هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 6    |    1 دی 1389

   


 

پا به پای ياران


تبریک میلاد حضرت مسیح(ع) و آغاز سال نو


شمس اهل فرهنگ


گفت و گو با شمس آل احمد و کتابشناسی


شمس آل احمد: كاش به جاي جلال من مرده بودم


زندگی نامه شمس


بازنویسی تاریخ(جنگ ایران و عراق، 30 سال بعد)


گاهشمار حملات شيميايي عراق در هشت سال دفاع‌مقدس منتشر شد


نمایه هزار کتاب و هفت‌هزار مقاله در اختیار پژوهشگران انقلاب است


با ابوالفضل حسن آبادی در حاشیه دومین همایش تاریخ شفاهی


«مسلمانان و نگارش تاريخ»، پژوهشي در تاريخ‌نگاري اسلامي


تاريخ شفاهي جنگ عراق عليه ايران -2(در آمدی بر چند و چون مصاحبه با نخبگان مشاغل)


روزنامه حبل المتين به روايت محمد گلبن


جنگ های ایران و روس


نيروي هوايي در دفاع‌مقدس


فراخوان دومين نشست تخصصي تاريخ مجلس


از جبهه‌ها تا کربلا


تاریخ نگاری یا تاریخ سازی


سند بين‌المللي حقانيت ايران در انتظار نويسندگان


"نگاهي نو به هشت سال دفاع‌مقدس"


توصيف، تبيين و تفسير در تحقيقات تاریخی


کتابخانه انقلاب اسلامی مجلس به دنبال تکمیل منابع نایاب در زمینه انقلاب در مجموعه خود است


هشت سال اینگونه گذشت


مهم‌ترین کارکرد تاریخ شفاهی بیان ناگفته‌ها است


 



تاریخ نگاری یا تاریخ سازی

صفحه نخست شماره 6

حکومت شیعی آل کیا در گیلان 
نويسنده:حسن شريعتي فوكُلايي 
ناشر: مؤسسه شيعه‌شناسي 
سال چاپ: 1388- 191 صفحه  
 
چكيده
آل كيا در گيلان با تكيه بر عوامل اجتماعي، مذهبي و سياسي این سرزمین در نيمه ی دوم قرن هشتم هـ . ق به حكومت رسيدند. كاميابي‌هاي سياسي و اجتماعي اين خاندان در نتيجه ضعف حكومت‌هاي محلي گيلان، به قدرت‌رسيدن مرعشيان ، كمك قوام‌الدين مرعشي به آل كيا و در نهايت سقوط ايلخانان در ايران بود. با توجه به فترت سياسي موجود، آل كيا با اتكا به مذهب تشيع زيدي كه خود را متوليان رسمي آن مي‌ديدند، قدرت رابه دست گرفتند و در طول حكومت طولاني خود ـ (231 سال) ـ همواره به دليل مسائل مذهبي و گسترش قلمرو باحكومت‌هاي محلي‌گيلان و يا ديگر حكومت‌ها درگير جنگ بودند.
پژوهش حاضر، شرح گذرايي درباره‌ی كاركردهاي سياسي ـ مذهبي اين خاندان از بدو شكل‌گيري تا سقوط آن‌ها توسط شاه عباس اول در سال 1000 هـ . ق ارائه داده است. محقق با وجود آن كه تمايل چنداني به گزارش توصيفي نداشته، اما در بررسي‌هاي تاريخي اين دودمان از اين روش استفاده كرده است، با وجود تلاش‌ها و كوشش‌هايي كه محقق در اين اثر ارزشمند انجام داده است، اما فقدان تحليل در شرح حوادث سياسي و اجتماعي، توجه زياد به تحولات مذهبي و عدم استناد به مآخذ اصلي، ازنكات عمده ضعف پژوهش حاضر به نظر مي‌رسد.
مقدمه
مروری بر چگونگی شکل گیری حکومت آل کیا در گیلان

