روزگاری طبابت و داروسازی بهم نزدیك و درهم تنیده بود و طبیب یا به اصطلاح عوام حكیم هم بیماران را درمان میکرد و هم داروهای ایشان را تجویز می کرد؛ داروهایی متشکل از مواد گیاهی و كانی مختلف و یا بعضی فراوردههای حیوانی كه همراه با پارهای اعمال دیگر همچون حجامت، زالو انداختن، بادكش كردن، به عنوان جزیی از كار طبابت و درمان بیماران به کار گرفته می شدند. كتابها و رسالههای بجا مانده از دانشمندانی همچون بوعلی سینا، جابربن حیان، رازی و جرجانی که از معروفترین و تأثیرگذارترین مفاخر علمی ایران زمین بودند، به عنوان كتب مرجع اطباء یا حکیمان در مراكز آموزشی مورد بهره برداری قرار میگرفت. كمكم پس از تحولات گسترده علمی در یكی دو قرن اخیر علوم پزشكی نیز به موازات سایر علوم به سرعت به سوی پیشرفت و آكادمیك شدن حركت كرد.
در ایران نیز پس از تأسیس دارالفنون به همت امیركبیر، آن بزرگ مرد دانا و دوراندیش كه متأسفانه عمر صدارتش حدود چهار سال بیشتر دوام نیافت، این مدرسه مهد تمدن جدید و سنگ بنای اولیه دانشگاهها و ورود علوم جدید در ایران گردید.
این مدرسه حدود 160 سال قبل شروع بكار نمود و به مرور فارغ التحصیلان مدرسه طب دارالفنون و نیز پارهای از تحصیلكردههای طب خارج از كشور پا به جرگه بهداشت و درمان نهادند و با حكیمهای قدیمی همکار شدند.
با ورود پزشكان تحصیل كرده دانشگاه به عرصه امور درمان، طبابت شكل تخصصی به خود گرفت و به مرور حكیم باشیهای قدیمی جای خود را به پزشكان تحصیل كرده دادند.
در زمینه دارو و داروسازی هم پس از آنكه روش سنتی جای خود را به داروهای شیمیایی و سنتیك داد داروسازان تحصیل كرده دانشگاهی هم به جرگه طب جدید وارد شدند. حكیمهای قدیمی به موازات پزشكان دانشگاهی امور درمان بیماران را همچنان عهدهدار بودند و حتی در پارههای موارد به علت گرایش سنتی توده مردم به طبیب های قدیمی، خدمات این طبیبها یكهتاز عرصه درمان و معالجه بیماران بود. اما به مرور كه شمار فارغ التحصیلان دانشكدههای طب و نیز از خارج آمده ها به عرصه درمان به خصوص در مقاطع تخصصی بیشتر و بیشتر شد، محیط فعالیت طبیبهای قدیمی تنگ و تنگتر شد.
در اواخر کار قجرها و پس از تشكیل مجلس شورای ملی، قانون ساماندهی طبیبهای قدیمی یا حكیمها در 1290 خورشیدی به تصویب مجلس رسید. با اجرای مفاد این قانون تكلیف كلیه طبیبهای غیردانشگاهی آن زمان روشن میشد و كار طبابت و داروسازی در مسیر صحیح علمی و منطقی قرار میگرفت. با تصویب این قانون، مقرر گردید وزارت معارف آن زمان كلیه طبیبهای قدیمی یا حكیمهای آن زمان را به سه دسته تقدیم نماید:
1- طبیبهایی كه بالای 10 سال سابقه مستمر طبابت داشتند
2- طبیبهایی كه بالای 5 سال و پایین تر از 10 سال سابقه مستمر طبابت داشتند
3- كسانیكه كمتر از 5 سال سابقه طبابت داشتند
مطابق قانون، كمیتهای از سوی وزارت معارف وقت، متشكل از افراد و مسئولینی كه در قانون تعیین شده بود، موظف گردیدند امور این حكیمهای تجربی غیردانشگاهی را ساماندهی نمایند. به این ترتیب كه گروه اول را مورد آزمونهای كتبی و شفاهی قرار میدادند و در صورت قبولی به ایشان مجوزی داده میشد تحت عنوان پزشك یا داروساز مجاز كه این عده از آن تاریخ میتوانستند قانوناً از مزایای این پروانه به طور رسمی استفاده كنند.
در مورد گروه دوم مقرر گردید چنانچه مدت پنج سال تحت نظر یكی از پزشكان تحصیل كرده كه مورد تأیید وزارت معارف وقت بود به امور طبابت بپردازند، پس از دریافت تأییدیه از آن پزشك قادر خواهند بود نزد كمیته یادشده برای گذراندن امتحانات مربوطه ثبت نام کنند و در صورت موفقیت مانند گروه اول میتوانستند مجوز رسمی طبیب مجاز كسب كنند و به طور قانونی طبابت نمایند.
بالاخره گروه سوم یعنی كسانیكه در هنگام تصویب قانون كمتر از پنج سال سابقه طبابت داشتند دیگر مجاز به كار طبابت نبودند و قانوناً از چرخه كار طبابت حذف گردیدند.
موضوع قابل توجه اینكه پارهای از این حكیمان كه در كمیته مربوطه ثبت نام نموده بودند، به علت پایین بود بضاعت علمی و عدم توفیق در امتحانات مربوطه، متوسل به راه حل میانبُر میشدند. بدین معنی كه شیرینی برقراری رابطه در آن روزها «كله قند» بود و با دادن یك یا دو كله قند به افراد مؤثر در امتحانات، به هر شكلی كه شده، موفق به دریافت مجوز مربوطه، یعنی تصدیق «پزشك مجاز» میشدند. این گروه از پزشكان، بعدها در جامعه پزشكی آن روز و افواه عامه به «پزشكان كله قندی» معروف شدند كه البته نوع طبابتشان و دریافت حق ویزیت آنها هم از همان جنس كله قند بود.
تجویزهای دارویی و تشخیص این طبیبها هم در پارههای موارد برای خود داستانی بود. از آنجا كه این حقیر به واسطه اشتغالی داشتم به صورت حرفهای با معدودی از این عزیزان در سالهای 1349 تا 1354 خورشیدی در ارتباط بودم، خاطرات تلخ و شیرینی از این پیشكسوتان طب و درمان كشورمان به یاد دارم که علیرغم احترام خاصی که برای این قشر محترم قائلم، باید بگویم در برخی موارد نحوه درمان ایشان بسیار كمدی و جالب توجه بود و در پارهای موارد هم متأسفانه دردناك!
از آن زمان تا كنون مدت زمان زیادی میگذرد و به احتمال نزدیك به یقین اكنون دیگر احدی از آن حکیمان زحمتكش در قید حیات نیست. اما موضوع قابل توجه و مبتلابه جامعه كنونی ما که بیشباهت به آن دوران، پس از گذشت حدود یكصد سال از آن مصوبه قانونی نیست، داستان «كله قند» است. متأسفانه در آزمونهای تخصصی پزشكی با سرقت و فروش سؤالات امتحانات تخصصی، هنوز «كله قند» بشكلی تغییر شكل یافته و پنهانی جایگاه خود را حفظ كرده است. با این تفاوت كه روزی «كله قند» معنی واقعی خود را داشت و امروز كانالهای ارتباطی جای آن را گرفتهاند.
به امید روزی كه «كله قند» از عرصه كار طب و درمان و آموزش و تمام شئون زندگی ما رخت بربندد و كام همه عزیزان و بزرگواران زحمتكش جامعه پزشكی همچو قند شیرین باشد.
دكتر محمد منصوری، داروساز