معرفی کتاب: کمر بند آتش
زیر عنوان: دیدگاههای دکتر ابراهیم جعفری
تهیه و تنظیم : علی سعدی
نشر: موسسه مطالعات اندیشه سازان نور
تاریخ انتشار : 1390
قیمت پشت جلد: 10000 تومان
شمارگان: تعداد صفحات740
عراق در آن دسته از واحدهای سیاسی قرار میگیرد که در مقاطعی از تاریخ سیاسیشان دگرگونی خشونتبار سیاست و قدرت را تجربه کردهاند و طی آن رنج بسیاری متحمل شدهاند. سرنگونی صدام و تغییر ارزشها و ترجیحات سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی بعث، فضای جدیدی فراهم ساخته است که روندها و رویدادهای سیاسی جدیدی مبتنی بر ارزشها و قواعد مردمدار شکل گیرد. امروزه درک روندهای عراق پس از صدام بخش مهمی از آینده این سرزمین را رقم خواهد زد. در عراق نو افراد، طیفها و جریانهای سیاسی موثر و مهمی ظهور کردهاند که اگرچه تجربه جدیدی از حکومتداری است، ریشه در باورها، اندیشهها و مولفههای تمدنی و کهن عراق قرار دارد.
دکتر ابراهیم جعفری(1) نخستوزیر اسبق عراق، از جمله افراد است که با اتکا به اصول، ارزشها و اعتقادات اسلامی– میهنی، تجربه موفق و گرانبهایی از حکومتداری را به ثبت رسانده است. وی در دیگر کتاب خود بنام «تجربه حکومت»(2) بعنوان فردی که بخشی از عمر خود را به عنوان مخالف در داخل عراق گذرانده؛ سپس مهاجرت کرده و تحت پیگرد قرار گرفته و به اعدام محکوم و برای ترور او تلاش شده است و بخش دیگری از عمرش در حکومت و سپس در راس حکومت گذشته است را مورد بحث و گفتگو قرار داده است.
اما کتاب «کمربند آتش» حاصل 28 ساعت گفتگو و مصاحبه درباره حوادثی است که از اوایل دهه 1960 تاکنون برای دکتر جعفری پیش آمده است. موضوعاتی در این گفتگو مطرح شده که هیچگاه راوی تصور نمیکرده پس از مدتها فراموشی دوباره زنده شوند و سئوالهای تحریکآمیز، وی را با احساسات متفاوت و گوناگون درگیر کند. اما نویسنده هیچگاه از مسیر انصاف و واقعنگری خارج نشده است. سئوالهایش نشان میداد که به رشتههای مختلف آشنایی دارد، تاریخ را با حال و ادب را با فلسفه و شعر را با هنر در میآمیخت. عمق سئوالها و تحلیلهایش حاکی از عمق توجه او به موضوعات مورد بحث بود. مصاحبهکننده با سئوالهایش نشان میداد که چه عشقی به شناخت و یافتن حقیقت دارد. هر دو با گفتگو شروع نموده و به دوستی و صمیمیت رسیده و این دوستی از مرز زمان یعنی زمان گفتگو فراتر رفته و به عمق موضوعات مورد بحث رسیده است.
راوی و مصاحبه کننده در میانه راه هر دو به این نتیجه رسیدندکتاب به مسیر غیر از آنچه میبایست رفته است، شاید به دلیل شناختی که از هم پیدا کردند یا به دلیل تبادل اطلاعات و آگاهی. نویسنده به این نتیجه میرسد کتاب را از دو منظر مطالعه کند: یک بار از نگاه مولف و مصاحبهکننده و بار دیگر از نگاه تحلیلگر و ناظر با ذهنیتی بی طرفانه تا این چنین لذت مطالعه با لذت تالیف برابر باشد. این کتاب حاوی افکار، آمار، تحلیلها و نظریههایی است که هر یک شگرد و هنر خاص خود را در تالیف و تعبیر میطلبد. در این کتاب اصول تحولات و نحوه تعامل راوی با دادهها و مسائل موجود به تناسب شرایط خاص زمان تعامل ذکر شدهاند.