ظهور حكومت آل كيا در گيلان، نتيجه‌ی مجموعه‌اي از تحولات سياسي، اجتماعي، فكري و مذهبي در ايران و گيلان بود. هر چند مغولان با هجوم به سرزمين ايران بسياري از بنيآن‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فكري را نابود كردند، اما تسلط آن‌ها بر جامعه ی ايران در طي قرون هفتم و هشتم هـ‌ . ق سبب رشد و گسترش تصوف و  مذهب تشيع شد. پس از سقوط ايلخانان، با توجه به بنيآن‌هاي فكري و  اجتماعي به وجود آمده، برخي از رهبران طريقت‌هاي صوفيانه و متوليان مذهبي، به جهت اعتبار و موقعيتي كه در بين مردم كسب كرده بودند، در رأس قيام‌هاي مردمي قرار گرفتند. موفقيت جنبش سربداران در خراسان سبب دلگرمي درويشان مازندران شد. بنابراين سيد قوام‌الدين مرعشي تحت تأثير آموزه‌هاي رهبران جناح شيخي سربداران موفق شد قدرت سياسي را در مازندران از دست حاكمان كوچك و سران ملوك‌الطوايف خارج کند. (مرعشی،1361،191)
از عوامل مؤثر در تحولات انساني گيلان، جغرافياي طبيعي اين ولايت است؛ جنگل‌هاي انبوه، رودخانه‌هاي بي‌شمار و آب و هواي مرطوب سبب شده است تا اين پهنه چهره‌اي متفاوت با ساير ايالات ايران داشته باشد. از سوي ديگر موقعيت جغرافياي طبيعي آن موجب شد تا اين ولايت از دسترس و هجوم اقوام و ايلات متعددي كه به سوي ايران سرازير مي‌شدند، محفوظ بماند. در طول تاريخ طولاني گيلان، اين سامان به ندرت با هجوم‌هاي بزرگ مواجه شده است، زيرا مهاجمان پس از ورود به خاك گيلان به دليل ناسازگاري سربازان و احشام آن‌ها با آب و هواي گيلان پا به فرار مي‌گذاشتند، سلطان ايلخاني ـ الجايتو ـ پس از تصرف گيلان، ناچار شد صلحي زودگذر با حاكمان و ملوك‌الطوايف گوشه و كنار گيلان منعقد نمايد و سراسيمه از اين سرزمين خارج شود. در عصر تيموري، قراقويونلوها و آق قويونلوها، پادشاهان اين سلسله‌ها با توجه به اين كه آل كيا را مدعي جدي خود مي‌دانستند، اما به دليل شرايط اقليمي گيلان خود را آماده تصرف گيلان نمي‌ديدند. در عصر صفوي، شاه عباس اول از اين مسأله آگاه بود، بنابراين مدتي در تصرف گيلان درنگ نمود، زيرا وي موفقيت خاندان خود را مديون حاكمان گيلان مي‌دانست. شاه عباس پس از تثبيت موقعيت خويش با آگاهي از شرايط جغرافيايي گيلان، با حمايت از حاكمان گيلان و فريفتن آن‌ها توانست برگيلان چيره شود
تاريخ تحولات اين سرزمين پس از اسلام تحت تأثير شرايط جغرافيايي و انساني آن بوده است. زيرا ايران تا پيش از سقوط خلافت عباسي زيرنظر خلافت و يا حكومت‌هاي مركزي اداره‌ مي‌گشت، اين مسأله سبب مي‌شد تا برخي از مخالفان عباسيان براي فرار از دست خلفای عباسی به گيلان مهاجرت كنند؛ از نخستين مهاجران عرب مي‌توان به سادات علوي و وابستگان امام رضا (ع) اشاره کرد. اين افراد توانستند اندك اندك مردم گيلان را كه بر باور نياكان خود بودند با اسلام آشنا نمايند. در نيمه‌ی دوم قرن سوم هـ . ق پس از قيام حسن بن زيد علوي در برابر نمايندگان خليفه و حكام طاهري در مازندران، حاكمان ديلم و مردمان اين سامان به جهت دشمني و كينه‌اي كه از خلافت عباسي داشتند، كمك‌هاي زيادي در اختيار وي نهادند. در طول حكومت علويان بزرگ (متقدم) برخي از حكام علوي نظير ناصر كبير نقش زيادي در ترويج تشيع زيدي در بين مردم بيه پيش و ديلمان داشتند. (ابن اسفنديار، 1361، صص249-247) پس از سقوط علويان، بخش‌هاي متعدد بيه پيش و گيلان كه به دليل عوامل طبيعي از هم جدا مي‌شدند، داراي حاكميتي مستقل شدند. مهم ترين ويژگي و تجانس مردم اين سامان تغيير آيين آن‌ها به تشيع زيدي بود، اما حاكميت‌هاي گوناگون اين مناطق به شدت با يكديگر در جنگ بودند. هرچند براي مدت كوتاهي علويان مؤيدي قدرتي دست و پا نمودند، اما در نهايت ملوك‌الطوايف قدرت را از آن خود كردند. در اوايل قرن هشتم هـ . ق الجايتو با تحمل هزينه‌هاي گران گيلان را تصرف كرد، اما ناچار شد حاكمان سابق را دوباره ابقا نمايد. مهم ترين نتيجه‌اي كه از لشكركشي الجايتو به گيلان حاصل شد، ضعف حكومت‌هاي محلي گيلان در برابر حوادث آينده بود. اين حكومت‌ها براي مدتي كوتاه توانستند دوباره به قدرت دست يابند. اما قدرت ‌آن‌ها شكننده بود، بنابراين دربرابر آل كيا به سرعت واژگون شدند. (رابينو، 1374، ص 463-462)
