر قرار باشد تاريخچه روزنامهنگاري و ژورناليسم جنگتحميلي عراق عليه ايران تدوین شود، چه مشخصههايي بايد مدنظر قرار گیرند تا وضعيت اين حوزه به مرحلهی قابل تاملي از ثبت و ضبط تاريخي و حتي ارايه در دانشگاهها برسد؟
به عقیده من شاید بشود از تحلیل محتوای آنچه در آن روزها در رسانههای ما دربارهی جنگ منتشر شده است، جمعآوری اطلاعات و خاطرات به شیوه «تاریخشفاهی» از خبرنگاران آن زمان و کسانی که در سطوح مختلف درگیر خبر بودهاند و از طرف دیگر، مراجعه به تولیدات «راویان جنگ» تاریخچهای قابل قبول به دست آورد.
×حالا که استاد روزنامهنگاري و ارتباطات رسانهاي هستيد، از نظر حرفهاي چه نگاهي به آن روزها داريد و با توجه به سابقه و تجربهتان در اين حوزه، چه پيشنهادهايي براي ثبت و ضبط روزنامهنگاري جنگ در ايران داريد؟ يعني چگونه ميتوان براي اين حوزه [كه گفته ميشود نوع جنگ آن در ميان جنگهاي ديگر خاص بوده] مداخلي را براي تعريف مشخصهها طراحي و تاليف كرد؟
به عنوان یک روزنامهنگار و معلم این رشته فکر میکنم، روزنامهنگاری کشور در آن زمان فرصت بیبدیلی را از دست داده است و اگر آن جنگ در زمانی به وقوع میپیوست که جوانان انقلابی ما تحریریههای روزنامهنگاری را تجربه کرده بودند، ما امروز گنجینهای از مکتوبات روزنامهنگارانه داشتیم، مطمئناً رمانها و داستانهای قویتری در کشور درباره جنگ تولید میشد، چون به عقیدهی من دست مایهی تمام رمانهای بزرگ و جهانی جنگ مثل بینوایان ویکتورهوگو، جنگ و صلح تولستوی و.. حاصل مستقیم یا غیر مستقیم ژوزنالیزم جنگ است. در عین حال من کاملاً ناامید نیستم و فکر میکنم برای آنکه ما بتوانیم مداخلی برای مشخصههای آن تعریف کنیم، باید با صبوری بیشتر در میان داشتههایمان به شیوهای که در پاسخ به سوال چهار هم توضیح دادم، جستوجو کنیم.
×تاكنون برخي از روزنامهنگاران دفاعمقدس كنوني [از ميان خبرنگاران جوان اين عرصه] براي تدوين چنين كتابي همت كردهاند، اما از سوي ناشر از جهت محتوايي رد شده است. به نظر شما نقطه ضعف از كجاست؟ آيا واقعاً بايد بپذيريم كه تجربهاي جدي و خاص در حوزه روزنامهنگاري جنگ در دهه 60 نداشتهايم؟چون اگر اكنون گزارشهاي جنگ روزنامههاي كيهان، اطلاعات و جمهوري اسلامي در آن سالها را ورق بزنيم، نميتوانيم گزارش برجستهاي را مثال بزنيم.
توجه کنید سختی کار برای نوشتن چنین مکتوباتی از دو جهت است، یک اینکه خبرنگار آن زمان ما همانطور که گفتم تجربه لازم را نداشته، جوان بوده و از همه مهمتر، روزنامهنگار نبوده است؛ در نتیجه ژورنالیزم جنگ را در نوشتههای احساسی نزدیک به انشاء دبیرستانی، بیانیههای کلیشهای ستاد جنگ، و مصاحبههای غیرحرفهای با رزمندگان و یا فرماندهان خلاصه میدیده است.
حاصل چنین رویکردی همین میشود که شما با اشاره به گزارشهای آن روز روزنامهها به آن معترف هستید از طرف دیگر برای تولید اثری ماندگار و قابل توجه در جنگ در آن زمان ما نیازمند «خبرنگار- مولف» بودهایم که وجود نداشته است. در نتیجه با توجه به واقعیتهای موجود ما نباید خیلی امیدوار به معجزهای در این رابطه بنشنیم، در عین حال که نباید تلاش و امیدمان را برای کشف لایههای زرین و جرقهوار این حوزه از دست بدهیم.
احد گودرزیانی
منبع: خردنامه همشهری، ویژه نامه پایداری، مرداد 1391، شماره 100، ص 112