موضوع اصلی این کتاب ابعاد و سطوح مختلف اوضاع عراق و شرایط پرنوسان و غیر ثابت آن است که برخوردی متفاوت و غیر ثابت را اقتضا میکند. دکتر جعفری قبل از پیوستن به حزب الدعوه(3) و آشنایی با نظریههای این حزب که حدود دو سال طول کشیده، افکار و اندیشه اسلامی داشته است. در واقع پیش از آنکه از نظر تشکیلاتی عضو حزب شود، از نظر فکری به آن وابسته بوده، لذا بیش از وابستگی به تشکیلات به نظریههای آن وابسته بوده است. این دو عامل در تعمیق و تثبیت دیدگاه فکری و تئوریک پیش از تعمق در جزئیات روابط تشکیلات تاثیر داشتند.
دکتر جعفری در مقدمه کتاب ابتدا از دوران نوجوانی که فعالیتهایش را از کربلا که زادگاه و الهام بخش تحولات فکری، ادبی، احساسات، سیاسی و زندگی اجتماعی سخن میگوید و ورود به سیاست وی را در کشاکش بیرحمانه قرار میدهد که تمام افکار و اعتقادات زمان کودکی وی را به چالش کشید. در آن زمان منبر، کتاب، بازار و جلسات منظم در قهوه خانهها منابع اطلاعرسانی فرهنگی مورد توجه وی بوده است.
نویسنده احساس میکند در کتاب «کمربند آتش» تجربه طولانی را پشت سر گذاشته است که مبانی اولیه آن در سرزمین امام حسین(ع) شکل گرفت و پس از گذشت دهها سال به مرحله پختگی و تکامل رسید و اکنون به ثمر نشسته است و این ثمره تفکری است الهام گرفته از وقایع میدانی و تغذیه شده با فرهنگ که در آن حال و هوای اپوزیسیون و حکومت، داخل و خارج، نظریه و اجرا، حال و آینده، مکانیسم وابستگی و هدفگرایی جامعه و حسی بودن روش و معنویت هدف همه درهم آمیختهاند. هم اینها به این علت است که این تجربه در زمانی به ثمر رسید که زمان تحول عینی بود و در نقطه تلافی بین دو زمان کاملا متفاوت واقع شده بود.
جعفری در بخشهای مختلف کتاب به ایران اشاراتی دارد. در فصل دوم کتاب با عنوان «حکومت و کشور» و در بخش «روابط عراق و ایران: همدلی در عین کشمکش» مینویسد: «میتوان روابط بین دو طرف را برابر و هم سطح تصور کرد که گاهی با تنش یا مجادله همراه است و گاهی صدایشان را بالا میبرند و گاه با یکدیگر گفتگو میکنند و براساس اصول و پایههایی به تفاهم میرسند و برای مدتی کوتاه روابط دوستی محکمی برقرار میکنند. البته گاهی یک طرف نسبت به اعمال نفوذ طرف دیگر واکنش شدید نشان میدهد و طرف مقابل را به مداخله در امور داخلی متهم میکند. این روابط شاهد افت و خیزهای بسیاری بوده و هر از گاهی یکی دو طرف به سیطره نفوذ و تاثیر بر دیگری پرداخته است. این روند به صورت موجهایی پیاپی و در سطوح مختلف ادامه داشته است. ایران پیوندهای معنوی و عقیدتی عمیق با عراق دارد و علت این پیوند اشتراکهای مذهبی بین ایران و بخش عظیمی از جمعیت عراق و نیز وجود اماکن مقدس و حوزه علمیه نجف است. از بعد سیاسی نیز ایران خود را کشور مهم منطقه و صاحب تنها تجربه پیروزی انقلاب اسلامی میداند».(ص 112 الی 114)