متون تاريخي، طي عصر آل كيا اصرار فراواني براي انتساب آل كيا به ائمه تشیع داشتند، اما پس از بررسي رفتار سياسي اين دودمان استنباط مي‌شود كه آن‌ها يكي از دودمآن‌هاي كهن گيلان بودند و با ساختن نسب‌نامه براي خويش سعي داشتند براي خود جايگاهي معنوي و مذهبي ايجاد نمايند تا از طريق آن بر مردم زيدي مذهب گيلان حكومت كنند، در حالي كه طي حكومتشان در گيلان نشان دادند صرفاً براي تسلط سياسي بر مردم و ايجاد مشروعيت به اين دستاويز پناه بردند. آل كيا در نسب نامه‌ی خويش، خود را به امام سجاد (ع) و در نهايت به امام علي (ع) متصل نموده‌اند. (قاضي احمد غفاري قزويني، 1343، ص 84)  بنابراين از اين طريق خود را نماينده‌ی مذهب تشيع زيدي در گيلان معرفي كرده‌اند، آن‌ها علاوه بر زعامت مذهبي با انتخاب عنوان «كيا» براي خود، حق سياسي و پادشاهي تعيين مي‌كردند. زيرا واژه‌ی كيا برگرفته از «كي» به معناي «پادشاه»، در عصر باستان است كه سلاطين عهد كهن براي خود برمي‌گزيدند. نسب‌نامه‌ی ادعايي كه آل كيا براي خود ساخته بودند در متون تاريخ محلي پيش از آل كيا ديده نمي‌شود. (همان) به نظر مي‌رسد آن‌ها همانند حكومت صفويه پس از دستيابي به قدرت به ويژه توسط مورخ آن‌ها ـ مرعشي ـ ساخته و پرداخته شده تا از اين طريق جايگاه قدرتمندي پيدا نمايند. به نظر مي‌رسد آل كيا براي هر دو هدف سياسي و مذهبي خود، آگاهانه عمل كرده باشند، زيرا هدف آن‌ها از تمامي تلاش‌هايي كه انجام داده بودند، دست‌يابي به قدرت سياسي در گيلان بوده است. اقداماتي كه آن‌ها در طي حكومت و در مسير دست‌يابي به آن انجام داده بودند، اين مدعا را ثابت مي‌كند.
سيدعلي كيا پس از تأسيس حكومت مذهبي آل كيا، در نخستين اقدام خود مناطق زيدي‌نشين بيه پس را عليه حاكمان آن سامان شوراند، هدف وي از اين اقدام، گسترش ارضي، ضعف قدرت‌هاي رقيب و خارج نمودن بحران از بيه پيش به سوي بيه پس بود. وي پس از انجام اين اقدامات براي گسترش قدرت، مناطق اسماعيلي مذهب ديلمان و اشكور را مورد هجوم خود قرار داد. اين مناطق بيش از يك قرن پس از سقوط نزاريان در  الموت (654 هـ . ق)، در اختيار آن‌ها بود. (مرعشي، 1349، صص 295-290) سيد علي كيا به دليل پشتوانه‌ی مذهبي و حمايتي كه از سوي توده‌هاي مردم داشت توانست برنامه‌هاي خود را اجرا نمايد، اما گسترش قدرت وي با منافع سياسي و اقتصادي حاكمان بيه پس در تعارض بود، آن‌ها سرانجام در برابر سياست توسعه‌طلبانه او كه رنگ و لعاب مذهبي داشت، ايستادگي نمودند و در نبرد رشت وي را از پاي در آوردند. مقاومت حكومت‌هاي بيه پس نشان‌دهنده‌ی‌ آگاهي آن‌ها از خطر روزافزون آل كيا بود. (همان، صص 89-88، رابينو، همان، صص 71-70)
روابط آل كيا با حكومت صفويه را مي‌توان به سه دوره تقسيم کرد. دربار صفوي در مرحله‌ی اول روابط خود با آل كيا سعي داشت به دليل خدماتي كه آل كيا در حق آن‌ها داشتند، حق‌شان را با احترام و مدارا با كاركيا ادا نمايند، براي اثبات اين مدعا به كمك‌هاي سياسي و نظامي كه حكومت صفويه در اختيار آن‌ها جهت سركوب حكومت‌هاي رقيب مي‌نهادند، مي‌توان اشاره نمود. دوره‌ی دوم روابط آن‌ها با آل كيا دوره‌ی تثبيت قدرت شاه طهماسب (اول) تا به قدرت رسيدن شاه عباس اول را شامل مي‌شود. در اين دوره شاه طهماسب اول موفق مي‌شود از محاصره‌ی قزلباش‌ها خارج شود و در جنگ‌هاي خارجي نيز به موفقيت‌هايي دست يابد، از سوي ديگر حاكم كيايي ـ خان احمد خان دوم ـ در گيلان به جهت حمايت‌هاي دربار صفوي تبديل به قدرتي بي‌منازع در آمد. نزديكي گيلان به دربار صفوي ـ قزوين ـ نيز به ترس شاه از آل كيا دامن زد، بنابراين عدم تمكين و ادعاي استقلال و خودسري خان احمدخان بهانه‌هاي لازم را فراهم آورد تا حاكميت صفوي تاج‌بخشان سابق را بر سر جايشان نشاند. با اين حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه چرا شاه طهماسب آل كيا را از بين نبرد؟ شاه بر اين نكته واقف بود كه شرايط جغرافيايي گيلان و تعدد حاكمان آن ميزان نظارت حكومت مركزي را به شدت دشوار مي‌سازد، بنابراين با تبعيد خان احمدخان از گيلان و مهاجرت اجباري  ايلات ترك و كرد نخست تركيب جمعيتي را تغيير داد و بعدها شاه عباس اول با توجه به زمينه‌هاي ايجاد شده، نه تنها حكومت آل كيا بلكه دودمان‌هاي ضعيف شده‌ی اسحاقيه و مرعشيان را در سال 1000 هـ . ق برانداخت. شاه عباس اول همانند شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب در روابط خود با گيلانيان صرفاً انگيزه‌هاي سياسي را دنبال نمي‌كرد. مهم ترين هدف وي از سقوط اين حاكميت‌ها، سلطه‌ی اقتصادي بر سرزمين ثروتمند گيلان بود. گيلان پس از تصرف توسط شاه عباس اول تبديل به سرزمين‌هاي «خاصه‌ی شريفه» «شاه كلب آستان» شد و با کمک ثروت‌هاي گيلان و مازندران زمينه‌ی نبردهاي بزرگ خود را با عثماني و ازبكان فراهم آورد. خان احمدخان از فريب‌هاي شاه عباس و اهداف وي ‌آگاه بود، لذا مهم ترين عاملي كه موجب ارتباط سياسي خان كيايي با دربارهاي هند، ازبكان، روسيه، عثماني و گرجستان شده بود، جلوگيري از نفوذ رو به رشد شاه عباس در گيلان بود. سرانجام خان كيايي نتوانست در برابر شاه صفوي مقاومت نمايد، زيرا شاه عباس با هدف نابودي حكومت‌هاي محلي قصد حذف رقباي كوچك و ايجاد تمركز سياسي در كشور را در سر داشت. در اين راستا شاه براي اين كه با كمترين هزينه به اهداف خود دست يابد با كمك حكومت‌هاي محلي رقيب آل كيا حكومت دويست و سي و يك ساله‌ی آن‌ها را خاتمه بخشيد.  (عبدالفتاح فومني، 1350، صص 135-130؛ اسكندربيك منشي، 1382، صص 451-450) سرانجام شاه عباس پس از مدتي كوتاه تمامي حكومت هاي كوچك گيلان را نابود و سرداران خود را حاكم اين مناطق کرد و از طريق مباشران خود به طور مستقيم به اداره گيلان پرداخت. يكي از ويژگي‌هاي مهم اجتماعي حكومت آل كيا جنبه‌هاي مذهبي اين دودمان بود. به طور كلي آل كيا مباني تأسيس و تثبیت حاكميت خويش را مديون اين نيروي مهم اجتماعي و فرهنگي بود.
مذهب از عوامل مؤثر در روابط آل کیا با حکومت های محلی و مرکزی ایران بود. درباره‌ی مذهب در عصر آل كيا و تأثیر آن بر جهت گیری‌های سیاسی اجتماعی آل کیا می توان به دو عامل مهم و تأثيرگذار اشاره كرد. نخست عامل ديني و دوم سياسي؛ آل كيا از باورمندان متعصب تشيع زيدي بودند. آن‌ها براي گسترش اين مذهب به نبردهاي زيادي دست زدند، در نبردهاي اوليه‌ی مذهبي، به دليل شور ناشي از كسب قدرت كه در نتيجه‌ی تلاش باورمندان زيدي خود كسب كرده بودند، نخست به تحريك شيعيان زيدي لشت نشا و ديگر مناطق پرداختند تا قلمرو آن‌ها را ضميمه‌ی حكومت خود نمايند و اسماعيل وندان را شكست دهند. (مرعشي، همان، ص 45) پس از اين موفقيت و كاميابي و تأثير داشتن قدرت مذهبي در سركوب دشمنان، آل كيا به ترتيب حكومت‌هاي اسماعيلي مذهب هزاراسبي و كوشيج ديلمان و اشكور را واژگون كردند. اما در ادامه‌ی حكومت آل كيا به جهت سوء‌ استفاده آن‌ها از اين جريان قدرتمند، ديگر قادر نشدند با اين بهانه‌ها به جنگ‌ با رقيبان خود بپردازند، اما به جهت تأثيرگذاري اين پديده، حكومت‌هاي محلي رقيب پس از پيروزي بر آل كيا، خواهان پيوستن  مناطق سني‌نشين به قلمرو آن‌ها شدند. گسترش و توسعه‌ی ارضي همواره يكي از مهم ترين عوامل روابط دودمان‌هاي آل كيا و اسحاقيه در گيلان بود. در نتيجه جنگ‌هاي مداوم، اين دو قدرت تضعيف شدند تا آن جا كه برنده‌ی واقعي نبردهاي اين دو خاندان، حاكميت صفويه بود.
 آل كيا با توجه به موفقيت‌هايي كه در عرصه ی سياسي با پشتوانه‌ی مذهبي به دست آورده بودند، با ادعای مدافع مذهب تشيع زيدي، شروع به حذف ساير گرايش‌هاي مذهبي موجود در بیه پیش کرد. پيش از آل كيا مذاهب گوناگون به گزارش مورخان و جغرافي‌نگاران به تبليغ در این پهنه مشغول بودند، حتي پيروان مسيحيت و يهوديت نيز در كوهستان‌هاي گيلان براي خود در دهكده‌هاي آن سامان آزادانه روزگار مي‌گذراندند. (رابينو، همان، صص 231و230) همچنين مذهب تشيع با فرقه‌هاي مختلف در گيلان فعاليت فكري و مذهبي خود را ادامه مي‌داد، با وجود آن كه اكثريت مردم بيه پيش پيرو كيش تشيع زيدي بودند. مذهب تشيع زيدي در طي چند قرن از ظهور علويان تا پيروزي آل كيا در گيلان با تمام تلاش‌هايي كه انجام داد، نتوانست مرزهاي سنتي مذهبي را تغيير دهد. بنابراين تا غلبه‌ی صفويان بر سراسر گيلان، بيه پس بر اهل تسنن باقي ماند، در برخي نواحي نظير تالش، مردم به تعصب مذهبي خود ادامه دادند و حتي تا امروزه نيز بر مذهب تسنن باقي ماندند. (حسين احمد، 1384، ص 2)
مهاجرت اسماعیل میرزا به گیلان پیامد‌های مهمی برای آل کیا و سرزمین گیلان  به دنبال داشت. آل كيا در هنگام  اقامت اسماعيل ميرزا در لاهيجان تأثير زيادي در تقويت آموزه‌هاي تشيع اسماعيل ميرزا داشتند، حتي به گزارش مورخان، برخي از بنيان‌هاي صوفيانه و غاليانه‌ی اسماعيل ميرزا در هنگام اقامت وي در اين سرزمين به اوج خود رسيد، (ماجراي نظر كرده شدن شاه اسماعيل در هنگام اقامت وي در گيلان به وقوع پيوسته بود.)  (تاريخ جهانگشاي خاقان، 1364، ص 43)
آل كيا در پايان نيمه اول قرن دهم هـ . ق به دليل فشار سياسي و مذهبي صفويه، مجبور به تغيير مذهب از زيديه به تشيع دوازده امامي شدند. بعدها آل كيا همان تعصبي كه در مذهب زيديه داشتند، در قالب مذهب تشيع دوازده امامي آشكار ساختند. (نامه‌هاي خان احمد گيلاني، 1373، ص 184) علاوه بر مذهب تصوف نیز از قرن هشتم تا دهم ه.