جعفری همچنین در کتابش در خصوص ماهیت رابطه با ایران به ویژه در سال 1980، دیدگاههای مختلف در ایران در خصوص عراق، رابطه وی با سران انقلاب ایران و برگزاری اولین کنگره حزب الدعوه در ایران را چنین توضیح میدهد: «پیروزی انقلاب ایران، جرقهای بود که پرتوهایش به تمام مناطق جهان از جمله عالم اهل تسنن رسید. بسیاری از پیشروان حرکت و تلاش به تحسین این انقلاب زبان گشودند و برای همکاری با آن اعلام آمادگی کردند. البته جو حاکم بر ایران از ابتدا به نفع حزب الدعوه نبود. عوامل متعددی نیز در ایجاد این جو نقش داشتند. مفهوم حزبگرایی در ایران با مفهوم پیروزی انقلاب بیگانه بود. به عبارت دیگر، رهبر انقلاب حزبگرا نبود. در حالی که در عراق یک حزب یعنی حزبالدعوه بار جهاد را به دوش کشید و خیل عظیمی از شهدا را تقدیم کرد. لذا مفهموم حزبی در جامعه عراق مفهومی عدالت خواه بود در حالی که در جامعه ایران مفهوم حزب هیچ نقشی در انقلاب نداشت، بلکه مرجعیت این بار را بر دوش کشیده بود. احساس عمومی میان ملت ایران به وجود آمده بود که حزبگرایی مفهومی ضد انقلابی است. در ایران چند خط فکری فعالیت میکردند که یکی از آنها به نحوی خاص سعی در حذف حزبالدعوه و ارائه جایگزین داشت. این خط، خط سوم نام داشت. یک خط دیگر نیز حزبالدعوه را حزبی بیگانه و غیرایرانی میدانست و اصلاًٌ از آن خوشش نمیآمد».(ص 128 الی 130)
جعفری در کتابش میخواهد زنگهای عراق را برای همشهریان خود در کشوری که از زخمهای متجاوزان و کینههای ظالمان تن آن را رنجور و خسته کرده است به صدا درآورد. حوادثی که در این کشور رخ میدهد نیازمند بررسی دقیق است تا بتوان نحوه جریان حوادث را به خوبی شناخت. اما این کشور همیشه هم در راه تاریک گام بر نمیدارد. بلکه بارقهها و شعاعهایی در افق به چشم میخورد. راهی که جعفری آن را باز کرد در آغاز مشخص و قابل استفاده نبود. خیلیها فکر میکردند وی پس از کنارهگیری از نخستوزیری و سپس حزبی که به همراه (آقای) مالکی(4) از طریق آن به قدرت رسیدند، به شخص گمنامی بدل خواهد شد و نخواهد توانست تجربه سیاسی جدید خود پس از خروج از حزبالدعوه به عنوان نخستین تجربه سیاسیاش از زمان ورود به عرصه فعالیتهای سیاسی و عضویت در حزب مذکور در سال 1964 موفق باشد.
شاید در چنین حالتی معمول این بود که جعفری و جریان اصلاح مواضعی مخالف یا انتقادی در قبال عملکرد مالکی اتخاذ کنند، اما او به همراه جریان خود از ورود به این میدان خودداری ورزیدند و تنها به ارائه برخی ملاحظات منطقی اکتفا کردند. طرفداران حزبالدعوه به صورت ملموسی به اصول مورد تاکید جعفری پایبند ماندند و همان تفکرات قبلی خود را حفظ کردند. جعفری هرچند در نتیجه کشمکشها و موازنه قدرت مجبور به خروج از بدنه قدرت شد، اما با تمام وجود تلاش کرد تشکیل ائتلافی شامل جریانها و شخصیتهای تمام قشرهای جامعه عراقی زد و آن را برای ایفای نقش در حال حاضر و آینده عراق آماده کرد.
فصول دهگانه کتاب به موضوعاتی همچون «نیاز به وابستگی و مشکل سازندگی، حکومت و کشور، مسأله فرقهگرایی در عراق، تجارب انتخابات در عراق، آموزش و پرورش و روش اصلاح، آگاهی تاریخی ملتها در مقابل تاریخ، قانون اساسی و نهاد دینی، ائتلافهای سیاسی و حکومت جنگ، دیالکتیک داخل و خارج و اصلاحات» اختصاص یافته است. نقطه ضعف کتاب فقدان «نمایه» است که کار را برای پژوهشگران دشوار ساخته است.