ق در گیلان رشد زیادی یافت، زیرا پیش از شیخ زاهد گیلانی، پیشوای طریقت قادریه از این سرزمین برخاسته بود ، از برجسته‌ترين نمايندگان اين جريان مي‌توان به عبدالقادر گيلاني، شيخ زاهد گيلاني، مولانا شمس‌الدين لاهيجي و درويش محمود پسيخاني اشاره كرد. با وجود این که این طریقت ها ارتباط مستقیمی با جنبش آل کیا نداشتند، اما در تفکر عرفانی و صوفی گری گیلان مؤثر بودند. سلسله‌ی قادريه به اندازه‌اي در بين مردم گسترش يافت كه سرانجام سلسله‌ی طريقتي او در سراسر جهان اسلام پراكنده شد. هرچند كه تكوين انديشه وي در خارج از سرزمين گيلان صورت گرفت، اما طريقت زاهديه در بين ساير فرقه‌هاي صوفيانه از اهميت زيادي برخوردار است، زيرا بسياري از مباني فكري طريقت صفوي بر گرفته از مباني فكري شيخ زاهد گيلاني است. شيخ زاهد در عين فقر و زهدي كه بدان معتقد بود، نان خويش را از عرق زحمت خود مي‌خورد، به جهت اعتقادات وي طرفدارانش به اندازه‌اي گسترش يافتند كه حاكم شروان از كثرت صوفيانش احساس خطر نمود و معتقد بود وفاداران شيخ از سپاهيان وي بيشتر است. شيخ زاهد با وجود این که در هليه كران در نزديكي آستارا و سياورود ساكن بود، اما در سراسر گيلان و ايران طرفداران زيادي داشت، اين صوفيان بعدها از وفاداران سرسپرده‌ی خاندان صفوي شدند. (ابن بزاز توكلي، 1376، ص 123)
حکومت آل كيا پس از دست‌يابي به قدرت سعي در محدود نمودن فرقه‌هاي صوفيانه داشتند. به گزارش مرعشي، آل كيا با جنبش‌هاي اجتماعي كه دراويش در رأس آن بودند، با خشونت رفتار مي‌كردند و صوفيان را به اتهام «درويشان شياد» با فجيع‌ترين وضعي به قتل مي‌رساندند. (مرعشي، همان، صص 456 و 455) در جمع‌بندي كلي و نهايي، مهم ترين كاركرد آل كيا بر گيلان را ايجاد تمركز سياسي در شرق گيلان كه شامل سرزمين‌هاي شرق سفيدرود تا غرب چالوس مي‌شد، مطرح كرده و از سوي ديگر آل كيا با توجه به امكانات و كمكي كه در اختيار صفويه قرار دادند توانستند اسماعيل ميرزاي سيزده ساله را به قدرت برسانند، در حالي كه هنگام ورود اسماعيل ميرزا به گيلان تنها هشت سال از عمر وي مي‌گذشت. اين مسأله نشان مي‌دهد كه آل كيا تلاش‌هاي زيادي جهت بسترسازي قيام صفويان فراهم كرده بود.
كتاب «حكومت شيعي آل كيا در گيلان» توسط حسن شريعتي فوكُلايي و به اهتمام مؤسسه شيعه‌شناسي در سال 1388 چاپ و منتشر شده است. كتاب در يك مقدمه و پنج فصل، نتيجه‌گيري و سرانجام كتاب‌نامه و نمايه تنظيم شده است.
مؤلف در پيشگفتار مي‌نويسد، كتاب حاضر در حقيقت، پايان‌نامه‌ی دوره‌ی كارشناسي ارشد وي مي‌باشد كه تحت عنوان «حكومت شيعي آل كيا در گيلان» تدوين شده است و با پيشنهاد مؤسسه شيعي‌شناسي همراه با اصلاحاتي چاپ و منتشر شده است.
محقق در پيش‌گفتار نخست به بررسي منابع و مأخد مهم تاريخ اين دودمان، نظير؛ تاريخ گيلان و ديلمستان سيد ظهيرالدين مرعشي، تاريخ خاني لاهيجي، تاريخ گيلان ملاعبدالفتاح فومني مي‌پردازد. در اين بخش مؤلف صرفاً به بررسي محتوايي كتاب‌هاي مورد اشاره مي‌پردازد. بررسي‌هاي انجام شده صرفاً گزارشي از محتواي آثار مربوطه درباره‌ی حوادث اجتماعي اين خاندان است، بنابراين مؤلف به پژوهش تطبيقي و نقد متون مورد اشاره نمي‌پردازد.
در فصل اول، اوضاع جغرافياي تاريخي و سياسي گيلان از آغاز ورود اسلام تا آستانه‌ی قيام آل كيا بررسي شده است. در اين فصل نخست جغرافياي طبيعي سپس جغرافياي تاريخي بخش‌هاي مهم گيلان نظير كسگر، كوچصفهان، فومن، شفت، لاهيجان، رانكوه و اشكور به اجمال توصيف شده است. در ادامه سلسله‌هاي محلي گيلان و نقش آن‌ها در اوضاع سياسي گيلان از ورود اسلام تا سال‌هاي مقارن شكل‌گيري آل كيا پژوهش شده است.
فصل دوم تحت عنوان حكومت آل كيا در گيلان است. محقق در این فصل، به چگونگي تأسيس حكومت آل كيا پرداخته و هفت عامل را در شكل‌گيري آن‌ها مؤثر مي‌داند، يكي از عواملي كه به آن اشاره دارد؛ حمايت همه‌ی اقشار ستمديده، به ويژه جوانمردان ازجنبش آل كيا به خصوص سيد علي كيا به منزله‌ی عالم ديني و شيعي است. (حسن شريعتي فوكلايي، 1388، 64) با اين كه در مذهبي‌بودن حكومت اين خاندان شك و ترديدي نيست، اما مورخ اين دودمان ـ ظهيرالدين مرعشي ـ اشاره‌اي به نقش فتيان و جوانمردان و ستمديده‌گان در پيروزي آل كيا ندارد، همچنين در هيچ يك از متون تاريخي از سيد علي كيابه عنوان عالم ديني تشيع ياد نمي‌شود. با وجود اين كه سيد امير كياي ملاطي ـ پدر سيد علي كيا ـ در شرق گيلان به امور تبليغ مذهبي اشتغال داشت، اما از سيد علي كيا به عنوان عالم مذهبي ياد نمي‌شود. عامل كاميابي سيد علي كيا، حمايت قوام‌الدين مرعشي و فرزندانش از وي و اختلاف‌ حكومت‌هاي محلي گیلان با يكديگر بود. این عوامل موجب شد سيد علي كيا با كمك نيروهاي مازندراني، گيلان را در اختيار خود گیرد.
محقق در ادامه مباحث خود به مطلبي از علي نقي منزوي استناد مي‌كند كه نسب نامه آل كيا ساختگي است. (همان: 94)، با اين حال نسب‌نامه‌ي آن‌ها را با استناد به گزارش قاضي نورالله شوشتري آورده است، اما درباره‌ی اين ادعاي آن‌ها اظهارنظري ارائه نمي‌‌دهد و مشخص نيست كه محقق با توجه به اظهارنظرهاي موجود، نسب‌نامه‌ی آن‌ها را رد كرده و يا مي‌پذيرد.
مؤلف در ادامه شرحي طولاني درباره چگونگي كاميابي‌هاي سيدعلي كيا و جنگ‌هاي وي حكومت‌هاي محلي ارائه مي‌دهد. از مهم ترين حوادث عصر سيدعلي كيا نبرد معروف وي با حاكمان بِيَه پَس در سال 790 هـ . ق و كشته‌شدن سيدعلي كيا بود. با آن كه مؤلف شرح كاملي از اين درگيري ارائه مي‌دهد. (همان: 86-80) با اين حال به بررسي تحليلي نتايج اين نبرد و تأثير آن بر جامعه‌ی گيلان و حكومت آل كيا نمي‌پردازد و نبرد مورد اشاره به اندازه‌اي برآينده‌ی آل كيا تأثيرگذار بود كه در صورت پيروزي ممكن بود آل كيا بر تمامي سرزمين‌هاي شمال ايران مسلط شود، اما شكست سيدعلي كيا موجوديت آن‌ها را در سرزمين كوچك‌شان به خطر انداخت. از مباحث مهم ديگر فصل دوم، روابط سيدعلي كيا با تيمور است. محقق در ادامه‌ی مباحث خود صرفاً با تكيه بر گزارش‌هاي توصيفي از مآخذ تاريخي به شرح روابط تيمور با سيدعلي كيا مي‌پردازد. نويسنده حتي با استناد به نامه‌هايي كه بين تيمور و سيدعلي كيا رد وبدل شده است، تنها به اين نكته اكتفا مي‌كند كه شجاعت، شهامت، ايمان و اخلاص سيدعلي كيا موجب مقاومت وي در برابر تيمور شده است. (همان: 96) با توجه به اوضاع سياسي و اجتماعي ايران در اواخر قرن هشتم هجري، جغرافياي طبيعي گيلان و شخصيت تيمور مي‌توان به اين نتيجه رسيد كه عوامل مختلفي موجب عدم حضور و جنگ تيمور با سيدعلي كيا شده است. محقق درباره‌ی عدم جنگ تيمور با سيدعلي كيا، تحليل نادرستي ارائه می دهد. زيرا تيمور به دليل عواملي كه به آن اشاره مي‌شود، گيلان را مورد هجوم قرار نداد: 1ـ سيدعلي كيا خود را به عنوان شخصيتي روحاني و مذهبي معرفي كرده بود و تيمور با توجه به احترامي كه به مشايخ قائل بود، حداقل در ظاهر سعي در به راه‌انداختن جنگ با آن‌ها نمي‌كرد، هرچند تيمور حكومت مرعشيان مازندران را، كه درويش مسلك بودند، برانداخت. 2ـ جغرافياي طبيعي گيلان براي هر مهاجمي سدي غيرقابل عبور بود، تيمور با درك اين مسأله سعي مي‌كرد از طريق صلح گيلان را در اختيار گیرد. 3- تيمور در فتوحات خود نشان داد كه در صورت اطاعت حاكمان نواحي مختلف و پرداخت باج و ماليات به سرزمين‌هاي آنان هجوم نمي‌برد. بنابراين پس از اين كه سيدعلي كيا و بعدها فرزندش سيدرضا كيا نسبت به تيمور اظهار اطاعت و ايلي كرد از تصرف سرزمين‌هايشان چشم‌پوشي كرد. (نظام‌الدين شامي، 1362: 250)
در فصل سوم پژوهش حاضر، تحولات سياسي حكومت كيائيان از مرگ سيدعلي كيا تا حكومت خان احمدخان مورد بررسي قرار گرفته است. مؤلف در اين فصل نيز براساس روش پژوهش خود، صرفاً باتكيه بر گزارش‌هاي تاريخي به شرح حوادثي كه رخ داده است مي‌پردازد. نكته‌ی مهمي كه در گزارش‌ها و توصيف‌هاي تاريخي عصر قاجار قابل مشاهده است، در حالي درباره‌ی حوادث تاريخي عصر آل كيا، مآخذ تاريخ محلي اين دوره گزارش‌هاي قابل اعتمادي ارائه كرده‌اند. با آن كه كتاب حاضر، رساله‌ی كاشناسي ارشد مؤلف بوده، با اين حال برخي از گزارش‌هاي مهم و مطالب نويسنده غيرمستند است نويسنده در صفحه 111 مي‌نويسد: «... شيخ صفي‌الدين ارتباط و وابستگي زيادي با گيلان، به ويژه تالش داشت و حتي اشعاري به زبان گيلكي سروده بود. رشد شيخ صفي‌الدين را بيشتر از سوي امراي تالش و سپس مردم آسياي صغير مي‌دانند...» (همان: 111) مآخذ اين مطالب صفوه‌ی‌الصفاي ابن بزاز است، اما مؤلف در متن كتاب مرجع گزارش خود را نمي‌نويسد. يكي از مباحث مهم اين فصل، مهاجرت اسماعيل‌ميرزا به دربار كاركيا است. محقق با استناد به احسن التواريخ حسن بيك روملو، عالم آراي شاه اسماعيل گزارش مستندي درباره‌ی چگونگي ورود او و همراهانش به گيلان مي‌آورد، (همان: 14-112) با اين وجود درباره‌ی مدت حضور اسماعيل‌ميرزا، آموزش‌هاي وي توسط كاركيا ميرزاعلي، نقش «صوفيان لاهيجان» و غيره... ارائه نمي‌دهد. در پايان مي‌نويسد: «[شاه اسماعيل] تا زنده بود، معترض حكومت سادات كيايي لاهيجان نشد...» (همان: 114) به استناد مآخذ تاريخ محلي نظير تاريخ خاني و تاريخ گيلان فومني، شاه اسماعيل با وجود اين كه گيلان را به طور مستقيم مورد هجوم خود قرار نداد، اما در نتيجه فشارهايي كه سوي شيخ نجم گيلاني ـ شيخ نجم با سادات كاركيا دشمن بود ـ به او وارد مي‌شد، باج‌هايي كلان از آل كيا دريافت كرد، به طوري كه به گزارش لاهيجي، كاركيا سلطان حسن يك مرتبه مجبور شد كليه‌ی كالاها و ادوات نقره‌اي و طلاي خود را تبديل به سكه نمايد تا بتواند باج و خراج مورد مطالبه‌ی شاه را پرداخت كند. (لاهيجي، همان: 235). اين فشارهاي مالي و سياسي بارها در طی حكومت شاه اسماعيل اول عليه سادات کیائی انجام شد.