پانوشتها:
1- ابراهیم عبدالکریم حمزه الأشیقر الجعفری (زاده ۲۵ مارس ۱۹۴۷ در کربلا) سیاستمدار و چشمپزشک عراقی شیعه است. وی سابقه دبیرکلی حزبالدعوه، نخستوزیری دولت موقت عراق، معاونت رئیسجمهوری عراق، و عضویت و ریاست حکومت انتقالی عراق پس از سقوط صدام را دارد. جعفری در سال ۱۹۶۸ به حزبالدعوه پیوست. در سال ۱۹۸۰ در جریان سرکوب این حزب و دستور اعدام تمامی اعضای آن به ایران گریخت. از سال ۱۹۸۹ به لندن رفت و سخنگوی این حزب در انگلیس شد. وی در ابتدا با حمله ائتلاف ضد ترور در سال ۲۰۰۳ به عراق مخالفت کرد ولی بلافاصله پس از شکست عراق به کشورش بازگشت و عضو حکومت انتقالی و نخستوزیر دولت موقت شد. جعفری در سال ۲۰۰۸ از حزبالدعوه خارج شد و حزبی به نام جریان اصلاح میهنی را پایهگذاری کرد، این جریان در انتخابات مجلس نمایندگان عراق ۲۰۱۰ همپیمان مجلس اعلای اسلامی عراق و جریان صدر در «ائتلاف میهنی عراق» بود. وی هم اکنون رئیس فراکسیون همپیمانی ملی عراق را برعهده دارد.
2- کتاب «تجربه حکومت» دکتر ابراهیم جعفری نیز در سال 1390 از سوی موسسه مطالعات اندیشه سازان نور انتشار یافت. در این کتاب وی به مهمترین مراحلی میپردازد که عراق در دوره شکل گیری نوین خود پس از خروج از مرحله حکومت صدام حسین و جنگی که برای ساقط کردن او به پا شده بود پشت سر گذاشت. در کتاب همچنین اصول و دیدگاه وی درباره مسائلی همچون حکومت عدالت و دموکراسی مورد بررسی قرار گرفته است.
3- حزبالدعوه با نام کامل حزبالدعوةالإسلامیة (حزب دعوت اسلامی) یک سازمان سیاسی اسلامگرای شیعه در عراق است که در سال ۱۹۵۷ توسط شاگردان و پیروان شهید محمدباقر صدر تأسیس شد. این حزب ابتدا در قامت یک جنبش مذهبی اصلاحطلب پدیدار شد که به ترویج ارزشهای اسلامی، افزایش آگاهی سیاسی و مقابله با سکولاریسم میپرداخت. در دهه ۱۹۷۰ با افزایش نفوذ این حزب در میان جوانان و شخصیتهای مذهبی و سرکوب آن از سوی حکومت حزب بعث، الدعوه به یک جریان انقلابی تبدیل شد که به مقاومت مسلحانه در برابر حکومت میپرداخت. دشمنی حزبالدعوه و حکومت صدام حسین پس از قتل محمد باقر صدر رهبر معنوی این جنبش در سال ۱۹۸۰ به اوج خود رسید. این حزب پس از براندازی حکومت صدام در سال ۲۰۰۳ توسط ائتلاف ضد ترور به یکی از مهمترین احزاب سیاسی عراق تبدیل شد. ابراهیم جعفری نخستوزیر سابق عراق و نوری المالکی نخستوزیر کنونی این کشور هر دو از اعضای این حزب بودهاند.
4- نوری مالکی سیاستمدار شیعه و رهبر حزب الدعوه در کشور عراق است. در سال ۱۹۸۰ و زمانی که دولت وقت عراق دستور اعدام تمامی اعضاء حزبالدعوهالاسلامی را داد، مالکی به همراه شمار زیادی از افراد این حزب به ایران گریخت و سپس به سوریه رفت. وی در سال ۲۰۰۳ به عراق بازگشت و در نوشتن پیشنویس قانون اساسی عراق شرکت کرد. او در آوریل۲۰۰۶ نامزد نخستوزیری عراق شد و توانست جای ابراهیم جعفری را بگیرد. وی با وجود عدم موافقت جلال طالبانی و آمریکاییها، حکم اعدام صدام را امضا کرد و با اصرار وی حکم اجرا شد.
محمود فاضلی