در فصل چهارم، حكومت خان احمدخان و روابط وي باحكومت صفوي و در نهايت سقوط حكومت آل كيا مورد بررسي قرار گرفته است. در اين فصل با وجود اين كه مؤلف شرح جامعي از حكومت خان احمد در گيلان و روابط وي با شاه تهماسب اول و شاه عباس اول مي‌آورد، با اين حال به بررسي تحليلي دلايل سقوط خان احمد توسط شاه عباس نمي‌پردازد و صرفاً به عوامل ظاهري كه مآخذ به آن‌ها اشاره داشته و توصيف كرده‌اند، توجه نشان مي‌دهد. در حالي كه مهم ترين دليل تصرف گيلان توسط شاه عباس تسلط وي بر منابع اقتصادي گيلان، به ويژه ابريشم اين سرزمين بوده است.
در فصل پنجم، مؤلف ضمن بررسي اوضاع فرهنگي و اجتماعي آل كيا، شرح كوتاهي از شاعران، علماي اين دوره، آداب و سنت‌هاي اجتماعي، فعاليت‌هاي اقتصادي و مذهب عصر آل كيا ارائه مي‌دهد. روش پژوهش در اين فصل نيز گزارشي ـ توصيفي است، زيرا مذهب و اقتصاد دوره‌ی آل كيا از اهميت زيادي برخوردارند. چگونگي تسلط مذهب تشيع زيدي بر سراسر بيَه پيش (شرق گيلان) و تغيير مذهبي گيلان از تشيع زيد به تشيع امامي از چالش‌هاي مهم اين دوره است كه مؤلف توجه و تحليل زيادي درباره‌ی آن ارائه نداده است.
مهم ترين نكاتي كه در پژوهش حاضر به چشم مي‌خورد، عبارتند از:
1ـ عدم توجه به روابط آل كيا با حكومت‌هاي محلي و مركزي ايران. آل كيا به دليل جهت‌گيري مذهبي در طول حكومت دويست و سي و يك ساله به طور مداوم درگير نبرد با حكومت‌هاي محلي و حكومت‌هاي مركزي ايران نظير قراقويونلوها، آق قويونلوها و صفويه بودند. شرح روابط آن‌ها به تفصيل در مآخذ تاريخ محلي و ديگر منابع تاريخي آمده است، اما در تحقيق حاضر زياد به آن توجه نشده است.
2ـ محتواي تحقيق به طور كلي سياسي است و با وجود‌ آن كه مؤلف شرح گذرايي در فصل پنجم درباره‌ی اوضاع فرهنگي و اجتماعي داشته، اما سبك گزارش‌هاي توصيفي كتاب خسته‌كننده به نظر مي‌رسد.
3ـ تحليل در گزارش‌هاي تاريخي كتاب به چشم نمي‌خورد. نويسنده صرفاً گزارشگر حوادث تاريخي پادشاهان آل كياست و با تكيه بر گزارش‌ها حوادث تاريخي را شرح و توصيف مي‌كند.
4ـ عدم استناد مؤلف در برخي از حوادث مهم به مآخذ معتبر و استناد به مآخذ تحقيقي. در صورتي كه مآخذ تاريخ محلي و يا عصر صفويه نسبت به گزارش مورد اشاره مطالب و گزارش‌هاي مهمي ارائه كرده‌اند. از سوي ديگر برخي از مآخذ مورد استفاده محقق، غيرعلمي اند و مستند نيستند. در حالي كه تاريخ خاني لاهيجي و يا ديگر مأخذ، گزارش‌هاي معتبري درباره‌ی حوادث اين دوره ارائه كرده‌اند.
5ـ به جهت اين كه حكومت آل كيا، دودماني محلي در گيلان هستند، توضيح برخي از اماكن جغرافيايي واجب و ضروري به نظر مي‌رسد، در حالي كه توضيحات مؤلف ناقص بوده وشرح‌ها و توضیحات دقیق و مناسب به ندرت مشاهده مي شود. از سوي ديگر براي فهم خواننده و تلفظ صحيح اسامي خاص و جغرافيايي اين اسامي بايد به صورت صحيح اِعراب‌گذاري مي‌شد كه در تحقيق حاضر به چشم نمي‌خورد.
6ـ اشكالات چاپي و تايپي در تحقيق وجود دارند، انتظار مي‌رود در چاپ‌هاي بعدي مؤلف به رفع آن بپردازد، مانند روستاي چورته، «حورته» ص 68 و سرپرسي سايكس هم سرپرستي مساكين آورده شده است با اين حال اين گونه اشكال‌ها به چشم مي‌خورد.
7ـ عنوان نتيجه‌گيري در فهرست مطالب آمده است، اما متن نتيجه‌گيري در پايان كتاب مشاهده نمي‌شود و مشخص نيست كه به چه دليل در متن كتاب حاضر چاپ نشده است.
8ـ از آنجا كه دوره‌ی حكومت آل كيا طولاني است، لذا مآخذ تاريخي درباره اين دودمان گزارش‌هاي زيادي ارائه كرده‌اند، با اين وجود مؤلف از تعداد مآخذ اصلي زيادي در تدوين اثر خود بهره نبرده است و همين چشم‌پوشي نويسنده موجب شده است تا به برخي از حوادث مهم و تأثيرگذار عصر آل كيا مورد توجه‌ی عميق واقع نشود.
9ـ با توجه به اينكه عنوان كتاب حكومت شيعي آل كيا در گيلان است و مؤلف مي‌بايست پژوهش كاملي درباره ساختارهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اين دوره انجام مي‌داد، اما روند كلي و عمومي كتاب، بررسي سير مذهبي تشيع زيدي و نقش اين خاندان در گسترش آن بوده است؛ بنابراين كتاب مورد اشاره بيشتر متكي به تحولات مذهبي گيلان در اين دوره است و محقق پاسخ‌گوي بسياري از پرسش‌هايي كه درباره اين دوره بوده است، نمي‌باشد. مؤلف حتي درباره تاريخ سياسي اين دوره روش خود را در دفاع از اين خاندان گذاشته است و در بسياري از موارد از آن‌ها دفاع كرده است. روحیه منطقه گرایی و جانبداری از آل کیا در تحقیق به چشم می خورد که در پژوهش‌های علمی شایسته نیست و از نکات ضعف تحقیق محسوب می شود، به عنوان نمونه در برخورد بين تيمور با سيد علي‌كيا، از محتواي متن مؤلف با توجه به استنادهايي كه آورده است. اين گونه استنباط مي‌شود كه تيمور از نبرد با سيد علي كيا در هراس بوده، لذا گيلان را مورد هجوم قرار نداد. در حالي‌كه نقش عوامل جغرافيايي، اوضاع سياسي ايران و سرانجام تمكين سيد علي كيا، عامل عدم يورش تيمور گوركاني و لشكر تاتار وي به گيلان بود.

نتيجه
حكومت آل كيا در سال 769 هـ . ق در نتيجه ضعف و فروپاشي ايلخانان در ايران، به قدرت رسيدند. آن‌ها با كمك مرعشيان مازندران و تضعيف حكومت‌هاي محلي گيلان توانستند با تكيه بر مذهب تشيع زيدي و باورمندان خود قدرت را در شرق گيلان به دست گيرند. بي‌گمان جغرافياي طبيعي و سياسي اين سرزمين نقش زيادي در تحولات اجتماعي اين حكومت داشت. مهم ترين حادثه‌ی سياسي و اجتماعي عصر آل كيا، پناهنده‌شدن اسماعيل ميرزا و آموزش‌هاي وي توسط دربار آل كيا است. بنابراين كيائيان نقش مهمي در به قدرت‌رساندن صفويه ايفا كردند. پژوهش حاضر بررسي جامعي درباره‌ی كاركردهاي سياسي و اجتماعي اين دودمان ارائه داده است، با اين حال انتظار مي‌رود كه مؤلف با تكيه بر گزارش‌هاي تاريخي به تحليل اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي اين دوره مي‌پرداخت، اما نويسنده با روش توصيفي صرفاً به بررسي تاريخ اين خاندان و تنها كاركرد مذهبي آن‌ها و بيشتر با تكيه بر تحقيقات جديد پرداخته است. با وجود نكات مثبت و پژوهش ارزنده‌اي كه انجام شده است، اما نکات ضعفي نيز در پژوهش حاضر مشاهده مي‌شود. استناد به مآخذ كم اهميت تحقيقي و عدم مراجعه به منابع اصلي و همچنين التفات اندك به تاريخ‌هاي محلي موجب شده تا برخي تحليل‌هاي اشتباه در پژوهش حاضر راه يابد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ
1- ابن اسفنديار كاتب، تاريخ طبرستان، تصحيح عباس اقبال، تهران، پديده، 1361.
2-  احمدي، حسين، تالشان، تهران، وزارت امور خارجه، 1384.
3- تركمان، اسكندربيك، تاريخ عالم‌آراي عباسی، تصحيح ايرج افشار، تهران، اميركبير، 1382.
4- توكلي، ابن بزاز، صفوه‌الصفا، تصحيح غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، زرياب، 1376.
5- رابينو، هـ . ل، ولايات دارالمرز ايران، گيلان، ترجمه جعفر خمامي‌زاده، رشت، طاعتي، 1374.
6- شامي، نظام‌الدين، ظفرنامه، تهران، بامداد، 1362.
7- شريعتي فوكلايي، حسن، حكومت شيعي ال كيا در گيلان، قم، مؤسسه شيعه‌شناسي، 1388.
8- غفاري، قزويني، قاضي احمد، تاريخ جهان‌آرا، تصحيح مجتبي مينوي، تهران، حافظ، 1342.
9- فومني، عبدالفتاح، تاريخ گيلان، تصحيح منوچهر ستوده، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1350.
10- لاهيجي، علي‌بن شمس‌الدين، تاريخ خاني، تصحيح منوچهر ستوده، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1350.
11- مرعشي، ظهيرالدين، تاريخ طبرستان، رويان و مازندران، تصحيح محمدحسن تسبيحي، تهران، شرق، 1361.
12- مرعشي، ظهيرالدين، تاريخ گيلان و ديلمستان، تصحيح منوچهر ستوده، تهران،‌بنياد فرهنگ ايران، 1349.
13- مؤلف گمنام، تاريخ جهانگشاي خاقان، تصحيح الله مضطردتا، اسلام‌آباد، بنياد فرهنگي ايران و پاكستان، 1364.
14 –نوزاد، فريدون ، نامه‌هاي خان احمد گيلاني، تهران، بنياد موقوفات محمود افشار يزدي، 1373.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*گروه تاريخ دانشگاه آزاد اسلامي تنكابن

نویسنده: دكتر عباس پناهي*
منبع: کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره 143 فروردین 89


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.